6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا جهان اسلام را از این مصایب نجات عنایت فرما!
حتماً نشر دهید
🎥 حضور کارشناس هواشناسی آمریکایی با بچهی بسته به پشتش در برنامه تلویزیونی
⚠️ زنان جامعه ما را با ترویج مُدهای احمقانه از اجرای نقش فرزندآوری و تربیت فرزند به سوی سگ پروری میکشانند؛😔
آن وقت با طراحی و اجرای صحنههایی مانند این در تلویزیونهای خودشان، اهمیت و ارزشمندی نقش مادری را به رخ زنان جامعه خود میکشند...
حماقت بعضیهاشاخ ودم نداردکه حیوان را برانسان این اشرف مخلوقات، ترجیح می دهند. واقعا متأسفیم.
اللهم عجل لولیک الفرج و...
اللهم اجعل عواقب امورناخیرا
آیت الله شیخ الیاس شریفی اشکوری
آیت الله شیخ الیاس شریفی فرزند ملاشکرالله در سال 1315 در روستای مازودره اشکور دیده به جهان گشود. وی در کودکی والدینش را از دست داد. تحصیلات مقدماتی ایشان از حوزۀ علمیۀ رودسر آغاز شد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به نجف مشرف شد. ادبیات و برخی کتب سطح را نزد مرحوم مدرس افغانی و شیخ عبد الصمد محقق یزدی آموخت. علوم ریاضی و هیئت را از محضر شیخ مرتضی فقیهی و مرحوم جلیل بهره برد. کلام و حکمت را از محضر شیخ کاظم تبریزی و شیخ محمد صادق تنکابنی و شیخ محمد فاضل قاینی فراگرفت. برای یادگیری سطوح عالی فقه و اصول در درسهای آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی، سید ابراهیم اصطهباناتی، سيد ميرزا حسن موسوي بجنوردي و سید ابوالقاسم خوئی شرکت کرد. وی پس از سالها تحصیل در نجف به ایران و حوزۀ علمیه قم بازگشت و برای تکمیل درسهای فقه و اصولش از محضر آیات عظام مرعشي نجفی، گلپایگانی و فانى بهره برد. از آثار ایشان در علم اصول کتاب "مبانی الاعلام فی اصول الاحکام" است که در شش جلد منتشر شده است. یکی از آثار فقهی ایشان حاشیه بر مکاسب است. همچنین یک دوره فقه با عنوان فقرات فقهیه در ده جلد به فارسی از وی منتشر شده است. ایشان دربارۀ انگیزۀ خود در نگارش فقه فارسی فقرات فقهیه ميگویند:
هدف از تالیف این کتاب فقط خوشنودی خدای تعالي بوده و هست و حقیر چون دیدم طبقات متدینین مذهب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نیاز به چنین رسالهاي دارند و جایش خالی است وخداي تعالي قدرت تالیف آن را بمن عطا فرموده، همین باعث تکلیف شرعی شد که دست به قلم شوم وبه لطف الله و توجهات حضرت ولی عصر آنچه در توان داشتم انجام دادم، انشاءالله تعالی وظيفه را آنطور که مرضي اوست انجام داده باشم.
از ویژگی های آن مرحوم، زهد، ساده زیستی، اعراض از شهرت، مهربانی و عطوفت، و اشتیاق بی پایان به مطالعه و تحقیق بود. این عالم پارسا در 23 شهریور 1400 هجری شمسی دیده از جهان خاکی فروبست و به لقای حق تعالی شتاف. این ضایعه را به خانوادۀ آن مرحوم، مردم گیلان و اشکور، حوزه های علمیه و همه دوست داران علم و تقوا تسلیت عرض می کنم. روحش در اعلا علیین با اولیاء الله محشور باد.
