1⃣ سؤال اول:
چرا قیمت جهانی طلا درحال افزایش است؟
✔️ پاسخ:
دلیل افزایش قیمت جهانی طلا، انتشار دلار با نرخی بالاتر نسبت به نرخ استخراج طلا در جهان است.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
2⃣ سؤال دوم:
قیمت طلا در کشورهای مختلف چگونه تعیین میشود؟
✔️ پاسخ:
قیمت طلا در هر کشوری از ضرب قیمت جهانی طلا به دلار در برابری دلار به پول ملی آن کشور بهدست میآید. برای مثال اگر اونس جهانی ۱۹۶۰ دلار باشد و هر دلار نیز ۴۵ هزارتومان، دراین صورت قیمت هر اونس طلا در ایران ۸۸ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان خواهد بود. یعنی قیمت طلا در ایران تابع دو عامل است:
- قیمت جهانی طلا
- برابری ریال (یا تومان) به دلار
در ایران در طول ۴۴ سال گذشته درحالیکه قیمت دلار حدوداً ۶ هزار برابر شده اما قیمت طلا حدوداً ۶۰ هزار برابر شده است. یعنی قیمت طلا ۱۰ برابر بیش از قیمت دلار رشد کرده است. دلیل این اختلاف آن است که طلا در بازارهای جهانی در طول ۴۴ سال گذشته دقیقا ۱۰ برابر درمقابل دلار افزایش قیمت پیدا کرده است! اما سؤال اینجاست که چرا قیمت طلا در ایران، ۶۰ هزار برابر شده درحالیکه قیمت جهانیاش برحسب دلار ۱۰ برابر شده است؟ پاسخ روشن است:
نرخ رشد نقدینگی ریال بیش از نرخ رشد نقدینگی دلار (یا دقيق تر نرخ رشد حجم دلار وارد شده به داخل کشور) بوده است. در واقع طلا هم به دلار سیلی زده و هم به ریال؛ اما سیلی طلا به ریال آبدارتر بوده است. وقتی نرخ رشد نقدینگی ریال درمقابل نرخ ورود طلا به بازار ایران (چه از خارج و چه استخراج شده از معادن داخل کشور) بیشتر باشد، طلا گران میشود. در طول ۴۴ سال گذشته نقدینگی دلار حدوداً ۱۴ برابر شده اما نقدینگی ریال دراین فاصله بیش از ۲۳ هزاربرابر شده است.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
3⃣ سؤال سوم:
برای آنکه قیمت طلا در ایران متناسب با قیمت جهانیاش رشد کند، چه باید کرد؟
✔️ پاسخ:
باید نرخ رشد نقدینگی ریال متناسب باشد با نرخ رشد نقدینگی دلار یا دقيق تر، با نرخ ورود دلار به داخل ایران متناسب و هماهنگ باشد. به نوعی، ریال به دلار میخکوب شود.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
4⃣ سؤال چهارم:
آیا میخکوب کردن ریال به دلار، تورم را ازبین میبرد؟
✔️ پاسخ:
مشروط بر آنکه نرخ رشد نقدینگی دلار (نرخ ورود دلار به اقتصاد ملی) با نرخ رشد تولید ملی برابر باشد، تورم ازبین میرود. برای مثال چنانچه نرخ رشد تولید ۲ درصد درسال، اما نرخ ورود دلار به داخل کشور ۳ درصد و بنابراین ریال میخکوب شده به دلار نیز ۳ درصد درسال رشد کند، تورم معادل یک درصد خواهد بود. یعنی با اینکه قیمت دلار ثابت است، تورم داریم. ولی اگر این سه نرخ باهم برابر باشند، تورم (افزایش مستمر سطح عمومی قیمتها) ایجاد نخواهد شد.
