👆.ادامه مصاحبه با روزنامه ایران قسمت اول
🔴جناب دکتر نجفی، اغلب از حضرت امام خمینی(ره) بهعنوان یک رهبر سیاسی که بنیانگذار یک نظام سیاسی نوین شدند، صحبت میشود، اما ایشان از شأنی فکری، فلسفی و نظریهپردازانه نیز برخوردار بودند. دستگاه فکری حضرت امام خمینی(ره) بهعنوان یک «متفکر» چه مختصاتی داشت؟
🔵حضرت امام خمینی(ره) در وهله نخست یک شخصیت فکری برجسته بودند که از سن چهل تا شصت سالگی به مسائل فکری مبادرت داشتند و «مسائل سیاسی» را فقط رصد میکردند. با اینکه نهضت بزرگی مثل «ملی شدن صنعت نفت» را پیش روی داشتند اما رد پایی از ایشان در این نهضت نمیبینیم. تقریباً در هیچ یک از جناحبندیهای نهضت و مسائل آن وارد نشدند و در هیچ کدام از جریانهای سیاسی حتی مذهبی آن زمان، مشارکت فعال نداشتند و تنها بعد از انقلاب از مرحوم آیتالله کاشانی در مقابل ملیگراها، چندین بار تجلیل کردند، اما بعد از شکست نهضت نفت و کودتای 28 مرداد، حاکمیت امریکا به جای انگلیس، رحلت آیتالله کاشانی و آیتالله بروجردی یعنی زمانی که به سن شصت سالگی رسیده بودند، ایشان وارد گود سیاست شدند و بتدریج نسبت به دخالت امریکاییها و حذف «قسم به قرآن» واکنش نشان داده و انتقادات خود را مطرح کردند. مشخص بود که انتقادات امام(ره) به این مسائل بهانه است و هدف بلندتری را مد نظر دارند که همان استقرار نظام جمهوری اسلامی است. ایشان برای همراه کردن علمای دیگر و مردم باید یکسری برنامههای کوتاهمدت و اجرایی را پیش میکشیدند تا جامعه بتدریج سیاسیتر شود و به برنامههای ایشان در مسیر تغییر رژیم اعتماد کند. سرنخ درگیری ایشان با انجمنهای ایالتی و ولایتی و مسأله کاپیتولاسیون را میتوان در کتاب «کشف الاسرار» ایشان که در دهه بیست به رشته تحریر درآمده است، ردگیری کرد.
اما بیست سال بین کتاب «کشفالاسرار» و حرکت سیاسی ایشان فاصله است. چرا؟
چون ایشان در حال رصد کردن اوضاع جامعه هستند. حساسیت ایشان نسبت به دخالت خارجیها و دینی شدن جامعه در این کتاب نمود برجستهای دارد. بنابراین، همانطور که در پرسش شما هم طرح شد، حضرت امام خمینی(ره) در وهله نخست یک متفکر و نظریهپرداز است؛ کسی که میکوشد ابتدا مسائل را متفکرانه تحلیل کند. به همین دلیل، ایشان را ابتدا به ترکیه و بعد به نجف میفرستند. آنجا هم 15 سال در کرسی مرجعیت نشسته و در کنار شخصیتهایی همچون آیتاللهالعظمی خویی و مرحوم آیتاللهالعظمی شاهرودی مشغول تدریس میشوند، ولی فضای عراق یک فضای عربی بود و به گونهای نبود که ایشان بتواند حرکتی سیاسی را رقم بزند.
بعد از انقلاب هم جنگ میشود و ایشان آنجا هم سعی میکند تا با بهره گرفتن از «قدرت اجتهاد» و «مرجعیت فکری و دینی» خود، مسائل نظام را نه بهعنوان یک رهبر سیاسی بلکه بهعنوان یک «ولی فقیه» که شأنی نظریهپردازانه و فکری دارد، حل کند. بر این اساس، میتوان برای ایشان یک «فلسفه سیاسی» قائل شد که در بردارنده راهکارهایی برای حل مسائل انقلاب و افقگشا برای آینده جمهوری اسلامی است.