http://eitaa.com/dreshkevari
امیرالمؤمنین عليه السلام:
في غُرورِ الآمالِ انقِضاءُ الآجالِ
در فريب آرزوها، عمرها به پايان مى رسد
غررالحكم حدیث6471
عرفان شيعي
عرفان شيعي همان عرفان اصيل اسلامي است که چارچوب آن را کتاب و سنت تعيين مي کند. مائز عرفان شيعي از عرفان غير شيعي استفاده از آموزه هاي شيعي و هدايت هاي اهل البيت است. از اين ديدگاه، پس از پيامبر (ص) امامان معصوم مفسران راستين قرآن اند و سيره و سنت آنها ادامه سنت پيامبر (ص) است. گرچه برخي عارفان غير شيعي نيز از معالم ائمه معصوم (ع) بهره برده اند، اما اولا اين امر غلبه نداشته و همه عرفاي مسلمان چنين نکرده اند، ثانيا اين استفاده بسيار محدود بود است، ثالثا وزن و اعتباري که يک عارف غير شيعي براي تعاليم اهل البيت قائل است متفاوت با نظر عارف شيعي است. يک عارف غير شيعي هيچگاه سخن و سيره اهل البيت را در حد سخن و سيره پيامبر نمي داند، درحاليکه از نگاه شيعي از آنجا که به عصمت امامان قائل است تفاوتي از حيث اعتبار و ارزش بين سنت امامان و سنت پيامبر نيست، گرچه امامان بر سر سفره معنوي پيامبر نشسته اند و شاگردان مکتب او هستند اما شاگرداني اند که به مرتبه استادي رسيده اند.
بنا بر این، یک مائز مهم عرفان شیعی از عرفان غیر شیعی اعتقاد به امامت است. ولایت به معنای خاصش پس از پیامبر با امامت آمیخته است و این معنا از ولایت مختص ائمه معصوم است. این اولیا اوصیای پیامبر و خلفای پس از او هستند که هم خلافت باطنی دارند و هم حق خلافت ظاهری. این ویژگی اعتقادی در عرفان عملی هم آثارش را دارد که همان لزوم عمل به آموزه های امامان و پیروی از سیره آنهاست. درهمین زمینه از ویژگی های تشیع و عرفان شیعی توسل به معصومین و زیارت آنهاست که به شکلی که در تشیع مطرح است در خارج از تشیع آن جایگاه را ندارد. مثلا تاریخ نشان نمی دهد که عرفای غیر شیعه مانند عرفای شیعه اهل توسل به اهل بیت، عزاداری برای حضرت سید الشهدا (ع) و زیارت قبور آنها بوده باشند. ممکن است گاهی بطور اتفاقی یا موردی این کار از برخی از عرفای غیر شیعی صورت گرفته باشد اما به عنوان یک رکن سلوکی مورد نظر آنها نیست.
از ديدگاه شيعي، عقايد و آداب ناسازگار با تعاليم اسلامي که در ميان برخي از صوفيان در طول تاريخ ديده مي شود مطرود است، اما حقيقت عرفان که باطن دين است ارجمند ترين معرفت و مقامات عرفاني عالي ترين دستاورد انسان است. عرفان راستين رسيدن به معرفت حقيقي و طي منازل قرب الهي است که با تهذيب نفس، تدبر در قرآن و سنت، و تفکر در آفاق و انفس، عشق به خدا، بندگي و پرستش خدا و زندگي در چارچوب شريعت اسلام بدست مي آيد.
عرفان شیعی تعمیق ایمان و تقوا و پارسائی است که در طول تاریخ تشیع از سوی بسیاری از مؤمنان تعقیب شده است. عارفان شیعی عالمان, فقیهان, متکلمان, حکیمان و حتی بسیاری از افراد عادی بوده اند که در طول تاریخ شیعه حضور داشته اند.
منبع معارف عرفانی شیعی قرآن کریم, سنت پیامبر و تعالیم امامان معصوم است. متون روائی که بعد ها از میان آنها کتبی همچون اصول کافی استخراج گردید, نهج البلاغه, صحیفه سجادیه و ادعیه مأثور از ائمه و برخی تفاسیر منسوب به ائمه منابع معارف عرفانی شیعی هستند. سخنان و تعالیم عرفا و مشایخ صوفیه ضمن اینکه مورد استفاده واقع می شوند، اما مرجعیت و حجیتی ندارند، مگر اینکه از طریق معیارهای معتبر تأیید شوند.
