eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 💕 💕 💕 🌸 رمان/بدون تو هرگز ۱ 🌸 این، واقعی است از زندگی دختری که برای فرار از خانه پدری و قهر و خشونت پدر به ازدواجی ساده با یک طلبه تن داد اما خیلی زود دانست که این ازدواج کلید خوشبختی را به دست او داده است. 🌸 نویسنده: زینب حسینی در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ 🌸 مردهای عوضی 🌸 همیشه از پدرم متنفر بودم … مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه … آدم عصبی و بی حوصله ای بود … اما بد اخلاقیش به کنار … می گفت: دختر درس می خواد بخونه چکار؟ … نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا ۱۴ سالگی بیشتر درس بخونه … دو سال بعد هم عروسش کرد … 💜 اما من، فرق داشتم … من عاشق درس خوندن بودم … بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد … می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم … مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم … 💜 چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت … یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد … به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی … 💜 شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود … یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند … دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد … اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره … مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد … 💜 این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود … مردها همه شون عوضی هستن … هرگز ازدواج نکن … 💜 هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید … روزی که پدرم گفت … هر چی درس خوندی، کافیه. 🌸 ترک تحصیل بالاخره اون روز از راه رسید … موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود … با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت … هانیه … دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه … 💜 تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم … وحشتناک ترین حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم … بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود … به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم … ولی من هنوز دبیرستان … 💜 خوابوند توی گوشم … برق از سرم پرید … هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد … 💜 – همین که من میگم … دهنت رو می بندی میگی چشم… درسم درسم … تا همین جاشم زیادی درس خوندی … 💜 از جاش بلند شد … با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت … اشک توی چشم هام حلقه زده بود … اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم … 💜 از خونه که رفت بیرون … منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه … مادرم دنبالم دوید توی خیابون … 💜 – هانیه جان، مادر … تو رو قرآن نرو … پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه … برای هر دومون شر میشه مادر … بیا بریم خونه … 💜 اما من گوشم بدهکار نبود … من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم … به هیچ قیمتی. 🌸 آتش 🌸 چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه … پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام … می رفتم و سریع برمی گشتم … مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد … تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت … 💜 با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد … بهم زل زده بود … همون وسط خیابون حمله کرد سمتم …موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو … 💜 اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم … حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه … به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم … 💜 هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم … چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم … اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود … 💜 بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت … وسط حیاط آتیشش زد … هر چقدر التماس کردم … نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت … هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت … اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند … تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم … خیلی داغون بودم … 💜 بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد … اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود … و بعدش باز یه کتک مفصل … علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد … ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم … ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم … 💜 تا اینکه مادر علی زنگ زد … ادامه دارد… @dosteshahideman 🌹 🌾🌹 🌹🌾🌹 🌾🌹🌾🌹
دوست شــ❤ـهـید من
🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹🕊 🌹 صمیمیتِ به روایت: 🌷 آموزش عمومی پاسداری که تمام شد ، برای مراسم افتتاحیه آماده شدیم؛ البته مراسم ما همزمان بود با مراسم اختتامیه بچه های دوره قبل. محمودرضابیضائی، مرتضی مسیب زاده،حسن غفاری و محمد قریب از بچه های دوره قبل بودندکه با هم آشنا شدیم . 🌷محمودرضا و مرتضی بیشتر شبیه دوقلوهابودند، همه جا باهم بودندو اگر قرار بود حرفی بینشان رد و بدل شود، ترکی باهم صحبت می کردند. شیرینی لهجه آذری محمودرضا و مرتضی از آن طعم هایی بود که بر دل می نشست 📚کتاب رفیق مثل رسول(زندگینامه شهیدمدافع حرم رسول خلیلی) فصل پنجم ص۸۹ 🌹| @dosteshahideman 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🍃🌷🕊🌷🕊🌷🍃 مپندار که تنها را بدان آزموده اند ولاغیر… صحرای به وسعت همه است. 🌷| @dosteshahideman 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
ای شــهـید دلمـــ💔 گرفته😞 روحـــم پـــژمـــرد صــــبـــر و طــاقـــتــم بــه ســرآمــــد😔 ... از گذشـتــــه ها و از آینـده ها بیمناکـــم... تنها تســلی ام آب دیــده اســتــــ اشـکـــی کـه تقـــدیم میکنــم😭 ... آبی کـــه با آن دل خــود را شستــشــو مــیدهــم 💖 و بـــا ایـــن وسیلــه درونی خـــود را تسـکـین میبخـشـــم 👌 ... از آتش درونی خــود میکــاهــم و بـرای لحـظـه ای ضـمیــر مــی یــابـم ... 😭 😭 🕊| @dosteshahideman 🕊🕊 🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 🕊🕊🕊🕊🕊
🍃🌺 بسمـ رب شهدا✨ والصدیقین 🌺🍃 ❤️🕊 🍃 به نیابت از او زائر کربلا شدیم😊 و به پیاده‌روی اربعین رفتیم. چند تا عکس📷 از او تهیه کردیم و پشت کوله‌هایمان چسباندیم. کاری که می‌توانستیم در دین به او انجام دهیم همین بود.✨ یادش و خاطره‌اش را همیشه و همه جا با ما بود. گفتیم شاید دین خود را نسبت به او ادا کرده باشیم.❤️ 🌹 ✨ 🍃🌷 @dosteshahideman 🌹 🌾🌹 🌹🌾🌹 🌾🌹🌾🌹 🌹🌾🌹🌾🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌦🍃 ❤🌾🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🌾❤ 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 🕊🍃🌾🍃🌾🍃🌾🌾🌾 باز پنج شنبه و یاد شهــدا ---------------------------------------------- 🌹| @dosteshahideman 🌦🍃
#لبخند_زدنشان دلیل #خاصےنمیخواست شاید آنها جز زیبایے چیزے نمےدیدند... #لبخند پیروزے؟ مگر غیر از این است که در راه #خدا چه #بکشے وچه کشته شوے پیروزے #گاهے_یادے_نگاهے #ظـــــهـــور_نـــزدیـــڪـــ_اســـتـ... @dosteshahideman
💌🕊💌🕊💌🕊 💌🕊💌🕊💌 💌🕊💌🕊 💌🕊💌 💌🕊 🕊 عاشـــ❤ـــقی کانـــال شــ❤ـــهید من معرفی مدافع حــــــــــرم الله قربانی 💌 💌🕊 💌🕊💌 💌🕊💌🕊 💌🕊💌🕊💌 💌🕊💌🕊💌🕊