🔴مهمترین مسأله در فلسفه سیاسی ایشان چیست؟
🔵در فلسفه سیاسی امام(ره) بیشتر بحث بر سر «مشروعیت نظام سیاسی» است. ایشان جزو معدود متفکرانی هستند که فلسفه سیاسی خود را پیادهسازی کردند. برخی متفکران صرفاً به یک فلسفه سیاسی به لحاظ ذهنی و تئوریک دست پیدا میکنند اما برای پیادهسازی آن فرصتی نمییابند، اما خوشبختانه حضرت امام(ره) این فرصت را پیدا کردند.
🔴«مشروعیت» یک نظام سیاسی در اندیشه ایشان، چگونه محقق میشود؟
🔵ایشان مشروعیت را از آن خدا میدانند و در واقع، در فلسفه سیاسی حضرت امام(ره) «ولایت» و «دموکراسی» با هم جمع شده است.
ادامه👇👇
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
👆ادامه مصاحبه با روزنامه ایران قسمت دوم
🔴در اندیشه سیاسی امام شرط تحقق جمهوریت نظام چیست ؟
🔵در فلسفه سیاسی حضرت امام(ره) مشروعیت نظام از مردم نیست، بلکه مشروعیت نظام از «ولایت فقیه» است و ولایت فقیه هم مشروعیت خود را از امام زمان(عج) و نظریه امامت دارد نه از خودش؛ اما مردم باید این ولایت را بپذیرند. بنابراین، فلسفه سیاسی ایشان دو جزء دارد؛ یک جزء الهی که به نظریه امامت ختم میشود و یک جزء مردمی که آن هم وجهی دینی دارد و ایشان با قبول نظریه جمهوری و تفکیک قوا، این وجه مردمی را پذیرفتند و تلفیق کردند.
🔴در تحلیل محتوای بیانات حضرت امام(ره)، واژه «مردم» بسامد بالایی دارد. اساساً «مردممداری» در فلسفه سیاسی ایشان چه مختصاتی دارد؟
🔵نگاه یک «مرجع تقلیدِ نظریهپردازِ شیعی مسلمان» غیر از نگاه یک نظریهپرداز لیبرال یا یک نظریهپرداز مارکسیست است و مختصات خود را دارد. طبیعتاً نگاه حضرت امام(ره) به «مردم» نمیتواند برآمده از تعریفی باشد که مارکسیستها یا لیبرالیستها از جایگاه مردم در یک نظام سیاسی و اجتماعی ارائه میکنند.
«مردم» در اندیشه حضرت امام(ره) به تعبیر شهید مطهری، مردمی هستند که «منِ متعالی» را طلب میکنند. تفاوت مکتب لیبرالیسم و مارکسیسم با فلسفه سیاسی امام خمینی(ره) این است که «مردم» در مکتب لیبرالیسم و مارکسیسم، سکولار هستند و اساساً دین را رها کردهاند و گاه در تقابل با آن قرار دارند، اما «مردم» در فلسفه سیاسی امام(ره) اگر رفاه، اقتصاد و آزادی میخواهند، مطالباتشان یک قید دینی هم دارد؛ یعنی رفاه، آزادی و اقتصاد را در سایه «دین» میخواهند. «مردم سالاری دینی» نه یک جمهوری تنهای سکولار و نه یک حکومت اسلامی بدون مردم است.
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
👆ادامه مصاحبه با روزنامه ایران قسمت سوم
🔴 «تمدنسازی» در فلسفه سیاسی حضرت امام خمینی(ره) چه جایگاهی داشت؟
🔵بیشتر مبارزات حضرت امام خمینی(ره) علیه رژیم شاه بود و بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی، جنگ شد، بنابراین ایشان بیشتر بر مشکلاتی چون تغییر رژیم پهلوی و مبارزه با صدام متمرکز شدند. بحث از «تمدن» زمانی موضوعیت مییابد که یک نظام شکل بگیرد. برای شکلگیری نظام، جنبش نرمافزاری لازم است تا نهادها بازسازی شده و در اجتماع پیاده شود، اما رحلت امام(ره) بلافاصله بعد از جنگ، باعث شد که کار «نهادسازی پیشرفته» عملاً با آیتالله خامنهای ادامه پیدا کند. بنابراین بحثهای تمدنی در فلسفه سیاسی امام(ره) اجمالی است. برپایی نظام، ایجاد قانون اساسی و... همه دغدغههایی تمدنی است اما طرح تفصیلی این مسائل و پیادهسازی آنها بعدها محقق شد. ایشان فضایی را ساختند و قاعدهای را بنا گذاشتند که ظرفیت «ایده تمدنسازی» را داشت. اگر پایهگذاری ایشان، پایهگذاری محدودی بود، ما امروز به این جایگاه تمدنی نمیرسیدیم. مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای، این نگاه تمدنی را از «اجمال» به «تفصیل» بردند.
