خودمون رو باور داشته باشیم اونموقع میفهمیم که چطور زندگی کنیم:) شبتون آروم ۴بار بگیم الـــ๓ـ‌‌حمدلله رب العالمین ❤️

سلام و صلوات ۴بار بگیم الـــ๓ـ‌‌حمدلله رب العالمین ❤️

اول از همه رختخواب خودمون و بچه ها رو مرتب کنیم 👌 نظم،آرامش میاره👌 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

صبحتون پرتقالی🍊 اونم از نوع ارگانیک😄 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

حرز امام جواد و قرآن رو به هم بستم یادم نره هردوش بالا سر نی نی جان باشه🐣 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

وسط تولید محتوا ،یه لقمه بهشتی از دست مادر❤️ خدا حفظ کنه مادراتون رو... نون ش هم بسیار عالیه که بزودی درباره ش میگم👌 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

راستی امروز ،روز دانشجو هست🪶

۱۶ آذر به دانشجوهای قدیم و جدید مبارک☺️ خوبه که همیشه در حال جوییدنِ دانش باشیم😂همه ی دانش هم در دانشگاه های وزارت علوم نیست قطعا✌️ و هیچ زمان برای یادگیری علم نافع و مفید،دیر نیست🤌 حتی آموختن یک حرفه ی مفید و ارزشمند در خانه،کسب دانش هست ولی به نظرم واجب ترین علم،علم اهل بیت هست و سبک زندگی اسلامیه.که دنیا و آخرت ما با اهل بیت و قرآن هست☺️ مطالعه ی کتب مفید هم کسب دانش هست🥰اموختن هر چیزی که براتون ضروریه هم کسب دانشه حتی آموختن تربیت فرزند😇 ✍#عارفه_دهقانی ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

بریم توی سه تا پست ،خاطرات سه مقطع دانشگاه م رو بخونیم😄

خاطره دوره کارشناسی: از اواسط دوره راهنمایی به شعر گفتن و خوندن دیوانهای شعر علاقه مند شدم و خیلی مطالعه میکردم و عاشق سخنرانی های الهی قمشه ای بودم ولی به خواسته خانواده م(تک فرزند هستم),رشته ریاضی رو انتخاب کردم و درسم هم خوب بود اما اواسط پیش دانشگاهی بود یهو تصمیم گرفتم رشته انسانی شرکت کنم و با مخالفت شدید خانواده و مدرسه که هزینه زیادی براش داده بودیم مواجه شدم و به اصرار من،راضی شدن و وسط سال هم مدرسه ای منو قبول نمیکرد پس کتابهای دوستم که تازه کنکور انسانی داده بود و نکته نوشته بود رو گرفتم و با کمک مشاورم آقای نکویی،یاد گرفتم برنامه بریزم و میرفتم نمازخانه مدرسه،درس میخوندم تنهایی و تست میزدم و با نظم و توکل و برنامه ریزی به روش خودم و دعا و تلاش،بالاخره کنکور دادم و وقت جواب گرفتن،یادمه مشهد حسینیه بودیم با دوستانمون که نیمه شب یکی از دوستانم وارد سایت سنجش شد و خبر رتبه م رو داد: ۵۶۹ 🤩نیمه شب،ملت با یه جیغ و اشک خوشحالی من از خواب پریدن😂عکس دوم،کیک جشنی بود که مامانم گرفت برای قبولیم با عکس سردر دانشگاه تهران.خلاصه بالاخره وارد دانشگاه شدم سال۸۶ به ذوق دیدن استاد شاعر،قیصر امین پور ولی۸آبان همون سال به رحمت خدا رفتند و داغ کلاسهاشون به دلمون موند.کلاسهای درس رو با عشق نفس میکشیدم و شاد از انتخاب درست زندگیم بودم.سال بعد همراه خانواده سفر حج رفتم و شهریور همون سال،همسرم شب تولدش که ماه رمضان هم بود به خواستگاری اومد و خیلی زود همه چیز پیش رفت و شب اعتکاف دانشگاه تهران همسرم اومد و مجدد کمی اونجا با هم صحبت کردیم و هشت آبان همون سال۸۸ عقد کردیم و با یه ذوقی به دوستام خبر متاهل شدنم رو دادم و یادمه آلبوم عکسهای با حجابم رو بردم به دوستام نشون دادم😂همسرم هم دانشجو بودن و توی هیات با مادرشون آشنا شدیم.همون جلسه اول گفتم اگر لطمه به زندگی نخوره میخوام تا مقطع دکترا این رشته ادبیات فارسی رو بخونم و ایشون پذیرفتن.توی دانشگاه،روز به روز درسم بهتر میشد و همون سال ۸۹ رفتیم به مشهد،مراسم ازدواج دانشجویی دانشگاه تهران که خیلی خوش گذشت و اتوبوس ها و قطار رو هم گل زده بودن🥰بعد،بلافاصله کنکور کارشناسی ارشد دادم و رتبه ۹۹ قبول شدم ولی بخاطر اشتباهات دانشگاه و بی دقتی من،سه درس جا موند که پاس کنم و اونسال بااینکه اینهمه درس خوندم از شرکت در مقطع ارشد محروم شدم و یکسال رو به گذراندن اون سه درس صرف کردم و بماند که چه لطمه ی بدی به روحیه م خورد🥺با بی میلی،یه هفته به کنکور ارشد،مجدد دوره کردم ولی...با رتبه ی ۲ ،کارشناسی ارشد قبول شدم اینبار🤩همون دانشگاه تهران! ادامه دارد... ✍#عارفه_دهقانی #درباره_من ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

دوره کارشناسی دانشگاه تهران و ازدواج دانشجویی...این دوره رو بدون نی نی گذراندیم😅 ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani

خاطره دوره کارشناسی ارشد: ادامه ی قبل... کتاب اولم سال۸۹ همون مقطع کارشناسی بودم که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.بعد از قبولی در کارشناسی ارشد با رتبه۲،از طرف دوتا موسسه که مشاوره رتبه یک تا سه ارشد جذب میکردند،با من تماس گرفته شد و من در موسسه سنجش تکمیلی،تا مدتی مشاوره برای داوطلبان کنکور ارشد میدادم و در کنارش در وزارت فرهنگ و ارشاد،کار ممیزی کتابهای شعر رو بر عهده داشتم.ولی دیگه دوره سوم انجمن خوشنویسان رو ادامه ندادم. همچنان در مسجد دانشگاه تهران به کلاسهای نقد شعر استاد امیری اسفندقه میرفتم که حاج سعید حدادیان هم حضور داشتند و شاعرانی که از اونجا رشد کردند و بعدها مطرح شدند.الحمدلله پیشرفت شعرم با نقد،تلاش و مطالعه بیشتر میشد و حدود۵۰ جشنواره کشوری و بین المللی برگزیده شدم و با همسر یا مادرم سفرهای استانی میرفتیم برای اختتامیه ها که جزو بهترین خاطراتم بود☺️مقطع کارشناسی ارشد به اندازهٔ کارشناسی،شاد و جذاب نبود😬اوایل دورهٔ ارشد،متوجه شدم فاطمه حلما رو در راه داریم و برای اینکه نِشستن های طولانی آسیب نزنه،مشاوره رو رها کردم ولی تا چند روز قبل زایمان،دانشگاه رفتم و امتحان دادم و البته با طب آشنا نبودم و دیابت بارداری اذیتم میکرد.دخترم شب۱۹ رمضان بدنیا اومد۹۲/۵/۵و نور دل ما شد و منم براش یه غزل زیبا نوشتم🥰والبته تا مهر راحت بودم چون تعطیلات بود😂آخر شهریور یک امتحان داشتم با استاد محمدرضا شفیعی کدکنی و همراهم بردمش(عکس اول)و ایشون بغلش کرد و چقدر احساسی شد🤩خلاصه از مهر اونسال،ادامه کارشناسی ارشد با حضور دخترم که نوزاد بود شروع شد و مادرم پشت در کلاس یا در مسجد دانشگاه بغلش میکرد و اگر نیاز داشت بهم میومدم و مجدد میرفتم سر کلاس.حضور یک نوزاد همراهم در دانشگاه برای اساتید و دانشجوها خیلی جالب بود و خاطرات خاص و عجیبی دارم از اون روزها و از مسجد دانشگاه تهران که واقعا اونجا برام مثل بهشت بود🥲سخنرانی های استاد قرائتی و استاد پناهیان واقعا برام دلچسب بود.دوسه تا دانشجو دیگه هم بودن که با بچه هاشون میومدن دانشگاه و بقیه قربون صدقه میرفتن😂شهریور۹۳وقتی یکسالش بود(در عکسها هست عکس فاطمه حلما روز دفاع از پایان نامه ارشد م)از پایان نامه ارشد با نمره عالی دفاع کردم هرچند سخت بود نوشتن پایان نامه،دست تنها و با بچه ی نوپا!ولی نیمه شبها بیشتر به درسم میرسیدم.همزمان برای کنکور دکتری درس میخوندم با برنامه ریزی و توکل به خدا☺️#کنکور دکتری با رتبه۲۲قبول شدم و مطاحبه دانشگاه تهران هم قبول شدم و مهر همون سال وارد مقطع دکترا شدم. ادامه در قسمت بعد... ✍ #عارفه_دهقانی #درباره_من ┄┅─═◈═─┅┄⁣𑁍┄┅─═◈═ 🪴✔️@dr_arefe_dehghani