⚘﷽⚘
اربا اربا شد قدِ ...
زیبا جـ💔ـوانِ آن حرم
جَـ💔ـدّتان بر خاکِ آن صحرا ...
نمی آیی چرا؟ا
◼️آجرک الله یا صاحب الزمان ...
#سلام
#امام_زمان
#محرم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 479
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام حسین (ع):
🔹زنهار از كارى كه از آن پوزش بخواهى؛ زيرا مؤمن نه بدى مى كند و نه پوزش مى خواهد و منافق هر روز بدى مى كند و پوزش مى طلبد. (تحف العقول : ۲۴۸)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_شصت_و_هفتم7⃣
⚘﷽⚘
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_شصت_و_هشتم8⃣6⃣
با یاد آوری اون روز اعصابم خورد شده بود... محمدم پشت ماشین بوق میزد و بیشتر رو اعصاب بود...
یک آن کنترلمو از دست دادم و برگشتم و محکم کوبیدم با گلد به ماشینش.
_چیهههه؟ هان؟ چته؟ چی میخوای؟ چرا دس از سرم بر نمیداری؟ چرا نمیری؟😡
محمد از ماشین پیاده شد.
محمد: فائزه من نمیتونم بی تو زندگی کنم... من عاشقتم... دوست دارم... توهم همه این کارات مسخره بازیه... بیا سوار شو بریم در خونتون... اصلا بیا ببرمت رستوران... شب تولدتو میخوام برات جشن بگیرم...
_ ببین آقای حسینی مگه نگفتی اگه بگم دوست ندارم دست از سرم برمیداری و میری؟ مگه جونمو قسم نخوردی ؟😡
محمد: اون موقع فرق میکردم تو تلخ بودی... باور کردم حرفتو... ولی الان بعد این شیطنتات فهمیدم اون حرفو از ته دلت نزدی...😔
_ببین بزار روشنت کنم. من با همه مردا همینجوری رفتار میکنم. من با همه پسرا میگم و میخندم. طبیعت منه. توهم برام با اون اقای دکتر یا هر پسر دیگه ای هیچ فرقی نداری. بهتره بری دنبال زندگیت😏
از حرفای دروغی که گفتم داشتم دیوونه میشدم...
ولی خدایا تو خودت شاهد باش برای اینکه اون خوشبخت بشه و فاطمه به عشقش برسه من خودمو خراب کردم... اونم به دروغ....
محمد داشت خیره نگاهم میکرد... محمد: این قدر از من بدت میاد که حاضری اینجوری به دروغ به خودت تهمت بزنی...؟😔 (نفس عمیق کشید) باشه من میرم و دیگه مزاحم زندگیت نمیشم... دیگه هیچ وقت ردی از من تو زندگیت نمیبینی... ولی یادت باشه بدجور قلبمو شکستی... بدجور... محمد سوار ماشین شد و رفت... من موندم و یه خیابون و نم نم بارون... من موندم و فکر محمد...
من موندم و دلم که نابود شده...
من موندم و قلبم که شکسته...
من موندم و غروری که فقط برام مونده...
خدایا یعنی این اخرین باری بود که چشمای قشنگشو دیدم...😭
یعنی دیگه نمیتونم صداشو بشنوم...😭
ولی خدایا... اون داره بد قضاوت میکنه... من بی معرفت نیستم... من نابودش نکردم... اون منو نابود کرد... ولی همین که تو شاهدی برام کافیه... همین که تو میدونی من از خودم گذشتم برای اون کافیه...
خدایا این بغض لعنتی داره خفم میکنه...
چرا منو نمیکشی...؟
بارون نم نم میبارید... دستمو زیر بارون گرفتم... تسبیح محمد مثل همیشه دستم بود...
زیر بارون آروم قدم میزدم و فکر میکردم... به همه اتفاقایی که تا این لحظه افتاده...
تمام بدنم خیس بود...لرز افتاده بود به جونم...دلم محمدو میخواست...ای کاش الان کنارم بود...
ای کاش هیچ وقت نمیدیدمش که حالا ندیدنش دیوونم کنه...
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_شصت_و_هشتم8⃣
⚘﷽⚘
#بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین
#رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه
#نویسنده_فائزه_وحی
#قسمت_شصت_و_نهم9⃣6⃣
ساعت هشت و نیم شب بود که با تن خیس و تبدار رسیدم خونه
مامان سریع دویید چادرشو انداخت دورم و منو کنار بخاری نشوند.
از سرما به خودم میلرزیدم.
با کمک مامان لباس عوض کردم و دوباره نشستم کنار بخاری و کلی پتو انداخت دور شونم.
