eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
952 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ خاطرات همسر شهید آیت الله دکتر بهشتی روزهای جمعه را کاملاً به خانواده اختصاص داده بود. عقیده داشت بچه‌ ها نباید به تماشای تلویزیون عادت کنند و به جای آن باید با طبیعت مانوس شوند، به همین دلیل وقتی می‌دید بچه‌ ها پای تلویزیون نشسته‌ اند، با مهربانی می‌گفت: حیف نیست در هوای به این خوبی گل و سبزه و باغچه را بگذارید و پای تلویزیون بنشینید؟ و آن‌ها را تشویق می‌کرد در باغبانی و چیدن علف‌ های هرز باغچه کمکش کنند. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠لباسهای خونی‌ اش‌ را گذاشته‌ بودند داخل یک کیسه‌ ی پلاستیکی... روز سوم‌ که‌ خانه‌ خلوت‌ تر شد رفتم‌ کیسه‌ را آوردم... خون‌ هم‌ اگر بماند بوی مردار میگیرد! با احتیاط‌ گره‌اش‌ را باز کردم‌و لباسها را آوردم‌ بیرون... بوی عطر پیچید توی خانه.. عطر گل محمدی! عطری‌ که‌ حسن‌ میزد به‌ روایت‌ همسر شهید حسن آبشناسان. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
13.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 🎥 چرا ما توانایی ساخت موشک را داریم اما در صنعت خودروسازی عقب مانده‌ایم؟ پیشنهاد دانلود 🌹🌹🌹 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ ❓سوال: اون دنیا خداوند خانم‌های بدحجاب و بی‌حجاب را از موهایشان آویزان می‌کند و شکنجه می‌دهد؟! پاسخ جالب را از زبان دکتر غلامی بشنوید🌹 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_صد_و_هشتم8⃣0
⚘﷽⚘ 9⃣0⃣1⃣ (قسمت آخر!) همونجور که با عجله داشتم بند کفشامو میبستم یه جیغ بنفش کشیدم و گفتم: محمدددددد😁 دیر شد بیا😣 محمد کفشاشو پوشید و گفت: الهی فدات شم خانومم اومدم چرا این قدر عجله میکنی آخه😬 _محمد مراسم تموم شد زود باااااش بیااااااا😡 محمد با خنده دستمو گرفت و بوسید و گفت: بشین بریم فرمانده😊 وقتی به محل اجرا رسیدیم فوق العلاده شلوغ بود😬 _وای محمد... بنظرت میتونیم حامدو ببینیم😔 محمد: معلومه که میتونیم ببینیم عزیزدلِ محمد😍 _آخه تو این شلوغی چجوری ببینیم...😔 محمد: من حتی بهت قول میدم باهاش عکسم بگیریم. خوبه زندگیم؟ _راس میگی محمدم😍 محمد: معلومه که راس میگم خانمم😘 _ممنون آقایی❤️ از ماشین پیاده شدیم و به بدبختی از بین جمعیت عبور کردیم و رفتیم داخل تا مراسم شروع شه... جمعیت فوق العلاده زیاد بود... حامد روی سن اومد من و محمد همزمان لبخند زدیم😊 یکی یکی آهنگ هایی که میخوند برای من و محمد و پر از خاطره بود و باهاش همخونی میکردیم... به خودم که اومدم چشمام خیس اشک بود😭 محمد چشمامو بوسید و باهم از سالن بیرون رفتیم. به پیشنهاد محمد توی ماشین نشستیم تا دور حامد خلوت شه و سوار ماشین شه که بره😁 تقریبا یک ساعت طول کشید و حامد سوار ماشین شد و حرکت کرد. محمد پشت ماشینش راه افتاد. یکم که دور شدیم حامد با صدای بوق ممتد محمد بغل پارک کرد و ماهم پشت سرش😍 با هیجان هردو از ماشین پایین اومدیم و به طرف ماشینش رفتیم. _سلام آقای زمانی محمد: سلام آقا حامد حامد: سلام وای سکته کردم گفتم معلوم نیس چیشده یه ماشین از موقع حرکت دنبالمه😁 داشتم اشهد میخوندم گفتم الانه که ترورم کنن😄 من و محمد خندیدیم و از قرار عاشقنمون به حامد گفتیم. حامد: خب زوج عاشق افتخار یه عکس به ما میدید؟ محمد: بابا شما بخدا مردمی ترین خواننده دنیایی داداش 😍 من و محمد کنار حامد وایسادیم و یه رهگذر ازمون عکس گرفت📸 حامد با کلی شوخی و خنده روی یه برگه نوشت: *تقدیم به زوج عاشق ایستاده آقامحمدجواد و فائزه خانم ~ حامد زمانی* 🔚پـایـاݩ😊💙 ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
