eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
نسخه ای معنوی برای درمان ناباروری صَیْمُری خدمت امام رضا علیه السلام از عقیم بودن زنش شکایت کرد حضرتش تبسمی کرده و فرمودند: انگشتری از جنس بگیر و بر روی آن بنویسند:   «رب لا تذرنی فردا و انت خیر الوارثین» صَیمُری می گوید: به یک ماه نکشید که همسرم حامله شد و خداوند پسری به من عطا فرمود. مرحوم کافی در یکی از سخنرانی های خویش می گوید:«دو عدد انگشتر فیروزه با همان کیفیت ساخته شود و زن و مرد هر کدام به دست کنند سپس می گوید: «شاید به هزار نفر توصیه کرده ایم و بچه دار شده اند و مجرب است. » 📚 تحفة الرضویة صفحه ۲۸۹ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۰۹ سال ۹۱ عقد کردم در سن ۱۶سالگی و همسرم در سن ۲۱ سالگی، سال بعدش عروسی گرفتیم و رفتیم ساوه که دور از خانواده و غریب بودیم. هر دو مدام به فکر این بودیم که به شهر خودمون برگردیم اما هر کاری کردیم نشد، نهایتا گفتیم بی‌خیال، دانشگاه شرکت کردم یه شهر دیگه بود که نرفتم و تصمیم بر بچه دار شدنم شدم. هفت ماهه بودم که اتفاقی یه کار به همسرم پیشنهاد شد و به شهرمون برگشتیم در آغوش خانواده🥰 و آقا علی اکبر ۲۲ فروردین سال ۹۵ به دنیا آمد. مرداد ۹۵ مامانم عمل داشت و بعد از عمل شیمی درمانی و روزهای سخت و دردناک شروع شد.💔 بیماری متوقف شد و اوضاع بهتر بود که خداخواسته باردار شدم کلی حرف و سرزنش شنیدم ولی خودم خوشحال بودم. اردیبهشت ۹۸ رقیه جانم به دنیا آمد، روزهای خوب و شیرینی بود، کیف میکردیم که دوباره بیماری مادرم عود کرد. من فرزند بزرگش بودم، رفت و آمد با بچه کوچیک، مریضی، حرفای سرسام آور همه بهم فشار می آورد، صبر میکردم صبر ولی خواست خدا آذر ۹۹ مامانم تنهامون گذاشت💔 تو سن ۴۵ سالگی... بعد من گفتم دیگه زندگی تموم شد، من دیگه بچه دار نمیشم، دیگه کسی رو ندارم که کمکم کنه... شوهرم اصلا تو بچه داری و کارای خونه اهل کمک نبود، بایدم همیشه همه چیز مرتب و خوب باشه خلاصه خیلی بالا پایین و چالش داشتیم و داریم. در همین حین بود که همسرم مشکل کلیه پیدا کردن و طی رفت و آمدها به دکتر، متوجه شدیم که دیگه نمیتونیم بچه دار بشیم و احتمال سرطان پروستات دادن... گذشت ما ایام فاطمیه روضه مون گرفتیم و بعد که دوباره رفت دکتر، گفتن سرطان نیست و ولی بچه دار نمیشی دیگه... من خیلی ناراحت بودم و غصه میخوردم دوست داشتم رقیه خواهر داشته باشه خیلی التماس خدا میکردم، گفتم میدونم شما بخوای میشه و با تمام وجود به خدا و امام زمان دلم قرص بود. یه مدت گذشت دیدم خیلی حالم بده اصلا نمیتونم راه برم، به زور کارام میکردم، مدام بدتر میشدم اصلا به بارداری هم فکر نمی‌کردم. یه روز که بچه ها رو بردم بیرون، سرراه بی بی چک گرفتم، فرداش که زدم مثبت شد. وقتی به همسرم گفتم اصلا باورش نمیشد تا چند روز تو شُک بودیم و صد البته از ته قلبم خوشحال بودم🥰 تا ۳ ماهگی هم دکتر نرفتم ولی از بس حالم بد بود، گفتم برم سونو بدم، سونو که رفتم متوجه شدم دوقلو هستن🥰 الحمدالله تا ۳۸هفته خدا کمکم کرد، بچه ها صحیح و