eitaa logo
اقتصاد کلان، دکتر بخشی
920 دنبال‌کننده
18 عکس
8 ویدیو
1 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تحلیل‌هایی از اقتصاد کلان و پول مبتنی بر شناخت وضع موجود، وضع ایده‌آل و نحوه حرکت به وضع ایده‌آل ارتباط: https://eitaa.com/zerorate
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 ادامه دوم از پاسخ به سؤال هشتم: حال با این توضیح سعی ‌می‌کنیم مسأله چگونگی تعیین قیمت را تشریح کنیم. درست است که نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد در یک بازه مثلاً یک ماهه، مثلاً ۲ درصد بوده، اما نرخ رشد نقدینگی در بازار دلار مهم است که چقدر بوده. یعنی نقدینگی وارد شده به بازار برای خرید مقدار مشخصی دلار، نسبت به دفعه‌ی قبل از آن چقدر رشد کرده است. این دقیقاً همان چیزی است که قیمت دلار را متأثر می‌کند. اگر در آخرین معامله انجام شده، حجم نقدینگی گسیل شده به بازار دلار برای خرید ۱۰۰۰ دلار، معادل ۳۰ میلیون تومان بوده ولی یک ماه بعد برای خرید ۱۰۰۰ دلار ۶۰ میلیون تومان گسیل شده یعنی رشد نقدینگی در این فاصله در بازار دلار ۱۰۰ درصد بوده و لذا طبیعی است که قیمت دلار ۱۰۰ درصد افزایش یافته باشد. اما اگر بلافاصله یک دقیقه بعد، به‌جای ۶۰ میلیون قبلی، ۵۹ میلیون برای خرید ۱۰۰۰ دلار بعدی ارائه شود و خریدار حاضر به پرداخت پول بیشتری نباشد و فروشنده نیز بپذیرد، قیمت دلار از ۶۰ هزار تومان به ۵۹ هزارتومان کاهش خواهدیافت . یعنی چون نرخ رشد نقدینگی در همین یک ساعت منفی ۱ و ۶۷ صدم درصد بود، لاجرم قیمت هر دلار نیز درست به همین انداز بلافاصه کاهش می‌يابد؛ درحالی‌که نقدینگی در کل اقتصاد فقط ۲ درصد افزایش داشته است. ادامه دارد👇 @drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه سوم از پاسخ به سؤال هشتم: اگر به فرض، حجم کل نقدینگی در اقتصاد ۱۰۰۰ میلیارد تومان باشد، با نرخ رشد ۲ درصد، یعنی ۲۰ میلیارد تومان در عرض یک ماه به آن اضافه شده است. قاعدتاً این رقم اضافه شده بین بازارهای مختلف پخش شده و هر بازاری سهمی از این اضافه را به خود اختصاص می‌دهد. البته ممکن است برخی بازارها هیچ سهمی از این نقدینگی را در دوره مذکور دریافت نکنند و حجم پول در گردش آنها تغییری نکند. حتی ممکن است همه این ۲۰ میلیارد تومان وارد بازارها نشود و داخل حساب‌های سپرده افراد باقی بماند. به هرحال سهم بازارها از این نقدینگی جدیداً افزایش یافته می‌تواند خیلی متفاوت باشد. آنچه که در تعیین میزان افزایش قیمت در هر بازار مهم است نرخ رشد نقدینگی در آن بازار است نه نرخ کل رشد نقدینگی در اقتصاد. ممکن است درحالی‌که نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد در بازه زمانی مورد نظر تنها ۲ درصد باشد اما نرخ رشد نقدینگی در یک بازار در همان بازه زمانی، ۱۰۰ درصد و یا هر نرخ دیگری باشد. نرخ رشد نقدینگی در هر بازار نیز ازطریق محاسبه تغییر حجم نقدینگی در گردش در همان بازار در یک‌فاصله زمانی به‌دست می‌آید. ادامه دارد👇 @drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه چهارم از پاسخ به سؤال هشتم: یک‌مثال می‌زنیم. اگر کانال تلگرامی نرخ ۶۰ هزار تومان را برای دلار اعلام کنه، چنان‌چه معامله‌ای در این قیمت اتفاق نیافته، قاعدتاً قیمت اعلامی را کاهش می‌دهند. اما اگر در این نرخ اعلامی هر دلار ۶۰ هزار تومان، معامله اتفاق بیافتد (یعنی بازار شکل ‌بگیرد) و مثلاً ۱۰۰۰ دلار خریداری شود، این معنایش این است که ۶۰ میلیون تومان برای خرید ۱۰۰۰ دلار هزینه شده است. حال اگه روز بعد، قیمت اعلامی ۶۱ هزار تومان شود و معامله اتفاق بیافتد و مثلاً ۵۰۰ دلار معامله بشه، یعنی این بار ۳۰ میلیون و پانصد هزار تومان برای برای خرید ۵۰۰ دلار هزینه شده که قاعدتا قیمت ۶۱ هزار تومان را نتیجه خواهد داد. یعنی نسبت نقدینگی به محصول (دلار) 1.67 درصد رشد کرده. یعنی قیمت دلار به همین اندازه رشد کرده است. اما اگر در قیمت دلار ۶۱ هزار تومانی که اعلام شده، خریداری پیدا نشود، یعنی نقدینگی به سمت این بازار گسیل نخواهد شد و بازاری شکل نخواهد گرفت و لاجرم ‌قیمت پایین خواهد آمد. مثلاً اگر قیمت به ۵۰ هزار تومان برسد و برای خرید مثلاً ۱۰۰۰ دلار، ۵۰ میلیون نقدینگی وارد شود، باز مشاهده می‌کنیم که در تعیین این قیمت میزان نقدینگی تعیین کننده است. نکته‌ای که باید مورد توجه قرارگیرد این است که: اگر در اقتصاد نقدینگی اساساً رشد نکند، قیمت دلار هنگامی افزایش خواهد یافت که قیمت در برخی بازارهای دیگر کاهش یابد. یعنی لازمه این‌که قیمت دلار در کنار افزایش قیمت در بقیه بازارها یا حداقل با حفظ سطح قیمت در بازارهای دیگر، افزایش یابد، این است که نقدینگی در سراسر اقتصاد افزایش یافته باشد. بنابراین به‌عنوان‌ یک نتیجه مهم باید گفت رشد نقدینگی در کل اقتصاد عامل افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت در بقیه بازارها است (یا افزایش قیمت دلار در کنار ثابت بودن قیمت در بقیه بازارها). ادامه دارد 👇 @drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه آخر از پاسخ به سؤال هشتم: "خلاصه پاسخ سؤال هشتم از زاویه‌ی دیگر" قیمت دلار در بازار دلار تعیین می‌شود. در بازار دلار فروشنده و خریدار دلار درمورد یک قیمت توافق می‌کنند. حتی اگر به‌اصطلاح کانال‌های تلگرامی به انگیزه ایجاد التهاب در بازار ارز، رفتار سفته‌بازانه مردم برای خرید ارز را تهییج کنند، حتی اگر صرفا با لفاظی و بدون اینکه معامله‌ای توسط مدیران این کانال‌ها در قیمت اعلامی آنها صورت گیرد، همین‌که برخی فعالین بازار ارز مبتنی بر این قیمت‌های اعلامی مبادله‌ای انجام دهند، قیمت شکل می‌گیرد. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که هرچقدر هم فروشندگان ارز بخواهند ارز خود را گران بفروشند، برای تشکیل قیمت باید خریدار نقدینه لازم را داشته باشد. این نقدینه باید از جایی آورده شود تا بتواند دلار را در قیمت اعلامی فروشنده بخرند. فروشنده هرقدر انحصاری باشد و قدرت تعیین قیمت داشته باشد، اعمال قدرتش مستلزم این است که خریدار بتواند پول لازم را بیاورد. گفته می‌شود بازار ارز در اقتصاد ایران در انحصار فروش چند شرکت بزرگ صادرکننده است که حدوداً ۸۵ درصد از ارز صادراتی را در تملک خود دارند و لذا به هر قیمت که بخواهند می‌فروشند. این شرکت‌ها از موقعیت انحصاری خود جهت کسب سود بیشتر استفاده می‌کنند و تا جایی که بتوانند قیمت را بالاتر می‌برند. ممکن است استدلال درستی باشد که این صادرکنندگان از قدرت انحصاری خود جهت افزایش قیمت به سود خود استفاده می‌کنند، اما مسأله اصلی این است که وقتی قیمت بالاتری برای ارز مطالبه می‌کنند، برای اینکه این قیمت محقق شود، خریداران باید بتوانند نقدینه لازم برای خرید ارز در قیمت جدید را فراهم کنند. مادام که امکان گسیل نقدینه بیشتر برای خرید مقادیر ثابت ارز، توسط خریداران فراهم نباشد، امکان تشکیل بازار در قیمت اعلامی مطلقاً وجود نخواهد داشت و قیمت افزایش نخواهد یافت. برای افزایش قیمت باید متناسب، نقدینگی گسیل شده به سمت بازار نیز افزایش یابد. انتقال رو به بالا در تابع تقاضا به هردلیلی که باشد، ازجمله تغییر انتظارات و یا تغییر قیمت‌های نسبی و ...قطعاً مستلزم گسیل شدن نقدینگی بیشتر است. لذا سودخواهی عرضه کننده هنگامی قیمت را بالا خواهد برد که با افزایش نقدینگی آورده شده توسط خریدار ملازمت داشته باشد. تمام @drbakhshi_eghtesadekalaan
9⃣ سؤال نهم: آیا افزایش قیمت دلار تورم ایجاد می‌کند؟ ✔️ پاسخ: فرض کنید بخشی از یک‌محصول داخلی وابسته به کالای وارداتی است. ‌اما سایر بخش‌های آن محصول در داخل تولید می‌شود.‌ با افزایش قیمت دلار، قیمت این محصول تولیدی چه وضعی پیداخواهدکرد؟ پاسخ بستگی دارد به اینکه بازار سایر نهاده‌های مورد نیاز آن محصول، در دوره موردنظر چقدر از نقدینگی رشد یافته را به خودشان اختصاص داده باشند یا به عبارت دقيق‌تر، نرخ رشد نقدینگی در هرکدام از بازار این نهاده‌ها چقدر بوده است و لذا به همان نسبت قیمت آن نهاده بالا خواهد رفت. نهایتاً قیمت محصول نهایی حاصل از مجموع همه‌این تغییر قیمت‌ها در اثر نرخ‌های مختلف رشد نقدینگی به‌دست خواهد آمد. نتیجه نهایی این است که سطح قیمت در هر بازار، چه بازار دلار و چه بازار بقیه دارایی‌ها فقط از تقابل حجم نقدینگی‌گسیل شده به آن بازار در ازای مقدار محصولی که برای عرضه آمده‌ است تعیین‌می‌شود.‌ بالطبع نرخ رشد قیمت در هر بازار نیز تابعی از نرخ رشد نقدینگی در آن بازار است. در مجموع اقتصاد کلان نرخ تورم ازطریق درنظرگرفتن و محاسبه مجموع تأثیرات نرخ‌های مجموع مختلف رشد نقدینگی در هر بازار در دوره مورد بررسی به دست می‌آید که طبیعی است هرگز برابر با نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد‌ نخواهد بود. ادامه دارد 👇 @drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه اول پاسخ به سؤال نهم: نکته‌ی مهم این است که وقتی نقدینگی در بازار محصولات رشد نکند، حتی اگر قیمت دلار (آن‌هم به‌دلیل افزایش نقدینگی وارد شده به بازار دلار) افزایش یافته باشد، تورم ایجاد نخواهد شد. تورم وقتی ایجاد می‌شه که وقتی قیمت