🔴با توجه به مسائلی که امروزه در جامعهمان با آن مواجه هستیم به نظر شما کدام بُعد از اندیشه سیاسی ایشان میتواند برای امروز ما بیشتر راهگشا شود؟
🔵مجموعه افکار ایشان در قانون اساسی متجلی شده و تنها نمیتوان بر یک بُعد آن انگشت گذاشت. ایشان یک «نظام» ایجاد کردند و نظام نیازمند یک سلسله از مفاهیم است. بنابراین همه مفاهیمی که ایشان بویژه در قانون اساسی طرح کردند اعم از مردمسالاری، دین، نظام اسلامی و ولایتفقیه، هم نیاز امروز ما و هم راهگشای مسائل ما است. اما اصل اساسی که امروز باید محل تأمل بیشتر قرار گیرد، اصل تلفیقی است که امام(ره) بین «مشروعیت دینی» و «مقبولیت مردمی» ایجاد کردند که بسیار بدیع بود و ایشان را در حاکمیت نظام سیاسی موفق کرد و اساساً بر اساس این تلفیق بود که توانستند نظامی برپا کنند که نه لیبرال است و نه مارکسیست. این مشی فکری و منش سیاسی ایشان برای امروز ما میتواند بسیار راهگشا شود. به رغم اینکه چند دهه از رحلت امام(ره) میگذرد، اما هنوز افکارشان زنده است؛ چون تازگی، پویایی و عمق دارد، اما با این حال، باید از برخورد سطحی، حذفی یا اضافی با افکار امام(ره) پرهیز کرد. امام(ره) را باید عمقی بخوانیم تا به اصل و اساس حرف ایشان پی ببریم که البته این مهم از رهگذر تحقیقات بهدست میآید. بقیه ملل اسلامی هم محتاج شناخت بیشتر امام(ره) هستند تا بتوانند از افکار ایشان بهتر بهره بگیرند.
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
🔰اظهار نظر علمی یکی از مخاطبین محترم
✅استاد بزرگوار و فرهیخته جناب آقای دکتر نجفی
🔴با سلام و احترام
پس از مطالعه مصاحبه عمیق حضرتعالی با روزنامه ایران درباره تفکر سیاسی حضرت امام (ره) بر خود لازم می دانم ضمن تشکر از تبیین بدیع تان بر یک مسله تاکید کنم.
متاسفانه هنوز هم فلسفه سیاسی امام خمینی در غربت است تا حدی که بسیاری افراد حتی از این واژه علمی استفاده نمی کنند و بر این گمان اند که ایشان فاقد فلسفه سیاسی بوده و تفکر سیاسی ایشان صرفا مبتنی بر فقه و کلام است.
از جنابعالی تقاضا دارم نسبت به مفهوم فلسفه سیاسی به طور کل تبیینی داشته باشید تا مخاطبان و حقیر بدانیم اساسا چگونه و چه زمانی می توانیم به یک اندیشه سیاسی مفهوم فلسفه سیاسی را بار کنیم.
ضمن اینکه به جد معتقدم:
نسبت به سه مفهوم "نظریه سیاسی" "ایدئولوژی سیاسی " و "فلسفه سیاسی" که در رشته اندیشه سیاسی بسیار پر بسامد و کاربردی هستند، توجه معنایی خوبی نشده است و مرزها و تفاوت های این سه مفهوم به درستی مشخص نیستند.
لذا چنانچه وقت شریف شما اجازه میدهد تقاضا دارم نسبت این سه مفهوم علمی رشته اندیشه سیاسی تبیین لازمه را انجام داده و ما را مورد محبت و لطف تان قرار دهید.
*مفاهیمی چون تاریخ سیاسی جغرافیای سیاسی و اقتصاد سیاسی که در علوم و اندیشه سیاسی کاربردهای ویژه خود را دارند تا حد بسیار زیادی از نظر مفهومی روشن اند و اما سه مفهوم فوق الذکر در سایه روشن فکری و معلق تری قرار گرفته اند.
