1_54783886.mp3
3.95M
🎼 لیلة الرغائبِ امام رضایۍ ها
🎤سید رضا نریمانی
😔| @dosteshahideman
🌸💫💫🌸💫💫🌸💫💫🌸
✳️ شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانهشان و در شادی وصولشان "عند ربّهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنهای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند.
«امامخمینی قدّس سرّه»
🌷شهدا را یاد کنیم با یک «صلوات»🌷
🌹اللّهمّ صلّی علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم🌹
✨| @dosteshahideman
🌸💫💫🌸💫💫🌸💫💫🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازم خبر رسید قصه به سر رسید، در آخرین روز های سال نود وهفت مدافع حرم #شهید_حسین_جوینده آسمانی شد، شهید جوینده از مربیان ارشد آموزشی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) بود که در حین انجام ماموریت آموزشی به درجه رفیع شهادت نائل آمد... آئین تشییع شهید حسین جوینده روز شنبه (25 اسفندماه) از ساعت 8 صبح در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) برگزار میشود
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
@dosteshahideman
یکی از مسئولین اعزام :
چون مصطفی از ناحیه چشم سمت چپ مشکل داشت موقع اعزام با مشکل روبرو شد و مسئولین اعزام با رفتن وی مخالفت کردند😞و گفتند که با یک چشم نمیتوانی اعزام شوی و باید برگردی.😔
«مصطفی» در جواب گفته بود که یک چشمم که نمیبینه خب کار خداست اما چشم دیگرم که میبینه و میخوام اونم فدای حضرت زینب(س) کنم.🍃
حالا که بی بی زینب(س) منو طلبیده شما مانع میشید. باشه من برمیگردم ولی اون دنیا شما باید جواب حضرت زینب(س) رو بدید☝️و مسئولین اعزام همه از این حرف «مصطفی» خیلی تحت تأثیر قرار گرفته و با اعزامش موافقت کردند.🌺
شهید مدافع حرم مصطفی خادمی
@dosteshahideman
.
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
@dosteshahideman