eitaa logo
محمد فنایی اشکوری
1.8هزار دنبال‌کننده
343 عکس
250 ویدیو
101 فایل
به نام او سلام این فضا فرصتی است برای طرح مباحث و اندیشه های مبتلابه انسان معاصر در حوزه های فلسفه, عرفان, دین و مسایل اجتماعی با رویکرد عقلانی و معنوی. راه های ارتباط: @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Fanaei.ir@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
ضرورت جهاد تبیین مستلزم تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه علیمه است فرضیه ای که در اینجا طرح می شود این است که بدون تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه های علمیه جهاد تبیین آن گونه که شایسته است امکان تحقق ندارد. چه کسی می تواند جهاد تبیین کند؟ کسی می تواند وارد میدان جهاد تبیین شود که با مباحث نیازمند به تبیین آشنا باشد. یعنی موضوعات، پرسش ها و چالش های رایج را بشناسد و توان پاسخگویی به آنها و روشنگری دربارۀ آنها را داشته باشد. از طرح ها، فتنه، و نقشه های دشمن آگاه باشد و راه مواجهه با آنها را بداند. جهاد تبیین واجب است، اما آیا همه ما آمادگی و توان انجام این تکلیف را داریم؟ گرچه گام های مثبتی در تحول حوزه برداشته شده است اما بی شک برنامه های سنتی و رایج حوزه ها برای رسیدن به چنین شناخت و توانی کافی نیست. جهاد تبیین امروز غیر از تبلیغ سنتی است و روش و محتوای آن بسیار متفاوت با گذشته است. رسالت دین امر ثابتی است که عبارت است از هدایت انسان به سمت فلاح و سعادت و اصولی هم که به فلاح و سعادت منتهی می شود ثابت و ازلی است و تغییر پذیر نیست. اما شیوه تعلیم دین و مقابله با موانع از تحولات زمان اثر می پذیرد. پرسشها و انتظارات و بطور کلی ذهنیت انسان ها و فرهنگ جوامع در طی زمان دستخوش تغییر می شود و در نتیجه شیوه پاسخگویی نیز همواره باید متحول شود. وقتی تکلیفی واجب شود تحصیل مقدماتش هم واجب می شود. لازمه این سخن ضرورت تحول اساسی در محتوا و روش آموزش و پژوهش و تبلیغ در حوزه های علمیه است. اگر تبیین واجب است، این تحول نیز واجب است و نمی توان آن را نادیده گرفت. و اگر این واجب فوری است وجوب ایجاد این تحول نیز فوری است. آیا مراکز حوزوی ما در این مسیر قرار دارند؟ آیا به این ضرورت و فوریت توجه هست؟ ما هنگامی می توانیم مدعی شویم که آمادگی برای جهاد تبیین داریم که به اندازه کافی عالمان دینی زبان دان و صاحب نظر در رشته های مختلف علوم گوناگون بویژه علوم انسانی داشته باشیم. هنگامی می توانیم مدعی شویم که می توانیم در جهاد تبیین شرکت کنیم که بتوانیم نیازهای معرفتی و فکری جامعۀ اسلامی را تأمین کنیم، از طراحی عقلانی و کارآمد اصل نظام تا کمک به حل معضلات فرهنگی، سیاسی، حقوقی، اخلاقی، تربیتی و غیره. بنا بر این جهاد تبیین را باید از خود حوزه شروع کرد. جهاد تبیین کاری تخصصی است. هیچکس نمی تواند در همه زمینه ها وارد میدان جهاد تبیین شود و به همه پرسشها و شبهه ها پاسخ دهد، جز در حد شعار و خطابه بی اثر. مجاهد میدان تبیین باید متخصص و متمحض در یک رشته علمی خاص باشد. امروزه تعداد علوم و زیرشاخه های آنها بی شمار است. بسیاری از این علوم بویژه علوم انسانی که زیرشاخه های بسیار دارند با معارف دین و نظام اسلامی ارتباط دارند. حوزه های علمیه باید در رشته های گوناگون مورد نیاز، دانش آموخته