ارادتمند شما. علی بهرامی. دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی
سپاس ویژه از شما
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
2.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰برنامه توحید خانه - شبکه ۴ سیما - ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ - موزه آستان قدس رضوی
✅دکتر موسی نجفی :
🔴ارتباط ونسبت بین نحوه تحلیل تاریخ اسلام با تحلیل انقلاب اسلامی ایران و نقش آن در بصیرت امروز ما
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰برنامه توحید خانه - شبکه ۴ سیما - ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - موزه آستان قدس رضوی
✅دکتر موسی نجفی :
🔴بصیرت افزایی از تاریخ اسلام
🔵تقسیم بندی تاریخی مهم و محتوایی از چهار دوره و سبک و سیره و حیات سیاسی امامان معصوم علیهم السلام بر اساس نظر کتاب انسان ۲۵۰ ساله
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
هدایت شده از دکتر موسی نجفی
3.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰برنامه توحید خانه - شبکه ۴ سیما - ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - موزه آستان قدس رضوی
✅دکتر موسی نجفی :
🔴بصیرت افزایی از تاریخ اسلام
🔵شرایط سیاسی و مقدمات فرهنگی در آستانه امامت حضرت رضا علیه السلام
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
🔰اظهار نظر علمی یکی از محققین در مورد نظریه تمدن رضوی دکتر نجفی
✅ محمد علی فولادگر:
حضور تمدنی حضرت رضا(علیهالسلام) در ایران، حلقهی وصل تمدن نخستین به تمدن نهایی اسلام
با نظر به کتاب «تمدن رضوی» اثر دکتر موسی نجفی حضور حضرت رضا علیه السلام در ایران و ماجرای ولایتعهدی ایشان در دستگاه خلافت عباسی در زمان مأمون، مسألهی مهمی ست که نمیتوان به سادگی از آن گذشت. شاید بتوان گفت مهمترین نمود سیاسی و البته فرهنگی سیره ایشان، همین ولایتعهدی باشد. آیا پذیرش ولایتعهدی، یک امر کاملاً انفعالی و یا تحمیلی و اجباری بود؟ آیا امام رضا به اجبار و با اکراه آن را پذیرفتند و در ادامه هم با انفعال و اکراه، در میدان بازی مامون قرار گرفتند؟ یا آنکه در عین تهدید مامون، حضرت، این تهدید را به فرصتی تاریخی تبدیل کردهاند؟
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به :
https://asr-e-pishraft.ir/%d8%aa%d9%85%d8%af%d9%86-%d8%b1%d8%b6%d9%88%db%8c/
ادامه👇
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
ادامه قبلی👆
به نظر میآید برای پاسخ به این سوال، باید به تدقیق در طرح کلی اسلام و امامت پرداخت. البته بررسی این بحث مفصّل و بسیار مهم، از حوصله و ظرفیت مقاله حاضر خارج است، ولی اگر بخواهیم در حد اشاره به آن بپردازیم، چنین میتوان گفت که ایده اسلام، ایدهای تمدنیست. جامعیت میان دنیا و آخرت، جامعیت میان فقه و اخلاق و عقاید، جامعیت میان سیاست و معنویت و در واقع جامعیت میان آسمان و زمین که در فضای آیات و روایات اسلامی و نیز در سیره و منش نبی اکرم و امامان ما به چشم میخورد، اقتضای تمدنی بودن دارد. توحید، صرف یک اعتقاد نظری نیست. در دل معنای توحید، نوعی وحدت در عین کثرت نهفته است. گویی اینکه کثراتی وجود دارند، ولی نگاه مسلمانانه، میان این کثرات هم وحدت می یابد و هم وحدت را محقق میکند؛ به تعبیری، هم یکی میداند و هم یکی میکند. تمدن در حاقّ معنایی خود، چیزی جز همین سریان امر واحد در میان کثرات متعدّد نیست. امر واحد اسلام، چه در حوزهی بینش و اعتقاد، چه در حوزهی گرایشات، چه در حوزهی سبک زندگی، چه در حوزهی رفتار، چه در حوزهی حقوق و قضا و چه در حوزهی هنر، همه و همه، قابل سریان بوده و هست. در عصر نبوی، با همین خاستگاه، نبی اکرم اقدام به تشکیل حکومت میکند که بستری باشد برای رشد مردم در مسیر توحیدی. حکومت نبوی، طرح اجمالی تمدن اسلامیست. طرحی که زمینههای آن در دوران انبیای سابق بر نبی اکرم، پدید آمده بود. حال با نظر به آنچه گذشت، حضور حضرت رضا علیه السلام در ایران و ماجرای ولایتعهدی ایشان چطور قابل روایت است؟
