دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۶۸ #نویسنده مریم.ر درست مثل روزهای اول دست و پامو گم کرد
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۶۹
#نویسنده مریم.ر
_من اول دستتو ببینم بعد برو بخواب
_عزیزم چیزی نشده
محمد اجازه نمیداد بازوشو ببینم خیلی نگران شده بودم . یعنی چیو از من داره پنهان میکنه . بدون اینکه حرفی بزنم همه دکمه های پیرهنشو تند تند باز کردم؛ محمد دیگه هیچی نگفت چون میدونست شک کردم ؛ بازوی محمد باندپیچی شده بود . با دیدنش زانوهام سست شد و افتادم
_مریم مریم چی شد؟
صدای محمد میشنویدم اما چشمام صورتشو تار میدید ؛ محمد برام آب قند درست کرد خیلی هول کرده بود باصدای بیحال بریده بریده گفتم
_محمد... دستت...
_قربونت برم چیزی نیست . ببین دارم دستمو حرکت میدم
آب قند که خوردم یکم بهترشدم
_محمد دستت چی شده راستشو بگو؟
_تیرخوردم😞 عملم کردن تیرو درآوردن و بعدم بخیه زدن . از روز اولم بهتر شدم
_تو گفتی یه خراش کوچیک
_نمیخواستم نگران بشی
_محمد😭
_عزیزم گریه نکن من طاقت ندارم
_خیلی دردت اومد؟😢
_نه عزیزم
_الان چی ؛ الان درد نداری؟😢
_نه خانومم . مگه میشه من تو رو داشته باشم و درد و ناراحتی رو بفهمم؟
_خیلی خسته ایی برو بخواب . بعد بریم بیمارستان پانسمانتو عوض کنیم
_چشم هرچی خانومم بگه ؛
مریم تو با من خوشبختی؟
_این چه سوالیه عشقم! معلومه که خوشبختم خیلیم خوشبختم
_اگه دوباره برمیگشتیم به عقب بازم به پیشنهاد ازدواجمو قبول میکردی؟
_اگه هزاران بارهم برگردیم به عقب بازم باهات ازدواج میکردم😊خوب شد🙃
_آ قربونت برم😍
_خدانکنه عزیزدلم . خب دیگه برو بخواب😊
_اطاعت
وقتی محمد خوابید در اتاقو بستم اومدم تو آشپزخونه و یه شام خوشمزه درست کردم😋 یکم قرآن خوندم ؛ واقعا خوشحال بودم . داشتم فکرمیکردم من به جز محمد با هیچکسه دیگه خوشبخت نمیشدم😍❤️
تو
نیمِ دیگـرِ من نیستـی
تمامِ منیـ
تمـام کن غم و انـدوهِ سالـیانِ مـرا . . !
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۶۹ #نویسنده مریم.ر _من اول دستتو ببینم بعد برو بخواب _ع
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۷۰
#نویسنده مریم.ر
وقتی محمد بیدارشد همینطوری که میومد گفت
_وای عجب بوی خوبی میاد😋
_ما اینیم دیگه😌 عزیزم زودباش لباس بپوش
_برای چی؟😕
_بریم دیگه😐
_کجا؟😳
_دکتر دیگه🙁
_دکتر برای چی؟🤔
_عه محمد😠
_شوخی کردم خانومم😄
_نمکدون☺️
توی ماشین داشتم به محمد نگاه میکردم و به بازوی تیر خوردش😔
_چیزی شده عزیزم؟
_محمد وقتی نبودی من خوابتو دیدم😔
_چه خوابی؟😊
_خواب دیدم تیر خوردی . خیلی ناراحت شدم داشتم داشتم سکته میکردم ؛ پریشون شدم مثل دیوونه ها نمیدونستم چیکار کنم😔 نمیدونستم از کجا خبر ازت بگیرم . اگه به مامانت ایناهم میگفتم اونا هم دلواپس میشدن . من توی این۲۰ روزی که نبودی خیلی زجرکشیدم😭
_مریم جان ببخشید بخاطر همه چی😓
_اما با همه اینا من باتو خیلی خوشبختم
_مریم تو بهترین هدیه هستی که خدابهم داد . هدیه الهی من😍
_وای محمد چه قشنگ😃هدیه الهی من😊
_واقعیته عزیزدلم😊
وقتی که رسیدیم رفتیم داخل بیمارستان
پرستار داشت باندپیچی بازوی محمد باز میکرد از اتاق اومدم بیرون ؛ دیگه طاقت دیدن جای تیرخوردگی محمد نداشتم😔بیچاره اون زن جوونی که شوهرش شهید میشه😢منی که طاقت زخم محمد ندارم پس اونا چطوری تحمل میکنند😔یه نگاه به اتاق کردم انگار پانسمان تموم شد رفتم داخل به پرستار گفتم
_ببخشید آقا دستشون چطوره؟خوب میشه؟😢
_بله اصلا جای نگرانی نیست . البته اگه زیاد به این دستشون فشار نیارن و چیزه سنگین بلند نکنند خیلی زودتر خوب میشه
