eitaa logo
عبدالله گنجی | جهاد تبیین
396 دنبال‌کننده
34 عکس
16 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نبرد قدرت سخت و نرم غرب در غزه سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی غرب چه از جهت تمدنی و چه از جهت رفتاری دارای دو رویه است. یک رویه علمی و تکنولوژیکی که جهان نیز از آن بهره‌مند می‌شود، اما یک رویه فرهنگی و سیاسی و سبک زندگی دارد که برای فرهنگ‌ها و ملل شرقی بعضاً تهوع‌آور است. اما غرب در ۷۰ سال اخیر تلاش کرده است در تکنولوژی نظامی نیز برتری خود را حفظ نماید و با همین هیبت، بازدارندگی و وامداری دیگران را توأمان به پیش ببرد. در همین ۷۰ سال تلاش کرده است خود را محور و پرچمدار همه حقوق و ارزش‌های انسانی معرفی نماید. در جهان امروز هیچ قاره و هیچ کشوری به اندازه غربیان مدعای آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، صلح و... ندارد. یعنی همان غربی که هیروشیما و ناکازاکی را با بمب اتم نابود کرده است، ۲۵ میلیون نفر را در جنگ جهانی دوم و کمتر از آن را در جنگ اول کشته است و آفریقا و ملل دیگر را به بردگی و استعمار گرفته است، امروز خیلی شیک و اتو کشیده و کاملاً با ژست متمدنانه خود را مدافع حقوق، حق حیات و آزادی بشریت می‌داند و به قول جوزف بورل (کمیسیونر سیاست خارجی اروپا) جهان غیرغرب را جنگل به حساب می‌آورد. در جنگ یک ساله غزه پدیده عجیبی رخ داد. تقریباً ۷۰ درصد کشور‌های اروپایی و امریکا به اسرائیل سلاح ارسال می‌کنند و همان هفته اول جنگ، در مهر ۱۴۰۲ همه سران انگلیس، امریکا، آلمان و فرانسه از تل‌آویو دیدن کردند و الان وزیر خارجه امریکا برای هشتمین بار به تل‌آویو می‌رود. خوشبختانه دوران مدیریت رسانه‌ای غرب بر جهان از انحصار خارج شده و رنج مردم فلسطین و صحنه پایمال شدن جان و مال و فرزندان‌شان به دنیا مخابره می‌شود. کشتار‌های ۱۰۰ نفره، ۸۰ نفره تا ۵۰۰ نفره در بیمارستان معمدانی را جهانیان دیدند و همه می‌دانند بمب و موشک و هواپیمایی که این جنایت‌ها را مرتکب می‌شود، غربی است و مردم دنیا می‌دانند که قدرت‌های غربی دارای حق وتو در شورای امنیت، مصونیت صهیونیست‌ها را تضمین کرده‌اند و به همین دلیل دست آنان برای کشتار باز است. کشتار ۴۲ هزار فلسطینی که ۲۵ هزار آن زنان و کودکان و خبرنگار، پزشک و کارمندان سازمان ملل هستند، در مقابل چشم جهانیان انجام می‌شود. همین عدد با مقیاس کمتر در لبنان قابل تعقیب است. این حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی نظامی غرب ضربه‌ای به ابعاد نرم‌افزاری آن‌زده است که در ۱۰۰سال اخیر نمونه آن وجود ندارد. اولین چالش قدرت نرم غرب حرکت‌های مردمی بر ضد سیاست‌های دولت‌های غربی در خود آن کشورهاست. مردم در شهر‌ها و پایتخت‌های اروپا ثابت کردند که با سیاست‌های دولت‌های‌شان مخالف هستند. پدیده قیام‌های دانشجویی، خصوصاً در امریکا و حتی عزل چند رئیس دانشگاه نمونه‌های دیگری از چالش برای آزادی و حقوق در غرب است. افکار عمومی جهانیان خصوصاً غرب اکنون با مردم غزه و فلسطین