⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام صادق (ع):
🔹هر کس براى خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد شود و گویند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل کرد و براى خدا آموزش داد.(الذریعه الی حافظ الشریعه (شرح اصول کافی) ج۱، ص۵۶)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
✨﷽✨
#نصایح
هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن :
١_پدر ٢_مادر
هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو :
١_نمیتونم ٢_بد شانسم
هیچ وقت این دو تا کارو نکن :
١_دروغ ٢_غیبت
همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:١_آرامش با یاد خدا ٢-دعای پدرو مادر
همیشه دوتا چیز و به یاد بیار:
١_دوستای گذشته رو٢_خاطرات خوبت رو
همیشه به این دو نفر گوش کن :
١_فرد با تجربه ٢_معلم خوب
همیشه به دو تا چیز دل ببند :
١_صداقت ٢_صمیمیت
همیشه دست این دو نفرو بگیر:
١_یتیم ٢_فقیر
خدایا!
چہ ڪند بنده اے
ڪه
مرگ را نمے خواهد...
اما
لیاقٺ شہادٺ هم
ندارد؟!💔
#بہداددلسیاهمانبرس 🥀
@dosteshahodemsn
💌🕊💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌
💌🕊
🕊
#قرار عاشـــ❤ـــقی
کانـــال#دوست شــ❤ـــهید من
معرفی#شهید_علی_اکبر_محمد_حسینی
💌
💌🕊
💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊💌🕊
⚘﷽⚘
برادرانم بگویید که کشته در راه خدا عزادارنمی خواهد،
پیرو راه می خواهد ......... و حال این جنگ تحمیلی وآن هم هوی و هوس و انتخاب باشماست که کدامین راه را انتخاب کنید . جهاد در راه خدا یا پیروی از هوای نفس وخشنود کردن شیطان و دشمنان خدا ........»
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ برادرانم بگویید که کشته در راه خدا عزادارنمی خواهد، پیرو راه می خواهد ......... و حال این جنگ ت
⚘﷽⚘
شهید علی اکبر محمد حسینی در ۲۲ مهرماه ۱۳۳۷ در کرمان به دنیا آمد. او هفتمین فرزند خانواده بود. برای همین در فقر و تنگدستی اما با ایمان و اعتقاد قوی مذهبی رشد کرد و بزرگ شد. ۱۷ ساله بود که ندای نهضت امام خمینی(ره) را شنید و به آن لبیک گفت. با علنی شدن مبارزات ملت ایران به صف انقلابیون پیوست. با پیروزی انقلاب اسلامی سپاه پاسداران را برای خدمت به نظام اسلامی برگزید. او دفاع از انقلاب را از کردستان و مبارزه با گروهکهای منحرف آغاز کرد.
سپس به جبهههای نبرد ملحق شد و بهعنوان یکی از فرماندهان نیروهای کرمانی در عملیات پیروزمند فتح بستان (طریق القدس) حضور داشت. در چهارمین روز عملیات از ناحیه پا مجروح شد. درحالی که میتوانست جان خودش را نجات دهد، برای حفظ روحیهی نیروهای تحت امرش در منطقهی نبرد ماند و سرانجام زیر پل سابله مظلومانه به شهادت رسید.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
عملیات طریق القدس نزدیک بود و فرماند هان با جدیت نیروها را آموزش می دادند . فرمانده ما شخص خشن ، بی گذشت و غیرقابل انعطافی به نظر می رسید خیلی سخت گیری می کرد .
روز اول را به سختی پشت سر گذاشتیم ، بعد از نماز مغرب لباسها یمان را که گل آلود و کثیف شده بود بیرون چادر انداختیم و به محض ورود به چادر هر یک گوشه ای روی پتو افتادیم .
یکی از برادران گفت : « این دیگر چه آدم سخت گیری است ؟! به گمانم رحم و مروت ندارد .»
دیگری گفت : « ما به جبهه نیامده ایم که این سخت گیری ها را تحمل کنیم .»
و یک نفر دیگر گفت : « به نظر می رسد اصلا خندیدن را تا حالا تجربه نکرده است .»
خلاصه هرکسی حرفی زد و نهایتا تصمیم گرفتیم با ایشان حرف بزنیم ، من به نمایندگی از طرف بچه ها ازچادر بیرون آمدم .
درتاریکی فرمانده راکه کنار تانکر آب نشسته بود دیدم به سویش رفتم .
کوهی از لباس های کثیف و گل آلود مقابلش بود و به سرعت و با مهارت لباس می شست .
با تعجب به محلی که لباس های مان را روی هم ریخته بودیم چشم انداختم ، لباس ها سرجایشان نبود .
