دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت هشتاد و هفت :: تابیکران جبهه جنگ نرم قسمت هشتاد و هفت دیگه داشتم دیوونه می شدم ... انگار زی
⚘﷽⚘
قسمت هشتاد و هشت
سکوت مطلقی بین ما حاکم شد ...
نفسم توی سینه حبس شد ... حتی نمی تونستم آب دهنم رو قورت بدم ...
اون توی حال خودش نبود ... و هر ثانیه ای که در سکوت می گذشت به اندازه هزار سال شکنجه به من سخت می گذشت ... چشم های منتظرم، در انتظار واکنش بود ... انگار کل دنیای من بهش بستگی داشت ...
و اون ... خم شده بود و دست هاش کل چهره اش رو مخفی کرده بود ...
چند بار دستم رو بلند کردم تا روی شونه اش بگذارم ... اما ناخودآگاه و بی اختیار اونها رو عقب کشیدم ...
نمی دونستم چی کار باید بکنم ... من دنبال اون، پا به این سفر گذاشته بودم ... و حالا هر اتفاقی می تونست برای من بیوفته ... بهش حق می دادم که بخواد انتقام بگیره ... اما باز هم وحشت وجودم رو پر کرده بود ...
این یه سفر توریستی نبود ... من با تور اونجا نمی رفتم ... و اگه دنیل رهام می کرد در بهترین حالت بعد از کلی سرگردانی توی یه کشور غریب ... با آدم هایی که حتی مواجه شدن باهاشون برام رعب آور بود ... باید دست از پا درازتر برمی گشتم ...
سرش رو که بالا آورد چشم هاش سرخ و خیس بود ... با کف دست باقی مونده نم اشک رو از کنار چشمش پاک کرد ...
تمام وجودم از داخهل می لرزید ... این پریشانی، حال هر بار من در مواجهه با ساندرز بود ... و توی اون لحظات بیشتر از قبل شده بود ...
نمی تونستم بهش نگاه کنم ... اشک با شرم توی چشم هام موج می زد ...
- هیچ چیز جز اینکه بگم ... متاسفم ... به مغزم خطور نمی کنه ...
از حالت خمیده اومد بالا و کامل نشست ... و نگاه سنگینش با اون پلک های خیس، چرخید سمت من ... از دیدن عمق نگاهش، قلبم از حرکت ایستاد ...
- اگه منتظر شنیدن چیزی از سمت من هستی ... الان، مغز منم کار نمی کنه ... جز شکرگزاری از لطف و بخشش خدایی که می پرستم ... به هیچی نمی تونم فکر کنم ...
نمی تونم چیزی بهت بگم ... اصلا نمی دونم چی باید بگم ...
می دونم در این ماجرا عمدی در کار نیست ... اما می دونم اگه خدا ...
دوباره اشک توی چشم های سرخش حلقه زد ... و بغض راه کلمات و نفسش رو بست ... بدون اینکه مکث کنه از جا بلند شد و رفت سمت سرویس های هواپیما ... و من می لرزیدم ... مثل بچه ای که با لباس بهاری ... وسط سرما و برف سنگین زمستان ایستاده ...
به جای سرزنش کردن و تنفر از من ... وجودش محو نعمت خدایی بود که می پرستید ...
چند دقیقه بعد، برگشت ... نشست سر جاش ... با نشستنش، نورا تکانی خورد و از خواب بلند شد ... خواب آلود و با چشم های نیمه باز ...
نورا رو از روی صندلی برداشت و محکم توی بغلش گرفت ... از بین فاصله صندلی ها نیم رخ چهره هر دوشون رو واضح می دیدم ...
با چشم های پف کرده، دستی روی سر دخترش کشید ...
- بخواب عزیزم ... هنوز خیلی مونده ...
هواپیما توی فرودگاه استانبول به زمین نشست ... و ما منتظر تا زمان اعلام پرواز استانبول ـ تهران ...