اما یک مسأله باقی میماند. ازآنجایی که دلار به طلا میخکوب نیست و بهدلیل رشد بالاتر دلار نسبت به طلا، قیمت جهانی طلا درحال افزایش است، بنابراین در همه کشورهای جهان قیمت طلا درحال افزایش است، حتی اگر همه ارزهای جهانی به دلار میخکوب باشند و نرخ رشد تولید آنها با نرخ خلق ارز جهانی برابر باشد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
5⃣ سؤال پنجم:
در این شرایط که قیمت طلا در جهان و به پولهای ملی همه کشورها درحال افزایش است، آیا قیمت بقیه کالاها نیز افزایش خواهد یافت (تورم مصرف کننده)؟
✔️ پاسخ:
اگر ریال میخکوب شود به دلار، دراین صورت قیمت دلار ثابت باقی خواهد ماند. اما چون قیمت طلا درحال افزایش است، خرید و نگهداری آن درمقایسه با اشتغال به دیگر فعالیتهای اقتصادی، سودآورتر خواهد بود؛ لذا تقاضا برای آن ازطریق کاهش تقاضا برای دیگر فعالیتها و درنتیجه رکود اقتصادی، افزایش خواهدیافت. لاجرم دولت باید بر خرید و فروش طلا توسط مردم مالیاتی نسبتاً متناسب با افزایش قیمت جهانی آن وضع کند تا مانع از هجوم برای خرید آن شود.
البته میخکوب شدن ریال به دلار توصیه نمیشود زیرا ریال رقیب دلار است و هر موقع که تحریم تشدید شود، ورود دلار به داخل کشور افت خواهد کرد و لاجرم باید بلافاصله نرخ رشد ریال را نیز کاهش دهیم تا برابری دلار و ریال حذف شود. اما افت ناگهانی خلق ریال رکود ایجاد میکند.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
6⃣ سؤال ششم:
اگر نرخ رشد نقدینگی برابر باشد با نرخ رشد تولید، واقعاً تورم نخواهیم داشت؟
✔️ پاسخ:
در ادبیات رایج اقتصاد کلان، تصویر ناقصی از تورم ارائه شده است. وقتی نقدینگی رشد میکند، اساساً و درست به همان اندازه، قیمتها رشد میکند چه تولید رشد کند چه رشد نکند؛ اما مبتنی بر تعریف پذیرفته شده از تورم، بخشی از رشد قیمت دیده نمیشود؛ یعنی در محاسبه تورم، صرفاً بخشی از تورمی که رخ داده، لحاظ میشود. درواقع تورم دو جزء دارد:
- جزء مشهود
- جزء نامشهود
فرض کنید ۱۰ عدد نان و ۱۰ هزار تومان پول وجود دارد و قرار است این ۱۰ هزار تومان صرف خرید این ۱۰ عدد نان شود. بنابراین، قیمت هر عدد نان ۱۰۰۰ تومان خواهدبود. اگر تعداد نانها به ۲۰ عدد افزایش یابد و همزمان حجم پول نیز به ۲۰ هزار تومان برسد، دراینصورت، قیمت هر عدد نان همان ۱۰۰۰ تومان باقی خواهد ماند و ظاهراً تورم ایجاد نشده است. حال فرض کنید در برابر افزایش تعداد نانها از ۱۰ به ۲۰، حجم پول ثابت باقی میماند، دراین صورت قیمت نان به ۵۰۰ تومان کاهش مییافت. اما افزایش حجم پول یا نقدینگی، مانع از کاهش قیمتها گردید. یعنی وقتی حجم پول افزایش یابد، تأثیر کاهنده رشد تولید بر سطح قیمت ازبین میرود. این همان جزء نامشهود تورم است که با رشد پول اتفاق افتاده و قدرت خرید هر ۱۰۰۰ تومان قبلی را کاهش داده است.
یعنی با رشد ۱۰۰ درصدی نقدینگی، تورم نیز ۱۰۰ درصد است. تورم نامشهود در محاسبات متعارف وارد نمیشود، درحالیکه وجود دارد.
وقتی حجم پول متناسب با تولید رشد میکند، هرچند تورم مشهود نیست اما اثرش بر توزیع قدرت خرید قطعی است. این مورد را در یادداشتهای قبلی توضیح دادهایم.