سلامت بدنیا آمدن، به لطف خدا تا متوجه شدن دوقلو باردارم، رو پروندم چندتا مهر بزرگ زدن بارداری پرخطر ولی کاملا بی‌خطر و خوب بود. به لطف خدا با آمدن دوقلوها، همسرمم بهتر شد، تو کارا کمکم کرد و تو بارداری به خونه خودمون اثاث کشی کردیم. و رزق و روزیمون خیلی عالی تر نسبت به قبل شد الحمدالله ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ زینب و زهرا عزیزم دنیا آمدن، دوقلو داشتن خیلی سخته دست تنها ولی خداروشکر خدا رو دارم و خودش کمکم میکنه و لطف و عنایت خدا رو تو زندگیم میبینم و دستمون تو دست امام زمان هست الحمدالله ولی خب الانم باز متوجه شدیم که همسرم سرطان داره الحمدالله خوش خیم هست خیالم راحته که حضرت فاطمه و بچه های عزیزش بازم دستمون میگیره این روزا به خیر میگذره. التماس دعای خیر انشاءالله همگی حاجت روا بشید و بچه هامون سرباز آقا جانم امام زمان باشند انشاءالله. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما ✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد 👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
شما جوان ها... بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ شما که جوانید، مطالبه‌‌گرید، این سنتهاى غلطى که در زمینه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید؛ باید واقعاً در جامعه یک حرکتى در این زمینه به‌‌وجود بیاید. "۱۳۹۳/۰۵/۰۱" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۱۰ ازدواج ما سنتی بود، خواهرشوهرم منو تو مسجد دیده بود☺️ و شد باب آشنایی دو خانواده. همشهری از آب درآمدیم با رسوماتی شبیه يکديگر. تو جلسه ی خواستگاری و یکی دوجلسه ی آشنایی بعدش خیلی به دلم نشست🥰. تو صحبت هامون اصل حرف ها، رو ساده گرفتن جهیزیه و عروسی بود. مخصوصا اینکه عروسی با مولودی باشه بدون آهنگ. یعنی درست همون چیزهایی بود که من همیشه دلم میخواست. خانواده همسرم مشکلی نداشتن، میگفتن هرجور خودتون صلاح میدونید ولی راضی کردن خانواده ام کار سختی بود. خیلی سخت.... تک دختر خونه بودم با هزار آرزو که برام داشتن، تازه مامانم خیلی موافق ازدواج تو این سن نبود، بابام هم که سخت مخالف این بود که اصلا خواستگار خونه راه بده😠 بالاخره راضی شدن یه صیغه ی محرمیت خونده بشه و یه جشن نامزدی گرفتیم. بعد از انجام آزمایش ها و مشاوره رفتن بعد از دوماه روز ولادت حضرت معصومه تیر ۹۸ عقد کردیم. تاریخ دقیق عروسی معلوم نبود ولی مامانم مخالف زود عروسی کردن بود تا وقت داشته باشه سر حوصله جهاز بخره. از همون موقع شروع کردم به نوشتن لیست جهاز ، چیزای واجب و لازم رو نوشتم، همونجوری که همیشه دوست داشتم ولی مامانم اصلا قبولش نداشت و معقتد بود باید جهاز دهن پر کن بگیره شغل بابام آزاد بود و امید ما به وام ازدواج بود. همون موقع ثبت نام کردم سریع هم اسم مون دراومد ولی ضامن رسمی نداشتیم.... چندبار بانک عوض کردیم بلکه شرایطش فرق کنه، تو این مدت هم زمان داشت می‌گذشت ما هنوز کاری نکرده بودیم..... تا بالاخره تاریخ عروسی معلوم شد، ولادت حضرت علی علیه