فرمانده لباسهای ما را می شست . متحیر و سرگردان پشت سرش ایستادم و چند لحظه بعد بدون آنکه حرفی بزنم به چادر برگشتم بچه ها پرسیدند :
« چی شد ؟! حرف زدی ؟ تغییر روش می دهد ؟ »
اشک به چشمهایم آمد وگفتم : « خودتان بیایید از نزدیک ببینید .»
همه از چادر بیرون آمدیم فرمانده هنوز کنار تانکر نشسته بود و لباس می شست .
بچه ها با دیدن آن صحنه بطرفش دویدند او را چون نگین در میان گرفتند سرو صورتش را غرق بوسه کردند ، فرمانده با صدای بلند می خندید و پشت سرهم سوال می کرد :
« چی شده ؟! چه اتفاقی افتاده ؟ »
آن شب شاهد صحنه هایی بودیم که نمی توانم آن را توصیف کنم فرمانده سخت گیر و خشن ما ، علی اکبر محمد حسینی بعد از پایان آموزش به فرد دیگری تبدیل می شد .
« تو نمی توانی بجنگی » :
من عضو یک گروه 11 نفری بودم ، وقتی به خط دهلاویه رسیدیم درسنگرهای برادران ارتش مستقر شدیم یک روز اکبر احضارم کرد و گفت :
« بروید برای خودتان یک سنگر درست کنید .»
تعدادی بیل وکلنگ تحویل گرفتیم و کار را شروع کردیم ، تقریبا یک هفته زحمت کشیدیم و نتیجه زحماتمان بصورت یک سنگر بزرگ و محکم و مقاوم در آمد .
با خوشحالی از اکبر خواستیم تا بیاید وسنگر را ببیند، آمد و نگاهی کرد وگفت : « سنگر خوبی است .آن را تحویل برادران ارتشی بدهید .»
با تعجب نگاهش کردم ، چطور ممکن بود سنگری را که برای آن یک هفته زحمت کشیده بودیم تحویل بدهیم ، ناراحت و دلخور گفتم : « یعنی چه ؟! ما یک هفته شبانه روز کار کرده ایم ، در این مدت اینقدر بیل وکلنگ زدیم که دستهایمان آبله زده است .»
آبله های دستم را نشانش دادم و دوباره سخنرانیم را شروع کردم ، بدون آنکه حرفی بزند به سخنانم گوش داد وقتی حرفهایم تمام شد گفت :
« برو تسویه حساب کن و برگرد کرمان »
دوباره ناراحت شدم و پرسیدم : « چرا تسویه حساب کنم ؟!»
گفت : « کسی که نمی تواند از یک سنگر بگذرد چطور می تواند از جانش بگذرد و بجنگد . تو به درد جنگیدن نمی خوری ، روحیه دیگران را خراب می کنی .»
با من که برادرش بودم اینگونه رفتار کرد .سنگر را تحویل برادران ارتشی دادم .
« حماسه سابله »
پاتک دشمن ساعت 4 بعدازظهر شروع شد ، عراقی ها قصد داشتند با عبور از پل سابله ، نیروهای خودی را دور بزنند و با محاصره حدود شش هزار نفرپرسنل سپاه و بسیج و ارتش سوسنگرد و بستان را تسخیر کنند.
اکبر که اوضاع را خطرناک دید بچه ها ی باقی مانده را جمع کرد ، اما بچه ها بعد از چهارشبانه روز جنگ ، دیگر رمقی در بچه ها نمانده بود.
تانک ها آرایش گرفتند تعداد ما به هفتاد نفر نمی رسید ، عده ای قصد عقب نشینی داشتند . اکبر التماس کرد ، قسم داد ، اشک ریخت ، فریاد زد ، تهدید کرد و عاقبت درگیری شروع شد کماندوهای عراقی در پناه تانک ها جلو می آمدند ، اکبر آرپی جی را به سوی اولین تانک نشانه رفت ، موشک که رها شد تانک در شعله های آتش فرو رفت ، تانک دوم را هم زد ، حرکت ستون تانک های دشمن به هم ریخت .
تعداد عراقی ها زیاد بود ، تانک ها هم زیاد بودند ، جانانه مقاومت کردیم از هر طرف صدای اکبر می آمد،
با بانک تکبیر بچه ها را تهییج و ترغیب می کرد تا وقتیکه صدایش را که می شنیدیم روحیه داشتیم .غروب روز 12 آذرصدایش قطع شد .
فرازی از وصیت نامه شهید علی اکبر محمد حسینی
« ........... برای من تمام مسائل دنیوی حل شده است و خدا می داند که آگاهانه راه خدا را انتخاب کرده ام و هیچ مسئله ای برای من نمانده که حل نشده با شد به برادرانم بگویید که کشته در راه خدا عزادارنمی خواهد،
پیرو راه می خواهد ........
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
شهدا شرمنده ایییممممم......
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•