تمام شده محصولی بخاطر افزایش قیمت دلار بالا رفته، نقدینگی نیز در آن بازار رشد کرده باشه. اما اگر نقدینگی رشد نکرده باشد به‌خاطر اینکه پول بیشتری گسیل نمی‌شود برای خرید همان واحد محصول قبلی، بنابراین قیمت هم افزایش نخواهد یافت. اگر نقدینگی در کل اقتصاد رشد نکند، برای آن‌که قیمت دلار افزایش یابد، باید قیمت در سایر بازارها یا تعدادی از آنها کاهش یابد. زیرا افزایش قیمت دلار مستلزم گسیل نقدینگی به بازار دلار است. حال وقتی نقدینگی در اقتصاد رشد نمی‌کند، قطعاً نقدینگی گسیل شده به بازار دلار از سایر بازارها خارج شده و طبعاً قیمت را در آن بازارها کاهش خواهد داد. نتیجه‌ی حاصل از این تحلیل اینه که تنها عامل برای ایجاد تورم نرخ رشد نقدینگی است. ولی این‌به معنی این نیست که لاجرم‌ نرخ تورم در کل اقتصاد (متوسط افزایش قیمت همه کالاها) درست برابر با نرخ رشد کل نقدینگی باشد. در واقع این تصور که برای مؤثر بودن نرخ رشد نقدینگی بر تورم، ضروری است یک‌رابطه علیت قوی وجود داشته باشه و نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد کاملا همسو با نرخ تورم حرکت کنه، تصور صحیحی نیست. حتی ممکن است در نرخ تورم بسیار بیشتر از نرخ شد نقدینگی باشد. ممکن است در یک بازه ۶ ماهه نقدینگی ۲۰ درصد رشد کند، اما تورم ایجاد شده فرضاً ۵۰ درصد باشد. در این حالت نیز علت تامه تورم رشد نقدینگی است. ادامه دارد 👇 @drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه آخر پاسخ به سؤال نهم: یک مثال می‌زنیم. حالتی را درنظر بگیرید که نقدینگی موجود در اقتصاد ۱۰ هزار تومان است و این رقم بین چهار بازار گندم، میوه، کفش و لباس با نسبتی برابر توزیع شده و قیمت هر واحد محصول به ترتیب، ۱، ۲، ۳ و ۴ تومان تشکیل شده است. فرض کنید نقدینگی در دو ماه ۳ درصد رشد کند. فرض کنید در آخرین معامله قبل از رشد نقدینگی در هرکدام از این بازارها ۱۰ تومان برای خرید ۱۰ کیلو گندم، ۲۰ تومان برای خرید ۱۰ کیلو میوه، ۳۰ تومان برای خرید ۱۰ جفت کفش و ۴۰ تومان برای خرید ۱۰ عدد لباس هزینه شده است. حال که نقدینگی در کل اقتصاد ۳ درصد رشد کرده، به هردلیلی ممکن است بخشی از این ۳۰۰ تومان اضافه شده برای خرید همان مقدار قبلی محصول در این چهار بازار گسیل شود. برای سادگی فرض کنید ۱۵ تومان از این رقم اضافه شده به‌طوری مساوی بین این چهار بازار توزیع شود و مردم این مبلغ را برای خرید استفاده کنند. اگر در این مدت ۲ ماهه کوتاه، عرضه این کالاها رشد نکرده باشد، قیمت جدید در آخرین معامله در این چهار بازار به ترتیب برابر خواهد بود با: ۱.۱ ۲.۳ ۳.۵ ۴.۶ که نرخ تورم ۱۴.۸ درصد را نتیجه می‌دهد. یعنی با اینکه نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد ۳ درصد بوده، اما نرخ تورم ۱۱.۸ درصد بیشتر از آن اتفاق افتاده است. آیا این اختلاف به این معنی است که نرخ تورم در کوتاه مدت تابعی از نرخ رشد نقدینگی نیست؟ پاسخ: خیر! دلیل تورم همان رشد نقدینگی است. آنچه مهم است نرخ رشد نقدینگی در هر بازار است که باید مورد توجه قرار گیرد. نرخ رشد نقدینگی در بازار گندم ۱۰ درصد بود و لذا افزایش قیمت گندم ۱۰ درصد شد؛ نرخ رشد نقدینگی در بازار میوه ۱۵ درصد بود و بنابراین قیمت میوه ۱۵ درصد رشد کرد؛ نرخ رشد نقدینگی در بازار کفش ۱۶.۷ درصد بود و بنابراین در افزایش قیمت کفش ۱۵ درصد شد و همین¬طور در بازار لباس چون نرخ رشد نقدینگی ۱۵ درصد بود، قیمت لباس نیز ۱۵ درصد افزایش یافت. میانگین ساده این چهار نرخ افزایش در قیمت، همان تورم ۱۴.۸ درصدی کل در اقتصاد را نتیجه می‌دهد. لذا به‌عنوان‌ یک نتیجه کلی، آنچه در اندازه تورم مستقیماً تأثیر می‌گذارد، نرخ رشد نقدینگی در هر بازار است؛ و البته نرخ‌های رشد نقدینگی در هر بازار تحت تأثیر نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد است. در واقع آنچه در تعیین تورم، مهم است، نرخ رشد نقدینگی گسیل شده به بازارهاست و نقدینگی رشد یافته ولی راکد مانده در بیرون از بازارها مهم نیست. تمام @drbakhshi_eghtesadekalaan
🔟 سؤال دهم: آیا در شرایط نرخ رشد صفر برای نقدینگی امکان دارد تورم ایجاد شود؟ ✔️ پاسخ: اگر منظور از تورم عبارت باشد از افزایش مستمر سطح عمومی قیمت¬ها، باید گفت وقتی نرخ رشد نقدینگی صفر باشد، امکان بروز این تورم وجود نخواهد داشت؛ هرچند افزایش هایی مقطعی در سطح عمومی قیمت‌ها ممکن است مشاهده شود. فرضا بخشی از نقدینگی راکد مانده به همه‌ی بازارها گسیل شود که نتیجتاً می‌تواند برای یک‌بار سطح قیمت‌ها را بالا ببرد. اما در شرایط فعلی اقتصاد ایران که نقدینگی در کل اقتصاد درحال افزایش است، خیلی دور از ذهن می‌آید که بخشی از ورود مستمر نقدینگی به بازارهای مختلف را ناشی از رشد نقدینگی کل ندانیم. @drbakhshi_eghtesadekalaan
یک تذکر بسیار مهم برای تحلیل درست پدیده های اقتصاد کلان و پولی: تحلیل متغیرهای سطح (Level) با تحلیل متغیرهای نرخ (Rate) بسیار متفاوت است. منشاء بسیاری از اشتباهات کارشناسان اقتصادی در تحلیل‌ها به همین یکسان انگاشتن نرخ با سطح برمی‌گردد. توجه کنید که: -- تورم از جنس نرخ است. -- رشد نقدینگی از جنس نرخ است. -- گرانی از جنس سطح است. -- تراز مثبت یا منفی تجاری از جنس سطح است. -- کسری بودجه از جنس سطح است. --نرخ درمقابل نرخ سیاست گذار اقتصادی با کنترل سفته‌بازی در بازار ارز، هرگز موفق به تثبیت قیمت ارز نخواهد شد، حتی اگر هرسال موازنه تجاری مثبت باشد! مگر آنکه در تضعیف هسته اصلی نرخ رشد نقدینگی توفیق یابد. مسأله نرخ است، نه سطح! یکسان انگاشتن نرخ با سطح می‌تواند به تورم گسترده و تضعیف شدید ریال منتهی شود، کمااینکه تاکنون شده است. در یک تعریف از دانش اقتصاد کلان می‌توان گفت: اقتصاد کلان نوین عبارت است از تحلیل ارتباط بین نرخ‌های مختلف بهره در طی زمان برای فهم مکانیک ربا که متغیری از جنس نرخ است، باید از تحلیل‌های سطحی بگذریم. 😁 @drbakhshi_eghtesadekalaan
