eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
940 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
1_2118534.mp3
4.57M
🎧🎧 حامد زمانی 🌺 ترانه بسیار زیبا ❤️❤️ من از تو دل نمی بُرم 🌺 عج 🌸 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💢مواظب جاده باش💢 🌷از دستنوشته های ناب شهید علی بینا: 💠دنيا مانند راهی ست پر پيچ وخم، که بايد زندگی را در اين راه، حرکت داد، پس بايد مواظب بود. همچنان که اگر راننده ای را در جاده ی خطرناک رها کنی و کنترل ماشينی را در دست داشته باشد، اگر حواس جمع باشد، به سلامت به مقصد خواهد رسيد ، وگرنه از جاده منحرف شده و سقوط خواهد کرد. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠 💠 کسی که آرزوی شهادت دارد باید مومن باشد! 🟡تنها آرزو کافی نیست بلکه باید الگوی خوب و زیبایی برای خانواده و دیگران باشد. و همچنین باید سعی کند کسی که او را می بیند، آرزو کند مثل او باشد. 🌷از ایمان و آرزویش سخن نمی گوید! بلکه میگذارد از عمل و نوری که بر چهره اش دارد، آن را احساس کنند. از عقیده اش برایتان نمی گوید! می گذارد با پایبندی رو اعمالش آن را بپذیرید. از عبادت برایتان نمی گوید! می گذارد با عملتان آن را جلوی چشمتان ببینید. از اخلاق برایتان نمی گوید! می گذارد آن را از طریق مشاهده ی اخلاقش بپذیرید. از تعهد به اصول و خانواده ؛ نمی گوید! بلکه می گذارد با دیدنتان، از حقیقت آن لذت ببرید. "بگذارید مردم با اعمالتان خوب بودن را بشناسند، نه با حرف و سخنتان!☘ 🌺 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ 🔺سردار شهلایی سردار سلیمانی یمن و خطرناک‌ترین فرمانده نظامی حال حاضر جهان 🔹گزارش منتشر شده در شبکه تلوزیونی عربستان سعودی که از سردار شهلایی به عنوان سردار سلیمانی یمن نام برده است و او را طراح حمله به تاسیسات نفتی آرامکو عنوان می‌کند! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
سلام 🤚 شبتون بخیر و مهدوی پسند 🌺 میلاد امام حسین رو به همه تبریک میگم و همچنین روز پاسدار رو انشالله که همیشه پاسدارهای کشورمون سرافراز و سربلند باشند و هستند .🌺 انشالله که کربلا نصیب هممون بشه چون خیلیا آرزوی کربلا دارن و میلاد امام حسین هست ذکر امشب رو انتخاب کردیم انشالله حاجت روا بشیم 🙏 ممنون از همرایتون 🙏😊
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت بیست و یک: آخر خط کتم رو برداشتم که برم خونه ... یکی از پشت سر صدام کرد ... - مندیپ
⚘﷽⚘ قسمت بیست و دوم: خداحافظ توماس چراغ رو هم روشن نکردم ... فضای خونه از نور بیرون، اونقدر روشن بود که بتونم جلوی پام رو ببینم ... کتم رو پرت کردم یه گوشه و ... بدون عوض کردن لباسم ... همون طوری روی تخت ولو شدم ... چقدر همه جا ساکت بود ... موبایلم رو از توی جیب شلوارم در آوردم ... برای چند لحظه به صفحه اش خیره شدم ... ساعت 10:26 شب ... بوق های آزاد ....و بعد تلفنش رو خاموش کرد ... چقدر خونه بدون آنجلا ساکت بود ... انگار یه چیز بزرگی کم داشت ... دقیقا از روزی که برگشتم ... و اون، با گذاشتن یه یادداشت ساده ... به زندگی چند ساله مون خاتمه داده بود ... "دیگه نمی تونم این وضع رو تحمل کنم ... دنبالم نگرد ... خداحافظ توماس" ... چشم هام رو بستم هر چند با همه وجود دلم می خواست برم بار ... یا حتی شده چند تا بطری از مغازه بخرم ... اما رئیس تهدیدم کرد اگر یه بار دیگه توی اون وضع پام رو بزارم توی اداره ... معلق میشم ... و دوباره باید برم پیش روان شناس پلیس ... برای من دومی از اولی هم وحشتناک تر بود ... یه ساعت دیگه هم توی همون وضع ... مغزم بیخیال نمی شد ... هنوز داشت روی تمام حرف ها و اتفاقات اون روز کار می کرد ... بدجور کلافه