و محقق و مبلغ داشته باشند تا بتوانند این نیاز را تأمین کنند. تحقق این امر نیازمند تحول اساسی در نظام آموزشی حوزه است. نظام آموزشی موجود بر اساس نیازهای و چالش های امروز تدوین نشده و پاسخگوی آن نیست. نکته زیر به عنوان نقطۀ شروع این بحث در اینجا طرح می شود تا هرکس که به این باور رسیده و این ضرورت را احساس می کند بحث را دنبال کند. هر دانش آموخته حوزه علمیه که بخواهد در جهاد تبیین موفق باشد باید مراحل زیر را طی کرده باشد: آشنایی با کلیات علوم و معارف اسلامی، آشنایی با ابزارها، مهارت ها و روش های تعلیم و تحقیق و تبلیغ مانند زبان، ادبیات و دانش رسانه، تخصص در یکی از شاخه ها یا زیرشاخه های علوم اسلامی، مانند تعلیم و تربیت اسلامی آشنایی با یکی از شاخه های علوم جدید بویژه علوم انسانی مرتبط با شاخه ای از علوم اسلامی که فرد در آن تخصص دارد، مانند دانش تعلیم و تربیت جدید، و آشنایی با فلسفه مرتبط با آن شاخه علمی مورد نظر، مانند فلسفۀ تعلیم و تربیت. این برنامه باید چنان طراحی شود که در زمان معقولی مثلا کمتر از ده سال از زمان ورود طلبه به حوزه به ثمر رسد. برنامه آموزشی حوزه علمیه هنگامی موفق و پاسخگوی نیاز روز است که بتواند دستکم این انتظار را برآورد و هزاران نفر دانش آموخته ای که مدارج فوق را دررشته های مختلف طی کرده اند پرورش دهد. http://eitaa.com/dreshkevari
آیا ما در حال اجرای حکم جهاد تبیین هستیم؟ هنگامی که حکم جهاد نظامی صادر می شود چه انتظاری از مخاطبان این حکم (اعم از نیروهای جنگنده و پشتیبانی کننده) داریم؟ انتظار این است که کشور آرایش جنگی به خود بگیرد، نیروها با امکانات و تجهیزات مورد نیاز به مرزها اعزام شوند و ... و درنهایت فضا و حال و هوای کشور متفاوت با قبل شود. آیا در مورد جهاد تبیین شاهد چنین ماجرایی هستیم؟ آیا برنامه ها و اقدامات ما با قبل از صدور حکم تفاوت اساسی پیدا کرده است؟ البته همیشه افرادی بوده و هستند که در میدان انجام تکلیف بطور خودجوش پیشگام هستند و تکلیفشان را به خوبی انجام می دهند و از ایثار و فداکاری های این افراد است که انقلاب توانسته تا به اینجا برسد. اما سخن در عموم مخاطبین این حکم اعم از افراد و نهادها و سازمان ها است. آیا فضای جهاد تبیین در این عرصه مشهود است؟ آیا برنامه ها و اقدامات به گونه ای هست که با قبل از طرح جهاد تبیین تفاوتخ محسوس و چشمگیر دیده شود؟ چه پاسخ و توضیحی داریم؟ متاسفانه اینطور که به نظر می رسد این بیم هست که با مفهوم "جهاد تبیین" نیز معامله ای همچون معامله ای که با عناوینی که رهبر فرزانه انقلاب برای هر سال در آغاز سال نو اعلام می کنند صورت گیرد: برخورد تبلیغاتی و تشریفاتی پر طمطراق در ابتدا، سپس کمرنگ شدن تدریجی و در عمل اقدام درخوری نکردن و در نهایت به فراموشی سپردن، در حالیکه این عنوان ها و مفاهیم برای جهت دادن به مسیر حرکت کشور به سمت آن چیزی است که ناخدای بصیر کشتی انقلاب آن را ضروری می بیند. خدا کند که چنین نشود! http://eitaa.com/dreshkevari