نکتهای را هم تأکید کنیم که افزایش قیمت ناشی از کاهش حجم تولید را نمیتوان به افزایش حجم پول نسبت داد، زیرا اساساً حجم اسمی پول تغییر نکرده است.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
7⃣ سؤال هفتم:
تورم را چگونه محاسبه کنیم؟
✔️ پاسخ:
برای محاسبهی تورم، بهتر است از نرخ رشد نقدینگی استفاده شود. البته منظور ما از نقدینگی آن بخشی از حجم پول است که به دور گردش وارد میشود. براساس روشهای فعلی اندازهگیری تورم، باید گفت نرخی که برای تورم اعلام میشود، تخمینی است درحالیکه محاسبه تغییر حجم پول (یا نقدینگی)، دقیق است. درمقابل افزایشی که در نقدینگی ایجاد میشود، قیمت هر کالایی واکنش متفاوتی نسبت به کالای دیگر ازخود نشان میدهد. وقتی حجم پول ۱۰ درصد رشد میکند، قیمت یک کالا ممکن است ۲۰ درصد، دیگری ۵ درصد، و ... رشد کند؛ هر کدام از کالاها با نرخ متفاوتی رشد میکنند. حتی ممکن است برخی کالاها اصلاً رشد قیمت نداشته باشند. نرخ تورمی که اعلام میشود، هرگز قابل رویت نیست. وقتی گفته میشود نرخ تورم ۱۵ درصد است، شاید نتوانیم هیچ کالایی را بیابیم که دقیقاً ۱۵ درصد افزایش قیمت داشته است. درحالیکه رشد حجم پول قابل رویت (عینی) و دقیق است.
ذکر یک مثال میتواند به فهم بهتر کمک کند. فرض کنید نقدینگی موجود در اقتصاد ۱۰ هزار تومان است و اقتصاد شامل چهار کالای گندم، میوه، کفش و لباس است. توزیع نقدینگی بین این چهار بازار نیز برابر است. یعنی هر بازار ۲۵ درصد از نقدینگی مذکور را به خود اختصاص داده است. حال وقتی نقدینگی ۱۰ درصد رشد میکند، چنانچه نقدینگی رشد یافته بهطور برابر در این بازارها انتشار پیدا کند، سطح قیمت در همه این چهار بازار یکسان رشد خواهد کرد و بنابراین نرخ تورم ۱۰ درصد و دقیقاً معادل نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد خواهد بود.
اما اگر سهم هر بازار از نقدینگی رشد یافته، متفاوت باشد، افزایش قیمت در هر بازار متفاوت از بازار دیگر خواهد بود. مثلاً فرض کنید بازار میوه ۴۰۰ تومان از این نقدینگی رشد یافته را جذب کند و ۶۰۰ تومان باقیمانده، بین سه بازار دیگر مساوی توزیع شود. دراین حالت نرخ تورم در کل این اقتصاد (درصد افزایش متوسط قیمتها) چقدر خواهد بود؟
نرخ تورم در بازار میوه ۱۶ درصد خواهد بود. حال آنکه نرخ تورم در هر کدام از سه بازار دیگر، ۸ درصد خواهد بود. متوسط این چهار نرخ، همان ۱۰ درصد قبلی خواهد است؛ اما هیچ کدام از این چهار کالا، قیمتشان ۱۰ درصد افزایش نیافته است.
در نظریه متعارف، متوسط افزایش قیمتها را بهصورت وزنی بهعنوان تورم درنظر میگیرند که عددی کاملاً تخمینی و غیرقابل رویت است.
درهمین مثال قبل، اگر به افزایش قیمتها وزن بدهیم، نرخ تورم تغییر خواهد کرد. فرض کنید بخواهیم به افزایش قیمت کفش با وزن ۵۰ درصد در محاسبه تورم کل، وزن بدهیم. دراینصورت نرخ تورم در کل اقتصاد نه ۱۰ درصد بلکه ۸.۷۵ درصد خواهد بود که کمتر از نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد است.
