Dr.Mutter
دو روز پیش یکی از نشریه های آلمانی خبری منتشر کرد که جمعیت ایران به حدود ۹۱ میلیون نفر رسیده (نمیدون
یک توضیح مهم
در مورد این پیام و آمار جمعیت ایران منبع خبر یک خبرگزاری آلمانی بود که نوشتم و در واقع این فقط بهانه ای بود برای نوشتن در مورد قوانین حمایتی از مادران و خود عدد ۹۱ میلیون اصلا موضوع بحث ما نبود!
گویا مرکز آمار ایران این عدد رو تایید نمیکنه و جمعیت ایران رو کمتر تخمین میزنه.
بهتر دیدم این رو یک توضیح بدم خدمت شما
ادامه ماجرای اسباب کشی
تصمیممون برای رفتن قطعی شده بود و حالا باید دنبال بیمارستان جدیدی میگشتیم که ویژگی های مدنظر ما رو داشته باشه.
از نظر زمانی تحت فشار بودیم چه برای خود کار و درآمد و از اون مهمتر برای مدرسه زهرایاس.
امسال دخترمون کلاس اولی بود و ما فرصت زیادی نداشتیم. اینجا مدارس دولتی که موظف به پذیرش دانش آموز منطقه خودشون هستن، معدود مدارس غیر انتفاعی رو هم باید خیلی زودتر ثبت نام کنی
چه آرزوها و برنامه ها برای مدرسه زهرایاس داشتیم اما نشد، دیر شد
حتما مصلحتی بوده
بالاخره بین گزینه های روی میز یک بیمارستان رو انتخاب کردیم و وقتی همه چیز قطعی شد، قرداد خونه ای که ساکن بودیم رو فسخ کردیم
اینجا باید ۳ ماه زودتر قرارداد رو باطل کنی ولی ما تا شروع کار جدید یک ماه فرصت داشتیم و این یعنی باید دو ماه اجاره اضافی می پرداختیم که مبلغ کمی هم نبود
از طرفی برای من دست تنها با ۳ تا بچه جمع کردن وسیله ها کار آسونی نبود
و کلی دلائل دیگه که همه و همه ما رو به این تصمیم رسوند که چند مرحله ای جابه جا بشیم.
تصمیم گرفتیم برای این دوماه یه خونه موقتی مبله در شهر مقصد اجاره کنیم.
به سختی اینترنتی جایی رو پيدا و اجاره کردیم چون فقط چند روز زمان داشتیم ولی روز آخر قبل جابه جایی فهمیدیم یه جورایی الکی بوده.
دیگه حتی زمان نداشتیم برای پیدا کردن جای مناسب
از اول تصمیممون این بود که ابتدا دکتر ارنست برن و ما بمونیم که وسیله جمع کنیم و چند روزی قبل شروع مدارس ما بهشون ملحق بشیم.
دیگه دقیقه نودی یه اتاق پیدا کردن و اجاره کردن. اینجا بیشتر روند اجاره خونه اینترنتیه و شما خیلی به ندرت یه دفتر املاک میبینید که بخواین حضوری برین.
مخصوصا از این ایالت به اون ایالت
#ادامه دارد...
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
از کل ماجرای جابه جاشدنمون حدود ده درصدش رو دارم مینویسم که در جریان کلیات و روند ماجرا باشین
وگرنه هر قسمتش دنیاییه برای خودش
مثلا قسمت جدا شدن دکتر ارنست از بیمارستان و یا روند پیدا کردن بیمارستان جدید
روند خیلی سخت و پر استرسی بود ولی من هر لحظه اش خدا رو شکر کردم که دکتر ارنست در جايگاه علمی و کاری هستن که اینقدر خواهان داشته باشن
(بس که همسر همراه و فداکاری دارن، رزومه کاریشون فوق العاده است😉)
روضه اتاقی
طبق قرار این پنج شش ماه اخیر باید شنبه شب سینمای خانوادگی میداشتیم، اما جمعه عصر به بچه ها گفتم فردا سینما تعطیله چون ایام عزاست!