السلام اسفند ۹۸ و ما همچنان دنبال وام ازدواج... تابستون هم تموم شد. به مامانم گفتم بیا کم کم خرده ریزاشو بگیریم تا وام دربیاد. از برکت عروسی حقوق بابام بیشتر شد و ما میرفتیم خرید😅 یکسری رو قسطی برداشتیم، بقیه رو هم کم‌کم گرفتیم. ولی بحث های من و مامانم تمومی نداشت چندبار سر ليست باهم دعوامون شد، وقتی دید حریفم نمیشه کوتاه اومد. جهاز تقریبا آماده بود، تالار و آرایشگاه روهم رزرو کرده بودیم البته اونم ساده و دور از تجمل خونه هم اجاره کرده بودیم. خوشحال ازینکه دیگه داریم میریم سرخونه زندگیمون، که یکدفعه ویروس منحوس کرونا اومد..😱😱😱 تالارها بسته شد، آرایشگاه ها تعطیل شد همه چی تعطیل شد. اصلا دوست نداشتم باور کنم همه چی داره بهم میریزه😨 بابام گفت بدون عروسی که نمیشه، بذارید هر وقت این مریضی تموم شد اونوقت عروسی کنید... من کلی گریه کردم😭 قهر کردم خانواده همسرم کلی اومدن رفتن تا بالاخره بابام راضی شد😁 بدون عروسی برم سر خونه زندگیم... اثاث هامو بردیم چیدیم همه چیز آماده بعد یه هفته وام ازدواج رو ریختن برام که عملا دیگه بدردم نمیخورد. شب اول عید خانواده همسرم اومدن دنبال عروس با سلام‌ و صلوات و چادر سفید رفتم خونه خودم. خیلی لحظه ی سختی بود جدایی دلتنگی از طرفی غربت کلا ۱۲ نفر بودیم....😢😢 ولی الان که بهش فکر میکنم اصلا ناراضی نیستم. خوشحالم که وسایل تجملی نگرفتم و ساده و راحت گرفتم. وام ازدواج منو همسرم برداشت با مال خودش یه تیکه زمین گرفتیم قسطشون هم خودش میده، بعد از دوسال از ازدواجمون هم رفتیم آتلیه و عکس با لباس عروس گرفتیم. ما زندگیمون رو خیلی ساده شروع کردیم خیلی هم راضی هستیم. اول زندگی زیر بار قرض های سنگین نرفتیم.جهاز لاکچری نگرفتیم، تالار هم نگرفتیم هیچ اتفاقی هم نیوفتاد. آدم همیشه باید واسه دل خودش کار کنه نه حرف مردم 😏😎 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنس محبت... محبت باید اختیاری باشد. یک سری محبت های ما احساسی و هیجانی است. یعنی وقتی بچه‌های ما یک کار شیرینی می کنند قربان و صدقه آنها میرویم؛ نمی گویم بد است، ولی محبت اختیاری یعنی چه؟ یعنی من بدانم باید به بچه های خود محبت کنم، محبت اهل بیت (علیه السلام) به فرزندان خود از جنس اختیاری بود و لزوماً هیجانی نبود. یعنی بچه های خود را عمیقاً دوست داشته و این را ابراز می کردند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
روزه اول ماه محرم... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۸۱۱ من سال ۸۸ در سن ۲۱ سالگی با همسرم که ۲۳ سال داشتن ازدواج کردم. همسرم کارگر ساده کارخانه بود و درآمد زیادی نداشت، بالاخره بعد از ۹ ماه دوران عقد و سختی های آن با عروسی مختصری به خانه پدرشوهرم که در یکی از روستاهای اطراف شهر بود رفتیم. همسرم علاقه ی زیادی به فرزند داشت که با عنایت خداوند بعد از یکسال صبر کردن خداراشکر باردار شدم و خیلی خوشحال بودم ولی متاسفانه این خوشحالی دوام نداشت و در ۸ هفته قلب جنین تشکیل نشد و سقط شد.