eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
965 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ یا حضرت عباس مددی گفتم فایده ای ندارد. این را بچه ها چند بار گشته بودند اما، مجید ول کن نبود. زیر لب" یا مددی" گفت و راه افتاد رفت طرف دیگر دشت. اولین بیلی که زد پیدا شد. خاک ها را از روی کنار زدیم و فامیلی اش یادم نیست اما عبـاس بود. با پر آب. نوشته بود " فدای لب تشنـه ات یا ابـالفضل." 🌷| @dosteshahideman
💚طلاییه عجب طلاییه💚 طلاییه سرزمین بچه های ابلفضلی هاست 😍 #امروز‌صبح‌طلاییه #ارسالی‌کاربرمحترم 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ #قرار‌دم‌غروب‌ 💚 بریم جبهه بیاد شهدا💚 🌾یادش بخیرقدیما 😭🌿 🎤 #مداحان‌اهل‌البیت #رزق‌معنوی 🌷| @dosteshahideman
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ جوونی که داری تو این زمونه زندگی ودین داری میکنی..حتما ببینید خیلی عالیه👍👍 #رائفی_پور پیشنهاد دانلود ❤️ 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ یه گوشی پیشرفته داشتیم اما استفاده نمی کردیم. می گفت اینها زمینه فساد داره♨️ و کافیه یک لحظه پات بلغزه بری جاهایی که نباید.😓🚷 هر وقت می خواستیم بریم مسافرت برای عکس گرفتن خانوادگی استفاده می کردیم. معتقد بود هر کسی که بخواهد از این گوشی ها استفاده کنه اول باید ببینه جنبه داره یا نه؟📲 شهید مهدی فاضی خانی🌹 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ |💛|  -محمد پاشو!..پاشو چقدر مے خوابی!؟ -چته نصفه شبی؟بذار بخوابم.. -پاشو،من دارم نماز شب میخونم ڪسے نیست نگام ڪنه!!! یا مثلا میگفت:«پاشو جون من، اسم سه چهار نفر مومن رو بگو تو قنوت نماز شبم ڪم آوردم!😄 "شهید مسعود احمدیان" هرشب به ترفندے بیدارمان میڪرد براے نماز شب..عادت ڪرده بودیم!✌️🏻 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ :گمنامے یعنے همین؛یعنے خودت خاڪے باش🍃 🌹 ولے براے دیگران آسمان بـہ ارمغان بیاور✨ #شهیدگمنام❤️ #خوشنام_تویی_گمنام_منم🍃 #اونکه_لبزدبرجام_تویی_ناکام_منم💔 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ❣آه ای شهــیدان خدایی ... چہ کسے شما را امضــاء ڪرده✍ است ❣ڪہ هزار سال🗓 هم بگذرد نمےشویـد ... 🕊🌷 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت پانزدهم داستان دنباله دار نسل سوخته: امتحان خدا یا ...؟ - آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟
⚘﷽⚘ قسمت شانزدهم داستان دنباله دار نسل سوخته: نامه های بی شاید ... - با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ... ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ... - آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ... دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ... - برو ... در رو هم پشت سرت ببند ... کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ... - حاج آقا یه سوال داشتم ... از حالت جدی من خنده اش گرفت ... - بگو پسرم ... - حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ... منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ... خنده اش محو شد ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده ... همیشه می گفت ... - به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ... حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ... - سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ... اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ... ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ... - ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ... و بلند شدم و رفتم ... تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ... شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ... 🌷| @dosteshahideman
4_5825652636241626586.mp3
5.2M
🎤کربلایی حسن عطایی 🎼شور فووووق العاده زیبا و احساسی 🎧 به موقع تشییع جنازم 👌 #فوق_زیبا 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ مےشوِد ڪاری کنے، دل بِڪَنم دل بِدهَم دل بِبَـری و بہ سامان برسم .... 🌙 🌙 | @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا