⚘﷽⚘
#خاطرهای_شنیدنی ازسپهبدشهید
🌷#حاج_قاسم_سلیمانی:🌷
یک بار از #ماموریت برمیگشتم، منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم. از #فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود که نگاه معنا داری به من کرد.
به او گفتم: چیه؟ آشنا به نظر می رسم؟
باز هم نگاهم کرد، گفت: شما با #سردارسلیمانی نسبتی دارید؟ برادر یا پسر خالهی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم.
جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکارهایم شما میخواهی مرا رنگ کنی؟
خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو به خدا که سردار هستی!
گفتم: به خدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: زندگیت چطوره؟ با گرانی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟
جوان نگاه معنا داری به من کرد و گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم.
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#فاتح_دلها🌷
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌷بخشی از نامه شهید علی خلیلی به امام خامنه ای ✉️👇
آقاجان!
به خدا درد هایی که می کشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمی کند. مگر خودتان بار ها علت قیام امام حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر تشریح نفرمودید؟
مگر خودتان بار ها نفرمودید بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟
یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شما را نمی فهمند؟
یعنی شما انقدر بین ما غریب هستید؟
#شهید_علی_خلیلی ✍️
🌹شهیدی که غریبانه در راه دفاع از ناموس به شهادت رسید🌹
#شهید_علی_خلیلی
#سالروز_شهادت
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📚 #داستانک
💢 #نامهٔرویمربا
🌷 #شهیدجواددلآذر
_این دیگه چیه؟
جواد نگاهی به کیو انداخت، چشم ریز کرده بود و چیزی را می خواند. تکه کاغذی را چسبانده بودند روی در مربا. مرباها از شهرهای مختلف می رسید، مردم گاهی التماس دعا داشتند، گاهی هم سلامی می نوشتند تا به رزمندگان ارادتشان را نشان دهند. صورت کیو در هم رفت، لبهاش آویزان شد؛ اما چند لحظه بعد خودش را جمع و جور کرد، کاغذ را کند و گرفت سمت جواد.
_جواد انگار با تو کار دارن!
جواد نگاهش را بین نامه و کیو رد و بدل کرد، دست از خوردن کشید و نامه را گرفت. خط اول به خط دوم نرسیده بغضی سنگین گلوی جواد را فشار داد، حالش منقلب بود و نمی توانست آرام بگیرد.
_چی شده جواد؟
_آق جواد خوبی؟
_چه احساساتی شدی یهو!
جواد چشم از نامه گرفت، اگر پلک می زد اشکش راه می افتاد. نمی خواست کسی اشکش را ببیند، نمی خواست بزند زیر گریه. اما کلمه های نامه دست از سرش بر نمی داشتند؛ " سلام بر رزمندگان اسلام. ما دو خواهر از جمکران هستیم، پدرمان فوت شده و مادرمان با پختن نان و فروختنش به #ظائرها پول در می آورد. ما وضع مالی خوبی نداریم، اما با هم پول جمع کرده ایم و این مربا را برای شما خریده ایم تا قوت بگیرید. پدر ما خیلی دوست داشت به جبهه بیاید و رزمنده باشد، هر کس که این مربا را می خورد #لتفا یک روز به جای پدر ما بجنگد.
_جواد من که نمی تونم. کجا برم بجنگم.
هنوز هزارتا امید و آرزو دارم، بده من بده من اصلا نمی خورم این مربا رو.
جواد بغ کرده از پای سفره بلند شد، نامه را به دست یکی از بچه ها داد، جلوی در انبار ایستاد.
_خودم یه روز جای باباشون می جنگم. بخورین. اینا کجان ما کجا؟ اینا تو چه حالی ان ما تو چه حالی؟ من مدیون این مردمم.
📚شیر دارخوین، فاطمه دولتی، ص٢٠٠_٢٠١
#شهید_جواد_دل_آذر
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌹شهید مدافع حرم حسین هریری
زهراسادات رضوی،همسر شهید:
همه میگفتند چهره داماد به شهدا میخوره😍
لحظهای که سر سفره 💍عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به شهادت میرسد🕊
ولی به خودم میگفتم :
هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد.
