🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
⚘﷽⚘
🔮 زن مؤمن ،
🔮 بهترین بهره اش از زندگی ،
👈 همسر خوب و شايسته شدن است .
🔮 به طوری كه هنگام حضور شوهر
👈 مايه خوشحالى او باشد
🔮 و در غياب شوهرش ،
👈 نگهدار ناموس و مال ( و تربیت فرزندان ) او باشد .
📖 مسند الامام الرضا عليه السلام ج 2، ص 256
🌺| @dosteshahideman
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚘﷽⚘
🌺در هوس خیال او ؛
همچو خیال گشته ام
🌺اوست گرفته شهر دل ،
من به کجا سفر برم ؟
🌿سلام صبحتون شهدایی🌿
🌷| @dosteshahideman
🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌹
⚘﷽⚘
#از_بهشت
🌷 رفیق مجازے من حواست باشہ ... رفیق اونـےِ ڪه ما رو بہ امام حسین (ع) برسونہ ، بقیه ش بازیہ ... 👌
🕊 مُجالسة بَعض الأَصدقاء ، تَنقلنا مِن فرش الارض إِلى عَرشِ السَماء 🌱
🌱 بعضـی دوستان انسان رو از فـرش بہ
عـرش مےبرند🕊
#رفیق_شهید_من 🌱
#برادر_آسمانی_من 🕊
#شهید #محمودرضا_بیضائی
🌱| @dosteshahideman
🌹
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘
برای محمودرضا / نه
🌷 شوق شهادت طلبی چیزی نبود که یک شبه در او شکل گرفته باشد. علیرغم اینکه در جمهوری اسلامی، دوست و دشمن، اینهمه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ و شیوه گفتن و نوشتن از دفاع مقدس میزنند، بعنوان برادر محمودرضا میگویم که او یکی از ثمرات انس با فرهنگ دفاع مقدس و همین کتابها و خاطرات و گفتنها و نوشتنها و مستندها بود. دانش آموز بود که با حاج بهزاد پروین قدس (عکاس جنگ) در تبریز رفاقتی بهم زده بود و مرتب برای دیدن آرشیو عکسهایش سراغش میرفت. اولین ریشههای علاقمندی به فرهنگ جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود. همان سالها بود که دو کار پژوهشی در مورد شهید احد مقیمی و شهید عبدالمجید شریف زاده انجام داد و مجموعهای از خاطراتشان را گردآوری کرد.
🌷کتابخانهای که از او بجا مانده تمام کتابهای منتشر شده در حوزه ادبیات دفاع مقدس در ده سال گذشته را در خود گنجانده است. مثل همه بچههای بسیج به یاد و نام و عکسهای سرداران شهید دفاع مقدس از جمله حاج همت، زین الدین، خرازی، باکری، احمد متوسلیان و… تعلق خاطر داشت. این اواخر بسیار پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود. گاهی از من میپرسید فلان کتاب را خواندهای؟ و اگر میگفتم نه، نمیگفت بخوان؛ میخرید و هدیه میکرد و میگفت بخوان. یکبار کتابی را از تهران برایم پست کرد. بدون استثناء، هر سال، عاشورا را در مقتل شهدای فکه حاضر میشد. چند بار هم به من گفت که عاشورا بیا فکه و من فلک زده هر بار گفتم میآیم و نرفتم! این اواخر هم هوای کربلا به سرش زده بود. قبل اربعین میگفت یکی از دوستانش در عراق گفته تو تا شلمچه بیا، من میبرمت کربلا. به من هم گفت بیا این سفر را برویم. حاضر شده بودم که برویم که قسمت نشد و بعد ماه محرم رفت سوریه که بقول خودش به صف عاشورائیان بپیوندد.