دقت کنید قیمت کفش واقعاً ۱۰ درصد رشد کرده اما به دلایلی نخواسته ایم این افزایش در قیمت را ببینیم!
پاسخ به این سؤال ادامه دارد...
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈👈 ادامه پاسخ به سؤال هفتم:
همگن بودن حجم نقدینگی:
حجم نقدینگی، یا حجم پول، همگن است اما کالاهایی که درمقابل حجم نقدینگی یا پول ردیف شدهاند، مطلقاً همگن نیستند. نتنها گندم با پارچه دو کالای کاملاً متفاوت هستند، حتی گندم با جو نیز متفاوت است، حتی دانه های گندم باهم متفاوت و غیرهمگن و کاملاً غیرمتشابه هستند، اما پول اینگونه نیست و کاملاً همگن است. قدرت خرید ۲ عدد اسکناس هزار تومانی در یک لحظه از زمان کاملاً برابر است.
این استدلال به زبان بسیار ساده و خیلی دقیق روشن میکند که نباید مبتنی بر مشاهدات تجربی و آماری و ارتباطات رگرسیونی قضاوت کنیم که آیا تورم به رشد نقدینگی ارتباط دارد یا خیر! و هرجا که این ارتباط قوی نبود و یا اصلا وجود نداشت نتیجه بگیریم که رشد نقدینگی موجب تورم نیست. مطالعات تجربی مبتنی هستند بر تعریفی که امروزه از تورم پذیرفته شده است، اما این تعریف همه ابعاد تورم را درنظر نمیگیرد. تخمین میزان تورم بهطور اساسی وابسته است به تعریفی که از تورم پذیرفتهایم. آیا در محاسبه تورم کالاها را وزن دهی کنیم یا نه؟ وزن هر کدام چقدر باشد و ... تمامی فرمولهای محاسبه تورم، تورم را تخمین میزنند، اما محاسبه نمیکنند. وقتی روشهای مختلف تخمین تورم توسط محققان متعدد پیشنهاد شده و میشود، به طریق اولی نیز میتوان مبتنی بر ادبیاتی که در بالا ارائه شد، اظهارکرد که اتفاقاً بهترین روش و البته روش دقیق برای محاسبه تورم، همان محاسبه رشد حجم پول است. یعنی از رشد حجم پول و یا نقدینگی بهعنوان متغیر جایگزین نرخ تورم استفاده کنیم.
خیلی مواقع ذهنیت ما درمورد تورم ناشی از بینشی است که طراحان این مباحث بهصورت هدفمند، خواستهاند در ذهن ما ایجاد شود. وقتی تورم را فقط به قسمت مشهود آن نسبت دهیم، این یعنی ناخودآگاه، پس ذهن ما جای میگیرد که رشد پول متناسب با رشد تولید بدون اشکال و مفید است، چون تورمش صفر است. درحالیکه میدانیم رشد پول چه هماهنگ با رشد تولید و چه ناهماهنگ، تورم ایجاد میکند و همچنین مستلزم تولید بدهی است و مهمتر
از آن، مکانیزم انتشار این پول رشد یافته یا ازطریق سودهای بانکی است و یا ازطریق اعطای وام که هر دو تخصیص بسیار ناعادلانه دارد و موجب تضییع حق و توزیع ناعادلانه ثروت میشود.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈👈 ادامه پاسخ به سوال هفتم:
نکتهی بعدی که باید به آن تأکید کرد این است که در بازهی زمانی مورد بررسی که نقدینگی رشد میکند اما تورم متناسب با آن اتفاق نمیافتد، غیر از مواردی که در بالا به آنها اشاره کردیم، ناشی از این است که بخشی از نقدینگی رشد یافته اساساً وارد هیچ بازاری نشده و معطل در بیرون از جریان گردش پول باقی مانده است. از این رو تورم را نباید نسبت به کل نقدینگی رشد یافته مورد سنجش قرار داد، بلکه باید نسبت به آن بخش که در جریان گردش وارد شده است، سنجید تا بتوانیم رابطه دقیق و تناظر یک به یک بین تورم و رشد نقدینگی (نقدینگی وارد شده به جریان گردش) را مشاهده کنیم.