با آنکه خیلیها برگشتند به من گفتند :
چهره داماد چقدر به شهدا میخورد....🌹
ما زندگیمان را ساده شروع کردیم. هر دو عقیده داشتیم هرچه مهریه کمتر باشد ثواب آن بیشتر است و با اشتیاق هر دو دوست داشتیم به نیت 14 معصوم 14 سکه باشد.👌
من و شهید 20 تیرماه سال 95 رسماً به عقد یکدیگر درآمدیم.❤️
بعد از یک ماه قصد رفتن به سوریه را کرد که حتی دوستانش به او گفتند :
شما تازه عقد کردی برای چه میخواهی بروی⁉️
در همین حین از تهران پرونده اعزامیاش برگشت خورد، چون چهره حسین در سوریه نزد تروریستها شناخته شده بود.
برای اعزام مجددش به او اجازه ندادند که برود تا اینکه با تلاش بسیار موفق شدند.
🌸کلاً ۴ماه دوران نامزدی ما با هم طول کشید و در اصل خدا خواسته بود درکنار شهید بیشتر باشم تا از او بیشتر درس بگیرم....
#شهید_مدافع_حرم
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌷#شهید_مدافع_سلامت_سید_مظفر_ربیعی
🌸🍃پای کرونا که به مازندران باز شد دکتر عزم رفتن کرد. گفتم نرو! شما جانباز شیمیایی هستی.
ریهات طاقت کرونا ندارد. گفت یک سری از همکارها بیمارستان را رها کردند.من هم نرم؟ گفتم شما که چند سال قبل از دانشگاه علوم پزشکی مازندارن بازنشسته شدی. تعهدی نداری.
این همه پزشک جوان داریم. میدان خالی نمیماند. گفت اگر ماند چی؟ اگر دکتر نبود که به داد مریض برسد چی؟
روز اول فروردین نام دکتر#سید_مظفر_ربیعی؛ پزشک مازندرانی به جمع #شهدای_مدافع_سلامت اضافه شد و پازل عاشقانه هایش تکمیل. رفت و با شهادتش داغ بر دلمان گذاشت.
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
💠برای محمودرضا / بیست و هشت
🌷میگفت جنگ در سوریه که تمام بشود میرویم عراق بجنگیم؛ جنگیدن در کربلا حال دیگری دارد…
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
♦️به یاد خانه نشینان #باغیرت...
🔹توی این روزهایی که بیشتر ماها حوصلمون از #قرنطینه و خونهنشینی سر رفته، یادمون نره که یه عده برای دفاع از خاک وطن، سالهای ساله که #خونهنشین شدند و بیرون نرفتند...
🔹شهید #سید_حسین_آملی #جانباز قطع نخاع که ۳۶ سال بعد از مجروحیتش را به سینه بر روی تخت بود و تمام دوران مجروحیت و جانبازیاش را با زخم بستر💔 بههمراه درد و رنج جسمی گذراند، در تمام لحظات فقط #شکرگزار خدا بود
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📌شهیدخیّر
از قول سرهنگ يزديان يكي از فرماندهانش، عباس نصفي از حقوق ماهانهاش را صرف امور خيريه ميكرد.
در واقع او بخشي از حقوقش را به دو خانوادهاي ميداد كه يكيشان بيمار سرطاني و ديگري بچه يتيم داشتند.
باقي حقوقش را هم بخشي صرف امور روزمرهاش و بخشي را خرج هيئات و مراسم مذهبي ميكرد.
در طول ماه شايد 20 روزش را روزه ميگرفت و غذايي كه محل كارش به او ميدادند، به خانوادههاي مستمند ميداد.
يكبار كه ميخواست به مأموريت برود دو، سه غذا توي خانه گذاشت و به پدرمان گفت شما براي فلان خانواده ببر.
بابا گفت من خجالت ميكشم دو غذا دستم بگيرم و ببرم.