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
@seyedrezanarimani1_23024073.mp3
زمان:
حجم:
10.23M
🔊 #مداحی_شور
📌از اون تعصبت میشد فهمید
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👈تقدیم به شهدای مدافع حرم
#التماس_دعا
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ زیارت عاشورای امروز کانال #دوست_شهید_من به نیابت از شهید غلامعلی رجبی جندقی 🌷| @dosteshahi
⚘﷽⚘
زیارت عاشورای امروز
کانال #دوست_شهید_من
به نیابت از شهید علی اصغر شنایی
🌷| @dosteshahideman
@Azan98Bot4_5802966447185461733.mp3
زمان:
حجم:
6.07M
⚜ زیارت عاشورا ⚜
روز بیست وسوم چله
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
جانت را ڪہ بدهی در راه خدا "#شهید" می نامند تو را؛😞
بہ گمانم اگر #روحت را هم بدهی شاید...!😢
.
و مݧ احساس میڪنم اینجا و در ایݧ سرزمین؛
دختراݧ زیادے هستند کہ هر روز پشتِ #سنـــــ😍ـــــگر ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود #دفاع می کنند از نجابتشان...😌
و هر لحظہ #شهید می شوند انگار!
پس "#شهید_زنده" حواست بہ حجابت باشد...☺️🙏
.
.
.
گـــآهی که چادرت خاکی می شود از #طعنہ هاے مردم شهــــر...😔
یاد #چفیه هایی باش که برای #چــــــــآدرے ماندنت، خونی شدند...😭
شادی ارواح طیبه شهدای والا مقام مدافعان حرم صلواتی هدیه کنیم🌹
🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد🌷
🌷و عجِّل فرجهم و اهلک اعدائهم🌷
اجرکم عندالله بزرگواران❤️🌹
☘| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
. ⚘﷽⚘ #قسمت پنجم داستان دنباله دار #عاشقانه_ای_برای_تو: مرگ یا غرور . . غرورم له شده بود ...
⚘﷽⚘
قسمت ششم داستان دنباله دار #عاشقانه_ای_برای_تو: معامله
.
خیلی تعجب کرده بود ... ولی ساکت گوش می کرد ... منم ادامه دادم ... بدجور غرورم شکسته و مسخره همه شدم ... تو می خوای تا تموم شدن درست اینجا بمونی ... من می خوام غرورم برگرده ... .
.
اینو که گفتم سرش رو انداخت پایین ... ناراحتی رو به وضوح می شد توی چهره اش دید ... برام مهم نبود ... .
.
تمام شرط هات هم قبول ... لباس پوشیده می پوشم ... شراب و هیچ چیز الکل داری نمی خورم ... با هیچ مردی هم حتی دست نمیدم ... فقط یه شرط دارم ... بعد از تموم شدن درست، این منم که باهات بهم میزنم ... تو هم که قصد موندن نداری ... بهم که زدم برو ... .
.
سرش پایین بود ... نمی دونم چه مدت سکوت کرد ... همون طور که سرش پایین بود ازم عذرخواهی کرد ... تقصیر من بود که نسنجیده به شما پیشنهاد ازدواج دادم. اگر این کار رو نکرده بودم کار به اینجا نمی کشید ... من توی کافه دانشگاه از شما خواستگاری می کنم. شما هم جلوی همه بزن توی گوشم ... .
.
برای اولین بار بود که دلم برای چند لحظه برای یه پسر سوخت ... اما فایده ای نداشت ... ماجرای کتابخونه دهن به دهن چرخیده بود ... چند روز پیش، اون طوری ردم کرده بود حالا اینطوری فایده نداشت ... .
خیلی جدی بهش گفتم: اصلا ایده خوبی نیست ... آبروی من رو بردی ... فقط این طوری درست میشه ... بعد رفتنت میگم عاشق یه احمق شده بودم که لیاقتم رو نداشت. منم ولش کردم ... یه معامله است ... هر دو توش سود می کنیم ... .
.
اما من خیال نداشتم تا آخر باهاش بمونم ... فقط یه احمق می تونست عاشق این شده باشه ...
❤️| @dosteshahideman