نوشت همراهان عزیز وگرامی امشب اخرین قسمت داستانمون رو خدمتتون عرضه کردیم برای بهتر شدن داستانامون مارو از نظرات خوبتون بهرمند کنید ازطریق ایدی زیر @tagder60 متشکریم😊
⚘﷽⚘ 💠چه بگویم از اوضاع اینجا؟؟💔 تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل‌الله را محاصره کرده‌اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری و هم مرقد مطهر دردانه اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما). تن به اسارت آل‌الله نخواهیم داد چرا که به قول امام (ره) مردم ما از مردم زمان رسول الله بهترند. 📚بخشی نامه شهید محمودرضابیضائی به همسر بزرگوارش ▪️پ.ن : دکتر احمدرضابیضائی 🌷 ! قطعا جزو که اگر در کربلا هم بود می ایستاد و من به این یقین دارم. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_449056924.mp3
19.71M
🌹 نہ این رسم رفاقت نیس رفیق نیمہ راه من خداحافظ چہ روز و شبهایی ڪنار هم بودیم تو بی قراری ها قرار هم بودیم 🎤 سید رضا نریمانی بہ یاد اون رفقایی ڪه یڪیشون رفتہ و یڪیشون در حسرت مونده ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 💠از دستنوشته‌‌های شهید محمودرضا بیضائی در بسم الله الرحمن الرحیم شنبه ۹۲/۷/۱۳ 🌷امروز برای آمادگی عملیات در غ غ [غوطه غربی] چند نوبت جهت شناسایی منطقه رفتیم تو دل غ غ [غوطه غربی]. تردد مسلحین خیلی عادیه تو این منطقه، اصلا انتظار و توقع عملیات تو این منطقه رو ندارن. عملیات بدلیل وسعت منطقه بسیار پیچیده و سخته ولی عجیب مزه‌ای داره. این هدفش تأمین امنیت خانوم سلام الله علیها ست و چه سعادتی بالاتر از این که تو این مهم شرکت بکنی و فدا بشی. شب هم در جلسه فرماندهی عملیات شرکت کردیم جهت هماهنگی. فرماندهی حزب ا... در غ غ [غوطه غربی] به همراه عملیات حزب [حزب الله] و اط حزب [اطلاعات حزب الله] و مسوول مربع علی اکبر (علیه السلام) [اسم منطقه است] خود فرماندهی قرارگاه، آقا مجتبی عملیات، ابومحمد مسوول اط [اطلاعات] و من و سید مهدی و علی به عنوان مسوولین محور. 🌹پی‌نوشت: برخی کلمات را بخاطر سرعت در نگارش به صورت اختصاری نوشته. توضیحات داخل کروشه [ ] از من(برادرِ شهید بیضائی) است. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ از شخصـے پرسیدند : تا بهشت چقدر راه است ؟ گفت : یڪ قدم گفتند : چطور ؟! گفت : مثل یڪ پایتان را ڪہ روے نفس شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت است . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ...🌸 اول تابستون سال ۶۱ بود که به عقد هم دراومدیم...💍 یه ماه بعد... عروسیمون بود و...👰 سه_چهار روز بعد... دوتایی رفتیم مشهد...🕌 یادمه وقتی واسه زیارت... مشرف شدیم حرم... نگاهی بهم کرد و گفت : "طیبه خانوم...❤ میخوام یه دعا کنم... دوست دارم تو آمین بگی ...😇 با خنده گفتم : "تا چی باشه…"😅 جواب داد : "تو کارت نباشه..." گفتم :"باشه... هر چی شما بگین آقااا...❤" ای کاش این حرفو نمیزدم...💔 چون تا این جمله رو گفتم... رو کرد به گنبد طلایی امام رضا (علیه السلام) ... دستاشو بلند کرد و گفت : ...♥ ...😔أَلْلّهُمَّ أَرْزُقْنَا تُوفِيق َأَلْشَّهَادَةَ فِي سَبِيلِک... دلم لرزید...💔 عرق سردی به تنم نشست...😣 قطرات اشک بود که بی امون... رو گونه هام سرازیر میشد... ♥ _رفتن-_جان _است _خودت_میدانی♥ اما چه کنم که بهش قول آمین گفتن داده بودم... با صدایی حزین و گرفته از بغض... گفتم.... "آمین...💔" 🌺 ☺️✋🏻 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•