است. بنابراین غرب امروز، عریان‌تر از همیشه و عریان‌تر از آن چیزی است که رهبران انقلاب اسلامی توصیف می‌کردند. رفتار دوگانه غرب همان سخن نمادین رهبری معظم است که فرمودند همان کت و شلواری ادکلن‌زده امریکایی، تروریست فرودگاه بغداد (اشاره به ترور حاج قاسم) است. بنابراین اگر جمهوری اسلامی به عنوان گفتمان رقیب غرب، میلیارد‌ها دلار هزینه می‌کرد تا بگوید چهره آزادی‌خواهی و دموکراسی و حقوق بشر، حقوق کودک و حقوق زن امری دروغین است، شاید عده‌ای باور نمی‌کردند. اکنون غزه و لبنان هم قتلگاه کودکان و زنان آواره و بی‌پناه است هم قتلگاه قدرت نرم غرب. بنابراین در چشم‌انداز آینده جهان، نه تنها قدرت اقتصادی در حال انتقال به شرق است که قدرت نرم هم به شرق منتقل می‌شود. اما آنچه راز این داستان است اینکه صهیونیست‌ها چه نفعی برای منافع غرب دارند؟ آنان که مدعی هستند غرب دنبال منافع خویش است نه ایدئولوژی، باید پاسخ دهند که منافع غرب - خصوصاً منافع اقتصادی آن- در حمایت از صهیونیسم چیست؟ بازار بزرگ دارند؟ یا مزیت نسبی اقتصادی؟... خیر این ایدئولوژی غرب است که به بمب و هواپیمای پیشرفته تبدیل می‌شود و قتل عام مردم بی‌گناه و بی‌پناه را انجام می‌دهد. رسانه‌های جهان خصوصاً دنیای اسلام از این برزخی که حیثیت و مدعای غرب را در خود فرو برده است باید بهره بگیرند. باید به غرب بفهمانند که شما دیگر هیچ صلاحیتی برای تحریم دیگران به بهانه حقوق بشر و آزادی و دموکراسی ندارید و اگر چنین صلاحیتی برای خود قائل هستید، با تکیه بر همان قدرت سخت است. البته امریکا در آستانه انتخابات که به رأی مسلمانان امریکا نیاز دارد، ضمن ارسال سلاح و هواپیما و سامانه‌های پدافند هوایی، از صهیونیست‌ها می‌خواهد کمک‌های بشردوستانه به غزه وارد شود. این دقیقاً همان نقش دوگانه‌ای است که خود نیز متوجه آن شده‌اند. فهمیده‌اند که قدرت سخت و نرم آنان با همدیگر جنگیده‌اند و به همان سان که مردم فلسطین قتل‌عام می‌شوند قدرت نرم غرب نیز به زباله‌دان ریخته می‌شود. @dr_a_ganji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚روش و نیازمندی‌های جریان شناسی در ایران 📚 کتب جریان‌شناسی در ایران هم کم هستند و هم بعضاً دارای محتوای ضعیف هستند. اگر علاقه‌مند به تهیه کتاب در زمینه جریان‌شناسی هستید، پیشنهاد ما به شما این کتاب است. برای تهیه و خرید این کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید 👇👇👇 book.farsnews.ir/book/32/روش-و-نیازمندی-های-جریان-شناسی-در-ایران برای خرید آسان کتاب‌های انتشارات فارس عنوان کتاب خود را به شماره ۵۰۰۰۱۶۷۶ پیامک کنید. 📚 https://book.farsnews.ir 🆔 @book_fars ✅ انتشارات فارس مرکز جامع کتب رسانه
‏وزیر خارجه ترکیه که یک عنصر امنیتی است تلاش می کند اسد را یک عنصر بی ضرر برای صهیونیست ها یا همسو با آن معرفی کند. ‏با این وصف غرب نباید این حجم از تحریم بار سوریه میکرد و نباید راه ورودی حزب‌ الله و ایران از سوریه بود و نباید دفتر جنبش های فلسطینی در سوریه می بود و... ‏دقیقا هدف از این سخنان دور کردن اذهان از نقش صهیونیست ها در حوادث اخیر منجر به سقوط نظام سوریه است.او دنبال کور کردن نزدیکی معارضین به صهیونیست ها در این ماجراست است. @dr_a_ganji
