eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
952 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ 🔸طرح بزرگ ختم قرآن به صورت مجازی🔸 📝ثبت نام ، 📌سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر(عج) و نثار روح امام بزرگوار ما و همه شهدا😍 🌷جزء(۱)👈 شهیدسلیمان‌مرادی 🌷جزء(۲)👈شهیدعبدالله رضایی 🌷جزء(۳)👈شهیدمحمدرضایی 🌷جزء(۴)👈شهیدمحمودرجبی پور 🌷جزء(۵)👈شهید حسین علی علیپور 🌷جزء(۶)👈شهید باکری/شهیدهمت 🌷جزء(۷)👈شهیدمحسن‌حججی 🌷جزء(۸)👈شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی 🌷جزء(۹)👈شهیدمحسن‌فخری‌زاده 🌷جزء(۱۰)👈شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی 🌷جزء(۱۱)👈شهیدان‌حسن‌شاکری‌وحسین صابری 🌷جزء(۱۲)👈شهیدمرتضی‌عباسی 🌷جزء(۱۳)👈شهید علی محمدزاده و علی پاجانی 🌷جزء(۱۴)👈شهیدحمیدرضاسیاهپوش 🌷جزء(۱۵)👈شهیدابراهیم هادی 🌷جزء(۱۶)👈 🌷جزء(۱۷)👈شهیدشفیعی/شهید احسان دهقانی 🌷جزء(۱۸)👈شهیدبیضائی/شهیداحمدمشلب 🌷جزء(۱۹)👈شهیدزبرجدی 🌷جزء(۲۰)👈 شهیدپلارک 🌷جزء(۲۱)👈شهیدعباس دانشگر 🌷جزء(۲۲)👈شهیدحسین‌توکلی 🌷جزء(۲۳)👈 🌷جزء(۲۴)👈 🌷جزء(۲۵)👈 🌷جزء(۲۶)👈 🌷جزء(۲۷)👈 شهیدوحیدزمانی‌نیا 🌷جزء(۲۸)👈شهیدهادی طارمی 🌷جزء(۲۹)👈شهیدمحمودرضابیضائی 🌷جزء(۳۰)👈شهیدمحمودرضابیضائی 🍃ختم قرآن به مناسبت هست.🍃 🌷✨برای شرکت در ختم تلاوت قرآن کریم یکی از جزء هایی که روبروی آن خالی است را انتخاب و به آیدی زير ارسال فرماييد. نام شهید مورد نظرمقابل شماره جزء ثبت خواهد شد.🌷 @moghavemat212 🌷| @dosteshahideman
بـانو! ♡حجابتـــ🧕 ✿رمـز ورود بـہ حریمتـــ استــ🌙 ✿رمـز ورودتــ با آرایـش غلـیظ هڪـ میشود💄💅 ✿با خنده هاے بلند هڪ میشود ✿با صحبتــ بے پروا با نامـحرم هڪ میشود👀 ✰اصلا شیـطان منتظر نشستہ استــ ڪـہ تو را هڪ کند👹 ❥پــــس😉 ✿رمز گشایے از خویشتن را فقـط بہ ♥هـمـسـرتـــ♥ بسپار✋🏻 ✿او مـحرم ترین هـڪر دنیاستــ بـراے تـღـو☺️ •✾❀🕊یامهدی ادرکنی🕊❀✾• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@dosteshahideman
‌میگفت: همیشه دعام اینه؛ خدایا...! کمکم کن، درهایی رو که بستی، نخوام بھ باز کنم...! و درهایی کھ باز کردی رو ، اشتباهی نبندم...! :) :) 🌱| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #سی_وچهار روی صورتش زوم
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 🕊 💞 قسمت ناهار خورده و نخورده خوابش برده بود. از فرصت استفاده کردم و به دکتر رفتم. دکتر هم توصیه های لازم را گفت و اینکه حداقل تا شش ماه آینده حق بارداری مجدد ندارم.😞 اصلا به این چیزها فکر نمی کردم. تمام هَم و غَمم بود و به او...☺️😍 به خانه که بازگشتم تازه بیدار شده بود. نگران بود از نبودم و شاکی از اینکه چرا تنها رفته ام؟! ــ تو مگه استراحت مطلق نبودی؟ چرا تنها رفتی؟ چرا بیدارم نکردی باهات بیام؟ 😒 ــ نگران نباش عزیزم... چیز مهمی نبود.یه چکاپ ساده و معمولی بود.☺️ ــ هر چی باشه... وقتی من خونه م نباید تنها بری. اگه اتفاقی برات بیفته من چه غلطی بکنم؟😠 صدایش را برده بود بالا. صالح من😳 صالح مهربان و آرامم چرا اینطور پرخاشگر شده بود؟! 😞سری تکان داد و با اخم به اتاقمان رفت و درب را به هم کوبید. سردرگم به سلما نگاه کردم و چانه ام از بغض لرزید.😢 پدر جون بلند شد و به سمتم آمد. پیشانی ام را بوسید و گفت: ــ دلخور نشو عروسم...😔 صالح تا پیدا کنه طول می کشه. مدام نگرانت بود و همش می گفت بلایی سرش نیاد. سلما هم که از پایگاه برگشت کلی باهاش دعوا کرد که چرا تنهات گذاشته. باید کنیم. مطمئنم اگه از وضعیت فعلی تو باخبر بود هرگز بد برخورد نمی کرد. خودت باید صالحو بشناسی دخترم.