😔 بعد از ۶ ماه دوباره اقدام به بارداری کردم ولی متاسفانه دومین جنین هم سقط شد ناراحت و ناامید بودم و خیلی دعا و نذر میکردم. با خواست و عنایت خداوند در سال ۹۱ اولین فرزند دخترم به صورت طبیعی به دنیا آمد ولی متاسفانه دخترم مشکل پوستی و اگزما داشت و تا دوسالگی مدام گریه میکرد به خاطر مشکلی که داشت به دکترهای زیادی در شهرهای مختلف مراجعه کردم که نهایتاً گفتند دخترم به خاطر مشکل ژنتیکی، غده عرق ندارد و دندانهایش بیرون نمی آید ولی تاکنون دکترها دلیل علمی محکمی نتوانستند برای این مشکل پیدا کنند. من همیشه توکل به خدا و ائمه دارم که انشاءالله مشکل دخترم به زودی حل شود. 🤲 به خاطر خارش و خشکی پوست و حرارت زیاد بدن و دندان های دخترم خیلی هزینه کردیم و سختی های زیادی کشیدیم ولی نتیجه زیادی نداشته اما خداراشکر دخترم با این مشکل کنار آمده هست.😌 در پنج سالگی دخترم به فکر فرزند بعدی افتادیم که متاسفانه آن هم سقط شد بعد از آن تحت نظر پزشک و آمپول هایی که هرروز باید میزدم الحمدالله فرزند دومم باردار شدم. خیلی استرس داشتم که این فرزندم هم مانند قبلی مشکلی داشته باشد و در ۳۵ هفته با درد به بیمارستان مراجعه کردم که گفتن سریع باید سزارین شوی و خداراشکر پسرم با عنایت خاص خداوند سالم به دنیا آمد ولی متاسفانه به خاطر زایمان زودرس ۲۰ روز در دستگاه بود که آن دوران الحمدالله با سختی ها و دلهره های زیاد به پایان رسید.😊 برخلاف دخترم که خیلی گریه میکرد، پسرم خیلی آرام بود و به کلی دوران سختی نوزادی دخترم را فراموش کردم.😉 بعد از سه سال دوباره اقدام به بارداری کردم که دوباره متاسفانه سقط شد و بعد از سه ماه با تدابیری که از طب سنتی یاد گرفتم و با توکل به ائمه دوباره اقدام به بارداری کردم که خداراشکر فرزند سومم را باردار شدم.🙂 وقتی که فهمیدم که فرزندم دختر هست کمی استرس گرفتم که خدای نکرده مانند فرزند اولم مشکلی داشته باشد ولی توکل به خدا کردم. علاقه زیادی به زایمان طبیعی داشتم ولی به علت سزارین شدن و کورتاژ های مداوم خیلی دکترم تاکید نمی کرد با توکل به خدا و همراهی پزشکم خانم دکتر علاقمند توانستم فرزند سومم را در سال ۱۴۰۱ به صورت طبیعی سالم به دنیا بیاورم.😃 خداراشکر دخترم هم مانند پسرم آرام و خیلی مهربان هست و فرزندانم هم خیلی دوستش دارن و باهم همبازی هستند و در نگهداری او خیلی به من کمک میکنند.😊 همسرم همیشه با اینکه در خانه اجاره ای هستیم و او هم کارگر ساده با درآمد کم هست، میگوید دوست دارم فرزندان زیادی داشته باشم و بهتر است بچه هایم خواهر و برادر و نوه هایم عمو و عمه و دایی و خاله داشته باشند.😍 انشاالله که خداوند به من و به تمامی مادران سرزمینم توان جسمی و مالی بدهد که بتوانیم فرزندان بیشتری بیاوریم و نسل شیعه را روز به روز بیشتر کنیم. انشاالله 🤲🤲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از هوالرزاق
خداوندا مرا اولاد بسیاری عطا فرما ✨که در راه حسینت، لشکری از خون من باشد 👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از هوالرزاق
هدایت شده از هوالرزاق
هدایت شده از هوالرزاق
هدایت شده از هوالرزاق