خوانش انحرافي از سقوط نظام سوريه سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی اصلاح‌طلبان علت سقوط نظام سياسي سوريه را با دو عبارت «ديكتاتور‌» و «مردم‌» معنا مي‌كنند و تقريباً هيچ دليل ديگري بر‌اي آن ارائه نمي‌كنند و هيچ متغير ديگري را براي آن برنمي‌شمارند. البته در سقوط دولت افغانستان كه به دست گروهي همفكر با تحريرالشام اتفاق افتاد، اصلاً نقدي به دولت مستقر نداشتند و حرفي از حضور ۲۰ ساله امريكا نزدند و از مردم افغانستان نيز ذكري نكردند، فقط طالبان را گروهي تروريستي اعلام كردند و به جمهوري اسلامي متلك مي‌انداختند و در داستان سوريه نيز خوانشي ارائه مي‌دهند كه اين‌هماني با جمهوري اسلامي باشد. آيا سقوط نظام سوريه به خاطر نبود دموكراسي بود و اگر اين بود مردم مقابل تيربارهاي سوار بر تويوتا‌‌‌‌ها ‌مي‌ايستادند و كشته‌‌‌‌ مي‌شدند؟ يا اصلاً آن تيربار‌‌‌‌ها وجود نداشت؟ سؤال اساسي اين است كه در كدام كشور عربي دموكراسي است و مردم حاكم‌اند؟ چرا حركتي كه عليه اسد شد عليه امثال اردن، مراكش، مصر و عربستان نمي‌شود؟ اگر اسد متعلق به اقليت مذهبي بود، چرا در بحرين چنين نمي‌شود؟ ممكن است در قبال اين سؤالات گفته شود كه آن كشور‌‌‌‌ها اقتصاد بهتري دارند لذا رفاه نسبي نبود دموكراسي را امكان‌پذير مي‌كند. اگر پاسخ اين است پس علت سقوط نظام سياسي سوريه دو عامل بيشتر نيست؛ اول مشكلات حاد اقتصادي و دوم توطئه خارجي. اگر اين دو عليه هر كدام از كشورهاي عربي اتفاق بيفتد، همين خواهد شد. اما اصلاح‌طلبان مسئله‌شان سوريه نيست؛ آنان روشنفكراني هستند كه حتي در قدرت هم باشند، اپوزيسيون هستند و اين داستان ادامه دارد. تفاوت‌شان در نگاه به افغانستان و سوريه دقيقاً حركت معكوس نسبت به آن چيزي است كه گمان مي‌كنند نظر نظام است. در افغانستان احساس مي‌كردند نظام از دولت مستقر راضي نيست، پس با طالبان است و اينجا احساس مي‌كردند نظام با دولت سوريه است. اگر احساس مي‌كردند نظام با تحريرالشام است حتماً به تحريرالشام حمله مي‌كردند. راهبرد فقط خلاف جهت نظام شنا كردن است و هيچ انگيزه و راهبرد ديگري ندارند. اما دلايل جامع حتمي سقوط نظام سياسي سوريه چيست؟ دلايل آن در دو دسته قابل تقسيم‌بندي است: ۱- دلايل ريشه‌اي و تاريخي، ۲ـ دلايل آني و زماني. دسته اول به اين معناست كه نيروي انساني نظام‌هاي تك‌حزبي عمدتاً لاغر مي‌شود و نيروهاي تحت انقياد هم به مررو به حاشيه رانده مي‌شوند. حال اگر دشمن خارجي بتواند نيروهاي موصوف را‌ تر و خشك و برايشان هزينه كند، موفق مي‌شوند. البته نزاع امنيتي- نظامي ۶۰ ساله سوريه با صهيونيست‌ها و اشغال بخشي از اين كشور كه در 13 سال اخير تشديد شد و با اشغال بخش ديگري از كشور در هفت سال گذشته در شمال غرب و شرق سوريه، حالت فوق‌العاده را در سوريه استمرار داد و بلكه تحميل كرد. همين وضعيت