گفتن اِ مامان سینمای عزاداری ببینیم ( منظورشون کلیپی در مورد شهادت و .... بود).
گفتم نه مامان خیلی شب مهمیه کلا سینما تعطیله
صحبتمون همینجا تموم شد و بچه ها پذیرفتن
غروب که شد دیدیم زهرایاس داره با کاغذ یه کارت های کوچولو درست میکنه و میداد من پشتش اسم و روز و ساعت بزنم و گفت اینها بلیط نمایش فردا تو اتاق منه.
اینقدر اون لحظه سرم شلوغ بود که نشد بپرسم حتی برنامه اش چیه.
گذشت شنبه روز اخر هفته اما پرکاری برای من بود تا ظهر که مشغول خونه بودم و عصر هم باید میرفتم خرید خرده ریزهای جامونده از وسائل مدرسه.
خارج از ایران که باشی انگار داری تو دوتا دنیای موازی زندگی میکنی
تو یه دنیا برای تو ایام اربعین و مشایه و عزاداریه، دست و دلت به هیچ کار دنیایی نمیره
تو یک دنیا، یک شنبه عصر ( عصر روز اربعین) زمان تحویل وسائل به مدرسه است و تو باید وسایل رو تهیه و کادو پیچ و آماده تحویل کنی
دیگه حالا این وسط بچه داری و اسباب کشی و همسری که کشیک داره هم داشته باشی نور علی نوره
خلاصه خرید مدرسه رو انجام دادیم و حدود ۸ شب رسیدیم خونه در حالیکه از خستگی نای حرف زدن هم نداشتم
داشتم تو اتاق به دخترک ۷ ماهه ام میرسیدم و تو دلم میگفتم فقط اذان رو بگن نماز بخونم و بیهوش شم غافل از این که بابای خونه به زهرایاسی قول برنامه امشب رو داده.
بچه به بغل اومدم تو اشپزخونه که بابا فرمودن خانم بی زحمت برنامه نمایش امشب اتاق زهرایاس رو باهاش درست کن!
تو دلم که نه قشنگ به زبون غر زدم که اقا این وقت شب و تو این خستگی و کشیک شما که هرآن ممکنه از بیمارستان زنگ بزنن چه اصراریه خب؟ میگذاریم فردا
ولی فرمودن دختری خیلی ذوق داشته از دیشب🤦🏻♀️
الانم داره اتاقش رو مرتب میکنه
رفتم تو اتاقش دیدم به همه جا دسته گل( اوضاع کمد ها باید دیدنی باشه😏)
نشستم کنارش و پرسیدم برنامه ات چیه؟
یکمی که حرف زد گفتم من به نظرم بهتره این برنامه رو بگذاریم هفته بعد و امشب تو اتاقت یه روضه اتاقی بگیریم مثل روضه های خونگی
بعد سعی کردم از تو خاطراتش براش یه مثال بزنم که تازه فهمیدم دخترم تاحالا روضه خونگی نرفته و ندیده!!
هیچی یکم براش توضیح دادم و قبول کرد
برنامه مون این شد که اول با هم لای چندتا خرما رو مغز گردو بگذاریم با چای برای بزرگتر ها و شیر برای بچه ها اماده کنیم و بعد هم بقیه برنامه ها رو با هم هماهنگ کردیم
جلسه شروع شد...
کارت های ورود رو دادیم بهش و یکی یکی وارد اتاقش شدیم اول سوره قرانی که تازه دارن با داداشش حفظ میکنن رو از تو گوشی پخش کردیم یه دور، بعد نفری یه سوره کوچک از حفظ خوندیم بعد پذیرایی شدیم و در اخر مداحی که قبلش با پدرش انتخاب کرده بود رو پخش کردیم و سینه زدیم و در اخر نماز مغرب عشا به امامت زهرایاس خانم!!