😊 اشکم سرازیر شد 😭و به آشپزخانه رفتم. دو استکان چایی ریختم و باخود به اتاق بردم. صالح روی تخت دراز کشیده بود و دست راستش را روی چشمش گذاشته بود. آستین خالی هم، کج و کوله روی تخت افتاده بود. چایی را روی زمین گذاشتم و کنار صالح لبه ی تخت نشستم. دستش را از روی چشمش برداشتم و لبخندی زدم. ــ قهری؟!☺️ ــ لا اله الا الله... مگه بچه م؟😠 ــ والا با این رفتاری که من دارم میبینم از بچه هم بچه تری...☹️ اخم کرد و گفت: ــ اصلا تو چرا اینجوری نشستی؟😠 بلند شد و به اصرار مرا وادار کرد روی تخت استراحت کنم. ــ مگه تو استراحت مطلق نیستی؟! به چه حقی رعایت نمی کنی؟😠 بدون چون و چرا اوامرش را انجام دادم و دلم برای اینهمه نگرانی اش می سوخت "خدایا چطور بهش بگم؟!!!؟😭" ــ یه چیزی میگم آویزه ی گوشت کن😠 ــ اینجوری باهام حرف نزن😢 چشمش را بست و چند نفس عمیق کشید. ــ ببخشید... نمی دونم چرا اعصابم خُرده؟😞 دستش را لای موهایش کرد و گفت: ــ درسته که یه دست ندارم و نقص عضو شدم اما... من هنوز همون صالحم. هنوز مرد خونه هستم و شوهر تو... پس دوست ندارم دیدت نسبت بهم عوض بشه.😠☝️ از حرفش بغض کردم. صالح چه فکر می کرد و دل پر بغض من چه رازی در خود داشت💔😭💔 ــ گریه نکن. این وضعیتیه که... که باید از این به بعد تحمل کنی😠 دیگر تحمل این حرفها را نداشتم. صالح برای من همان صالح بود. چیزی تغییر نکرده بود. نباید اجازه می دادم روحیه اش را ببازد و خودش را ناقص بداند. بغضم را توی آغوشش سبک کردم و با صدای آخ صالح به خودم آمدم. دستم را روی زخم بازوی قطع شده اش فشرده بودم.😰 ادامه دارد... 🖇نویسنده👈
دوست شــ❤ـهـید من
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 #ازســـوریہ_ٺامنـــا🕊 💞 قسمت #سی_وپنج ناهار خورده و
✿❀بِسمِـ الرَّبِّ الشُّهداء والصِّدیقین❀✿ 💞 🕊 💞 قسمت صالح درد داشت و خوابش نمیبرد. طول اتاق را راه می رفت و دور بازوی بریده اش را چنگ می زد😣 و لبش را می گزید. هر چه مُسکن خورده بود بی فایده بود. توی آن گیرودار به من هم امر می کرد که از تخت پایین نیایم و حصر استراحت مطلق را نشکنم😔 بی توجه به حکم جدی اش بلند شدم و لباس پوشیدم و به صالح کمک کردم لباسش را عوض کند که او را به بیمارستان برسانم. هر چه امر کرد و دستور داد گوش ندادم. اتومبیل را از حیاط بیرون زدم و او را به اولین بیمارستان رساندم. توی اورژانس پانسمان را عوض کردند و آمپول مُسکن قوی تزریق کردند شاید دردش آرام شود😔 وقتی پانسمان را عوض کردند خیلی اصرار داشت که از اتاق بیرون بروم اما مصرانه و صالح را تنها . وقتی پیراهنش را درآورد و جای خالی بازوی بریده اش و زخم های تازه ی بازویش به قلب رنجور و فشرده ام دهان کجی کرد، تحمل دیدنش آنقدر سخت و جانفرسا بود که کمرم خم شد و دستم را به لبه ی تخت صالح گرفتم.😣 صالح با دستش زیر بازویم را گرفت و مرا کنار خودش نشاند. ــ من که گفتم برو بیرون خانومی😔 ــ نه چیزی نیست صالح جان کمی سرگیجه دارم تو نگران نباش😢 زخمش هنوز تازه بود و از گوشه و کنار زخم باز شده اش چیزی شبیه به خونآبه می آمد. دلم ریش می شد وقتی آن صحنه را می دیدم...😭 "" بی صدا وارد منزل شدیم و به اتاقمان رفتیم. چیزی به اذان صبح نمانده بود و صالح قصد نماز داشت اما... نمی دانست بایک دست چگونه باید وضو بگیرد😔😭 سعی کردم آرام از اتاق بیرون بروم. هنوز دوساعت نشده بود که خوابش برده بود. قرار بود دوستانش به دیدنش بیایند. صبحانه را آماده کردم. سعی داشتم در سکوت، خانه رامرتب و تمیز کنم. سلما هم نبود. صحنه ی دلخراش زخم دست صالح که به یادم می آمد تنم می لرزید. نفهمیدم چه شد که استکان چایی از دستم افتاد و هزار تکه شد😖 صالح سراسیمه از اتاق بیرون آمد و نفس زنان گفت: ــ چی شده؟