قسمتی از کتاب عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی.
http://eitaa.com/dreshkevari
سه نوع رویکرد به عقل در تاریخ اسلام
1. چرا با وجود تأکید قرآن بر تعقل و عقلانیت، شاهد گرایشهای ضد عقلی در جهان اسلام هستیم؟
پاسخ: یک عامل برای گریز از عقل، افراط و تندروی بعضی از جریانهای عقلگرا است. ما در جهان اسلام، مانند تاریخ مسیحیت جریانهایی داریم که یک مشرب را پسندیده و توجهشان به آن جلب شده است و از دیگر مشربهای معرفت غفلت کردهاند. برای مثال، عقلگراهایی داریم در بین معتزله و یا فلاسفه مشایی که در کار اینها افراط و تندروی در عقل و عقلگرایی دیده میشود؛ بهطوری که کتاب و سنت و تعالیم شریعت در دیدگاه اینان کمرنگ میشود و چون صرفاً با نگاه عقلی بهدنبال حقیقت میروند، ازآنجاکه عقل بشر محدودیتهایی دارد، آن محدودیتها دامنگیر اینها میشود و گاهی کجاندیشیهایی از این افراد ظهور میکند.
عقلگرایی افراطی در میان برخی روشنفکران مسلمان معاصر هم دیده میشود. عقلگرایی افراطی التزام قوی تر و شدیدتر به عقل و عقلانیت نیست، بلکه گرایشی غیرعقلانی است؛چون مقتضای عقل توجه به راه¬های گوناگون معرفت است. انحصارگرایی عقلی و شعار «حسبنا العقل» سردادن خلاف عقلانیت است. انکار ، وحی، شهودعرفانی، مطلق تعبد دینی و تقلید فقهی از لوازم عقلگرایی افراطی و فرار از مقتضای عقل و نشناختن حدود آن است. کسی که همۀ معارف و تکالیف را از عقل می طلبد، به حدود عقل توجه ندارد و انتظاری از عقل دارد که عقل توان برآورده کردن آن را ندارد. بنابراین، عقلگرایی افراطی سر از مخالفت با عقل درمی آورد، چنانکه گفته اند: « الشیء اذا جاوز حده انقلب الی ضده.»
از سوی دیگر، کسانی هستند که متمرکز در متون دینی میشوند و به عقل بیاعتنایی میکنند که کارشان به ظاهرگرایی و قشریاندیشی منتهی میشود. نصگرایی افراطی و اخباری گری و عقل ستیزی نیز مقتضای التزام بیشتر و شدیدتر به شرع نیست، بلکه خلاف شرع است؛ چرا که شرع بر اهمیت و اعتبار دیگر راه های معرفت تأکید دارد و پیروانش را به استفاده از آن راهها ترغیب و تشویق میکند.
جریانهایی نیز داریم که به اهمیت سیر و سلوک و تهذیب نفس و معرفت باطنی پی میبرند. ولی آنچنان مجذوب این شیوه و مشرب میشوند که سایر راههای شناخت و معرفت را از یاد میبرند. بعضی از صوفیه را میبینیم که با عقل رابطه خوبی ندارند؛ چنانکه با کتاب و سنت هم چندان سروکاری ندارند و با گفتن "حدثنی قلبی عن ربی" خود را از استماع قرآن و حدیث بینیاز میبینند. این یکسونگریها هر کدام منشأ دشواریهایی شده است. اما آنچه از عقل و کتاب و سنت بهطور صریح و آشکار بر میآید این است که خداوند همه این راههای معرفت را در اختیار ما قرار داده است و باید از همۀ آنها بهره بگیریم.
2. غیر از عقل چه منابعی برای معرفت وجود دارد؟
پاسخ: عقل یک منبع معرفت است. وحی الهی که در کتاب و سنت تجسم و تمثل پیدا کرده، منبع مهم دیگر معرفت است. شهود هم برای اهلش منبعی از معرفت است و حس و تجربه نیز راه اصلی برای شناخت طبیعت و عالم مادی است. حکیم کسی است که از همه این منابع استفاده میکند و بر یکی از اینها متمرکز نمیشود و از افراط و تفریط دوری میکند. نمونههای اینگونه افراد را هم بسیار داشتهایم؛ مانند خواجه نصیر و ملاصدرا. باید تأکید کرد که در میان این راه ها عقل جایگاه خاصی دارد و در همۀاین موارد حضور دارد .