اما عباس اصرار داشت كه اگر كم هم باشد بايد به مردم كمك كرد و باري از دوش كسي برداشت.
#شهیدعباسآسمیه
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #سردار_مَـن 🕊•° حاج قاسم میگفت: باید به این #بلوغ برسیم که نباید دیده شویم آنکس که باید بب
⚘﷽⚘
🕊#ڪـــلامشــهیـــد🕊
🌷#حاجقاسمسلیمانے
🌿 اگر آرزوے شهادت دارید اگر دوست
دارید شهید شوید اول باید شهیدانه
زندگے ڪنید ، تا به آن مقام والاے
شهادت نائل شوید .
🌿 مثالش مانند ڪسی است ڪه اول
باید علم بیاموزد ، بعد تلاش ڪند بعد
عالم شود . پس شهادت تنها آرزو نیست
ڪه هر وقت خواستے به آن دست پیدا
ڪنید ، باید تلاش ڪنید ، براے آن
بجنگید
🌿 آن هم با شیطان نفس ات ، به خدا
نزدیڪ شوید و درست عمل ڪنید تا به
سر منزل مقصود برسید .
🌿 پس اول براے شهید شدن باید اعمال
و زندگیمان رو درست ڪنیم تا به آن
مقام والاے شهادت ڪه عاقبت بخیرے
در دنیا و آخرت است برسیم
🌷#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#سردارشهیدهمت:
خداوند اراده کرده است که نور خویش رابه دست این جوانان که اصحاب آخرالزمانی سیدالشهداو سربازان امام زمان هستندکامل کند وباطل رابه نابودی کشاند.
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
زیاد نذر و نیاز میکردم که طوریش نشه و اتفاقی برایش نیفته😞؛ عباس میگفت: مامان، این نذر و نیازها رو نکن، نذر کن آدم زیر ماشین نره، برق نگیرش، دزد نشه، بی دین نشه، مال مردم خور نشه، اگه آدم در راه خدا بره شکر داره، افتخاره 😌
یکبار رو به رویم نشست و گفت: ببین مامان، اینقدر تو رو دوست دارم که دنیا در مقابلش هیچی نیست❤️ اما شهید شدن را هم دوست دارم، من آرزو ندارم زن بگیرم پیر بشم ۴ تا بچه داشته باشم که وقتی مردم زیر تابوتم لا اله الا الله بگن، نه، من دوست دارم شهید بشم☝️
وقتی دیدم اینطوری داره التماس میکنه و قسمم میده، دیگه نذر و نیاز نکردم.
#شھید_عباس_صابری
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
💠برای محمودرضا / بیست و نه
🌷معمولا توی اتاق پذیرایی درس میخواندیم. پذیراییمان، اتاق بزرگی بود که فقط مواقعی که مهمان داشتیم و مواقعی که میخواستیم درس بخوانیم اجازه ورود به آن را داشتیم! یک شب بعد از نصفه شب برای درس خواندن به اتاق پذیرایی رفتم و دیدم محمودرضا قبل از من آنجاست. اما درس نمیخواند. به نماز ایستاده بود. آن موقع دوازده سیزده سال بیشتر نداشت. جا خوردم. آمدم بیرون و به اتاق خودم رفتم. فردا شب باز محمودرضا توی پذیرایی بود و نشد آنجا درس بخوانم. چند شب پشت سر هم همینطور بود؛ محمودرضا بعد از نیمه شب بلند میشد میآمد توی اتاق پذیرایی و به نماز میایستاد. هر شب هم که میگذشت نمازش طولانیتر از شب قبل بود. یک شب حدود دو ساعت طول کشید. صبح به او گفتم نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد؛ هم کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چرت میزنی و هم اینکه تو هنوز به تکلیف نرسیدهای و نماز واجب نداری چه برسد به نماز شب، آنهم اینجوری! صحبت که کردیم، فهمیدم طلبهای در مورد فضیلت نماز شب برای محمودرضا صحبت کرده و محمودرضا چنان از حرفهای آن طلبه تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. بخاطر مدرسهاش، نهایتا مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند! ولی محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست…
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•