امكان اصلاحات داخلي را به خاطر احتمال بروز بي‌ثباتي، از نظام حاكم سلب كرد. دشمنان قسم‌خورده و آماده به كار نيز از عوامل مهم احتياط در شروع اصلاحات در سوريه بود. اما در خصوص عوامل آني و زماني مي‌توان ۱- تحريم و قانون سزار را عامل مهم دانست. سوريه مانند ايران زيرساخت‌هاي درون‌زا براي دوران تحريم نداشت، منابع و مزيت‌هاي ارزآوري مانند پتروشيمي‌‌‌‌‌ها يا نفت را نيز نداشت، بنابراين در ۱۳ سال اخير منابع تحليل رفت و زيرساخت‌‌‌‌‌ها و حقوق نه تنها ترميم نشد كه بدتر شد و ارتش را نيز شامل شد. ۲- ايدئولوژي براي مبارزه حياتي و حتمي است. آنچه تحريرالشام از آن بهره برد و ارتش سوريه فاقد آن بود. ارتش سكولار- كلاسيك سوريه فاقد اين ايدئولوژي بود و از سوي ديگر ضعف تجهيزات روزآمد و رفاه نسبي نيز داشت و سرجمع اين‌‌‌‌‌ها مقاومت را بي‌معنا كرد. ۳- انحلال نيروي مردمي ۱۲۰ هزار نفري بومي سوريه كه به دست حاج قاسم تشكيل شد و آموزش ديد و سازماندهي شد نيز عامل مهمي بود. اين نيروي ايدئولوژيك به بهانه كمبود منابع مالي بعد از داعش به ۲۰ هزار نفر تقليل يافت و سپس منحل شد و در روز حادثه نبود. ۴- هم مرزي ادلب به عنوان پايگاه تروريست‌ها با تركيه، مزيت نسبي آنان بود. اگر استقرار آنان در استان‌هاي مركزي سوريه بود، امكان گسيل سلاح، نيرو، پول و تويوتا به اين راحتي ممكن نبود. ۵- تخليه انبارهاي سلاح در كمك به حزب‌الله يا بمباران مستمر به دست صهيونيست‌ها از عوامل ديگري بود كه دولت با كمبود تجهيزات برد كوتاه مواجه بود. ۶- فاصله جغرافيايي با ايران و اشراف صهيونيست‌ها و امريكا بر مسيرهاي ترانزيتي زميني و هوايي از ديگر دلايلي بود كه اقدامات اورژانسي ايران را غير ممكن مي‌كرد. ۷- جنگ رواني و روايت اول تروريست‌ها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريست‌ها و. . . خود بخشي از عوامل تسريع‌كننده حركت تروريست‌‌‌‌‌ها بود. بدون ترديد توطئه تركيه و صهيونيست‌‌‌‌‌ها و
امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تك‌حزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست. ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزب‌الله را به پول عرب‌‌‌‌‌ها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد. دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبش‌هاي مبارز عليه صهيونيست‌ها بود كه از جهت مكاني فراخ‌تر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبش‌هاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود. سوم، خط ارتباطي ايران- حزب‌الله بود كه از سوريه انجام‌‌‌‌ مي‌شد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راه‌هاي ارتباطي را خواهد يافت و حزب‌الله همچنان اسطورگي خواهد كرد. دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروه‌ها، سلفي‌گري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخش‌هاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيست‌‌‌‌‌ها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيست‌‌‌‌‌ها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود. @dr_a_ganji