3. جریانهای ضد عقل در جهان اسلام کدامند؟
پاسخ: جریانهای ضد عقل مختلفند. یک نوع مخالفت با عقلگرایی را در بین گروههای تصوف و صوفیان میبینیم که شدیداً عقل را تخطئه و رد میکنند. حتی برخی از عارفان بزرگ ما نسبت به عقل بیاعتنا بودند و اهمیت عقل را نادیده میگرفتند. اهل حدیث، اخباریون و ظاهرگرایان که نمونه بارزش همین سلفیون و وهابیون هستند، شدیداً ضد عقل میباشند. اخیراً در بین ما نیز کسانی با شور و هیجان اصرار دارند که معرفت را باید منحصراً از منابع دینی جستوجو و پیگیری کرد و به عقل اعتمادی نیست.
در جمعبندی نهایی بهطور کلی باید گفت در تاریخ اسلام سه نوع رویکرد نسبت به عقل وجود داشته است: عقلگرایی افراطی، عقلگریزی افراطی و عقلگرایی اعتدالی. رویکرد سوم که عقل را بهعنوان منبع یا راه اساسی معرفت مینگرد، اما در کنارش از سایر منابع و راههای معرفت غافل نمیشود، همان مشربی است که مقتضای عقل است و از تعالیم کتاب و سنت استفاده میشود و مشرب اکثر حکمای اسلامی نیز همین است.
http://eitaa.com/dreshkevari
سالها باید که تا یک سنگ خاره زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن
قرنها باید که تا از لطف حق پیدا شود
بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن!
انا لله و انا الیه راجعون
@dreshkevari
زندگی علمی و سلوک حکمی آیت الله حسن زاده آملی. حسن حسن زاده در سال ۱۳۰۷ شمسی در روستای ایرای آمل به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و مقدمات علوم دینی را در زادگاهش گذراند. در سال ۱۳۲۹ شمسی برای ادامه تحصيل به تهران رفت و به مدرسه حاج ابوالفتح و سپس مدرسه مروی وارد شد و از محضر استادانی چون آیات عظام ابوالحسن شعرانی، محی الدین الهی قمشه ای، محمدتقی آملی، میرزااحمد آشتیانی، فاضل تونی و سید ابو الحسن رفیعی قزوینی در رشته های مختلف، همچون فقه و اصول، تفسیر، فلسفه، عرفان، ریاضیات، نجوم و طب بهره برد. در سال ۱۳۴۲ به قم رفت و نزد بزرگانی چون علامه سید محمدحسین طباطبایی، محمدحسن الهی و سید مهدی قاضی در زمینه های تفسیر، فلسفه، عرفان و علوم غریبه کسب فیض کرد.
چنان که می بینیم آقای حسن زاده از نعمت استادان برجسته بسیاری برخوردار بود که روز گار کمتر مانند آنها را تحویل می دهد. او با بسیاری از این استادان ارتباط نزدیک داشت و بسیاری از درس هایش خصوصی بود. استادان او نه تنها در امر تعليم او اهتمام داشتند، بلکه در تربیت و سلوک او نیز حریص بودند و اینها همه به این دلیل بود که در او این قابلیت را می دیدند.
حسن زاده جامع علوم سنتی و وارث علوم اسلامی است و از آخرین حکیمانی است که جامع معقول و منقول و ذوفنون است. در ادب عربی و فارسی، فقه، حدیث، تفسیر، منطق، حکمت، عرفان، ریاضی، هیئت، طب و علوم غریبه صاحب نظر و دارای اثر است و در همه رشته های یادشده تدریس کرده است. او بدین لحاظ، وارث علمی و معنوی استاد ذی فنون خود، ابو الحسن شعرانی است که در همه علوم یادشده و برخی دیگر از علوم، تبحر داشت.