نکتهی دیگری نیز هست که باید به آن هم توجه کرد. در مثالهایی که در بالا طرح کردیم، برای تعیین میزان افزایش قیمت، مقدار پول را با مقادیر فیزیکی تولید (تعداد نان و کفش و ...) مقایسه کردیم. حال آنکه بهدلیل وجود تفاوت در واحدهای اندازهگیری کالاهای مختلف و لذا عدم امکان جمع زدن بین تولید آنها، لاجرم باید ارزش پولی تولید و نه مقدار فیزیکی تولید را مورد استفاده قرار داد. این یعنی در هر دو کفه ی ترازو، پول حضور دارد: در یک طرف مقدار نقدینگی که متغیری پولی است و در طرف دیگر، ارزش پولی تولید که آنهم از جنس پول است. حتی وقتی تولید واقعی را ملاک نظر قرار میدهیم. مقادیر تولید را در قیمتهای سال پایه باید ضرب کنیم.
لذا ماحصل کلام تا اینجا این است وقتی در یک بازه زمانی مشاهده میشود نرخ رشد نقدینگی کم ارتباط یا بیارتباط یا حتی دارای رابطه منفی با نرخ تورم است، دلیل آن هر کدام از موارد زیر یا مجموع موارد زیر است:
- فقط تورم مشهود ملاک سنجش قرار گرفته است.
- در محاسبه جزء مشهود، به برخی کالاها وزن داده شده است.
- بخشی از نقدینگی رشد یافته در بازه مورد نظر به جریان گردش وارد نشده است.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
سلام و عرض احترام
خدمت همراهان گرامی
از ۱۰ سوالی که قول داده بودم طرح کنم و به آنها پاسخ بگویم، هنوز سه سؤال باقی مانده است. این سه سؤال را همراه با پاسخ، انشاءالله ارائه خواهم کرد.
از این سه سؤال، دو سؤال (هشتم و نهم) نسبتأ مهمتر هستند و پاسخهایی کلیدی دارند. شما دوستان را دعوت میکنم این پاسخها را مطالعه و مورد ارزیابی و نقد قرار دهید.
بهنظر میرسد پاسخهایی که به این سؤالات داده شده خواهد توانست معمای نقدینگی و تورم را، که بعضا در برخی کتب و مقالات طرح شده و این روزها در اقتصاد ایران نیز محل نزاع است، حل کند.
@drbakhshi_eghtesadekalaan
8⃣ سؤال هشتم:
دلیل افزایش قیمت دلار، بهویژه در کوتاه مدت چیست؟
برخی معتقدند که افزایش قیمت دلار در ایران بهویژه در این چندماه اخیر ناشی از هیجانهای سفته بازانه بوده و به رشد نقدینگی ارتباط چندانی ندارد. کانالهای تلگرامی با بازارگرمی و لفاظی، قیمت دلار را بدون اینکه اساساً بازاری برای آن شکل گرفته باشه، تعیین میکنند. یعنی لحظهای، دلار را بالا میبرند. اینجا نقدینگی اساساً در تعیین قیمت دلار نقشی ندارد. برای مثال اگر دلار الان ۳۰ هزارتومان است و هرساعت با ایجاد هیجان بهطور میانگین۵۰ تومان روی قیمت میکشند؛ در مدت نزدیک به یکماه ممکن است قیمت را دو برابر کنند. اما قطعاً در این بازهی یکماهه نقدینگی به این شدت افزایش پیدا نکرده است. حداکثر در این یک ماه نقدینگی شاید ۲ الی ۳ درصد رشد کرده باشد.
این اختلاف بین ۱۰۰ درصد افزایش قیمت دلار و ۳ درصد رشد نقدینگی در اقتصاد آیا دلالت بر این ندارد که دلیل افزایش قیمت دلار، رشد نقدینگی نیست؟
آیا نباید در این دیدگاه که رشد نقدینگی باعث افزایش قیمت دلار میشود تشکیک کرد؟
✔️ پاسخ:
خیر!