بعضی از پژوهشگران عرصه تاریخ و یا اهالی اندیشه، به این سوال پرداختهاند. از جمله پژوهشگران و اهالی اندیشهای که در این فضا ورود کردهاند، دکتر موسی نجفیست که در قالب کتاب تمدن رضوی، به این سوال پرداخته است. به طور کلی نقطه نظرات وی در بستر نگاه تمدنی یه تاریخ و سیاست شکل گرفته است. وی در این کتاب نیز در صدد بیان مولفههای تمدنساز در مکتب سیاسی امام رضا علیه السلام بوده و در ادامه طرح حضرت را طرحی تمدنی برای شکلدهی فرهنگ و هویت تشیع قلمداد میکند. توضیحاتی که در فصل اول کتاب در باب چیستی تمدن ارایه شده است، منظور وی از طرح تمدنی را بهتر آشکار میکند.
دکتر نجفی معتقد است ولایتعهدی حضرت رضا، نه یک حرکت انفعالی و تحمیل شده، بلکه یک اقدام رو به جلو در جهت سیر استعلایی و تکاملی تمدن اسلامی است. این اقدام با همه لوازم و فروعاتش، از منظر وی طرحی تمدنیست که حدّ واسط میان تمدن نخستین و تمدن نهایی اسلامی با محوریت انسان کامل است. در ادامه متن به مساله حدّ واسط بودن، خواهیم پرداخت. ولی آنچه اکنون شایسته به ذکر است، آن است که چرا میتوان حضور حضرت رضا در ایران را حضوری تمدنی نامید؟ مسئله از چند حیث قابل بررسی است:
اوّل آنکه حضور حضرت رضا علیه السلام، امامت معنوی را بیش از پیش احیا کرد. مسئلهی ولایت تکوینی حضرات معصومین، مسئلهای نبود که در زمان امامان قبلی به عنوان یک اعتقاد تثبیت شده مطرح باشد ولی از زمان ایشان کراماتی به میان میآید و گویی بناست که به تدریج این شان از شئون معصوم نیز برای شیعیان مطرح شود. این، خود میتواند ناظر به جامعیت میان معنویت و سیاست، یا به تعبیری میان آسمان و زمین باشد.
دوّم آنکه قوّت استدلالی و اعتقادی معارف شیعه بیش از پیش نمایان شد. مناظرات فکری که مامون با اغراض دیگری شکل داده بود، فرصتی را فراهم آورد که عمق معارف و مبانی قرآنی و توحیدی شیعه، به ظهور برسد و از این جهت، وجود حضرت رضا علیه السلام، نقطه عطفی به حساب میآید. این قوّت در مبانی، به همراه خودِ میراث فقهی ایشان از اجدادشان، امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) را داراست. علاوه بر این، بر مبنای برخی پژوهشها، پیوند میان اخلاق و فقه در کلام ایشان جدیتر از قبل در میان است(ر.ک به: نسبت فقه و اخلاق در آموزه های امام رضا علیه السلام، احمد پاکتچی). نگرش طیفی به الزامهای دینی، توجه به عللالشرایع و خاستگاههای اخلاقی و انسانی احکام و برخی نکات دیگر، سَرنخهایی از این پیوند میتواند به دست دهد. غرض آنکه ماجرای فکر شیعه به حضرت رضا که میرسد،
ادامه👇
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
🔰ادامه قبلی
✅جامعیت (و نه مجموع) خود را بهتر به ظهور میرساند. و این جامعیت، ظرفیتی تمدنیست.
حیث سوم، دیگر ابعاد فرهنگی و تمدنی پیرامون حضور ایشان در ایران است. مولفههایی مثل شکلگیری کتابخانهها، احیای سنن اسلامی در شکلی جدید، توسعه موقوفات، توسعه تجارت، اقتصاد و راهداری که بعد از حضرت رضا در مشهد، محقق شد. و یا مولفههایی مثل آیینهای خاصّ حرم رضوی و نیز هنرهای متعددی که پیرامون حضور ایشان و حرم ایشان، به بروز و ظهور رسیده است. در کتاب تمدن رضوی تا حدی به این مولفهها اشاره شده است.