بابا اومد کنارم نشست و گفت: دیشب که به محمدجواد زنگ زدم تا بگم از جانب تو چه جوابی گرفتم و دیگه همه چیز تموم شده ، ازم اجازه گرفت امروز برای آخرین بارم که شده بیاد و تصمیمت رو عوض کنه... تونست؟
به چشمای بابا خیره شدم و فقط اشک ریختم.
بابا رفت توی آشپزخونه منم بلند شدم و دنبالش رفتم و روی صندلی نشستم.
_بابا من الان باید چیکار کنم؟ وقتی نمیخوامش بزور باهاش زندگی کنم؟
بابا یه لیوان چای ریخت و گذاشت روی میز جلوم.☕
بابا با صدایی پر از تاسف گفت: عرضه مسولیت پذیری و تعهد نداشتی نباید ادای عاشقارو در میاوردی... بیچاره جوون مردم... خیلی بهش بد کردی دختر... خیلی... مامان با بغض گفت: بخدا اه محمدجواد زندگیتو تباه میکنه فائزه... ناحقی کردی در حقش...😔
چرا از نظر همه من آدم بده ی قصم...😭 چرا هیچ کس نمیفهمه من همه چیزو گردن گرفتم تا عشقم خوشبخت شه...😭
سریال آسمان من داشت از شبکه سه پخش میشد.
دوباره صدای آهنگی به گوشم خورد که میدونستم هم من عاشقشم هم محمدم...
*صدا بزن منو که باره آخره...
بزار ببینمت... قراره آخره....
برای بار آخرم شده...
فقط بخند....
بخند و چشمای قشنگتو....
بروم ببند..
بیا و راحتم کن از نگاه آدما...
نزار بگیره دامنم رو اه آدما...
بگو چرا باید بسوزه لحظه های من...
بخاطر نگاه اشتباه آدما...
برای آخرین نفس بخون ترانه ای...
که باید از تو بگذرم به هر بهانه ای...
که میشه از تو رد شد و نظر به جاده کرد...
که میشه این غمارو از دلم پیاده کرد...
این آخرین قدم...*
#خدا_ایستاده_ها_رو_به_پا_هم_نوشته
#ادامه_دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
[ بَرٰاتْگِرْیِهمیکُنَم... ]
.
#کنج_رواق
#حاج_مهدی_رسولی #ما_ملت_امام_حسینیم #باید_تمام_زندگی_ام_مثل_او_شود
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_شصت_و_نهم9⃣6
#ادمین نوشت
سلام دوستان وهمراهان گرامی
امشب به احترام عاشورای حسینی قسمت بعدی داستانمون ارسال نمیشه ♥♥
ازهمه التماس دعای خیر داریم♥♥♥
Be.Samte.Godal.Az.Kheime.Davidam.Man-Mahmoud.Karimi.mp3
5.96M
🔴 به سمت گودال از خیمه دویدم من
حاج محمود کریمی
⚘﷽⚘
از دستنوشتههای شهید محمودرضا بیضائی
در #سوریه
بسم الله الرحمن الرحیم
شنبه ۹۲/۷/۱۳
🍃🌸امروز برای آمادگی عملیات در غ غ [غوطه غربی] چند نوبت جهت شناسایی منطقه رفتیم تو دل غ غ [غوطه غربی].
تردد مسلحین خیلی عادیه تو این منطقه، اصلا انتظار و توقع عملیات تو این منطقه رو ندارن.
عملیات بدلیل وسعت منطقه بسیار پیچیده و سخته ولی عجیب مزهای داره.
این #عملیات هدفش تأمین امنیت
#حرم_وخیمه خانوم #زینب سلام الله علیها ست و چه سعادتی بالاتر از این که تو این مهم شرکت بکنی و فدا بشی.
شب هم در جلسه فرماندهی عملیات شرکت کردیم جهت هماهنگی.
فرماندهی حزب ا... در غ غ [غوطه غربی] به همراه عملیات حزب [حزب الله] و اط حزب [اطلاعات حزب الله] و
مسوول مربع علی اکبر (علیه السلام)
[اسم منطقه است] خود فرماندهی قرارگاه،
آقا مجتبی عملیات، ابومحمد مسوول اط [اطلاعات] و من و سید مهدی و علی به عنوان مسوولین محور.
🌹پینوشت: برخی کلمات را بخاطر سرعت در نگارش به صورت اختصاری نوشته. توضیحات داخل کروشه [ ] از من(برادرِ شهید بیضائی) است.
#کلنا_عباسك_یا_زینب
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•