eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
934 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ 📚 💢 🌷 _این دیگه چیه؟ جواد نگاهی به کیو انداخت، چشم ریز کرده بود و چیزی را می خواند. تکه کاغذی را چسبانده بودند روی در مربا. مرباها از شهرهای مختلف می رسید، مردم گاهی التماس دعا داشتند، گاهی هم سلامی می نوشتند تا به رزمندگان ارادتشان را نشان دهند. صورت کیو در هم رفت، لبهاش آویزان شد؛ اما چند لحظه بعد خودش را جمع و جور کرد، کاغذ را کند و گرفت سمت جواد. _جواد انگار با تو کار دارن! جواد نگاهش را بین نامه و کیو رد و بدل کرد، دست از خوردن کشید و نامه را گرفت. خط اول به خط دوم نرسیده بغضی سنگین گلوی جواد را فشار داد، حالش منقلب بود و نمی توانست آرام بگیرد. _چی شده جواد؟ _آق جواد خوبی؟ _چه احساساتی شدی یهو! جواد چشم از نامه گرفت، اگر پلک می زد اشکش راه می افتاد. نمی خواست کسی اشکش را ببیند، نمی خواست بزند زیر گریه. اما کلمه های نامه دست از سرش بر نمی داشتند؛ " سلام بر رزمندگان اسلام. ما دو خواهر از جمکران هستیم، پدرمان فوت شده و مادرمان با پختن نان و فروختنش به پول در می آورد. ما وضع مالی خوبی نداریم، اما با هم پول جمع کرده ایم و این مربا را برای شما خریده ایم تا قوت بگیرید. پدر ما خیلی دوست داشت به جبهه بیاید و رزمنده باشد، هر کس که این مربا را می خورد یک روز به جای پدر ما بجنگد. _جواد من که نمی تونم. کجا برم بجنگم. هنوز هزارتا امید و آرزو دارم، بده من بده من اصلا نمی خورم این مربا رو. جواد بغ کرده از پای سفره بلند شد، نامه را به دست یکی از بچه ها داد، جلوی در انبار ایستاد. _خودم یه روز جای باباشون می جنگم. بخورین. اینا کجان ما کجا؟ اینا تو چه حالی ان ما تو چه حالی؟ من مدیون این مردمم. 📚شیر دارخوین، فاطمه دولتی، ص٢٠٠_٢٠١ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ #به_وقت_دلتنگی😔😭 ------------------------ پیشنهاد #دانلود •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت پانزدهم: بچه شرور ما با چشم های سرخ و باد کرده اش بهم خیره شد ... - کریس وارد دبیرس
⚘﷽⚘ قسمت شانزدهم: صحنه سازی بزرگ اوبران پایین پله ها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف می زد ... از خانواده مقتول خداحافظی کردم و از در خارج شدم ... اون هم با فاصله پشت سرم ... - حدس بزن چی شده؟ ... هیچ دانش آموزی به نام لالا توی مدرسه نیست ... یا بهتره بگم هیچ دختری که چنین رژ بفنش پر رنگی بزنه ... اول با خودم گفتم شاید بزرگ تر از مقتول بوده ... یا یه دانش آموز سابق ... اما مثل اینکه ازش هیچ پرونده ای توی مدرسه نیست ... نه پرونده ای ... نه هیچ اثری ... در ماشین نیمه باز توی دستم خشک شد ... - خانم تادئو گفت پسرش توی گنگ با اون دختر آشنا شده ... پس احتمالا گنگ دبیرستانی * نبوده ... گنگی بوده که فقط با دبیرستان ارتباط داشته ... و برگشتم سمت خونه مقتول و زنگ رو به صدا در آوردم ... پدرش در رو باز کرد ... بدون لحظه ای مکث ... - شما ... لالا رو با چشم های خودتون دیده بودید؟ ... به شدت جا خورد ... مشخص بود هنوز همسرش فرصت نکرده بود تا در مورد حرف زدنش با من ... چیزی به شوهرش بگه ... - می دونم سعی در کتمان ارتباط اونها داشتید اما در حال حاضر صحبت با این دختر برای ما واقعا مهمه ... امیدوار بودم بتونیم از طریق مدرسه پیداش کنیم ... ولی اینطور که میگن دانش آموز اونجا نیست ... شوک و غم از دست دادن پسرش ... و سوال های پشت سر هم من ... شرایط دردناکی بود برای اینکه بتونه روی خودش و رفتارش تسلط داشته باشه ... به سختی می تونست آشفتگی درونش رو کنترل کنه ... اما چشم های سرخش فریاد می زد ... - فکر می کنید لالا توی قتل پسرم دست داشته؟ ... چه درد عمیقی توی وجودش بود ... حسی رو که هرگز توی چهره پدرم ندیده بودم ... حسی که برای چند لحظه ... رفتار بی پروای من رو مهار کرد ... - هنوز چیزی مشخص نیست آقای تادئو ... این وظیفه ماست که تمام اطرافیان مقتول و روابطش رو بررسی کنیم... هنوز از ارتباط این دختر با قتل چیزی نمی دونیم ... سکوت خاصی فضا رو پر کرد ... و در این بین، همسرش هم به ما ملحق شد ... غرورش مانع می شد تا بتونه با بغضی که توی گلوش داره حرف بزنه ... - من از دور دیده بودمش ... اما مارتا از نزدیک اون رو دیده ... چند باری کریس رو تعقیب کردم تا ببینم با چه افرادی می چرخه و چه کار می کنن ... محل تجمع شون بیشتر سمت پارکینگ و انباری پشتی دبیرستان بود ... گاهی اوقات هم بیرون از مدرسه ... آخر پارک ... که یه ساختمون قدیمیه... خیلی ساله دست نخورده و کسی اونجا رفت و آمد نداره ... پارکینگ و انباری مدرسه؟ ... قطعا واسطه ها و خرده مواد فروش های مدرسه بودن ... پس چرا توی جستجوی مدرسه هیچ خبری ازشون نبود ... نه از گنگ ... نه از لالا ... نه اثری از خراب کاری هاشون ... نه حتی ته مونده یه نخ سیگار ... کجا رفته بودن؟ ... گنگ خود مدرسه و اون گنگ ...  آقای تادئو داشت دوباره با دروغ چیزی رو مخفی می کرد؟ ... یا دبیرستان مرکز یه صحنه سازی بزرگ بود؟ ...  * گنگ های دبیرستانی، گنگ هایی هستند که فقط شامل دانش آموزان همان مدرسه می شوند و به راحتی عضو دیگری نمی پذیرند. این گنگ ها می توانند با سایر باندها و گنگ ها در ارتباط باشند اما عموما به صورت مستقل عمل می کنند و عضو یا زیرمجموعه باندهای قاچاق یا گروه های  سازمان یافته محسوب نمی شوند، اگر چه عموما با خود سلاح سرد دارند و حمل سلاح گرم و سبک نیز بین آنها دیده می شود. بازه سنی اعضا عموما بین 14 تا زیر 18 سال است. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت شانزدهم: صحنه سازی بزرگ اوبران پایین پله ها ایستاده بود و داشت با تلفن حرف می زد ... ا
⚘﷽⚘ قسمت هفدهم: جادوگر خانم تادئو مشغول چهره نگاری صورت لالا بود ... که اوبران از پشت شیشه بهم اشاره کرد ... با فاصله از اتاق ایستادیم ... - آقای تادئو درست می گفت ... اثری از گنگ توی مدرسه نبود اما توی اون ساختمون چرا ... همه جا رو به دقت تمییز کرده بودن ... اما نه اونقدر تمییز که مشخص نشه قبلا پاتوق شون بوده ... و یه چیز جالب دیگه ... نه تنها از این گنگ، اون اطراف خبری نیست ... بلکه توی کل منطقه هیچ اثری از گنگ ها یا مواد فروش های رهگذر نیست ... با شنیدن این جمله ناخودآگاه چشمم برق زد ... - مگه میشه اطراف یه دبیرستان نشه هیچ اثری از مواد فروش ها و گنگ ها پیدا کرد؟ ... پس دانش آموزها مواد و کارت شناسایی جعلی شون رو از کجا میارن؟ ... نگاه و چهره اوبران هم به اندازه من متعجب بود ... دبیرستانی که بچه هاش به هیچ کار پر خطری دست نمی زنن؟ ... چطور همه جا اینقدر تمییزه؟ ... از مدرسه و خیابون های اطرافش گرفته ... تا اتاق و خونه کریس تادئو ... حتی توی لپ تابش هم اثری از هیچ چیز نبود ... نه تصویر و فیلم خاصی ... نه هیچ رد و نشان دیگه ای ... جز پروژه های دبیرستانی و یه سری کتاب های الکترونیکی ... اونقدر همه چیز عجیب بود که انگار با پرونده موجودات فضایی سر و کار داشتیم ... - به نظرت از کجا باید شروع کنیم؟ ... صدای اوبران رشته افکارم رو پاره کرد ... - فعلا سابقه مدیر دبیرستان رو چک کن ... مطمئنم اگه همه چیز به اون ختم نشه ... بازم جواب خیلی از سوال هامون پیش اونه ... می خوام همه چیز رو در موردش بدونم ... حتی بی اهمیت ترین نکته ها رو ... بگو سابقه گروه های اون منطقه و دبیرستان رو هم چک کنن ... منم دنبال محل گنگ ها می گردم ... محاله هیچ ارتباطی بین دانش آموزها و مواد فروش ها نباشه ... اگر واحد موادمخدر هیچ خبری ازشون نداره ... شک نکن خودشون پخش کننده مواد اون منطقه ان ... جمله ام تموم نشده ... کوین از دایره مواد پشت سرم بود ... - می دونی توماس ... گاهی از خودم می پرسم چرا توی پرونده های مشترک به این عوضی کمک می کنی؟ ... ولی بعدش که خوب فکر می کنم به این نتیجه میرسم که برعکس تو ... من یه پلیس خوبم ... با حالت خاصی زل زدم بهش ... حالتی که مخصوص خودش بود ... - باز اینجا یکی اسم جادوگر رو برد ... سر و کله ات پیدا شد... (شبیه ضرب المثل فارسی ... "موی کسی را آتش زدن" یا "عجب نجیب زاده ای بود") - حیف ... اگه واقعا جادو بلد بودم یه فکری برای این اخلاق گند تو می کردم ... خوب که نمیشی ... حداقل شاید درصد عوضی بودنت کمتر می شد ... فایلی رو که دستش بود انداخت روی میز ... و رفت سمت تخته اطلاعات جنایی ... گوشه تخته یه علامت سوال کشید ... با یه مربع دورش ... - اومدی واحد ما نقاشی تمرین کنی؟ ... به خودتون تخته و ماژیک ندادن؟ ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
سلام ✋ شبتون بخیر و شهدایی 😊 ممنون که امروز رو هم در کنار ما بودین و همراهیمون کردین 🙏🌺 انشالله ما هم بتونیم همیشه بهترین ها رو در کانال قرار بدیم و استفاده کنیم🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۶ فروردین ۱۳۹۹ میلادی: Wednesday - 25 March 2020 قمری: الأربعاء، 30 رجب 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه) - حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه) - یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹مرگ ابوحنیفه،‌ 150ه-ق 🔹مرگ شافعی،‌ 204ه-ق 🔹غزوه نخلة 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️4 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ▪️5 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام ▪️11 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ #سلام_امام_زمانم #آقا _جان صله رحم مگر #واجب نیست #اللهم_عجل_لولیک_الفرج •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم😔 یکبار دگر خانه ات آباد بگو... سیب🍎 #صبح_زیبایت_بخیر •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
سلام 🤚 صبحتون بخیر و مهدوی پسند 😊 با اجازتون کانال رو شروع کردیم در خدمتتون هستیم 🙏🌺 انشالله که امروز هم ما رو همراهی کنید مثل همیشه ❤️ و ما بهترین ها رو برای شما که بهتریننین انتخاب میکنیم و در کانال قرار میدیم 😉 امروز رو هم لطف کنین و در کنار ما باشین😘
⚘﷽⚘ 🌷شهید هادی ذوالفقاری: 🔸من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه، خیلی چیزارو از دست میده چشم گناهکار لایق شهادت نمیشه...!! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ |❤️| #حدیث |❤️| امام رضا (ع) : دوست هرکس #عقل او و دشمن #جهل اوست. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•