تمام مدت پرواز نمی تونستم بشینم ... ولی حالا که همه چیز تموم شده بود ... آروم نشسته بودم و غرق فکر ... و زمانی که انتظار به پایان رسید ... این سفر، دیگه سفر من نبود ... باید از همون جا برمی گشتم ...
اونها آماده حرکت شدن ... اما من از جام تکان نخوردم ... ثابت روی صندلی ... همون جا باقی موندم ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
دقت کردی؟!
بعضی وقتا شیطونــه کنارِ
گوشمون زمزمه میــکنه:
تا جوونی از زندگیــــت لذت ببر❗️
هر جور که میشه خوش بگذرون😰
اما حواســِ🔔ـــمون باشه
نکنه خوش گذرونیمون به قیمتِ شکســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون تموم بشه...
مبادا با خوش گذرونیای آمیخته به گناهـــ♨️، ظهورش رو عقب بنــدازیم😔...
تا دیر نشده باید فکری🤔 کرد ...
بیاییم با مـ♡ـولامون معامله کنیم...
یه معامله دو طرفه و سوداور...💰
ما بعشقش یه گناه، فقط یک گناه رو ترک کنیم.
مـ♡ـولامون هم لحظات مرگ به فریادمون برسه ...
جایی که هیچ کس و هیچ چیز به دادمون نخواهد رسید...
💐💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖💐
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 💌 هر جای این کره خاکی که هستید دعوتید به پویش: 🔸 #استغاثه_به_امام_زمان_ارواحنا_فداه 🌷هر شب به
⚘﷽⚘
💌 هر جای این کره خاکی که هستید دعوتید به پویش:
🔸 #استغاثه_به_امام_زمان_ارواحنا_فداه
🌷هر شب به نیابت از یک شهید.
🔸شب بیستم و ششم
🌹#شهید_والامقام
🌹#امیر_حاج_امینی
📖 قرائت دعای الهی عظم البلاء
#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
#طلب_منجی_موعود
#به_تو_محتاجیم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹
میلادی: Monday - 04 May 2020
قمری: الإثنين، 10 رمضان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رحلت ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، سال دهم بعثت
🔹رسیدن نامه های اهل کوفه به امام حسین علیه السلام، 60ه-ق
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
انتظار
یعنی...
با دوستان خدا دوست
و با دشمنان او دشمن باشیم.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌱شاید حرمت #خون_شهیداݧ
از #ثار_اللہ بودݧ حسین است ...
و چہ معاملہ زیبائے! ❤️
✨ڪــہ تو #پاســدار_دیـن_خــدا،
و خدا پاســدار #حرمت_خون تو باشد....
صبحتون منور به نور شهید بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🌷در روایت آمده است که رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود
: «أَهْلُ بَیتی أَمانٌ لأَهْلِ الأرْضِ، کما أَنّ النجُومَ أَمانٌ لأَهْلِ السماواتِ؛
☀️اهلبیت من، #مایۀ_امنیت زمینیان هستند، همانگونه که ستارگان مایۀ امنیت آسمانیان هستند».✔️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
گرفته دلم درهواےمادرِزهرا
دودیدهام شده باران
براےمادرزهرا
هرآنچه دخترپاڪ و
هرآنچه مادرخوب است
فداےمادرزینب
فداےمادرزهرا
وفات حضرت خدیجه(س)
تسلیت 🏴
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_9704008.mp3
3.66M
💿 #تندخوانی⇧⇧
◀️ جزء دهم قرآن کریم
#به_نیابت_ازشهید_محمود_رضا_بیضائی
✨التماس دعا✨
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
دعای روز دهم ماه رمضان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#آقا_جانم
توصیف قشنگےسٺ در این عالم هستے):
تـو عرش بَـرینے و من از فرش زمینم
آواره نہ ! درحسرٺ دیـدار تو بےشک
ویرانہ ے ویرانہ ے #ویرانہ_تریـنم
😔💔
#اینصاحـــــبنا
………… آقا جان ما بیا😭😭😭😭😭😭😭😭 🍃.❤️.🍃 …………
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•