هدایت شده از معارف اسلامی
https://kayhan.ir/fa/news/242851/ رهبر مقاومت
هدایت شده از معارف اسلامی
هدایت شده از معارف اسلامی
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفتار متفاوت ۲ رئیسجمهور با مردم
🔹یکی از این رفتارها را در لسآنجلس در مسیر عبور خودروی «بایدن» در برخورد با یک زن میتوان دید و دیگری را در چهارمحال و بختیاری در مسیر عبور خودروی آیتالله رئیسی
@TasnimNews
جری جنکینز نویسنده موفق آمریکایی در ایمیل خود به من نوشته است: حسین، نوشتن غیرداستانی ممکن است آسان به نظر برسد، زیرا مجبور نیستید آنطور که باید با یک رمان شخصیتها، صحنهها و طرحی خلق کنید.
اما تا زمانی که متوجه نشوید که حتی خوانندگان کتابهای غیرداستانی نیز عاشق داستان هستند، ممکن است در نوشتن آن موفق نباشید.
من هم داستانی و هم غیرداستانی می نویسم، و یاد گرفته ام که هر دو از آن ضرب المثل نوشتاری قدیمی سود می برند: نشان بده، نگو. اگر میخواهید نوشتههایتان مورد توجه یک کارگزار یا ناشر باشد - و در نهایت خوانندگان در کل، باید در هنر نمایش مهارت داشته باشید.
اما به چه معنا است؟
اگر با تفاوت بین نشان دادن و گفتن مبارزه می کنید، تنها نیستید. اما تا زمانی که آن را درک نکنید، این توصیه می تواند مانند هر چیزی در تجارت نویسندگی ناامید کننده باشد.
وقتی به جای نمایش دادن، به خوانندگان اطلاعات می گویید، به جای اینکه به آنها اجازه دهید نقشی در استنباط آن داشته باشند - که لذت بخش ترین و موثرترین تجربه خواندن را به همراه دارد.
وقتی گزارش میدهید که شخصیتی «قد بلند» یا «عصبانی» یا «سرد» یا «خسته» است، به سادگی با بیان آن به خواننده اطلاعات میدهید.
نمایش تصویری در ذهن خواننده ایجاد می کند.
اگر شخصیت شما بلند قد است، به این نکته اشاره کنید که دیگران هنگام صحبت با او به بالا نگاه می کنند. به خوانندگان اعتبار بدهید. آنها آن را دریافت خواهند کرد
خشم شخصیت را با توصیف برافروختگی صورت، گلو سفت شدن، بلند شدن صدا یا مشت زدن به میز نشان دهید. به سادگی نگویید که عصبانی است.
سرد؟ از شخصیت خود بخواهید یقهاش را بالا بکشد، دستهایش را در جیبهایش فرو کند و صورتش را از باد گزنده برگرداند.
گفتن: بیل بیرون سرد بود.
نمایش: بینی بیل در هوای سرد سوخت، و او در برابر خورشیدی که از یخ منعکس میشد چشم دوخت.
گفتن: سوزی نابینا بود.
نمایش: سوزی با عصای سفید افتاد روز نیمکت.
گفتن: اواخر پاییز بود.
نمایش: برگها زیر پای او خرد شدهاند.
گفتن: او یک لوله کش بود و پرسید حمام کجاست؟
نمایش: او روپوش پوشیده بود، یک پیستون حمل می کرد و آچارهایی از کمربند چرمی او آویزان بود. او گفت: "به من اشاره کن."
گفتن: من یک گفتگوی عالی با تیم در هنگام شام داشتم و دوست داشتم داستان های او را بشنوم.
نمایش: من به سختی غذای خود را که توسط تیم پرچ شده بود، لمس کردم. او گفت: «اجازه دهید داستان دیگری را برایتان تعریف کنم.
هدایت شده از 𝗣𝗼𝗹𝗶𝘁𝗶𝗰𝗮𝗹 | تحلیلسیاسی
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بدون تعارف با طلبهای خاص با کارهای خاص
*♨️ رسانه تحلیلی و سیاسی ایتا*
https://eitaa.com/joinchat/3832938513C10428c852e
*لینک گروههای واتساپی*
32: https://chat.whatsapp.com/HVd4xgcO8PTJPppC5nM7Vh
✅ *کانالی برای محتوایمستند*