و حیث چهارم و از حیثی مهمتر از همه، آنکه فرصت ولایتعهدی امام رضا علیه السلام برای جهان اسلام و به طور خاص برای ایرانیان، طلیعهای بود بر جدایی از نظام خلافت. نظریهی سیاسی امامت، در مقابل نظریهی سیاسی خلافت، این بار در وسعتی جدّی طرح شد. صراحت بیان حضرت در طرح مسئلهی امامت و عدم مشروعیت خلافت در صحبتها و گفتارهایی که در مسیر مدینه تا مرو داشتهاند و نیز نوع مواجههی ایشان با پیشنهاد مامون، که هم با نوعی عدم تمایل به نشستن بر مسند قدرت همراه بود و هم با ابراز حقانیت و مشروعیت امامت و عدم مشروعیت دستگاه خلافت، شواهدی بر صراحت خاص حضرت رضاست.
ولایتعهدی ایشان، به نحوی سلطنت را از خلافت منفک میکند و این یعنی شروع اصلاح در نظام سیاسی و نقد تمامی جریان خلافتِ سلطنتگونه در تاریخ اسلامی؛ نقدی که میتوانست راه حکومت صالحان و شایستگان را به تدریج فراهم آورد. به نحوی که به قول دکتر نجفی، فرهنگ رضوی، الهامبخش همه گروههای مسلمانِ برونخلافتی ـ مانند عرفا، صوفیه، فقها، زهّاد و غیره ـ بود. بعد از ایشان، قیامهای علوی دوباره شکل میگیرد و تمنّای نظام علوی پیش میآید. به همین سبب است که حضرت هادی و حضرت عسگری علیهماالسّلام در پادگان سامرا نگهداری میشوند. با بسترسازی امام رضا، طلب حضور امام معصوم به قدری زیاد میشود که خلفای عباسی میترسند امام را یک لحظه رها کنند.
به تعبیری، شکاف در مشروعیتِ سلطنت با قیام امام حسین علیهالسلام صورت گرفت و شکاف در مشروعیتِ خلافت با ولایتعهدی امام رضا علیه السلام[۱].
ادامه👇
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
🔰ادامه قبلی
✅مجموع این کنشهای سیاسی، اعتقادی و فرهنگی که در ادامه، در بستر فرهنگی تاریخی ایران، شکل جدّیتری نیز پیدا میکند، ذهن دکتر نجفی را به سمت طرح عنوانی به نام تمدن رضوی برده است.
البته از اعتدال، عقلانیت، سعهمندی و تکثرپذیری حضور تمدنی حضرت رضا نیز میتوان سخن گفت.
اعتدالی که خط حضرت را از قیامهای مسلحانه برخی علویان جدا میکند و راه اصیل مبارزه را راهی از جنس تبیین و حکمت و تدبیر مینمایاند.
همچنین عقلانیتی که در امتداد حکمرانی علوی، نه از سنخ نظام امویِ متاثّر از روم است و نه از سنخ نظام عباسیِ متاثر از ایران؛ خط مستقل خودش را دارد. در عین اینکه هویت این خطِّ مستقل، ایرانی نیست، امّا در تطور فرهنگی ایرانیان، به طور کاملاً جدّی موثر است.
و نیز حیث سعهمندی و ظرفیت فراگیری که شخصیت امام رضا علیهالسلام و حرم رضوی داشته و دارد نیز بینسبت با تفسیر تمدنی از سیرهی ایشان نیست. همانطور که در ابتدای متن گذشت، هویتِ تمدن، سعهمندی و وحدتیست، معنابخش و هویتبخشِ تکثّر فراوانیست که در دل خود دارد. تمدن رضوی در انسان کامل ریشه دارد. از همین رو، نه فقط متعلّق به شیعیان که متعلق به کلّ جهان اسلام و انسانیت است. این نگاه سعهمند برای شیعیان، میتواند حامل معنای تربیتی مهمّی باشد و آن واقع نشدن در ورطهی فرقهگرایی است. شیعه، هویت مستقل دارد ولی فرقه نیست. چرا که فرقه، ظرفیت تمدنزایی ندارد.