😨 ــ الهی بمیرم بیدارت کردم؟؟!!😒 ــ اصلا تو چرا از جات بلند شدی؟ می خوای منو سکته بدی؟😡 باز هم صدایش را بلند کرده بود. ــ چیزی نیست صالح جان. برو استراحت کن الان جمعش می کنم. دستم را گرفت و با احتیاط مرا از روی خُرده شیشه ها عبور داد و راهی اتاقم کرد. حرکاتش را با حالتی عصبی انجام می داد. "فایده ای نداره... باید بهش بگم😭" ادامه دارد... 🖇نویسنده👈
⚘﷽⚘ 🔸طرح بزرگ ختم قرآن به صورت مجازی🔸 📝ثبت نام ، 📌سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر(عج) و نثار روح امام بزرگوار ما و همه شهدا😍 🌷جزء(۱)👈 شهیدسلیمان‌مرادی 🌷جزء(۲)👈شهیدعبدالله رضایی 🌷جزء(۳)👈شهیدمحمدرضایی 🌷جزء(۴)👈شهیدمحمودرجبی پور 🌷جزء(۵)👈شهید حسین علی علیپور 🌷جزء(۶)👈شهید باکری/شهیدهمت 🌷جزء(۷)👈شهیدمحسن‌حججی 🌷جزء(۸)👈شهیدحاج‌قاسم‌سلیمانی 🌷جزء(۹)👈شهیدمحسن‌فخری‌زاده 🌷جزء(۱۰)👈شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی 🌷جزء(۱۱)👈شهیدان‌حسن‌شاکری‌وحسین صابری 🌷جزء(۱۲)👈شهیدمرتضی‌عباسی 🌷جزء(۱۳)👈شهید علی محمدزاده و علی پاجانی 🌷جزء(۱۴)👈شهیدحمیدرضاسیاهپوش 🌷جزء(۱۵)👈شهیدابراهیم هادی 🌷جزء(۱۶)👈 🌷جزء(۱۷)👈شهیدشفیعی/شهید احسان دهقانی 🌷جزء(۱۸)👈شهیدبیضائی/شهیداحمدمشلب 🌷جزء(۱۹)👈شهیدزبرجدی 🌷جزء(۲۰)👈 شهیدپلارک 🌷جزء(۲۱)👈شهیدعباس دانشگر 🌷جزء(۲۲)👈شهیدحسین‌توکلی 🌷جزء(۲۳)👈 🌷جزء(۲۴)👈 🌷جزء(۲۵)👈 🌷جزء(۲۶)👈شهیدمحمدحسین محمدخانی 🌷جزء(۲۷)👈 شهیدوحیدزمانی‌نیا 🌷جزء(۲۸)👈شهیدهادی طارمی 🌷جزء(۲۹)👈شهیدمحمودرضابیضائی 🌷جزء(۳۰)👈شهیدمحمودرضابیضائی 🍃ختم قرآن به مناسبت هست.🍃 🌷✨برای شرکت در ختم تلاوت قرآن کریم یکی از جزء هایی که روبروی آن خالی است را انتخاب و به آیدی زير ارسال فرماييد. نام شهید مورد نظرمقابل شماره جزء ثبت خواهد شد.🌷 @moghavemat212 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: جمعه - ۰۱ اسفند ۱۳۹۹ میلادی: Friday - 19 February 2021 قمری: الجمعة، 7 رجب 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه) - یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه) - یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹ارسال نامه مامون به امام رضا علیه السلام برای ولایت عهدی، 200ه-ق 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️6 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام ▪️8 روز تا وفات حضرت زینب سلام الله علیها ▪️18 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️19 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ صوت زیبای تـ❤️ـو آرامشِ جان است بیا وَجه پُر نور تـ❤️ـو از دیده نهان است بیا دل عُشاق بِسوزد ز غمِ دوریِ تـ❤️ـو ‌ ‌‌قَدِ عالم ز فراقِ تـ❤️ـو ‌‌‌ کمان است بیا سلام‌ موعـ❤️ـود مهربانم .... سلام صاحب جمعه ها..... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ماندیم و شما بال گشودید از این شهر رفتیـد بہ جایےکہ ببینیـد خدا را .. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ⭕ ✍پیامبراکرم صلی الله علیه و آله: مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید. 📚انوار الهدایه •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🔅 📖 صفحه ۳۹ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•