eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۷۵ #نویسنده مریم.ر فردا صبح دوباره من خوابم برد محمد هم
۷۶ مریم.ر محمد که اومد خونه اصلا چیزی به روم نیاوردم که ناراحت بشه _مریم چیزی شده عزیزم؟ _نه ؛ چیزی نشده😊 _چرا شده ؛ من تو رو میشناسم _نه _مریم... _خب راستش... همه چیو به محمد گفتم بیشتر نتونستم تحمل کنم😔 محمد هم خیلی ناراحت شد یکم سکوت کرد و گفت _مریم جان من برم بیرون یکم کار دارم زود برمیگردم _کجا آخه یدفه؟😕 _زود میام عزیزم به روایت محمد... باید با خانواده مریم صحبت کنم این که نشد ؛ گوشیمو برداشتم شماره پدر مریم گرفتم و بهش گفتم من چند لحظه میخوام وقتتونو بگیرم ؛ ماشینو پارک کردم زنگ خونشونو زدم و رفتم داخل بعد از یه سلام علیک عادی رفتم سراصل مطلب _مامان ؛ بابا میدونم شما دامادی مثل من نمیخواستید ؛ اما من به مریم خیلی علاقه دارم بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنید ؛ ما با هم خیلی خوشبختیم شما هم اگه واقعا خوشحالی دخترتونو میخواین خواهش میکنم با حرفهاتون ناراحتش نکنید ؛ امروز نمیدونم بهش چی گفتین که اینقد ناراحت بود ؛ مگه مریم دخترتون نیست پس چرا اینقدر عذابش میدین مادرش اشک تو چشماش حلقه زد ؛ پدرشم سرشو آورد پایین و دیگه چیزی نگفت _من فقط طاقت دیدن ناراحتی مریم ندارم . اگه شما هم طاقت غم و غصه مریم ندارید دیگه دست بردارید لطفا . ببخشید مزاحمتون شدم با اجازه یدفه مادر مریم اومد جلو و پرسید _حال مریم چطوره؟😢 _قبل صحبت کردن با شما و آقای کمالی خیلی خوب بود از خونشون اومدم بیرون و داخل ماشین نشستم میخواستم حرکت کنم که نگران مریم شدم بهش زنگ زدم _سلام علیکم بانوی من _علیکم سلام😌 _خوبی ؟بچمون خوبه؟ _خوبیم😊 محمد _جون محمد _دلم بستنی خواست😕 _چشم میخوای حاضرشی بریم بیرون بخوریم؟ _ حوصله ندارم بخر بیار خونه بخوریم _نه بیا بریم بیرون یکم حال و هوات عوض بشه . کاراتو بکن دارم میام دنبالت _باش😊 به روایت مریم... رفتم یه آبی به صورتم زدم توی آینه خودمو نگاه کردم یاد اون موقع هایی افتادم که برای بیرون رفتن چقدر آرایش میکردم 😏روسری که محمد برام خریده بود رو سرم کردم😊 چادرمو از داخل کمد برداشتم ؛ اصلا با اون موقعهام قابل مقایسه نیستم ؛ صدای گوشیم اومد محمد بود😊 _جانم عزیزم _راستی یادم رفت بهت بگم از پله ها آروم بیای پایین _اینقد نگران نباش عشقم طبق دستور محمد از پله ها آروم آروم اومدم پایین☺️ ادامه دارد... 😍| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📆 امروز دوشنبه ☀️ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے 🌙۵ جمادی الاولی ۱۴۴۰ هجرے قمرے 🎄 ۱۱فوریه ۲۰۱۹ میلادے ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🎗«یاقاضی الحاجات»🎗 🎗«ای برآورنده حاجات»🎗 ☀️ روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایے 🕊| @dosteshahideman
#یابن_الحسن آب از سرم گذشتہ صدا میکنے مرا؟ در یڪ قنوٺِ سبز،دعا میکنے مرا؟ این شوقِ پر زدن ڪه بہ جایے نمیرسد بال و پرم شڪستہ، هوا میکنے مرا؟ ❤️ سلام اقای غریبم صبحت بخیر ❤️ 🌹 @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید!!!* 🔸چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی را در حالی جشن می گیریم که گله مندی مان از آنچه این چند سال اخیر در این دولت و مجلس و قوه قضائیه اتفاق افتاده، بسیار است... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔹می آییم برای خون های پاک شهیدانی که جانشان برای این انقلاب و نظام فدا کردند؛ میآئیم چون امنیت فعلی ایرانمان .ناموسمان .کشورمان را مدیون مدافعین حرم چون شهید حججی ها هستیم درود برشرفشان . 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹می آییم برای حفظ شرف و عزتمان؛ تا ايران اسلامی عزيز تر از جانمان همچون كشورهاي ليبي'عراق'افغانستان'سوريه'يمن'و...نشود. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹می آییم تا به دشمنان قسم خورده خارجی بگوییم اگرچه نفوذی هایتان پیشروی زیادی در بدنه مملکت داشته اند، اما به یاری حق، روز رفتنشان فرا رسیده و انقلاب را از دست این نااهلان نجات خواهیم داد؛ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹*می آییم تابه *رهبر عزیزمان لبیک گوییم و دلخوشی دهیم که اگرچه در میان مسئولان تنهاست ولی درمیان مردم تنها نیست*.* *ما منتظریم لب تر کند تا بساط منافقان و نفوذی ها را جمع کنیم*. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید! 🔹*می آییم و *به تکلیف الهی خود عمل میکنیم، تا در تاریخ ننویسند: «دوباره علی تنها ماند»*ايران كه كوفه نيست اينجا خانه فرزندان حيدر(ع)است* *⭕مسئولین، آمدنمان را به خود نگیرید!*🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌿 @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات_شهدا 🌷 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم.  همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️. راوی:همسر شهید @dosteshahideman