‏بلیکن وزیر امور خارجه آمریکا می گوید: ‏تغییر رژیم باید از داخل ایران اتفاق بیفتد. ‏امریکا در ۲۰ سال گذشته افراد متمایل به براندازی در ایران را توانمند کرده است. ‏این جنس افراد مورد حمایت آمریکا و مد نظر بلیکن در داخل ایران با این هویت معرفی می شوند: ‏مردم معترض، فعال مدنی، فعال حقوق بشر، فعال محیط زیست، فعال کرد، رپر و...هر کجا هم اینها گیر افتادند یا ایران تحریم حقوق بشری می شود یا اون افراد به بهانه ای از غرب جایزه دریافت می کنند و فرایند شخصیت پردازی برایشان انجام می شود. @dr_a_ganji
‏بخشی از اصلاح طلبان در حال انتقاد و ناراحتي هستند که این نشد رفع فیلتر. ‏بخشی شادمان و دنبال نان خوری از رفع فیلتر هستند و گویی قله هيماليا را فتح کرده اند. ‏تفاوت درون قدرت بودن با روشنفکری چنین مواقعی رخ می نماید ‏توصیه ما این است که اجازه دهید رئیس جمهور و دولت وارد اقتصاد شوند
‏اصغرزاده از عناصر اصلی اصلاح طلبان و از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا گفته: اصلی‌ترین آلترناتیو برای اداره کشور اصلاح‌ طلبی است.راه دیگری برای گذار به دموکراسی که خشونت‌پرهیز و کم‌هزینه باشد وجود ندارد. نمی دانم خودش هم فهمیده دارد براندازی را تئوریزه می کند یا خیر ‏آلترناتیو یعنی جایگزینی برای نظامی که اکنون اداره کشور را انجام می دهد. ‏دمکراسی یعنی حذف مردم سالاری دینی و تشکیل حکومت غیر دینی مبتنی بر عقل منهای وحی. ‏خشونت پرهیز یعنی تغییر نظام موجود به روش غیر انقلابی. ‏نتیجه:اصلاح طلبی یعنی براندازی ⁧⁩ عجیب تر اینکه گفته رهبری فرماندهی کل قوا را به پزشکیان بدهد. @dr_a_ganji
‏انتقال پایتخت خیلی مهم است و ظاهرا به دغدغه پزشکیان هم تبدیل شده است و چند بار یادآور شده است. اما احساس می شود اظهار نظر ایشان بدون بررسی و کار کارشناسی است. امروز انتقال به کنار دریا را طرح کردند. ‏هر دو دریای ایران، لب مرز است.هیچگاه پايتخت را به مرز منتقل نمی کنند.علاوه بر آن شمال فضا ندارد و جنوب با آن گرما برقی بیشتر از تهران می بلعد. ‏زمان صفویه چون تبریز نزدیک عثمانی بود پایتخت از آنجا به قزوین منتقل.باز دیدند به روسیه نزدیک است به اصفهان منتقل کردند. البته می شود مثل عربستان، چین، پاکستان، هند و...پایتخت اقتصادی را از پایتخت سیاسی جدا کرد و پایتخت اقتصادی را به جنوب برد و پایتخت سیاسی در تهران تاریخی بماند.شهر ریشه دار هم برای پایتخت ایران کهن مهم است. @dr_a_ganji
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏حقیقت بدون شرح داستان فرودگاه مهرآباد. ‏شما در ⁧‫‬⁩ چه چیزی در ذهنتان معتبر شد؟ ‏⁧‫‬⁩
‏به بهانه سالروز شهادت امیرکبیر که قربانی بی طرفی شد ‏آقای آخوندی گفتند بهترین راه این است که بی طرفی را برگزینیم.البته توی کتاب این حرفها را خونده نه عالم واقع. ‏در ٢٠٠سال اخیر بی طرفی ایران هیچ گاه پذیرفته نشده است.نمونه آن بی طرفی در ٢جنگ جهانی است که کشور اشغال شد و.... ‏اما این داستان را شاید نشنیده باشید.امیرکبیر قبل صدارت ناصرالدین شاه، استاندار آذربایجان بود، یک بار از طرف فتحعلی شاه و یک بار از طرف محمد شاه به سن پترزبورگ و استانبول دو سفر سنگین و طولانی کرد یکی برای عذرخواهی از تزار بابت قتل گریبایدوف سفیر روسیه در تهران در سال١٢۴٣قمری و دیگری امضای پیمان ارزنه الرم با عثمانی. امیر روس و انگلیس دو قدرت اصلی جهان را خوب شناخت.وقتی صدراعظم شد تصمیم گرفت با سکوت و بدون تنش با این دو کشور کار نکند.کلنگ دارالفنون را در سال١٢٢۶ش ‏زد و همزمان آدم فرستاد اروپا برای آوردن استاد یا معلم.از اتریش، بلژیک و هلند معلم دعوت کرد و از ین دو قدرت معلم نخواست.سفیران دو کشور به هم ریخته و اعتراض می کردند.زن سفیر انگلیس خانم شیل می گوید:ایران امروز(بعد از دو شکست از روسیه)مثل یک بره رام بین انگلیس و روسیه دست به دست می شود.امیر آمده که آن را بیرون بکشد ولی هرگز نخواهد توانست.همین خانم می نویسد صبح زود بیدار شدم شوهرم نبود وقتی آمد، گفتم شب کجا رفته بودی؟گفت امشب امیر عزل شد ترتیبات امنیتی در تهران را هماهنگ می کردم.بی طرفی توام با ادب امیر بی فایده شد و قبل ۴سال تمام شد.جانشین امیر دو تابعیتی انگلیس بود @dr_a_ganji
ایران و تصویر ایران سرمقاله روزنامه جوان -عبدالله گنجی در مباحث مربوط به سواد رسانه می‌خوانیم که ما دو جهان داریم؛ جهان واقعی و جهان رسانه‌ای. اما حقیقت این است که مردم برای درک بهتر و بیشتر جهان واقعی به جهان رسانه‌ای پناه می‌برند. حال سؤال این است که در سایه این پناه بردن از جهان واقعی دور می‌شوند یا به آن نزدیک‌تر می‌شوند؟ در جهان رسانه با تصویر مواجه هستیم، اما در جهان واقعی با خود پدیده که نقش آیینگی دارد مواجه هستیم. حال سؤال اساسی این است که تصویری که از ایران درک می‌کنیم چقدر خود ایران واقعی است؟ آیا امکان دارد ایران واقعی از ایران رسانه‌ای بهتر باشد؟ در چنین مواقعی خواهیم شنید که ما داریم در این کشور زندگی می‌کنیم، واقعیت را لمس می‌کنیم و این واقعیت ارتباطی با رسانه ندارد! رهبر معظم انقلاب از شکستن محاصره رسانه‌ای کشور سخن گفته‌اند و این همان تصویر ایران است که با خود ایران فاصله دارد. تصویر ایران بعضاً به صورت حرکت رودخانه‌ای است، یعنی کسی جرئت نمی‌کند خلاف آب حرکت کند که می‌ترسد رسوا شود. موجی راه می‌افتد و خروج از این موج پرهزینه می‌شود. آنچه به عنوان مثال در ذیل می‌آید واقعیت ایران است یا تصویر ایران؟ ۱- در جهان امروز تصویر ایران در مواجهه با جهان و خصوصاً غرب و همسایگان، چهره‌ای جنگی است. ایران با همه دنیا دعوا دارد، حیاتش در دعواست، با همه درگیر است... حال آنکه تصویر واقعی ایران این است که این کشور ۲۸۶ سال است (از پایان حکومت نادر در سال ۱۱۶۰ ه) به هیچ کشوری حمله نکرده است. هیچ جنگی را آغاز نکرده است. بلکه صرفاً از خود دفاع کرده است. درعین حال یا اشغال یا تجزیه شده است. ۲- تصویر دیگر ایران دشمنی با غرب یا غرب‌ستیزی است. این را روشنفکران داخلی نیز باور دارند. حال به عالم واقعیت برویم. ایران در این ۴۵ سال کدام ظلم را علیه انگلیس، فرانسه، آلمان و حتی امریکا کرده است؟ اصلاً ما با آنها چکار داریم؟ آنها ما را ر‌ها نمی‌کنند و خواستار رفتاری از ما هستند که با استاندارد‌های غرب منطبق باشد. ما صرفاً این را نمی‌پذیریم، اما آنها تحریم می‌کنند و همه هم می‌دانند که تحریم با قواعد بین‌المللی منطبق نیست، اما مطالبه رفع تحریم نیز غرب ستیزی ایران محسوب می‌شود. ۳- تصویر ایران ۸۸ میلیون فقیر مفلوک و گرسنه را که در حداقل‌ها مانده‌اند نشان می‌دهد. آیا این تصویر واقعی است؟ کسی جرئت می‌کند برخلاف این تصویر سخن بگوید؟ همه اسناد نشان می‌دهد حدود ۳۰ میلیون نفر از مردم در مراتب تنگنای اقتصادی هستند، اما شما یک نفر پیدا نمی‌کنید که از سطح زندگی و درآمد خود راضی باشد. آنان که پرخورند، طلبکارند، آنان که ندارند (روستاها) آرام‌تر و کم‌ادعاترند. ۴- تصویر ایران این است که همه مدیران کشور دزد و فاسد هستند، هزاران آقازاده فاسد داریم. رسماً می‌گویند ۴ هزار آقازاده فقط در لندن داریم. تاکنون دیده‌اید کسی ۲۰ نفر را نام ببرد و فساد آنان را - فراتر از سوءظن و تحلیل- اثبات کند؟ اما تصویر به گونه‌ای است که اگر شما منکر شوید (مانند حرکت برخلاف رودخانه است) خود نیز متهم به دزدی و همسویی با دزد خواهید شد. ۵- تصویر مذاکره را ببینید، امریکا از برجام خارج شده و مجدد وزیر خارجه دولت روحانی درخواست مذاکره کرده است و ترامپ به فارسی نوشته است «نه مرسی» و همین چهار شنبه ۱۱ بهمن ۱۴۰۳ عراقچی و پزشکیان هر دو در حیاط دولت به خبرنگاران گفتند هیچ پیامی مبنی بر مذاکره از امریکا دریافت نکرده‌ایم. حال تصویر چیست؟ ایران از سر سیری تن به مذاکره نمی‌دهد و مردم هم گرسنه‌اند! و اصلاً برایش مهم نیست و علت خروج ترامپ از برجام - به عنوان سند حقوقی جهانی- را هم به تعرض به سفارت عربستان، مقاله فلان‌روزنامه و نظر فلان امام جمعه ارجاع می‌دهندتا امریکا را تبرئه نمایند. ۶- مثال دیگر ایرانیان خارج از کشور است. مرتب می‌شنوید فضا را برای بازگشت مهیا کنید، چرا فلانی نیامد و آنجا مرد؟ اما واقعیت این است که هیچ‌کس را جمهوری اسلامی از ایران اخراج نکرده است و هیچ‌کس را نام نمی‌برند که خواسته است برگردد و اجازه نداده باشند و هر هفته صد‌ها ایرانی می‌آیند و می‌روند، اما بنابر «الخائن خائف» برخی خودشان نمی‌آیند، اما تصویر این است که آنان را راه نمی‌دهند! ۷- وقتی از مجامع جهانی می‌شنوند ایران اقتصاد ۲۲ یا ۲۳ جهان است به هم می‌ریزند، چون تصویر ایران در انتهای جدول جهانی است و هزار دلیل می‌تراشند تا واقعیت جای خود را به تصویر ندهد. همه اینها به این معنا نیست که در مدینه فاضله هستیم، مشکلات جدی داریم و بر کسی پوشیده نیست، اما شما در ایران محاصره شده اقتصادی و رسانه‌ای هزار مؤلفه منفی می‌بینید، اما یک نقطه مثبت نمی‌بینید. مثلاً تصویر کاهش ازدواج و افزایش طلاق در کشور ما مسائل اقتصادی است، اما عالم واقع می‌گوید سرمایه‌داران در صف اول تجرد و هنرمندان در صف اول طلاق هستند و مستضعفین - خصوصاً