⚘﷽⚘
خدمت به اسلام در جبهههای جنگ
شیرودی در چند عملیات پروازی خود تلفات سنگینی را به نیروها و تجهیزات دشمن در نقاط راهبردی غرب کشور وارد کرد. وی در همان مدت کوتاه حضور در دفاع مقدس، توانست رکورد یکی از بالاترین پروازهای جنگ با بالگرد کبرا را در دنیا به نام خودش ثبت کند. او بارها از خطر گلولههای دشمن جان سالم به در برد، در حدی که بالگردهای وی بیش از ۴۰ بار سانحه داده و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله به بالگردش نیز ثبت شده است.
درباره زمان جنگیدن، مشهور است که روزی شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت با او مصاحبه میکردند. در این زمان در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران ژاپنی که پرسیده بود، شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندیده سرش را بالا گرفته و گفته است: ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.
شهادت
این خلبان تیزپرواز پس از چند هزار مأموریت هوایی و انجام بالاترین پروازهای جنگی در دنیا و نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود در هشتم اردیبهشت ۱۳۶۰ خورشیدی در منطقه بازی دراز، هنگامی که رژیم بعث لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات بازی دراز به طرف سرپلذهاب گسیل داشته بود، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید والامقام پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
خدمت در کرمانشاه و فعالیت انقلابی
وی پس از پایان دوره خلبانی به استخدام ارتش درآمد و بعد از سه سال خدمت در ارتش به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل و در آنجا با خلبان احمد کشوری آشنا شد تا اینکه با اوج گیری جریانات انقلاب اسلامی به صفوف راهپیمایان پیوست و تلاش کرد تا مردم را با آرمان های امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی آشنا کند و هنوز هم بسیاری از شهروندان تنکابنی سخنرانی کوبنده و انقلابی این مرد مبارز و خستگی ناپذیر را در میدان مرکزی این شهر به خاطر دارند.
مبارزه با ضد انقلاب
این خلبان شجاع پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اوجگیری غائله کردستان به همراه چند تن از خلبانان وارد این منطقه شد و درجریان آزادسازی پاوه نقش تعیین کنندهای داشت به طوری که آیت الله هاشمی رفسنجانی به نشانه سپاسگزاری از وی گفت: شیرودی حق بزرگی بر این کشور دارد.
اقدامات و فعالیتهای او در غرب کشور، در کنار دیگر همرزمانش از جمله احمد کشوری و احمدرضا سهیلیان باعث شد که تیمسار سرتیپ ولی الله فلاحی رییس سابق ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، او را ستاره غرب کشور نامید و درباره اش گفت: ناجی غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکنها را ممکن ساخت.
شهید چمران ضمن نامیدن شیرودی به عنوان «ستاره درخشان جنگ کردستان» در باره او گفته است: من خاطرات بسیاری با شهید شیرودی دارم و از روزهای اولی که در کردستان شروع به نبرد کردیم، وی از طرف هوانیروز با ما همکاری میکرد. او یکی از خلبانانی بود که واقعاً از ستارههای درخشان مبارزات کردستان بود. بهخاطر دارم که با هلیکوپتر خود مثل یک جت عمل میکرد. هنگام هجوم به دشمن، بدنه هلیکوپتر را کج میکرد و بهصورت مایل، شیرجه میرفت. دشمن را زیر رگبار گلوله میگرفت و با آن وحشتی که در درون دشمن ایجاد میکرد، بزرگترین ضربات را به آنان میزد. زمانیکه نیروهای ارتش در نزدیکی سقز در محاصره و کمین دشمن قرار گرفته بودند، وی با تاکتیکهای شجاعانه توانست آنان را از کمین دشمن نجات دهد.
اختلاف با بنیصدر
شیرودی که با شروع جنگ تحمیلی به منطقه کرمانشاه رهسپار شده بود در جریان یکی از مأموریتهای خود با سرپیچی از فرمان ابوالحسن بنیصدر مبنی بر تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات منطقه به همراه ۲ خلبان همفکر خود و با ۲ هلیکوپتری که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز بینهایت حساس و خطرناک که وی به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش ۲ خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد.
شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور، بلکه در تمام خبرگزاریهای مهم جهان منعکس شد. بنیصدر برای حفظ ظاهر ۲ هفته بعد به او ارتقا درجه داد اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواستهاش را دیدار با امام خمینی(ره) و بیان کارشکنیهای بنیصدر و بیتفاوتی برخی از فرماندهان اعلام کرد.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
فرازی از وصیت نامه شهید
ستاره جنگهای کردستان در وصیت نامه اش نوشته بود: هنگامی که پرواز میکنم، احساس میکنم هم، چون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم، چون احساس میکنم، هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم. اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمیگرفتم و به جبهه نمیرفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
ارتقا درجه و ارسال نامه به فرمانده هوانیروز کرمانشاه
در همان سال نخست جنگ تحمیلی به دستور فرماندهی هوانیروز، شیرودی چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت اما در نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ خورشیدی نوشت: اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تا کنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در تمام جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبرعزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که بودهام، برگردانید.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
سرلشکر ولی الله فلاحی رییس سابق ستاد مشترک ارتش ایران گفته است: وقتی خبر شهادت شهید شیرودی را به حضرت امام(ره) رساندم، یک ربع به فکر فرو رفتند. حضرت امام در مورد همه شهدا میگفت خدا آنها را بیامرزد ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است.
پس از شهادت این خلبان والامقام، شخصیتهای مملکتی نسبت به شخصیت والا و سلوک اخلاقی وی اظهارات مختلفی کردند. از جمله آیتالله خامنهای او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف کردند و آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص این شهید والامقام گفت: من در قیافه شیرودی مالکاشتر را دیدم.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
" پلاکش " را برای ما جا گذاشت ،
تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ...
" هویتش " خاکی بود !
اما " دلش " را به آسمان زد ...
گمنامی راز عجیبی است ...!
🌷 پنجشنبه های شهدایی🌷
#پنجشنبه_های_شهدایی
#یادکنیدشهدا_را_باذکرصلوات
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬ ✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :7⃣4⃣1⃣ #فصل_چهار
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣5⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.»
بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.»
انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق.
توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم.
ادامه دارد...✒️
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :2⃣5⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم.
سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
🔸فصل پانزدهم
مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین.
ادامه دارد...✒️
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•