قطعاً ردپای افزایش نقدینگی در افزایش قیمت دلار وجود دارد.
همچنین؛ افزایش قیمت بقیه کالاها هم تابعی از افزایش نقدینگی و نه قیمت دلار است.
توضیح در ادامه 👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه اول از پاسخ به سؤال هشتم:
در ابتدا، نکتهای را باید یادآور شد. مادام که بازار شکل نگرفته باشد، یعنی خریدار و فروشنده قصد خرید و فروش نداشته باشند، پول و کالایی رد و بدل نشده باشد، نمیتوان گفت قیمت، تعیین شده است. هر کانال تلگرامی یا هر جای دیگری، قیمت را هر مقداری هم که اعلام کنند، اما براساس آن قیمت، معاملهای واقع نشود و درواقع بازار شکل نگیرد، قیمت اعلامی بیپایه و بیاساس است.
حتی ممکن است کانالهای تلگرامی کاملاً جعلی عمل کنند و هیچ خرید و فروشی در واقعیت بین اعضای این کانالها اتفاق نیافتد که اهمیتی البته ندارد. آنچه مهم است این است که در یک بازار واقعی، مثلاً جایی نظیر سبزه میدان تهران، به این لفاظی ها و بازارگرمی های تلگرامی نگاه کنند و انتظارات خودشان را براساس این کانالها تنظیم کنند و حداقل یک معامله در آخرین نرخ اعلامی از سوی این کانالها اتفاق بیافتد و ریال با دلار معامله شود. همین کافی است که بگوییم در نرخ اعلامی، بازار شکل گرفته است.
ادامه دارد 👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه دوم از پاسخ به سؤال هشتم:
حال با این توضیح سعی میکنیم مسأله چگونگی تعیین قیمت را تشریح کنیم.
درست است که نرخ رشد نقدینگی در اقتصاد در یک بازه مثلاً یک ماهه، مثلاً ۲ درصد بوده، اما نرخ رشد نقدینگی در بازار دلار مهم است که چقدر بوده. یعنی نقدینگی وارد شده به بازار برای خرید مقدار مشخصی دلار، نسبت به دفعهی قبل از آن چقدر رشد کرده است. این دقیقاً همان چیزی است که قیمت دلار را متأثر میکند.
اگر در آخرین معامله انجام شده، حجم نقدینگی گسیل شده به بازار دلار برای خرید ۱۰۰۰ دلار، معادل ۳۰ میلیون تومان بوده ولی یک ماه بعد برای خرید ۱۰۰۰ دلار ۶۰ میلیون تومان گسیل شده یعنی رشد نقدینگی در این فاصله در بازار دلار ۱۰۰ درصد بوده و لذا طبیعی است که قیمت دلار ۱۰۰ درصد افزایش یافته باشد. اما اگر بلافاصله یک دقیقه بعد، بهجای ۶۰ میلیون قبلی، ۵۹ میلیون برای خرید ۱۰۰۰ دلار بعدی ارائه شود و خریدار حاضر به پرداخت پول بیشتری نباشد و فروشنده نیز بپذیرد، قیمت دلار از ۶۰ هزار تومان به ۵۹ هزارتومان کاهش خواهدیافت . یعنی چون نرخ رشد نقدینگی در همین یک ساعت منفی ۱ و ۶۷ صدم درصد بود، لاجرم قیمت هر دلار نیز درست به همین انداز بلافاصه کاهش میيابد؛ درحالیکه نقدینگی در کل اقتصاد فقط ۲ درصد افزایش داشته است.
ادامه دارد👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه سوم از پاسخ به سؤال هشتم:
اگر به فرض، حجم کل نقدینگی در اقتصاد ۱۰۰۰ میلیارد تومان باشد، با نرخ رشد ۲ درصد، یعنی ۲۰ میلیارد تومان در عرض یک ماه به آن اضافه شده است. قاعدتاً این رقم اضافه شده بین بازارهای مختلف پخش شده و هر بازاری سهمی از این اضافه را به خود اختصاص میدهد. البته ممکن است برخی بازارها هیچ سهمی از این نقدینگی را در دوره مذکور دریافت نکنند و حجم پول در گردش آنها تغییری نکند.