نکته دیگر، فارق میانِ تمدن مسلمانان و تمدن اسلامی است. تمدّن شکلگرفته در عصر عباسی، تمدن مسلمانان است که البته برکات و ثمرات فراوانی را به همراه داشت. در تمدن مسلمانان، متاثّر از اسلام، ظرفیتهای فردی و جمعی شکوفا میشود و در تمدن اسلامی، حقیقت منِ عِلویست که به ظهور جمعی میرسد؛ منِ عِلوی که اوج ظهورش در وجود ولی و انسان کامل محقق میشود و امتداد آن در میان امت به ظهور و بروز میرسد.
خلاصه آنکه دکتر موسی نجفی، تمدن رضوی را در امتداد حکومت نبوی و علوی، نهضت حسینی و طلیعهای بر تمدن حداکثری مهدوی میداند. لازمهی آنکه بتوان در بحث تمدن اسلامی از امتداد یا حدّ واسط سخن گفت، اشتدادی و ذومراتب دانستن مفهوم تمدن اسلامی است. به تعبیر دیگر، اگر هنگامهی ظهور را تمدنی حداکثری از شکوفایی ظرفیتهای توحیدی و اسلامی امت بدانیم، مسیر تاریخی شیعه تا قبل از ظهور، حرکت در مسیری تمدنی است. چنین نیست که به یکباره و بدون سابقهی قبلی، تمدنی پدید بیاید، ولو آنکه آن اتّفاق، حالتی اعجازگونه داشته باشد[۲]. آنچه که به عنوان «پیوستگی تاریخی» مطرح است، ناظر به همین نکته است؛ تمدن اسلامی در سیر خود پیوستگی دارد.
علاوه بر پیوستگی، سیر تمدنی شیعه، تکاملی نیز هست. نه به آن معنا که همیشه و در هر نقطهای، از نقطهی قبل جلوتر باشد. بلکه در مجموع، این سیر به سمت تعالی است. حرکت حلقوی و یا حلزونی، تمثیل نسبتاً مناسبی از این سیر تکاملی است. تمدن نخستین اسلامی، به صورت اجمالی، در عصر نبوی شکل گرفته است. طرح تمدنی حضرت رضا، متناسب با زمانه و زمینهی خود، اجمالِ ابتدایی را تفصیل میدهد. و البته تا حدّ نهایی و رسیدن به تفصیل جدّیتر، خود هنوز اجمالی به نظر میرسد. مفهوم مترقّی «انتظار» که در فرامتن تاریخ شیعه مطرح بوده و هست، اِشعار به همین حرکت دايمی و بیپایانِ اجمال به تفصیل شیعه دارد. در هنگامهی ابتلای به عالَم مدرنیته، سلوک در این سیر تکاملی، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد.
طرح بحث تمدن رضوی، تلاشیست که باید به استقبال آن رفت. مراد از استقبال، فهم، نقد و احیاناً امتداد دادن و یا تعالی بخشیدن به آن است. و به طور کلّی، سیره حضرات معصومین، هنوز ظرفیتهای خود را برای ما کاملاً به ظهور نرسانده است. راه طی نشدهی فکری و تحقیقی در این باره بسیار است.
[۱] در روایتی حضرت رضا علیهالسلام، وضعیت خاص حضرت یوسف علیهالسلام در حکومت عصر را با ولایتعهدی خودشان مقایسه میکنند.
[۲] قاعده فلسفی کل حادث زمانی مسبوق بقوه و ماده، موید همین معناست.
🔴محمدعلی فولادگر
طلبه سطح سه حوزه علمیه
پژوهشگر حکمت اسلامی و تاریخ
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi
22.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰مؤسسه جوانان آستان قدس رضوی
✅دوره مجازی توانمندسازی فعالان فرهنگی و اجتماعی «سدید»
🔴سلسله دروس لزوم آشنایی با تاریخ
دکتر موسی نجفی :
🔶درس یازدهم : سیر جریان شناسی تاریخی ایران
🔷تاریخ اندیشه ترقی در دوره قاجاریه و نقد آن
http://mousanajafi.ir
https://eitaa.com/drmousanajafi
https://Sapp.ir/drmousanajafi
https://ble.ir/drmousanajafi