درباره آموزش فلسفه و بدایه و نهایه با سلام لطفا بفرمایید کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح با بدایه و نهایه علامه طباطبایی چه تفاوتی دارند و برای یادگیری فلسفه از کدام باید شروع کرد؟ پاسخ علیکم السلام و رحمة الله. هر سه کتاب از جهات گوناگون ابتکاری و عمیق هستند و تنها کسی که عمیقا فیلسوف باشد می تواند چنین آثاری را تولید کند. سبک نگارش، ساختار و شیوه چینش مباحث و همینطور تا حدی محتوا در کتاب آموزش فلسفه، جدید و با استفاده از تجربه معاصر در فلسفه نگاری است، اما بدایه و نهایه از این جهات سنتی هستند، گرچه در هر سه جهت یادشده ابتکاری هستند. از نظر ترتیب آموزش به نظر می رسد بهتر است ابتدا بدایه، سپس آموزش فلسفه و بعد نهایه نزد استاد خوانده شود. آموزش فلسفه گرچه به زبان فارسی و قلم روان است، اما عمقی دارد که فلسفه آموز نمی تواند در اولین تجربه فلسفه آموزی خود به آن برسد. باید افزود که این کتاب ها هرگز برای یکبار آموختن و سپس کنار نهادن نیست، بلکه فلسفه آموز و فلسفه پژوه نیازمند است با آنها ارتباط داشته باشد و هر از گاهی به آنها رجوع کند. http://eitaa.com/dreshkevari
اصناف کتب و رسائل فلسفی کتاب های ارزشمند و معتبر از حیث کارکرد و نحوه شایسته معامله و مواجهه با آنها چهار قسمند: کتاب های مرجع غیر درسی، کتاب های مرجع درسی، کتابهای درسی غیر مرجع، کتاب های غیر مرجع و غیر درسی. قسم اول: کتاب های منبع و مرجع هستند. اینها آثاری هستند که فیلسوفان برای بیان آرائشان نوشته اند. اهالی فلسفه این کتاب ها را مطالعه می کنند و در تحقیقاتشان به عنوان مرجع به آنها رجوع می کنند. این گونه کتاب ها هرگز کهنه و منسوخ نمی شوند، مانند آثار افلاطون، ارسطو، ابن سینا، ملاصدرا، دکارت و کانت. هر کتاب مرجع و کلاسیک لزوما متن درسی مناسبی نیست، هرچند گذشتگان به علت اینکه متون دیگری برای تعلیم و تعلم در اختیار نداشتند از همین متون به عنوان متن درسی هم استفاده می کردند، اما امروزه با تدوین متون مناسب برای تدریس نیازی نیست از این متون به عنوان متن درسی و آموزشی استفاده کرد. دائره المعارف ها و فرهنگ نامه های فلسفی، کتاب های تاریخ فلسفه، رساله ها، مقاله ها و پایان نامه ها اگر دارای نوآوری باشند ملحق به آثار مرجع هستند. برخی کتاب های تاریخ فلسفه ممکن است متن درسی برای درس تاریخ فلسفه باشند. قسم دوم: کتاب هایی اند که هم مانند دسته اول مرجع هستند و هم به عنوان متن درسی مناسب هستند، مانند الاشارات و التنبیهات ابن سینا، شرح منظومه ملاهادی سبزواری و نهایۀ الحکمه علامه طباطبائی. درسی بودن این گونه آثار حکم ابدی آنها نیست؛ از آنها به عنوان متن درسی استفاده می شود تا قتی که متن درسی مناسب تری پدید نیامده است. مثلا شرح منظومه به مدت حدود صد سال متن درسی بوده است، اما با کتاب های بدایه و نهایه دوره تدریس این کتاب به سرآمده است، گرچه به عنوان یک متن مرجع ارزش و اعتبار آن برای همیشه محفوظ است. درسی بودن یک کتاب تاحدی سلیقه ای و متغیر است. مفهوم کتاب درسی از گذشته تا به امروز دچار تحول شده است. در گذشته بسیاری از کتاب های مهم و کلاسیک درسی بودند، اما امروزه کتاب درسی معیارها و ضوابطی دارد که در گذشته چندان مطرح نبود. کتاب درسی باید نظام مند، جامع، روان و بدون اغلاق و روزآمد باشد تا خواننده بتواند در کمترین زمان بیشترین دستاورد را داشته باشد. لذا برای آموزش فلسفه ابن سینا یا کانت مثلا لازم نیست آثار خود آنها تدریس شود، بلکه از نویسنده ای معاصر خواسته می شود متنی درسی در این زمینه تهیه کند. قسم سوم: کتابهایی اند که به عنوان متن درسی