حتی ممکن است همه این ۲۰ میلیارد تومان وارد بازارها نشود و داخل حسابهای سپرده افراد باقی بماند. به هرحال سهم بازارها از این نقدینگی جدیداً افزایش یافته میتواند خیلی متفاوت باشد.
آنچه که در تعیین میزان افزایش قیمت در هر بازار مهم است نرخ رشد نقدینگی در آن بازار است نه نرخ کل رشد نقدینگی در اقتصاد.
ممکن است درحالیکه نرخ رشد نقدینگی در کل اقتصاد در بازه زمانی مورد نظر تنها ۲ درصد باشد اما نرخ رشد نقدینگی در یک بازار در همان بازه زمانی، ۱۰۰ درصد و یا هر نرخ دیگری باشد.
نرخ رشد نقدینگی در هر بازار نیز ازطریق محاسبه تغییر حجم نقدینگی در گردش در همان بازار در یکفاصله زمانی بهدست میآید.
ادامه دارد👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan
👈 ادامه چهارم از پاسخ به سؤال هشتم:
یکمثال میزنیم. اگر کانال تلگرامی نرخ ۶۰ هزار تومان را برای دلار اعلام کنه، چنانچه معاملهای در این قیمت اتفاق نیافته، قاعدتاً
قیمت اعلامی را کاهش میدهند. اما اگر در این نرخ اعلامی هر دلار ۶۰ هزار تومان، معامله اتفاق بیافتد (یعنی بازار شکل بگیرد) و مثلاً ۱۰۰۰ دلار خریداری شود، این معنایش این است که ۶۰ میلیون تومان برای خرید ۱۰۰۰ دلار هزینه شده است.
حال اگه روز بعد، قیمت اعلامی ۶۱ هزار تومان شود و معامله اتفاق بیافتد و مثلاً ۵۰۰ دلار معامله بشه، یعنی این بار ۳۰ میلیون و پانصد هزار تومان برای برای خرید ۵۰۰ دلار هزینه شده که قاعدتا قیمت ۶۱ هزار تومان را نتیجه خواهد داد. یعنی نسبت نقدینگی به محصول (دلار) 1.67 درصد رشد کرده. یعنی قیمت دلار به همین اندازه رشد کرده است.
اما اگر در قیمت دلار ۶۱ هزار تومانی که اعلام شده، خریداری پیدا نشود، یعنی نقدینگی به سمت این بازار گسیل نخواهد شد و بازاری شکل نخواهد گرفت و لاجرم قیمت پایین خواهد آمد.
مثلاً اگر قیمت به ۵۰ هزار تومان برسد و برای خرید مثلاً ۱۰۰۰ دلار، ۵۰ میلیون نقدینگی وارد شود، باز مشاهده میکنیم که در تعیین این قیمت میزان نقدینگی تعیین کننده است.
نکتهای که باید مورد توجه قرارگیرد این است که: اگر در اقتصاد نقدینگی اساساً رشد نکند، قیمت دلار هنگامی افزایش خواهد یافت که قیمت در برخی بازارهای دیگر کاهش یابد. یعنی لازمه اینکه قیمت دلار در کنار افزایش قیمت در بقیه بازارها یا حداقل با حفظ سطح قیمت در بازارهای دیگر، افزایش یابد، این است که نقدینگی در سراسر اقتصاد افزایش یافته باشد.
بنابراین بهعنوان یک نتیجه مهم باید گفت رشد نقدینگی در کل اقتصاد عامل افزایش قیمت دلار و افزایش قیمت در بقیه بازارها است (یا افزایش قیمت دلار در کنار ثابت بودن قیمت در بقیه بازارها).
ادامه دارد 👇
@drbakhshi_eghtesadekalaan