_خیلی ممنون
_مریم جان دیدی جای نگرانی نیست
پرستار گفته بود نباید دستشو تحت فشار باشه تا زودتر خوب بشه ؛ ولی نمیخواستمم محمد غرورش خورد بشه ؛ برای همینم خودمو لوس کردم و گفتم
_باشه عزیزم😊 محمد جان سوییچ ماشینو بده
_الان میخوام ماشینو روشن کنم😐
_خودم رانندگی میکنم😊
_خانوم وقتی من هستم چرا شما باید رانندگی کنید؟🙁 بنده شلغمم🤔
_شما تاج سری ولی شنیدی که پرستار چی گفت؟نباید فشار بیاری😊 بعدشم میخوام ببینی رانندگیم چطوره
_آخه یه دنده عوض کردن که فشار نمیاره عزیزم😕 حالا یبار دیگه باهم میریم بیرون شما رانندگی کن
_محمدجان سوییچ لطفا🙂
_نمیشه😒
_محمد🙃
_خیر😏
_آقایی😋
_نوچ😊
_عشقم😌
_ممکن نیست
_عزیزدلم😢
_ای جان همینطور ادامه بده مریم😍
_خیلی بدی محمد😬
_خب خوشم میاد اینا رو بهم میگی چیکارکنم دست خودم نیست😅
_حالا سوییچو میدی . لطفا
_بیا عزیزم . داعش نتونست ما رو بُکشه ببینم شما میتونی ما رو بکشی یا نه😄
_عه آقایی☹️
_خب راست میگم دیگه😆
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۶۶ #نویسنده مریم.ر صبح شده بود نمیتونم خونه رو بدون محمد
سلام عزیزان
اینم #پنج_پارت از رمان #عشق_پاڪ_من
تقدیم نگاه مهربونتون❤️
به جبران دیشب😍
▪️جمعه
۱۹ بهمن ۱۳۹۷
۲ جمادیالثانی ۱۴۴۰
۸ فوریه ۲۰۱۹
#روزتون_منور_به_نگاه_شهید_بیضایے
🌷امام حسن مجتبي(ع):
به مردم بگوييدبراى فرج و تعجيل ظهورامام زمان(عج)دعا كنند.
اين دعامانند نمازهاى واجب روزانه برهمه واجب است كه انجام دهند
📚مكيال المكارم، ج۱، ص۷۳۸
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
▪️جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷ ۲ جمادیالثانی ۱۴۴۰ ۸ فوریه ۲۰۱۹ #روزتون_منور_به_نگاه_شهید_بیضایے 🌷امام حسن م
نمیدانم
از نور آفتاب است
یا از تو
فقط میدانم
صبح بخیرهایت؛
دنیای مرا نورانی میکند..
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
🕊| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
«دست دلم به دامنت آقا! ظهور کن»
✅مناجات فاطمیه
بیتو هر جا میروم احساس غربت میکنم
راه بر جایی ندارد هرچه همت میکنم
بیتو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هرکه صحبت میکنم
نامه اعمال من حال تو را بد میکند
جمعهها بدجور احساس خجالت میکنم
غیر تو هرکس رفیقم شد نزد چنگی به دل
بعد ازین تا زندهام با تو رفاقت میکنم
روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه
حال هر کس جز تو را آقا رعایت میکنم
من که باری برنمیدارم ز روی شانهات
با چه رویی بر تو اظهار ارادت میکنم
تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر
فکر کن که مادرت گفته وساطت میکنم
🌑| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#کلام_شهید
شهید سید مرتضی آوینی:🌹
در دنیا جز نامی و #چند عكسی و یك مشت یادگار، ظاهراً #چیزی از شهید #باقی نميماند.
اما با #چشم سِر، در منظر حقیقت، این #خون شهید است كه در #شریانهای حیات #تاریخی انسان جریان دارد و هیچ #فیضی نیست مگر آنكه با وساطت #شهید نزول ميیابد.
📚 گنجینه ی آسمانی / ص 27
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
سلام 🙂✋
داداشا آبجیا
😮داریم یه چله میزنیم 🤗، چله زیارت عاشورا 😍
هر کی حاجت داره 😎 #بسمالله 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2859925521C994b390ec5
👌 خیالت راحت تو گروه چت ممنوعه 😉
خادم :
@Ammar_halab
#مَهْدیِفٰاطِمِه
•مَعنیِچشماِنتظٰاریرٰانَفهمیدَم•
↲وَلی↶
جٰانِمٰادَرت برگردِ💔]°
#غروبجمعه_دلگیر_استکجااایی 😭
#اللهمعجللولیڪالفرج
@dosteshahideman 🌿