برای مقطع خاصی مانند دبیرستان و دانشگاه ها تهیه می شوند. این کتابها فقط به عنوان متون درسی در آن مقطع قابل استفاده هستند. این آثار ممکن است مکرر اصلاح و ویرایش شوند و سرانجام کنار نهاده شوند. قسم چهارم: کتاب هایی است که نه مرجع هستند و نه متن درسی، اما برای یک بار مطالعه مناسب اند، مانند کتاب هایی که فلسفه را به زبان ساده برای مبتدیان بیان می کنند، همینطور بسیاری از شرح های توضیحی که برای برخی کتاب ها نوشته شده اند، و همچنین بسیاری از رمان های فلسفی. این گونه کتاب ها برای آشنایی با فلسفه و عرضه اندیشه های فیلسوفان نوشته می شوند و حاوی اندیشه های اصیلی از نویسنده نیستند. رساله ها، مقالات و پایان نامه های علمی که جنبه ترویجی و ایضاحی دارند در این دسته قرار می گیرند. گرچه بحث ما درباره کتابهای فلسفی است، اما آنچه گفتیم اختصاص به فلسفه ندارد و در حوزه های دیگر به خصوص رشته هایی که به فلسفه نزدیک اند مانند عرفان، کلام و اصول فقه نیز جاری است. نکته ای درباب ارجاع هر نکته ای را که محقق در تحقیقش از منبعی استفاده می کند باید آن منبع را به صورت صریح و روشن ذکر کند، ولو روزنامه باشد و یا حتی اگر سخنی را شفاهی از کسی شنیده و در تحقیقش از آن استفاده کرده باشد. این مقتضای اخلاق است. اما برای تحقیق علمی قبل از هرچیزی باید به متون اصیل و آثار معتبر مرجع رجوع کرد، چنانکه عنوان مرجع نیز گویای همین نکته است. اگر صاحب نظری نظرش را در کتاب خودش بیان کرده است وظیفۀ علمی این است که به آن کتاب رجوع و به آن ارجاع داده شود، نه به اثر ثانوی دیگری که از آن مرجع استفاده کرده است. تا وقتی منبع اصلی موجود و قابل دستیابی است نباید به آثار ثانوی رجوع کرد و یا به آنها ارجاع داد، مگر اینکه اثر ثانوی امتیازی داشته باشد مانند وضوح بیان یا دقت بیشتر در بیان استدلال که پس از ارجاع به منبع اصلی می توان منبع ثانوی را نیز معرفی کرد. http://eitaa.com/dreshkevari
تحلیل های فوتبالی آبکی یکی از اصول تبیین علمی اصل سادگی است (simplicity). مادامی که با کمک اصول ساده تر و شناخته شده تر می توان پدیده ای را تحلیل کرد نیازی به دخالت دادن علل و عوامل عجیب و غریب نیست. (باید توجه داشت که لازمه این اصل سکولاریسم و ماتریالیسم نیست) مهمترین عامل تعیین کننده در پیروزی یک تیم در یک مسابقه ورزشی، ورزیدگی فنی، آمادگی جسمانی و مدیریت کارآمد است. اگر دو تیم از این جهات نابرابر باشند و یک تیم برتری چشمگیری داشته باشد طبیعی است که پیروزی از آن تیم برتر از جهات یاد شده است. کارشناس خبره می تواند با ضریب خطای قابل قبولی پیش بینی مقبولی داشته باشد. گرچه اتفاق یا شانس در شکست و پیروزی نقش دارد، اما اتفاق اتفاق است و همیشگی نیست و نمی تواند رده بندی جهانی تیم ها را تعیین کند. اصول شما در تحلیل باید یکسان باشد گرچه شرایط خاص را هم باید در کنار آن توجه داشت. آیا اصولی را که در تحلیل برد آمریکا در برابر ایران ارائه می دهید همان اصول را در تحلیل برد عربستان دربرابر آرژانتین یا برد کشور الف در برابر ب هم ارائه می دهید؟ اگر اصول تحلیل شما فقط در مورد ایران و رقبایش کاربرد دارد و در موارد دیگر این اصول حاکم نیست، بدانید که تحلیل شما غیر علمی است. تحلیلگر فنی کسی است که بین تحلیل او پیش از مسابقه و پس از مسابقه فاصله زمین تا آسمان نباشد و اصولش کاملا متفاوت نشوند، گرچه همیشه در اینگونه حوادث پیشبینی قطعی نمی توان کرد. ما با سه تیم متفاوت مسابقه دادیم با سه نتیجه متفاوت. در رده بندی جهانی تیم های انگلیس و آمریکا بسیار برتر از ماهستند. نتایج هم دقیقا همین واقعیت را نشان داد. تیم ولز هم از جهت رده بندی برتر از ماست، لذا برد ما خلاف انتظار بود و مایه شگفتی شد و اتفاقات و رویدادهای خاص غیر قابل پیش بینی در این مورد اثر گذاشت. واقعیت این است که ما تیم فوتبال قوی از جهت فنی و قدرت جسمانی و بالاتر از همه مدیریت نداریم لذا این نتایج دور از انتظار نبود. تحلیل های غلط و آبکی در هر عرصه ای اعم از ورزشی و سیاسی و غیر آن بسیار زیابنار و خطرناک است و نمیگذارد ما از تجربه ها درس مناسب را بگیریم و قصورها و تقصیرها را جبران کنیم. تحلیل کارشناس روی تصمیم کارگذار اثر میگذارد. متاسفانه بسیاری از تحلیل های سیاسی هم با همین ذهنیت غیر منطقی و بی ضابطه صورت می گیرد که گاه منجر به موضع گیری ها و تصمیم گیرهای ویرانگر می شود.          http://eitaa.com/dreshkevari
گیلان_ منجیل
32.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کاش اندکی از این بصیرت و حمیت و شجاعت این عالم مجاهد عراقی در بعضی از کسانی که بر سر سفره انقلاب نشسته و از این انقلاب به نان و نام شهرت و موقعیت و آسایش و رفاه رسیده اند وجود داشت، کسانی که که خود و خانواده و آقازاده هاشان از امکانات این کشور و نظام حداکثر ممکن استفاده را می برند اما وقتی پای دفاع از این نظام و هزینه دادن پیش می آید من باب الاحتیاط خود را پنهان می کنند و مهر خاموشی بر لب می زنند تا مبادا روزی خطر و ضرری احتمالی وجود ذی جودشان را تهدید کند! http://eitaa.com/dreshkevari
عرفان عملی و مراتب سلوک علم عرفان عملی علم سلوک عرفانی است. سلوک عرفانی در عرفان اسلامی چیزی جز بندگی خدا نیست. بندگی خدا بر دو رکن ایمان و عمل صالح استوار است. ایمان شامل اعتقاد به خدا (ذات، صفات و اسماء الهی)، وحی، حیات پس از مرگ و پاداش و کیفر و بطور کلی اعتقاد به ماانزل الله است. عمل صالح عبارت است از تهذیب نفس همراه با عبادت خدا و خدمت به بندگان خدا. سلوک عرفانی هم شامل اصلاح احوال درونی و هم متضمن اصلاح رفتار بیرونی است. بنابر این، مراد از عمل هم عمل جوانحی و قلبی است و هم عمل جوارحی و بدنی. سلوک عرفانی در عرفان اسلامی همان دینداری و دین ورزی راستین و عمیق است. سالک سلوک عرفانی ضمن تقید تام به احکام فقهی و انجام تکالیف شرعی با عبادت و اطاعت عاشقانه خدا و خدمت خالصانه به خلق خدا می کوشد مراحل کمال را یکی پس از دیگری در نوردد و هرچه بیشتر به بارگاه قدس ربوبی تقرب یابد. از ویژگی هایی که برای سلوک عرفانی برشمرده اند حالت پویایی و نردبانی آن است. به این معنا که سالک با عمل به وظایف و تکالیفش مراحل مختلفی از سفر معنوی را طی می کند تا اینکه به سرمنزل مقصود برسد. اهل معرفت برای سلوک عرفانی و مقامات و مراتبی که سالک طی می کند به اعتبارات مختلف مراحل گوناگونی را ذکر می کنند، مانند مراحل چهارگانه: تجلیه، تخلیه، تحلیه و فناء و اسفار اربعه یا سفرها چهارگانه زیر: السفر من الخلق إلى الحقّ، السفر من الحقّ إلى الحقّ بالحقّ، السفر من الحقّ إلى الخلق‏، السفر من الخلق إلى الحقّ‏ بالحقّ. برای شرح و بسط این بحث رجوع کنید به کتاب: عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی، فصل سیزدهم. http://eitaa.com/dreshkevari
