#امام_خمینی
✅ ضرورت آگاه ساختن جامعه...
امام خمینی (ره) در ۲۸ آبان ١٣۴٨ از شهر نجف در نامه ای به آقاى محمدرضا حکیمى درباره ضرورت آگاه ساختن جامعه تذکرات جالبی داده اند، که بخشی از آن این است:
✨ "بايد اشخاص بيدار، توليد مثل كنند و هر چه بيشتر همفكر و هم قدم پيدا كنند و صفوف خود را فشرده كنند، و در ناملايمات، پايدار و جدى و قوى الاراده باشند، و از تواصى به حق و تواصى به صبر، كه دستورى است الهى، غفلت نكنند."
📚صحیفه امام، ج ٢، ص ٢۵۴
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#جمعیت_مولفه_قدرت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#امام_خمینی
✅ انتخاب اصلح...
«قضیه سپردن یک مملکتی است بهدست کسی که اگر ناباب از کار درآید صدمه به اسلام میزند. جمهوری اسلامی را از بین میبرد. این یک مسئلۀ حیاتی است برای شما، برای اسلام و مسلمین. آسان این را نگیرید که ما دخالت نمیکنیم. یک دسته بگویند ما دخالت نمیکنیم از باب اینکه امر سیاسی است، به ما چه؟ این امر سیاسی به همه مربوط است... در قضیۀ رئیسجمهور تعیین رئیسجمهور یکی از چیزهایی است که بر همۀ مسلمانهای ایران، بر همۀ مکلّفهای ایران واجب است.»
(صحیفۀ امام/ج۱۵/ص۱۷)
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#امام_خمینی
✅ منزل علما....
🔷 بانوان محترم! مسئولید همه؛ مسئولیم همه. شما مسئول تربیت اولاد هستید؛ شما مسئولید که در دامن های خودتان اولاد متقی بار بیاورید، تربیت کنید، به جامعه تحویل بدهید. همه مسئول هستیم که اولاد را تربیت کنیم؛ لکن در دامن شما بهتر تربیت میشوند. دامن مادر بهترین مکتب است از برای اولاد...
🔷 مسئولیت دارید نسبت به فرزندان خود، مسئولیت دارید نسبت به کشور خودتان. و شما میتوانید بچههایی تربیت کنید که یک کشور را آباد کنند. شما میتوانید بچههایی را تربیت کنید که حفاظت از انبیا بکنند؛ حفاظت از آمال انبیا بکنند. شما هم خود حافظ باید باشید و هم نگهبان درست کنید. نگهبان، اولاد شما هستند؛ آنها را تربیت کنید.
🔷 خانههای شما باید خانه تربیت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما؛ و منزل تربیت علمی، تربیت دینی، تهذیب اخلاق. توجه به سرنوشت اینها بر عهده پدران است و بر عهده مادرها. مادرها بیشتر مسئول هستند؛ و مادرها اشرف هستند. شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. تاثیر مادر هم در روحیه اطفال از تاثیر پدر بیشتر است.
📚 صحیفه امام خمینی - جلد ۷
#فرزندآوری
#مادری
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب: آقای رئیسی عزیز و همراهانشان در راه خدمت به مردم کشته شدند؛ آنها را "شهدای خدمت" میدانیم.
#سید_شهیدان_خدمت
#خادم_الرضا
#رئیسی_عزیز
#شهدای_خدمت
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
دلم برای رئیسی سوخت...😭😭
#سید_شهیدان_خدمت
#خادم_الرضا
#رئیسی_عزیز
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب در حرم مطهر امام خمینی: رئیس جمهور عزیز، ایران را در چشم رجال سیاسی دنیا برجسته کرد. 🇮🇷
#سید_شهیدان_خدمت
#خادم_الرضا
#رئیسی_عزیز
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقام_معظم_رهبری
✅ حماسه انتخابات مکمل حماسه بدرقه شهیدان است.
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
#مشارکت_حداکثری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبر_معظم_انقلاب
در رقابتهای پیشروی انتخابات باید اخلاق حاکم شود.
📌بدگویی، تهمت، لجنپراکنی کمکی به پیشرفت کار نمیکند بلکه به آبروی ملی هم لطمه میزند.
#انتخابات
#انتخاب_اصلح
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#فرزند_آوری
#دوتا_کافی_نیست
#رزاقیت_خداوند
#فاصله_سنی_بین_فرزندان
من در یک خانواده پر جمعیت که ۵ خواهر و ۳ برادر بودیم، به دنیا آمدم. پدرم کارگر بود و مادرم خانه دار. هردو سختی های زیادی متحمل شدند. از آنجایی که همه بچه ها پشت سر هم بودند، ازدواج هاشون هم پشت هم بود.
از یک طرف که یک نفر مون ازدواج می کرد بابام علاوه بر تهیه ی جهیزیه، به فکر سیسمونی هم بود. ولی بابام هیچ وقت خم به ابرو نمی آورد و تا جایی که در توانش بود همه چیز به بچه ها می داد.
اگر چه برا پدر سختیهای داشت اما پر جمعیت بودنمون شیرینی خاص خودش رو داشت، خیلی خوبه که خواهر داشته باشی و باهاش درد و دل کنی ،خیلی خوبه که برادر داشته باشی و پشتت باشه. واقعا از زندگی در کنار خواهر و برادرهام لذت می بردم.
من فرزند آخر خانواده بودم. سال ۸۵ عقد کردیم و ۷ ماه بعد هم رفتیم سر خونه و زندگیمون. همسرم اول از پرجمعیت بودنمون خوشش نیومده بود ولی بعد از عقد که چندبار خونمون رفت و آمد کرد، واقعا خوشش اومده بود و همیشه لذت دورهمی هامون رو برای خانواده اش تعریف می کرد. مخصوصا شب یلدا که همگی خونه ی بابام جمع شده بودیم و جمع صمیمی من و خانوادم رو دید، تمام افکارش عوض شد.
اون زمان سال اول دانشگاه بودم و من همسرم به فکر بچه نبودیم تا اینکه بعد از یکسال و نیم اطرافیان و خانواده ی همسرم از ما خواستند که بچه بیاریم اما من که درسم رو بهانه کرده بودم، راضی نمیشدم. از طرفی هم سال آخر دانشگاه بودم. اما کم کم راضی شدم و با همسر تصمیم به بارداری گرفتیم. ویار خیلی بدی داشتم و برای همین، بیشتر ترجیح می دادم بیرون باشم تا حالت تهوع ام کمتر باشه. اما این ویار منو تا ماه آخر ول نکرد. روزی که آخرین امتحان دانشگاه رو دادم روز بعدش در تیر ۸۸ پسر اولم به دنیا آمد😊 و خیروبرکتش هم آورد و چند ماه بعدتر خونه دار شدیم.
بعد از یکسال برای فوق شرکت کردم که قبول نشدم وتصمیمم به همین بود که سال بعد بیشتر بخوانم که قبول بشم اما با وجود پسرم که خیلی هم شیطون بود، نمی شد و سال بعد هم قبول نشدم، برای همین قید درس رو زدم.
کمی که پسرم بزرگتر شد با اینکه بیکار بودم خودم رو سرگرم خیاطی کردم و اصلا به فکر بچه ی دیگه نبودم. تا اینکه پسرم که به پیش دبستانی رفت، من و همسرم تصمیم به بارداری دوم گرفتیم اما ۷ماه طول کشید تا اینکه پسر دوم هم رو باردار شدم و سال ۹۴پسر دوم به دنیا آمد. این پسرم هم با خودش برکتش رو آورد و ما یک ماشین خوب خریدیم.
اون زمان به اختلاف سنیشون راضی بودم چون پسربزرگم کمکم بود و حسادت نمی کرد و داداشش رو دوست داشت اما از طرفی کمی که بزرگتر شدند خیلی با هم بازی نمی کردند. با وجود دوتا بچه به تحصیل خیلی علاقه داشتم. پسر دوم که دوسالش شد، تصمیم گرفتم به حوزه برم و آنجا، درس بخوانم و همسرم هم موافقت کرد. اوایل کمی سخت بود اما کم کم رو روال افتادم. اون زمان با همسرم تصمیم گرفتیم خونمون رو بفروشیم و بزرگترش رو بخریم اما فروختن خانه همانا و یکدفعه گران شدن و دوبرابر شدن خانه همان. و این شد که نتوانستیم خانه بخریم و مستاجر شدیم.
سال سوم حوزه بودم که تصمیم گرفتیم فرزند سوم هم رو باردار بشم. می خواستم اختلاف سنی کمتری با پسر دوم هم داشته باشه، همسر هم موافقت کرد. بعد از سه ماه باردار شدم. همسرم خیلی دختر دوست داشت و از طرفی دیگران هم منتظر یک دختر از ما بودند اما روزی که فهمیدم بچه پسره، ناراحتی خودم از یک طرف، طعنه و کنایه اطرافیان از طرف دیگه حالم رو خیلی بد کرده بود و همش گریه می کردم. اما همسرم بازهم خداروشکر کرد و گفت ان شاالله صحیح و سالم باشه. همین قوت قلبم بود. بعدش خودم استغفار کردم که چرا حرف دیگران روم تاثیر میذاره و دعا کردم که بچم سالم باشه 😊
پسرم هنوز به دنیا نیومده بود با خودش خیررو برکتش رو آورد. اونم سفر کربلا بود که خانوادگی قسمتون شد و بعد از به دنیا آمدنش هم خانه خریدیم. هر چند از خانه ی قبلیمون هم کوچکتر بود اما در اون شرایط خداروشکر کردیم که تونستیم همون رو بخریم. الان هم که سه سالش هست و ماشالله شیطون و بازیگوش که مایه ی نشاط و شادی ما در خونه هست.
از اختلاف سنی دوتا پسر کوچیکم خیلی راضی هستم چون همبازی خوبی با هم هستند و همیشه من به همسرم میگم ای کاش بین پسر اول و دوم هم همین طور بود و اختلاف سنیشون کمتر بود چون الان پسرم بزرگم ۱۴سال و دومی ۸سالش هست و با هم همبازی خوبی نیستند.
مادرم چون خودش سختی زیادی کشیده همش به ما میگه سه تا بچه کافیه. اما من و همسرم بچه خیلی دوست داریم و از آن موقعی هم که رهبر عزیزمان فرزند آوری را در حکم جهاد دانستند، من و همسر تصمیم گرفتیم که بچه ی چهارم رو بیاریم. دوست داریم اگه خدا صلاح بدونه و مصلحتمون باشه صاحب دختر بشیم. برامون دعا کنید🌺🌺
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم»
#برکت_خانه
#فرزندآوری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ این شما و این عید غدیر...
هرچه می توانید سنتهای خود را در عید غدیر، جدیتر بگیرید. نگویید: «مستحب است؛ شد شد؛ نشد نشد». این سنتها از اوجب واجبات است. چرا؟ چون #شناسنامۀ ما شیعیان است.
پدرها جوری نسبت به عید غدیر ارادت به خرج بدهند که بچهها از یک ماه، دو ماه قبل چشم انتظار عید غدیر باشند! حتی اگر لازم شد، قرض کنید و یک عیدی حسابی -به اندازهای که به علی ارادت دارید- به بچهها بدهید. نگویید: «باز من باید یک چیزی خرج کنم!» نه! مقروض میشوی، خب بشو! تو که برای چیزهای دیگر قرض کرده ای، یک بار هم برای حضرت علی مقروض شو.
مسیحیها بابانوئل درست میکنند و به بچه هایشان میگویند: «او برای تو هدیه را آورده؛ مسیح برای تو این هدایا را آورده». بچه از اول ذهنش با عیسی (علیهالسلام) انس میگیرد، رفاقت میکند.
حالا بروید ببینیم چه کار میکنید! این شما و این عید غدیر. سفری، تفریحی، گردشی میخواهی ببری، بگو این مال عید غدیرت است! اگر هم تابستان میبری بگو، قولش را عید غدیر به شما دادم. قولهایی که میخواهید به آنها بدهید، عید غدیر بدهید. هدایایتان و وعدههایتان را بگذارید در این روز تا اینها با عید غدیر جوش بخورند.
👈 ۲۰ روز دیگر عید غدیر است، از الان به فکر باشیم.
#عید_غدیر
#سبک_زندگی_اسلامی
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌سربازانی برای امام زمان عج...😍
#فرزندآوری
#برکت_خانه
#نسل_مهدوی
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#امام_خمینی
📌بهار توبه...
گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان انسان بتواند توبه نماید، یا آنکه بتواند به شرايط آن قیام نماید. پس بهار توبه ایام جوانی است كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبى و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است. انسان در پیرى حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است.
📚 چهل حدیث
#سبک_زندگی_اسلامی
#ابد_در_پیش_داریم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست»
🔰طرح به اشتراک گذاری تجربیات
شما میتونید #تجربیات خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمیشه...
✅موضوعات مورد نظر:
#فرزندآوری
با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه
واکنش ها و عکسالعمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه
#اشتغال_زنان_و_مادری
کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید.
#ازدواج_آسان
برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند.
با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه
#تربیت_فرزند
در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجربیات ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید.
#بارداری
دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید.
#سقط_جنین
سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید.
#غربالگری
متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
#اقتصاد_خانواده
با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است.
به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟!
صرفه جویی در هزینهها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟!
چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟!
✍متن ارسالی باید:
🔸کاربردی و مفید باشه
🔹قابل پخش باشه😊
🔸در ابتدا یادداشت، هشتک مربوط به موضوع نوشته بشه
⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم #تلخ باشه هم #شیرین!
👈 آیدی ارسال تجارب:
@dotakafinist3
@dotakafinist3
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🏴 صلَّی اللهُ عَلَيكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا التَّقِيُّ الْجَوَادُ يَا ابْنَ رَسُولِ الله
✨ امام جواد علیه السلام: "انجام دهنده ظلم و كمک دهنده ظلم و كسی كه راضی به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود."
📚كشف الغمّه، ج ۲، ص ۳۴۸
☑️ شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام را تسلیت عرض می کنیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_کشمیری
✅ توسل به امام جواد علیه السلام
بسیار دیده و شنیده شد که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی می خواستند. آن بزرگوار می فرمود:
«سوره یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد . گاه امر می کرد، صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب می دانست.»
📚 روح و ریحان، ص ۱۰۱ و ۱۰۲
#سبک_زندگی_اسلامی
#رزاقیت_خداوند
#توکل_و_توسل
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۷۰
#حرف_مردم
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#جنسیت_فرزند
#سختیهای_زندگی
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_اول
من متولد ۷۶ هستم و در دوران مجردی دختر بسیار زودرنجی بودم. دوتا خواهر دارم که اختلاف سنیشون باهم ۱۱ ماهه و من بعد از ۶ سال به دنیا اومدم. با اینکه اختلاف سنی زیادی با خواهرهام نداشتم و چند سالی با هم بازی میکردیم اما رابطه دوتا خواهرهام به خاطر اختلاف سنی کمشون، خیلی بهتر بود و همیشه باهم صحبت میکردند.
اونها بزرگ شدند و من دیگه همبازی نداشتم و همیشه احساس تنهایی میکردم و به مادرم میگفتم که برام بچه بیار، حتی همسایه ای هم نداشتیم که من باهاش بازی کنم و با وجود خواهرهام بازم احساس تنهایی رو داشتم. وقتی که ۱۳ سالم شد مادرم خدا خواسته باردار شد و همه فامیل متعجب که تو سن ۳۹ سالگی بچه میخوای چیکار، سه تا دختر داری خوبه.
توی این سالها که مادرم سه تا دختر داشت یسری از فامیلها بهش توهین میکردن که تو دختر داری و پسر نداری. حالا هم مادرم باردار شده بود بعد از ۱۳ سال از آخرین بچه که من بودم.
خالم میگفت سقطش کن ولی مادرم هیچوقت به سقط فکر نکرد. یه شب رفتم کنار مادرم خوابیدم و بهش گفتم که خودم برات نگهش میدارم، مامان سقطش نکنی ها، مادرمم ناراحت بود از حرفهای اطرافیان...
موقع سونوگرافی شد و مشخص شد بچه پسره😊😍 و من برادر دار شدم. بماند که زن عموم گفت رفت سوزن زد تا بچش پسر بشه.😡
اون لحظه ای که برادرم دنیا اومد خیلی خوشحال بودم و به قول خودم عمل کردم همون قولی که به مادرم داده بودم که نگهش میدارم. بیشتر اوقات برادرم رو نگه می داشتم، فقط موقع شیر دادن مادرم نگه میداشت. چون مادرم شاغل بود و کارهای باغی رو انجام میداد.
حتی من داداشم رو از شیر و پوشک گرفتم خیلی کمک حال مادرم بودم و مادرم هنوز که هنوزه اینو بهم میگه.
من تو سن ۱۹ سالگی به صورت سنتی با همسرم ازدواج کردم اما بعد از ازدواج اختلافهای ما شروع شد. خیلی عقایدهامون متفاوت بود، انگار از یه دنیای دیگه بود. خیلی سخت بود. من انقدر قوی نبودم که بتونم تحمل کنم اما خدا کمکم کرد حتی نزدیک عروسی هم دعوا داشتیم و اختلاف، بلاخره عروسی کردیم و بعد عروسی، یک سال و خوردی من بچه نمیخواستم، چون خیلی قسط داشتیم و منم میگفتم سنم کمه و میخوام تفریح کنم اما وقتی اقدام کردیم چند ماهی طول کشید و من خیلی نگران بودم.
یه روز موقع نماز سر سجاده بودم و به شوهرم گفتم میخوام نذر کنم اگه این ماه باردار شدم، یکی از النگوهام رو هر وقت که مشهد رفتیم بدم به امام رضا ع. باورم نمیشد همون ماه باردار شدم، باورم نمیشد دوبار بیبی چک زدم، به فاصله یه روز و هردو مثبت شد. بعدشم رفتم آزمایش اونم مثبت شد. خیلی خوشحال بودم از اینکه مادر شدم.
متاسفانه اختلافات من و شوهرم پابرجا بود و همچنین دخالتهای خانواده شوهرم، بارداری پر استرسی داشتم. موقع غربالگری هم گفتن بچه مشکل داره و من خیلی ناراحت شدم که با آزمایش دوم گفتن که مشکلی نداره.
👈ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۷۰
#مادری
#فرزندآوری
#سختیهای_زندگی
#کادر_درمان
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_دوم
من خیلی دختر دوست داشتم و همش میگفتم بچم دختره اما موقع سونوگرافی دکتر گفت پسره، من اون روز گریه کردم خدا منو ببخشه اما بعدش گفتم فقط سالم باشه.
دوران بارداری بیشتر اوقات حالم بد میشد سُرم میزدم، نمتونستم غذا بخورم. من دختر لاغری بودم، وزنم کم بود اما تو بارداری بچم وزن خوبی داشت.
اول میخواستم طبیعی زایمان کنم، چون ۴۲ هفته شده بودم و دردی نداشتم، دکتر برام ختم بارداری زد و منو بستری کردن و با آمپول فشار دردهام شروع شد که ضربان قلب بچه افت کرد و منو بردن برا سزارین...
تو اتاق عمل که رفتم، دیدم کلی مرد هست، خیلی ناراحت شدم درد هم داشتم و گفتم چقدر اینجا مرد هست یکی از مردها گفت میخوای ما همه بریم و تو اینجا باشی😡
وقتی صدای گریه بچم رو شنیدم، واقعا واقعا اون روز بهترین بهترین روز زندگیم بودش، هیچ روزی به اندازه اون روز خوب نبود. یه لحظه به خودم گفتم یعنی این بچه منه و گریم گرفت و اونجا بود که متوجه شدم گریه از روی شوق یعنی چی...
من گریه میکردم و بچه رو کنارم آوردن، وای دیدمشش صورت تپل و موهای بور نازش خیلی قشنگ بود، وقتی بهش گفتم دوستت دارم گریش آروم شد😍😍 بعد از عمل ۳ ساعت تو ریکاوری بودم، بعد از نیم ساعت که دردهای جای بخیه شروع شد، وحشتناک بود.
از پرسنل اتاق عمل اصلا راضی نبودم، چون اصلا حجاب من براشون مهم نبود و توی راهرو، جلوی رفت و آمد مردها، پوششم مناسب نبود و خودمم بیحال بودم از درد اما واقعا از دستشون ناراحتم و هنوز هنوزه که یادم میاد، ناراحت میشم. این دلیل نمیشه که ما مریضیم حجابمون حفظ نباشه. امیدوارم به این وضعیت رسیدگی بشه..
پسرم تو دوران نوزادی خیلی گریه میکرد، رفلاکس شدید داشت، دل پیچه داشت، خودم تنهایی نگهش میداشتم. گاهی شوهرم خیلی کم کمک میکرد، دیگه به بچه دوم فکر نمیکردم. از درد زایمان میترسیدم، اما بعدش نظرم عوض شد.
اینم بگم که منی که قبل بارداری دختر دوست داشتم، از وقتی که پسرم دنیا اومد عاشق پسر شدم و دیگه جنسیت بچه برام مهم نیست فقط سالم باشه🌸
با توسل به حضرت رقیه و امام حسین خیلی زود باردار شدم. خیلی خوشحال بودم. از همون اوایل ویار بارداری رو داشتم و به پسرم هم گفته بودم که باردارم و قراره یه نی نی بیاد خونه مون...
توی دوران بارداریم پسرم خیلی منتظر بود و همش میگفت کی به دنیا میاد و خیلی خوشحال بود. توی ۷ هفته که سونو رفته بودم ضربان قلب رو نشون داد. برای این بچم اصلا غربالگری رو انجام ندادم چون برای بچه اولم تجربه خوبی از غربالگری نداشتم و میخوندم توی کانال که خیلیا انجام ندادند. به دکترم گفتم و اونم مخالفتی نکرد.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۷۰
#حرف_مردم
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#جنسیت_فرزند
#سختیهای_زندگی
#زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین
#قسمت_سوم
در ۱۱ هفته دکتر تو مطب جنسیت رو پسر تشخیص داد و درست هم بود توی سونو چهار ماهگی هم گفتن پسر، ذره ای ناراحت نشدم و خوشحال بودم از اینکه پسرم برادر دار شده و فقط سلامتیش برام مهم بود.
کم کم اطرافیان خبر بارداریم متوجه شدن بیشترهاشون خوشحال شدن و تشویقم کردن که فاصله سنی زیادی ندارن، یسریها تا متوجه میشدن پسر میخواستن دلداریم بدن و من محکم میگفتم من خوشحالم و حتی اگه بچه بعدیم هم پسر باشه بازم ناراحت نیستم.
منی که تو بارداری اول از زایمان طبیعی میترسیدم با خوندن تجربیات توی کانال خیلی علاقه مند به زایمان طبیعی شدم چون اون پسرم ضربان قلبش افت کرد منو بردن سزارین ولی این دفعه خیلی مصمم شدم برای طبیعی و میگفتم این همه تونستن منم میتونم اما راجب تصمیمم به خیلیا نگفتم فقط خواهرم و دوستام میدونستن. خواهرم خیلی تو این راه حمایتم میکرد، همش میگفت کلاسها رو برو، پیاده روی کن و همش بهم دلگرمی میداد. مثل یه ماما همراه و همیشه باهام در تماس بود که دلسرد نشم توی این راه...
وقتی به دکترم گفتم که میخوام، طبیعی زایمان کنم، گفت اگه شرایطتت خوب باشه و همش با شک و تردید میگفت و زیاد اصرار نداشت میگفت تا ۳۹ هفته صبر میکنم اگه دردت نگرفت سزارین میکنم. منم توی کانال با معرفی دوستان پیش دکتر دیگه ای رفتم و گفتم که تو کانال دوتاکافی نیست از شما تعریف میکنند و گفتم میخوام طبیعی زایمان کنم، دکترمم گفت ما موردها داشتیم بعد دوتا سزارین طبیعی زایمان میکنند و بهم روحیه داد.