براساس پاسخ‌هایی که به سؤالات هفتم، هشتم و نهم داده شد، قسمت‌هایی از تحلیل‌ استاد محترم، جناب آقای دکتر شاکری در مقاله زیر: https://atna.atu.ac.ir/fa/news/304791/ که مورد استناد برخی دوستان قرارگرفته است تا بگویند رشد نقدینگی در کوتاه‌مدت باعث افزایش قیمت ارز و همچنین باعث تورم نیست، کاملا ناصحیح و نیازمند اصلاح اساسی است. خلاصه‌ی نقد این است: بازار دلار تنها یکی از بازارهایی است که نقدینگی رشد یافته به آن وارد می‌شود و لذا طبیعی است با اینکه افزایش قیمت دلار کاملا متأثر از افزایش نقدینگی کل در اقتصاد است، اما نرخ افزایش آن متفاوت باشد از نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد! اشتباه آشکار: بررسی همبستگی آماری بین رشد نقدینگی در کل اقتصاد و صرفا یک بازار به همین ترتیب این امکان وجود دارد که نرخ تورم در اقتصاد (متوسط افزایش قیمت در همه بازارها) خیلی بزرگتر باشد از نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد، درعین اینکه همه‌ی این تورم ایجاد شده ناشی از همان نرخ پایین‌تر رشد نقدینگی باشد. لذا اگر در کوتاه مدت و یا حتی در بلندمدت رابطه آماری قوی بین تورم و رشد نقدینگی ندیدیم، قضاوت نکنیم که تورم ناشی از رشد نقدینگی نبوده است! داده‌ها را ساده ننگریم @drbakhshi_eghtesadekalaan
✅ کمبود نقدینگی مشکل واحد‌های راکد ❇️ نتیجه طرح پایش واحدهای صنعتی غیرفعال کل کشور نشان می‌دهد ۵۰ درصد از واحدهای غیرفعال مشکل کمبود نقدینگی، ۱۵ درصد مشکل نبود تقاضا و بازار، ۴ درصد مشکل کمبود مواد اولیه، ۴ درصد اختلاف شرکا، ۲ درصد مشکلات زیرساختی، یک درصد مشکلات قضائی، یک درصد تأمین ماشین آلات و ۲۲ درصد سایر مشکلات دارند. mehrnews.com/xZTXb ✳️ مشکل کمبود نقدینگی این واحدها از یک طرف محصول شوک افزایش قیمت ارز و تورم ناشی از فشار هزینه است و از طرف دیگر نتیجه عدم هدایت نقدینگی خلق شده به سمت تولید است. ✅ حل این مشکل نیازمند اقدام دوجانبه برای تثبیت نرخ ارز و مدیریت خلق پول و نقدینگی است، پیش شرط اقدام دوم، استفاده از مالیاتهای تنظیمی برای حذف جذابیت فعالیت‌های سفته‌بازانه است. ✍️ توکلی https://eitaa.com/eqmoq2
اقتصاد کلان، دکتر بخشی
✅ کمبود نقدینگی مشکل واحد‌های راکد ❇️ نتیجه طرح پایش واحدهای صنعتی غیرفعال کل کشور نشان می‌دهد ۵۰ د
حواسمان باشد که کمبود نقدینگی در دسترس واحدهای تولیدی نباید به معنای‌ ناکافی بودن نقدینگی در کشور تعبیر شود. بلکه دلیل اصلی کمبود نقدینگی در دسترس تولید، انباشت بسیار نامناسب آن در طبقه‌ای خاص است. ۷۰ درصد از نقدینگی دراختیار ۸ دهم درصد از سپرده هاست. ظرف آبی که کج شده است و همه آبها در پایین ظرف قرار دارد. باید ظرف آب را صاف کرد نه اینکه از بیرون هی آب بریزیم. هرچه بریزیم، پایین ظرف جمع می‌شود. اتفاقا این توزیع بسیارنامناشب نقدینگی باعث بیکاری است. سطح نقدینگی اصلا مهم نیست که چقدر باشد. دنبال بهینه شدن‌ نسبت نقدینگی به تولید نباشید عزیزان نسبت مهم نیست! بلکه این نرخ رشد نقدینگی است که بسیار مهم است. با یک واحد یک تومانی می‌توان کل مبادلات را به سهولت پشتیبانی کرد. مسأله سطح نیست! مسأله نرخ است! @drbakhshi_eghtesadekalaan