  مروت و فتوت بی شک درون نگری، انقطاع از ماسوا و خلوت با خدا از ارکان سلوک عرفانی است. اما برداشت نادرستی که بسیاری از این آموزه کرده اند این است که پنداشته اند لازمه این امر ترک توجه به خلق خدا و اعراض از پرداختن به فعالیت های اجتماعی است. از این رو، عرفان در بسیاری از سنت ها به عزلت گزینی، سر در لاک خود فرو بردن و بی توجهی به خلق معروف شده است. اما از آنجا که اسلام دین جامع و معتدل است و خدا و خلق و دنیا و آخرت و ماده و معنا را گسسته از هم نمی داند، توجه به وظایف اجتماعی و دستگیری از خلق و رسیدگی به نیازهای بندگان خدا را در کنار عبادت خدا ضروری و عبادت محسوب می کند. از این رو، عارف راستین مسلمان نیز در اوج توحید و بندگی خدا، خلق را از یاد نمی برد و خدمت به خلق را جزء لاینفک زندگی معنوی خود میشمارد. کسانی که این بعد از سلوک در منش و شخصیت آنها بروز بیشتری دارد با عنوان هایی همچون فتیان و جوانمردان و اهل مروت معروفند. فتیان و جوانمردان با خصلت هایی همچون عدل، احسان، جود، امانت داری، خدمت، خوش روئی، صفای دل، دستگیری از خلق، بردباری، بخشش، تواضع، پاکدامنی، شجاعت،ایستادن در مقابل ستمگر و ستاندن حق مظلوم از ظالم معروفند. اسوه و مثل اعلای جوانمردان و اهل مروت امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (ع) است که تربیت یافته رسول خدا (ص) است. این بخش از تعالیم معنوی اسلام همواره کانون توجه پهلوانان سنتی بوده و در اشعار و مراسم زورخانه ها نمود یافته است. عیاران گروهی از جوانمردان بودند که با این خصلت ها شناخته می شدند. از چهره های نامبردار این وادی پوریای ولی است که همواره الهام بخش جوانمردی به پهلوانان معنوی ایران زمین بوده است. برگرفته از کتاب عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی، فصل هیجدهم نوشته فنایی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari
جاده ای کوهستانی در اشکور- گیلان
منزلت حضرت زهرا (س) در عرفان شیعی یکی دیگر از مختصات عرفان شیعی که لوازم نظری و عملی بلند و دامنگستری دارد، اعتقاد به عصمت حضرت زهرا (س) است. اصل وجود یک بانوی معصوم که انسان کامل و حجت حجت های الهی است، به عرفان شیعه عطر و رایحۀ معنوی خاصی می دهد که در سایر عرفان ها نیست. این واقعیت بر نگاه عرفان به جایگاه زن که نیمی از پیکرۀ بشریت را تشکیل می دهد اثر می گذارد. نحوۀ رابطۀ پیامبر با حضرت زهرا که بسی فراتر از رابطۀ پدر-فرزندی است خود نشانگر جایگاه معنوی آن حضرت است. سخنان و خطبه های آن حضرت منبعی اصیل برای معرفت عرفانی است. عبادت و زهد و طهارت و انفاق و ایثار و شیوۀ سلوک معنوی آن حضرت، نقش آن حضرت در خانواده به عنوان همسر و مادر، نقش اجتماعی آن حضرت و فریادگری او علیه فاسدان و غاصبان و حیله گران، دریا دریا حقایق در خود دارد؛ چنانکه اسرار زندگی پررنج و محنتش و شهادت مظلومانه اش و کفن و دفن شبانه و غریبانه و قبر پنهانش، که چهارده قرن است آتش به دل ها می زند، سخن ها دارد. قسمتی از مقاله شاکله عرفان شیعی از فنائی اشکوری http://eitaa.com/dreshkevari 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