شده بودم ... - تو یه عوضی هستی توماس ... یه عوضی تمام عیار ... عوضی صفت پدرم بود ... کلمه ای که سال ها به جای کلمه پدر، ازش استفاده می کردم ... خودخواه ... مستبد ... خودرای ... دیکتاتور ... عوضی ... هیچ وقت باهام مثل بچه اش برخورد نکرد ... همیشه واسش یه زیردست بودم ... زیردستی که چون کوچک تر و ضعیف تر بود، حق کوچک ترین اظهار نظری رو نداشت ... همیشه باید توی هر چیزی فقط اطاعت می کرد ... - بله قربان ... و این دو کلمه، تنها کلماتی بود که سال ها در جواب تک تک فرمان هاش از دهنم خارج می شد ... بله قربان ... امشب، کوین این کلمه رو توی روی خودم بهم گفت ... عوضی ... حداقل ... من هنوز از اون بهتر بودم ... هیچ وقت، هیچ کس جرات نکرد این رو توی صورتش بهش بگه ... اونقدر از اون بهتر بودم که آنجلا ... زمانی ولم کرد که پای یه بچه وسط نبود ... نه مثل مادرم که با وجود داشتن من ... بدون بچه اش از اون خونه فرار کرد ... باورم نمی شد ... دیگه کار از مرور حوادث اون روز و قتل کریس تادئو گذشته بود ... مغزم داشت خاطرات کودکیم رو هم مرور می کرد ... موبایلم بی وقفه زنگ می زد ... صداش بدجور توی گوشم می پیچید ... و یکی پشت سر هم تکانم می داد ... چشم هام باز نمی شد ... این بار به جای سلول ... گوشه خیابون کنار سطل های آشغال افتاده بودم.. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت بیست و دوم: خداحافظ توماس چراغ رو هم روشن نکردم ... فضای خونه از نور بیرون، اونقدر رو
⚘﷽⚘ قسمت بیست و سوم: کارتن کارتن سخاوت صدای زنگ موبایلم بیدارش کرده بود ... اون خیابون خواب هم اومده بود من رو بیدار کنه ... شاید زودتر از شر صدای زنگ خلاص بشه ... هنوز سرم گیج بود که صدا قطع شد ... یکی از چشم هام بیشتر باز نمی شد ... دوباره زد روی شونه ام ... - هی مرد ... پاشو برو ... شلوارت رو که خراب کردی ... حداقل قبل از اینکه کنار خونه زندگی من بالا بیاری برو ... به زحمت تکانی به خودم دادم ... سرم از درد تیر می کشید... چند تا از کارتن هاش رو دیشب انداخته بود روی من ... با همون چشم های خمار بهش نگاه کردم ... چقدر سخاوتمندتر از همه اونهایی بود که می شناختم ... نداشته هاش رو با یه غریبه تقسیم کرده بود ... از جا بلند شدم و دستم رو بردم سمت کیف پولم ... توی جیب کتم نبود ... چشمم باز نمی شد دنبالش بگردم ... - دنبالش نگرد ... خم شد از روی زمین برش داشت داد دستم ... - دیشب چند تا جوون واست خالیش کردن ... کیف رو داد دستم ... - فقط زودتر از اینجا برو ... قبل اینکه زندگی من رو کامل به گند بکشی ... ازشون دور شدم ... نمی تونستم پیداش کنم ... اصلا یادم نمی اومد کجا پارکش کردم ... همین طور فقط دور خودم می چرخیدم ... و از هر طرف، نور به شدت چشم هام رو آزار می داد ... همون جا کنار خیابون نشستم ... حی می کردم یکی داره توی گوش هام جیغ می کشه ... چند خیابون پایین تر، سر و کله لوید پیدا شد ... - تلفنت رو که برنداشتی ... حدس زدم باز یه گندی زدی ... - چطوری پیدام کردی؟ ... رفت سمت سطل های بزرگ آشغال و یه تیکه پلاستیک برداشت ... - کاری نداشت ... زنگ زدم و گفتم بدون اینکه سروان بفهمه تلفنت رو ردیابی کنن ... شانس آوردی خاموش نشده بود ... پلاستیک رو انداخت روی صندلی ... سوار ماشین اوبران که شدم ... دوباره خوابم برد ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
[• 💬 • ] °•💚•° بســم الله سربازای آقاجان. ⬇️ 📿ذڪر شکر خدا تا الان⬅️2610➡️ 🙋 @Yazinaba ‍ ڪار بـــرای امام زمانم خستگـــے ندارد😍 دوستان جا نمونید 👏👏👏
⚘﷽⚘ شب ها نور مــ🌝ــاه در چشم می درخشد ماه آسمان را برای روی زمین می آورد😍 🌙 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا