⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام سجاد (ع):
🔹هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى وخوشنود است:
▪️۱-خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى، نسبت به مردم خدمت نماید.
▪️۲-راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى.
▪️۳-حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى.
▪️۴-خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.
(مشکاة الا نوار، ص ۱۷۲، /بحارالا نوار، ج ۶
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
☘🌸 #کلنا_عباسک_یا_زینب_سلام_الله_علیها 🌸☘
او پس از یک سال انتظار برای دفاع از حرم
به سوریه اعزام شد...
با اینکه به دخترهایش عشق می ورزید اما رفت تا دینش را ادا کند....
15روز پس از اعزامش خبرشهادتش آمد...💔
تاریخ شهادت 1394/9/17
همزمان با شهادت امام رضا علیه السلام
خبرشهادت کسی که همیشه در وقف کردن پیشقدم بود... صدای همسرش درگوشم هست لحظه ای که پیکر شهیدروحی رادید...
فقط میگفت:دعا کن بچه هارا خوب تربیت کنم... .😔
.
یه ماشینی رو تازه قسطی خریداری کرده بودند
ماشین و موتور سیکلتشون رو وقف مسجد محله کردند و رفتند سوریه
این شهید گرانقدر پس از 15 روز از اعزامش براثر بمب گذاری درماشین به شهادت رسید،
تمام بدن شهید براثرآتش سوزی سوخته است وفقط سرشان سالم ماند....
.#سوریه_حلب
تصلای دل همسر وفرزندانش و خشنودی شهید صلوات
.
.
❤اللهم صل علی محمد وآل محمد❤
#شهید_مدافع_حرم #شهید_حبیب_روحی🌹
#شهیدگیلانی
#یادش_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_و_عجل_الفرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🔴با دیدن فیلم زندان اوین اولین چیزی که
اومد توی ذهنم این برخورد شهید بیضائی
با اسیر داعشی بود و دفاعی که
ازَش کرد و اجازه نداد کسی اون رو بزنه!!
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 12 ✌🔸🚩🌺🚩 استادپناهیان: یه جوانی بهم میگفت: حاج آقا یه روز نماز صب
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 13
✅🔹🔸🌍🔸
استاد پناهیان:
قدم اول برای اینکه خوب نماز بخونیم اینه که
باید نگاهمون رو به نماز درست کنیم..
👀
ببین خدا میخواد با نماز حالتو بگیره.
"تو هم حالتو بده به خدا"
💠 بگو خدایا حالمو بگیر قبولت دارم
💠 میخواد بزنه بذار بزنه
🚩تازه مگه چقدر سختی داره نماز ..؟
❗چقدر سختی داره به موقع بلند شدن و نماز خوندن؟!
مگه چقدر سختی داره از نماز دزدی نکردن...
"به اندازه کافی وقت بذار.."
آقا عجله دارم!
وایسا ! کجا میخوای بری..؟
🔹 بترس از خدا
🔸یکی به من گفت: حاج آقا شما قبلا از عشق به خدا و اینجور چیزا حرف میزدید
حالا دیگه افتادید رو اینکه بترس از خدا و پا بکوب و...
گفت روال رو عوض کردید !!!
💢گفتم : آخه هرچی از عشق خدا صحبت کردیم مردم فقط لذت بردن اما رفتارشون تغییر پیدا نکرد.
❗💠❗
😯 بابا "خدایی که ازش حساب نبری رو نمیتونی عبادتش کنی...."
نمیتونی عبادتش کنی....
متاسفانه بعضیا هستن که خدا پیششون بزرگ نیست...
#ادامه_دارد ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
- استادپناهیـان :
تجربہبھـمیاددادهکہ
براۍاینکہطلب#شھـادتکنـے
نبایدبہگذشتہخودتنگاهکنۍ ..
راحتباش ؛
نگرانهیچۍنباش !
فقطمواظباینباشکہ
شیطونبھتنگہتولیاقت#شھـادتندارۍ ..
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ☢بچه ها اشتباه نگیرینا وقتی میگیم یکی از مشکلات حداقلی ها عزت نفس هست یعنی چی دقیقا؟ 🔹یه وقت ب
⚘﷽⚘
یک مثال بزنم
🔺دختر یا پسری که به داشتن ارتباط نادرستش با جنس مخالفش افتخار میکنه
به نظر شما عزت نفس داره؟
ما گفتیم عزت نفس یک احساس ارزشمندی درونی هست
✅
در اینجا این فرد داره به یک چیز بیرون از خودش افتخار میکنه☺️
پس عزت نفسی در کار نیست
بلکه سراسر ذلت هست
ثواب این متن هدیه
به روح:
شهید محمودرضا بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
امام رضـــای خــودم باش
#خدا را صدا بزن
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞💞
⚘﷽⚘
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :3⃣0⃣2⃣ #فصل_شانزدهم چشم هایم در آن تاریکی دودو می زد. یک لحظه چهره آن نوجو
⚘﷽⚘
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :5⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
با این بی کسی چطور می توانم از پس این همه کار و بچه بربیایم. خدایا لااقل چاره ای برسان.
برای خودم همین طور حرف می زدم و گریه می کردم. وقتی خوب سبک شدم، رفتم خانه. بچه ها خانه خانم دارابی بودند وقتی می خواستم بچه ها را بیاورم، خانم دارابی متوجه ناراحتی ام شد. ماجرا را پرسید. اول پنهان کردم، اما آخرش قضیه را به او گفتم. دلداری ام داد و گفت: « قدم خانم! ناشکری نکن. دعا کن خدا بچه سالم بهت بده.»
با ناراحتی بچه ها را برداشتم و آمدم خانه. یک راست رفتم در کمد لباس ها را باز کردم. پیراهن حاملگی ام را برداشتم که سر هر چهار تا بچه آن را می پوشیدم. با عصبانیت پیراهن را از وسط جر دادم و تکه تکه اش کردم. گریه می کردم و با خودم می گفتم: «تا این پیراهن هست، من حامله می شوم. پاره اش می کنم تا خلاص شوم.» بچه ها که نمی دانستند چه کار می کنم، هاج و واج نگاهم می کردند. پیراهن پاره پاره شده را ریختم توی سطل آشغال و با حرص در سطل را محکم بستم.
خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آن قدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچه ها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :6⃣0⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند، از خانواده هایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچه سالمی نداشتند. حرف های خانم دارابی آرامم می کرد. بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم. می گفت: «گناه دارد این بچه ها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقات تلخی نکن.»
چند هفته ای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم.
یک ماه بعد صمد آمد. این بار می خواست دو هفته ای همدان بماند. بر خلاف همیشه این بار خودش فهمید باردارم. ناراحتی ام را که دید، گفت: «این چیزها ناراحتی ندارد. خیلی هم خوشحالی دارد. خدا که دور از جان، درد بی درمان نداده، نعمت داده. باید شکرانه اش را به جا بیاوریم. زود باشید حاضر شوید، می خواهیم جشن بگیریم.»
خودش لباس بچه ها را پوشاند. حتی سمیه را هم آماده کرد و گفت: «تو هم حاضر شو. می خواهیم برویم بازار.»
اصلاً باورکردنی نبود. صمدی که هیچ وقت دست بچه هایش را نمی گرفت تا سر کوچه ببرد، حالا خودش اصرار می کرد با هم برویم بازار. هر چند بی حوصله بودم، اما از اینکه بچه ها خوشحال بودند، راضی بودم. رفتیم بازار مظفریه همدان.
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
یار ما آرام خوابید
و دل دنیا ببرد
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•