دوست شــ❤ـهـید من
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° #یک_فنجان_چای_باخدا °○❂ 🔻 قسمت #هفتاد_سه سوال
❂◆◈○•--------------------
﴾﷽﴿
❂○° #یک_فنجان_چای_باخدا °○❂
🔻 قسمت #هفتاد_چهار
حالا داعش میدونست که ضربه ی سختی از این نخبه ی جدید الورود و ایرانی الاصل، که به نوعی پیشنهادِ سازمان مجاهدین هم محسوب میشد، خورده.
و همین باعث شد تا بالا دستی های منافقین و داعش واسه پیدا کردنِ مقصر بین خودشون، مثه سگ و گربه به جوون هم بیوفتن.
بی خبر از وجود یک رابط تو زنجیره ی اصلی خودشون و چیتی حاوی اسرار سِری، در دست ما ایرانیها..)
حالم زیاد خوب نبود. عجولانه سوالم را پرسیدم ( اما این امکان نداره.. چون عثمان و صوفی مدام اسم اون رابط رو ازتون میپرسیدن و ..)
به میان حرفم پرید ( صبر کنید.. چقدر عجله دارین..
بله.. اونا دنبال رابط بودن.. اصلا دلیل همه ی اتفاقها رسیدن به اون رابط بود. و اِلا عملا کشتنِ دانیال یا من، سودی جز صرف هزینه و وقت براشون نداشت.
چون عملیاتی که نباید لو میرفت ، رفته بود و اونا انقدر بیکار نیستن که بخوان از یه خائن انتقام بگیرن.
اما.. اما وقتی تعدادی از مهره های اصلیشون تو ایران دستگیر شدن، اونا به این نتیجه رسیدن که جریان باید فراتر از دانیال باشه و فردی درست در هسته اصلی داره یه سری از اطلاعاتو لو میده..
چون دسترسی به اسمایی اون افراد برای کسی مثه دانیال غیر ممکن بود.
اونا با یه تحقیق گسترده به این نتیجه میرسن که یک رابط تو زنجیره ی اصلیشون وجود داره که مطمئنا دانیال از هویتش باخبره.. بی اطلاع از اینکه روح برادرتون هم از ماهیت اون رابط خبر نداشت.
پس باید دانیالو پیدا میکردن و تو اولین قدم سعی کردن تا به شما نزدیک بشن، البته از درِ دوستی. چون فکر میکردن که شما حتما از دانیال خبر دارین. اما تیرشون به سنگ خورد. آخه فهمیدن بی خبرتر از خودشون، خوونوادش هستن.
اما پیدا کردنِ اون رابط براشون از هر چیزی مهمتر بود، به همین دلیل عثمان به عنوان یه دوست خوب و مهربون کنارتون موند و ازتون در برابر مشکلات و حتی صوفی هم مراقبت کرد. کسی که چهره ی دوست داشتنی و همیشه نگرانش باعث شد تا وارد خونه و حریم خصوصیتون بشه و حتی به عنوانِ یه عاشقِ سینه چاک بهتون پیشنهاد ازدواج بده..
اونا مطمئن بودن که بالاخره دانیال سراغتون میاد و اگه عثمان بتونه اعتمادتونو جلب کنه، خیلی راهت میتونن، گیرش بندازن.
اما بدخلقی و یک دنده گی تون مدام کارو برایِ عثمان و بالادستی هاش سخت و سختتر میکرد..)
ناگهان خندید و دستش را رویِ گونه اش گذاشت ( البته شانس با عثمان یار بود.. آخه نفهمید که چه دستِ سنگینی دارین، ماشالله..)
منظورش آن سیلی بود که در باغ به صورتش زدم..
عثمان نفهید اما من طعم دست سنگین و بی رحمش را چشیده بودم.
خجالت کشیدم. فقط سیلی نبود، یک بریدگی عمیق هم رویِ سینه اش به یادگار گذاشته بودم و او محجوبانه آن را به یاد نمیآورد..
✍🏻 #نویسنده: زهرا اسعد بلند دوست
@dosteshahideman
صدای تیک تاک ســ⏰ـاعت
#نجوای آهسته ی موسیقی ای که به سختی به گوش می رسد ….
گویی این همه عنصر #زمینی
نمی گذارند🚫 تا نهایت #شب بگریزم💫
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شب_بخیر_علمدار
🌙| @dosteshahideman
☘🌹🌺🌷☘☘🌹🌺🌷☘
ای لعلِ لبِ تو شیعه را آب حیات
سرچشمه فیض و قبلگاه حاجات
ای حجّت ثانی عشر ای مهدی جان
بر طلعتِ زیبایِ تو دائم صلوات
🌴اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌴
🌸| @dosteshahideman
🍀🌹🌺🌷☘🍀🌹🌺🌷☘
✨🌹✨🌸✨💐✨🌷✨🌹✨
نگاهتـــ مےڪنم
چقدر بےانتهائے تو
غیرتــ و بزرگیت را پایانے نیست
اے نسل آسمانےِ ایران ....
🍀 فرمانده بی نظیرِ بی بی زینب❤️👉
🌺 سلام دوستان صبحتون شهدایی🌺
🌸| @dosteshahideman
✨🌹✨🌸✨💐✨🌷✨🌹✨
🌴 یاد شهید مدافع حرم #محمدمهدی_لطفی_نیاسر به خیر؛
از وقتی خودشو شناخت همیشه #برنامه_ریزی میکرد و بر مبنای برنامه ریزی عمل میکرد، تازه برنامه ریزی اش هم جامع بود.
بالای برنامه اش نوشته بود؛ باید وقت را مهار زد باید زمان را رام کرد باید در وقت اسراف نکرد، باید بفهمم چه کارهایی دارم و چه وظایفی بر عهده من است.
تازه #برای_شهادت_هم_برنامهریزی_داشت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#شادی_روحش_صلوات
🌸| @dosteshahideman
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱🌸🌸🌱🌸🌸🌱🌸🌸🌱
☘یاران چه غریبانه......☘
به یاد همراه آسمانی وشهیدم
🕊آقا محمود رضا بیضایی🕊
🌸| @dosteshahideman
🌱🌸🌸🌱🌸🌸🌱🌸🌸🌱
✨﷽✨
#فرازےازوصیتـــــنامہ
✍ خدایا من خجالت میکشم در روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم.
🔹بار پروردگارا از تو میخواهم هر زمان که صلاح دانستی #شهید شوم ضمن این که به تمام مقربانت قسمت میدهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی و اگر #شهادت را نصیبم گردانی، بدنم را تکه تکه شود که در صحرای محشر شرمنده نباشم.
💠 سردار گمنام عملیات رمضان 💠
#شهیــد_غلامحسین_حمید_عارف🌷
____✨🌹✨____
🆔 @dosteshahideman