استاد حسن زاده حدود دویست کتاب و رساله نوشته است. وی از ذوق شعری نیز برخوردار است و به فارسی و عربی شعر می سراید. عنوان ديوان شعر او دفتر دل است. ایشان همچنین دارای قصیده ای است به عربی با عنوان «ينبوع الحياة». بیشترین گرایش او به حکمت و عرفان است و بیشتر آثار و درس های وی در این زمینه هاست. اغلب آثار استاد حسن زاده یا عرفانی محض است یا رنگ و بوی عرفانی دارد. برخی از آثار ایشان به زبان عربی و بیشتر آثارشان به زبان فارسی است. .
تصحيح بسیاری از متون فلسفی و عرفانی، و تعليقات و حواشی بر آنها، از جمله اسفار و برخی از شرحهای فصوص الحکم، مانند شرح خوارزمی از دیگر خدمات وی به این معارف است. او در کتاب شناسی نیز دستی دارد و دارای کتابخانه شخصی ارزشمندی است؛ گرچه او خود به تنهایی یک کتابخانه و یک تنه یک حوزه علمیه مجسم است.
تسلط استاد بر متون اسلامی، به ویژه متون فلسفی و عرفانی، بی مانند است. وی متون سنتی فلسفه، همچون شفا، اشارات و اسفار را بارها تدریس کرده است. بی شک او مدرسی توانمند در تدریس علوم اسلامی، به ویژه متون فلسفی و عرفانی است. آنچه در آثار نوشتاری ایشان چشمگیر است، کاوش گسترده در آثار پیشینیان، گزینش سخنان ایشان و نقل و توضیح آنهاست. درس ها و آثار او به خوبی نشان می دهند که وی پژوهشگری چندبعدی و شارحی برجسته در حکمت اسلامی است.
استاد به قوت و پاسخ گویی فلسفه اسلامی اعتماد قوی دارد و با اینکه با زبان فرانسوی آشناست، به فلسفه غرب چندان اعتنایی ندارد. از نظر ایشان، هرچند در غرب در زمینه علوم تجربی، پیشرفت هایی شده است، اما در الهیات و معارف باطنی و سلوکی، هرگز نمی توان آن را با حکمت متعالیه و عرفان اسلامی مقایسه کرد. حسن زاده از مدافعان حکمت متعالیه است، و حکمت، عرفان و دین را جدا نمی داند و در آثارش بارها بر هماهنگی و همراهی برهان و عرفان و قرآن تأکید کرده است. از نظر او، فلسفه و عرفان بدون وحی ره به جایی نمی برند؛ تنها وحی است که انسان ساز است و حکمت واقعی، همان قرآن است؛ بنابراین، دین الهی و فلسفه الهی یکی است. از سوی دیگر دین و عرفان نیز بر برهان استوارند؛ چرا که اثبات عقاید دینی، مقدم بر هر چیزی است و این کار فلسفه است. قرآن خود مبتنی بر برهان و مؤید آن است. حتی موازین منطقی را می توان از قرآن استخراج کرد. بنابراین، بین فلسفه، عرفان و دین نه تنها سازگاری هست، بلکه جدایی آنها از هم ممکن نیست و جدایی و ناسازگاری آنها پنداری بی پایه است. شاید بر همین اساس است که در آثار ایشان مباحث فلسفی، کلامی و عرفانی به هم آمیخته اند و نوشتارشان سرشار از سخنان حکما، عرفا، شعرا و آیات و روایات است. | استاد حسن زاده سالیان درازی کتاب های عرفانی همچون تمهيد القواعد، فصوص الحکم و مصباح الانس را تدریس کرده و بر آنها تعليقه و شرح نوشته است. ممد الهمم در شرح فصوص الحكم شرحی است که وی بر فصوص الحکم ابن عربی نوشته است. یکی از نوآوری های او در این زمینه، افزودن فصی بر فصوص الحکم است. عنوان این فص این است: «فص حكمة عصمتية في كلمة فاطمية».
بخشی از کتاب مقدمه ای بر فلسفه اسلامی معاصر از محمد فنایی اشکوری چاپ 1389.
http://eitaa.com/dreshkevari