🔴 خر طبسی
⏪ مسعود رجوی به روایت مادر:
بر پدر حنیف نژاد لعنت که مسعود را کشید به این راه و ما پدر ومادرها را بدبخت کرد. من شب و روز به حنیف نژاد لعنت میکنم. من بچه ندارم، چند تا پسر دارم انگار که ندارم، اگر مسعود راست میگوید و مسلمان است رضایت پدر و مادر شرط است، من که از او هیچ راضی نیستم و همیشه نفرینش میکنم راه او راه اسلام و خدا نیست و اسم او را جلوی من نیاورید. مادرش میگفت: مسعود پیش خدا مسئول است، اگر مسلمان است و این حرفها را میفهمد (حالا من بی سواد) او که سواد دارد، کوچکی و بزرگی را نمیفهمد، دلش برای من نمیسوزد، صبر و تحملم تمام شده است، این خر طبسی (مسعود) زندگی من را تباه کرد، من از او راضی نیستم، دل من شکسته است، او مسلمان نیست، هر کس من را میبیند مسعود را نفرین میکند به پدرش لعنت میفرستد، پدر ومادرهای سازمان نیز او را لعنت میکنند، او باید بیاید توبه کند، او که یک خر طبسی بیشتر نیست، او را به این کارها چی؟ میخواهد بزرگی کند، او زندگیمان را از هم پاشید و برادرانش را نیز آواره و بدبخت کرد، من او را عاق کردم و شیرم حرامش باشد.
📌 او مسلمان نیست
📌 من او را عاق کردم و شیرم حرامش باشد
📌 این خر طبسی (مسعود) زندگی من را تباه کرد
لعنت خدا بر او و اتباعش
⚠️رفاعه نباشید!⚠️
🔸رفاعه بن شدّاد بَجَلی در جنگ جمل و صفین شرکت داشت. در زمان حکومت علی(ع) قاضی اهواز بود. به سیدالشهدا نامه نوشت و دعوت به قیام کرد، اما در کربلا حاضر نبود.
پس از واقعه عاشورا در صف توابین به خونخواهی حسین(ع) قیام کرد.
وقتی توابین شکست خوردند، در پی مختار آمد تا با او به هدف دست یابد. اما نتوانست مختار را بفهمد و پس از مدتی، او را ترک کرد. رفاعه مختار را خائن به قیام میدانست.
او به صف شمری پیوست که بزرگترین جنایت تاریخ را به نام خود رقم زد .
توجیهش برای همرکابی با شمر این بود که شمشیر برای مختاری تیز کرده بود که از او خوشش نمی آمد
حتی به صف نمازی ایستاد که شمر، امام جماعتش بود.
رفاعهای که به خونخواهی حسین(ع) قیام کرده بود، حالا از لجِ مختار، پشت سر شمر نماز میخواند و امید داشت از قاتلان پسر فاطمه(س) انتقام گیرد !!!
🌕 وقتی چرخش های گفتمانی برخی سیاسیون را می بینم، هنگامی که مواضع عجیب برخی دوستان را می شنوم، ناخودآگاه یاد ماجرای رُفاعه می افتم.صحبت ها، اقدامات و کنش هایی که برای آن دلیلی جز لجاجت سیاسی نمیدانم.
🔸دوستانی که تا دیروز کنارت بودند اما سر یه اتفاق،به کل گذشته شان پُشت می کنند و از سر لج تو حاضرند پژواک صدای کسانی باشند که روزی دوست داشتند صدای آنان را خفه کنند.
هاشمی رفسنجانی با احمدی نژاد لجاجت داشت ، اما لگدش را به نظام و رهبری زد،
منتظری از امام کینه به دل گرفته بود، اما صدای منافقین و باند مهدی هاشمی شد،
احمدی نژاد نسبت به شورای نگهبان دل چرکین بود اما هم نوا با دشمنان این نظام دستور به تحریم انتخابات داد ؛
موسوی،کروبی،آیت .... امجد ، آیت ... آذری قمی،شیخ علی تهرانی،آیت الله شریعتمداری و ده ها اسم و فامیل دیگر وقتی سرگذشتشان را می بینی و علت یابی می کنی مسیر انحراف آنان را، اگر به چند علت برسی، قطعا یکی از آنان لجاجت سیاسی است.
🔸لجاجت سیاسی انسان را کور می کند. انسان را سیاه و سفیدی و صفر و صدی بار می آورد.
می شناسم دوستانی را که از لج با رئیسی به رای دادن به همتی رسیدند !
می شناسم دوستانی را که از سر لج با جلیلی و برخی اطرافیانش مدافع برجام شده اند .(حتما ولایتی و قالیباف و مناظرات سال ۹۲ یادتان نرفته )ا
می شناسم رفقایی را که امروز نسخه انفعال می پیچند و می گویند دیگر حرف زدن و نوشتن فایده ای ندارد ، می پرسم چرا؟
می بینی ماجرا بر می گردد به تحلیلش از حمایت رهبری از برجام و تیم هسته ای، بر می گردد به حمایت و تعریف و تمجید های رهبری نسبت به آملی لاریجانی، بر می گردد به رد صلاحیت احمدی نژاد، بر می گردد به مخالفت رهبری با استیضاح روحانی و... گزاره هایی که خود برای خود ساخته و نتیجه گرفته است و امروز هم نوا با خناسان نسخه ناامیدی و انفعال می پیچد.