البته که برنامه با بچه ها هزارتا بگیر ببند داره
مثلا اخرش اینقدر زهرایاس چادر سر کردن رو طول داد که باباش نماز رو شروع کردن
اونم شروع کرد به اعتراض که تو نماز همیشه همه منتظر حاج اقا میشن حالا هم باید منتظر حاج خانم( خودش ) میموندین😅
خلاصه به هر سختی بود نماز رو شروع کردیم
یه جوری تو نقش فرو رفته بودم که الله اکبر نماز رو که گفتم یه لحظه با خودم فکر کردم الان باید حمد و سوره بخونم یا نه🤐
البته که خستگی هم در این گیجی بی تاثیر نبود
و این بود خاطره روضه اتاقی ما در شب اربعین حسینی
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
سلام از اولین روز مدرسه
از دیروز بالاخره مدرسه ها در ایالت ما به طور رسمی شروع به کار کردن و در آلمان کلاس اولی ها یک روز دیرتر مدرسه میرن که شد امروز
اولش یه جشن ساده و کوچولو بود که با سرود و خوشامد گویی و نمایش اجرا کردن بچه های کلاس دوم و سوم گذشت و بعد هم بچه های یک ساعت رفتن سر کلاس که نقاشی کردن.
تو جشن هم پدر و مادر ها و حتی بعضی پدر بزرگ مادربزرگ ها هم اومده بودن.
گویا جشن ورود به مدرسه در آلمان خیلی مهمه. اونقدری که به طور باور نکردنی شف به دکتر ارنست خودش خود جوش مرخصی داده بود برای جشن امروز 😳
اعتراف میکنم اینقدری که امروز استرس کارها و تمیز موندن لباس زهرایاس تا مدرسه و ... رو داشتم روز عروسیم نداشتم.
کلی هم عکس و فیلم گرفتم ( چون که استثنائا مجاز بود ولی آخرش گفتن اجازه نداریم در اینترنت منتشر کنیم😐)
روز ثبت نام بهمون گفتن باید شول توته ( یه بسته های به خصوصی) بگیریم و وسائل مدرسه رو بگذاریم داخلش و تحویل بدیم تا روز جشن اونا به عنوان جایزه بدن به بچه ها
ولی خب ما که نمیدونستیم همه خرید ها رو با خود زهرایاس کرده بودیم😮💨
یه خانواده دیگه هم از اهالی افغانستان بودن
جشن فوق العاده ساده و خودمونی بود و تمام قسمت هاش جز سخنرانی مدیر با بچه های کلاس دوم و سوم بود.
اخرش هم هر کدوم از بچه های سال بالایی به ترتیب توی یک صف ایستادن و یکی یکی از اون شول توته ها برمیداشتن و مال هرکسی که بود بهش می دادن و براش ارزوی موفقیت در مدرسه میکردن.
حالا دکتر ارنست حساس غیرتی که نکنه نوبت یک پسر بشه که بخواد بسته دختر ما رو بهش تحویل بده! پدر است دیگر!🫠
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
بعد از تموم شدن کلاس رفتیم داخل و عکس گرفتیم
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
اینم اون شول توته های پر ماجرا
دیگه بماند چجوری اینا رو يواشکی از زهرایاس گرفتیم و پر کردیم و تحویل دادیم. در همه مراحل هم خودش باهامون بود.
موقع تحویل به مدرسه بسته رو پیچونده بودم لای چادرنمازم😅
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع
بعد مراسم رفتیم دکتر ارنست رو رسوندیم بیمارستان و اومدیم با بچه ها چیزی بخوریم
اونا وافل من ایس کافه ولی منظور من قهوه سرد با یخ بود نه این.
هیچی دیگه در نهایت گرسنگی و تشنگی نگاش کردم فقط
نمیدونستم بستنی و سس و ... حلاله یا نه. فروشنده هم نمیدونست🥴
کانال #دکتر_موتا در ایتا
دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱
مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان
https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
استفاده از مطالب کانال به هر نحوی فقط با ذکر منبع