با معرفی دکترم کلاس ورزشهای بارداری رفتم ۵ جلسه ولی دیگه از ۳۷ هفته تو خونه خودم پیاده روی میکردم و ورزشها رو انجام میدادم، گاهی شبها درد داشتم ولی درد اصلی به سراغم نیومده بود😃و من هر روز منتظر درد زایمان بودم و میگفتم چرا دردم نمیگیره توی ۳۸ هفته که پیش دکتر رفتم، دکتر گفت یک سانت دهانه رحمت باز شده و لگنت خوبه و وزن بچه سه کیلو و پونصد بود.
توی این دوهفته آخر همش میگفتم اگه برم پیش دکتر، دکتر سزارینم میکنه و تجربه تو کانال خونده بودم که تا ۴۱ هفته بعضیها ویبک انجام دادن گفتم منم صبر میکنم.
خلاصه توی این دوهفته من دمنوش زعفران و گل گاو زبان میخوردم و شیاف گل مغربی هم استفاده میکردم البته شما از دکترتون سوال کنید، سرخود اینهارو انجام ندید. روز جمعه بود من خونه مادرم رفتم و تصمیم داشتم شنبه برم مطب و دیگه ناامیدهم شده بودم، گفتم شنبه که برم مطب دکتر نامه سزارینم میده شنبه ۴۰ هفته و ۵ روز میشدم.
همون غروب جمعه هی کمرم میگرفت و ول میکرد به شوخی به مادرم گفتم الان دیگه وقتشه تا شب هی کمرم میگرفت و رها میکرد و دردها داشت شدید میشد و من مدام پیاده روی میکردم توی اتاق، دیگه تا ساعت یک ونیم صبح نمیتونستم تحمل کنم و فاصله دردهام هر ۵ دقیقه شده بود و بیشتر کمرم درد میکرد و یک ساعت با خواهر عزیزم که مثل ماما برام بود صحبت میکردم و اون دلداریم میداد و میگفت تحمل کن دیگه مادرم رو بیدار کردم و با شوهرم راهی بیمارستان شدیم، وقتی رفتم گفتم که میخام ویبک انجام بدم و ماما معاینم کرد و گفت خیلی خوبه شرایطم و بستریم کردن و من مدام توی اتاق با سرم راه میرفتم و نفس عمیق میکشیدم.
دیگه ساعت نزدیک ۵ دکترم اومد و خیلی ناراحت از اینک چرا تو این دوهفته مطب نرفتم و کار خطرناکی کردم و منم گفتم میترسیدم که سزارینم کنید دیگه ساعت ۵ صبح گل پسر نازم که با توکلی که به خدای عزیزم کردم، حاصل تلاش خودم و دکتر و ماما به این دنیا اومد و اون لحظه باورم نمیشد که تونستم پسرم رو طبیعی به دنیا بیارم اون لحظه که به دنیا اومد تمام دردهام تمام شده بود، درسته زایمان طبیعی خیلی درد داره اما عوارض سزارین رو نداره.
بعد زایمان انقدر خوشحال بودم هم اینکه بچه م رو میدیدم و هم اینکه به هدفم رسیده بودم به دکترها و پرستارها میگفتم سال بعد هم باز منو میبینین😁 و گفتم باید بهم لوح تقدیر بدین من ویبک انجام دادم😎اوناهم میگفتن لوح تقدیر باید شوهرت بهت بده😃 راستی وزن گل پسرم ۳ کیلو و ۹۰۰ بود و دکتر و پرستارا متعجب که من با وزن کم و لاغر بودنم وزن بچم خوبه.
بعد زایمانم همه فامیل متوجه شدن و گفتن مگه میشه بعد سزارین طبیعی و من براشون توضیح میدادم.
الان نینی کوچولو کنارمه و من این تجربه براتون نوشتم امیدوارم مفید بوده باشه. پسر اولم خیلی خوشحاله که داداش دار شده و همش نازش میکنه و بوسش میده و میگه یه خواهر هم میخوام🤪 واقعا هیچ اسباب بازی توی دنیا نمیتونه جای برادرو خواهر رو پر کنه😍❤️
امیدوارم بچه هام از سربازهای امام زمانم باشند🌸
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075