🔸در اغتشاشات اخیر ، همه دیدیم طیف هایی از قلیل رزمندگان پشیمان و خسته از مجاهده ای که به جهاد با جگرخواران کوموله و جنایتکاران دموکرات افتخار می کردند ولی به خاطر برخی لجاجت های کودکانه با اطرافیان با کوموله و دموکرات همنوا شدند !!!!!!
بسیاری از انتقاد ها و کنش های امروز را حاصل لجاجت سیاسی می دانم.
لجاجت دور باطل است. محورش حب و بغض است.
در حالت لجاجت سیاسی نسبت تو با اشخاص تعیین کننده کنشگری و مواضعت می باشد و نه تکلیف و ارزش های دینی و انقلابی.
چون از کسی بد دیده ای، خاطره تلخ داری و به هر دلیلی از او خوشت نمی آید، کینه ورزی می کنی، حتی حاضری با دشمنان دیروزت، دست مودت بدهی، تا او زمین بخورد. حتی حاضری با کسانی که دیروز به خونت تشنه بوده اند نزدیک شوی تا او خوار شود.
البته در تاریخ کم نداشته ایم بزرگانی را که در دام لجاجت سیاسی افتاده اند. چه بزرگانی که حضرت امام به آنان نهیب زد و از مسیر برنگشتند.
مگر ماجرای اختلاف نظر امام با آیت الله خامنه ای در موضوع انتخاب نخست وزیر و نوع نگاه آیت الله خامنه ای به اختیارات حکومت اسلامی در خطبه های نماز جمعه تهران را فراموش کرده ایم؟ امتحانی که آیت الله خامنه ای از آن سربلند بیرون آمد.
چه بسیار افرادی که توسط شورای نگهبان در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری رد صلاحیت شدند اما رفوزه نشدند در این امتحان.
چه بسیار دوستانی که صرفا بخاطر مطالبه گری و عدالتخواهی شان کارشان به دادگاه کشید، اما پُشت به جمهوری اسلامی و آرمان هایش نکردند.
چه بسیار رفقایی که در مسائل متعدد با رهبر انقلاب دچار اختلاف در تحلیل شدند اما حرف ایشان را مُطاع دانستند و اطاعت را واجب.
🔸بله! امتحان سختی است. می توانیم چنان رُفاعه و منتظری و احمدی نژاد باشیم که در تاریخ به تذبذب در اندیشه و رفتار از ما یاد کنند و یا می توانیم چنان ابوذر و مصباح و خامنه ای باشیم که همگان بر ایستادگی و پایداری اصولی و مبنایی مان شهادت دهند
11.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 افشاگری عجیب علی اکبر رائفی پور از پرستو هایی که برای نمایندگان مجلس میفرستند
🔸از قدرت نمایندگان مجلس در کشور تا باجگیری از آنها توسط پرستوها؛ انتقاد از عدم شفافیت در مجلس تا همکاری نماینده سراوان با بزرگترین واردکننده تویوتا در گمرک
🔴فضیلتِ جنگيدن در رکاب امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بالاتر است یا هشت سال دفاع مقدس؟!
🔹️کسانی که پای رکاب امیرالمؤمنین مجاهدت کردند، چندسال بعد در کربلا خنجر بر گلوی فرزند آن امام گذاشتند
آیا کسانی که در دفاع مقدس حضور داشتند و امروز در کسوت #نمایندگی_مجلس و #شهرداری و #وزارت و... پنجه روی گلوی ولیِخدا «ولایت مطلقه فقیه» گذاشتهاند،
اگر در کربلا بودند، در مقابل حسینبنعلی شمشیر نمیکشیدند؟!
#جهاد_تبیین
#جنگ_ترکیبی
#بازنشر
#اشعث_های_زمان
#فتنهٔ_لیستبندها
#بهنامدین_علیهدین
#نفاق_سیاسی_سازمانیافته
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ پاسخ قاطع حضرت زینب سلامالله علیها به یاوهگوییهای ابن زیاد
•┈••✾💠🌸🦋🌸💠✾••┈•
🚩اَلٰا بِـذِڪْرِٱݪلّٰـهِ تَـطْـمَـئِـنُّ ٱلْـقُـلُـوبُ
#یاحسین_یازینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ با این وضعیت وقتی غربی ها صف ایستادن ایرانی ها رو ببیند به راحتی از کنارش عبور میکنند
🔹 چون تو کشور خودشون مثل یک کار روزمره در حال انجام اون هستند.
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری، کیفیت غسل و کفن و دفن
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید، نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲
#باخداباش_پادشاهی_کن
#بیخداباش_هرچه_خواهی_کن