eitaa logo
Dr.Mutter
44.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
747 ویدیو
2 فایل
مادر. دندانپزشک. ساکن آلمان. از واقعیات مینویسم... نشر مطالب فقط با ذکر منبع. راه ارتباطی: @dr_mutter ادمین به قدر امکان پاسخگو هست تعداد پیام ها خیلی بالاست ممنون که درک میکنید🌷 تبلیغات: https://eitaa.com/dr_mutter_werbung
مشاهده در ایتا
دانلود
نام اثر: وقتی ۵ دقیقه بچه ها خوابیدن🤣 شما هم اینطوری هستین؟ بچه ها که میخوابن سرعتتون در انجام کارها ده برابر میشه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی یه لحظه هم... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدزدن پای برهنه تجربه گر توسط یک فرد در بیمارستان و ناراحتی او از این وضعیت!! شاید گناه چشم یا گناه بدن، حق الناسی شود که صاحبش نبخشد. بخشی از برنامه زندگی پس از زندگی قسمت دهم | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
در مورد کلیپی که از صفحه آقای دارابی گذاشتم... راستش خیلی فکر کردم این رو بنویسم یا نه. چند ماه پیش خیلی خیلی از من پرسیده شد چرا تصمیم گرفتم فرزندم رو آلمان به دنیا بیارم؟ منم دلیلش رو همون موقع گفتم اینکه همسرم اینجا بودن و زندگیم اینجاست اما واقعیت اینه که زایمان در آلمان محاسن دیگری هم برای من داشت. من اون موقع احتمال میدادم که آینچا بهتر و بیشتر بتونم حریم و حجابم رو حفظ کنم و به لطف خدا همین هم شد. موقع به دنیا اومدن زهرایاس و محمد مهدی که من از لحظه ورود تا زمان ترخیصم هیچ جنس مذکری رو کلا ندیدم. با وجود اینکه موقع زهرایاس ۶ روز حدودا بیمارستان بستری بودم این دفعه هم به خاطر عوارض و ... لازم بود شف بخش بیهوشی و زنان هم بیان برای ویزیت( فقط صحبت کردن بدون معاینه) ولی چطوری میومدن؟ پرستار چند دقیقه قبلش میومد بهم اطلاع میداد و کمکم میکرد حجاب کنم بعد هم با پرستار میومدن دم اتاقم همون بیرون منتظر میشدن، پرستار میومد داخل می پرسید اجازه هست بیان تو، میگفتم بله بعد دکتر وارد میشد. یه بار که همون پشت در، مونده بود میگفت نمیام تو سختت نشه😅 فقط بگو خوبی؟ سوالی نداری؟ مقایسه کنید با رفتار پرستارها و پزشکان ایران که یه تقه میزنن به در و سرشون رو می اندازن پایین میان تو🤦🏻‍♀️ شما بگو من یه لحظه حس منفی یا ناراحت کننده دیده باشم از پرستار ها به خاطر اعتقادات و قوانین ورود و خروج به اتاقم؟ هیچ وقت. البته شاید تو دلشون مسخره کرده باشن یا هرچی، اما در ظاهر بسیار مودبانه رفتار میکردن. چرا؟ چون یاد گرفتن باید به خواسته و اعتقاد بیمار احترام بگذارن. تمام بعد زایمان، همون اول که منتقل شدم به بخش گفتم که نمیخوام هیچ مردی وارد اتاقم بشه، گفتن بله میدونیم بزرگ روی میز پرستاری نوشتیم که هیچ اقایی اجازه ندارهوارد اتاق شما بشه😐 تفاوت از زمین تا اسمونه، نه؟ البته حالا اینجوری نشه از فردا هر کسی خواست بره خارج از ایران زایمان کنه همچین بهونه ای بیاره. باز هم تکرار میکنم اینکه شما اینجا بچه تون رو به دنیا بیارین هیچ امتیازی برای اقامت و تابعیت نداره. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
به نظرم بهتره شاید جزئیات خبر رو به فارسی ترجمه و منتشر نکنیم یه طورایی انگار روضه مکشوفه است البته به دور از قیاس با اهل بیت علیهم السلام. شاید خوندن اون همه جزئیات در شرایط نامناسب و بدون توجه و بعدش توسل و گوش دادن روضه اهل بیت، قسی القلبمون کنه کم کم. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
میدونید چی برای من سخت تر کرد خبر امروز رو؟ اینکه از روزی که در مورد رعایت حریم تو بیمارستان های آلمان نوشته بودم و با ایران مقایسه اش کرده بودم( تو روزهای آینده با جزییات بیشتر مینویسم) یه تعداد خیلی زیادی از شما تجربیات تلخ و دردناکتون رو از روز تولد فرزندانتون برام نوشتید. چقدر حالم بد شد، قلبم سنگین شد فقط خدا میدونه. بعضی ها تون بعد سی سال هنوز خاطره تلخ اون روز رو که حریمتون رعایت نشده رو فراموش نکردین و با درد ازش برام نوشتید. چند باری اومدم تو کانال بنویسم لطفا دیگه خاطرات تلخ این چنینی رو برام نفرستین، دیگه نمیکشم بیشتر بخونم و ... اما ننوشتم! گفتم نکنه یه نفر دلش بگیره و ناراحتیش بیشتر بشه. حالا دارم فکر میکنم اون کجا و این اتفاق غزه کجا؟ یادم میاد خانومی رو که نوشته بود،، هنوز بعد سی سال وقتی می شنوم کسی به صورت طبیعی زایمان کرده حالم بد میشه و یاد خاطرات خودم میافتم یا اون خانومی که گفته بود سالها گذشته اما هنوز جرئت نکردم برای همسرم تعریف کنم چون میدونم چقدر اذیت میشه. یا اون خانومی که میگفت چند بار تصمیم گرفتم بزنم تو گوش دکتر اما جرئت نکردم. ما زن ها چقدر در این دنیا مورد ظلم واقع میشیم چقدر جنس لطیف و ریحانه ما ناشناخته باقی مونده! هنوز آدم هایی با ادعای طرفداری و حمایت از ما بیشترین آسیب ها رو بهمون میزنن( فمینیسم ). شاید یکی از دلائلی که خدا برای ما حجاب و حریم بیشتری از مردها رو لازم دونسته به همین دلیل باشه. خالق ما میدونسته چه جنس لطیف و حساسی رو خلق کرده... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
اول از همه خبر بیمارستان شفا به طور گسترده ای منتشر شد... بعد تکذیبیه اومد، که اون هم نسبتا انتشار زیادی پیدا کرد و در نهایت تکذیبیه ها، تکذیب شد اما با انتشار بسیار کمتر. مثل خبر بمباران و تخریب بیمارستان حدود دو ماه پیش هدف چیه واقعا؟؟ عادی سازی این فجایع برای ذهن و وجدان ما؟ ریختن قبح هتک حرمت زنان مسلمان؟ بی اعتماد کردن مردم به اخبار که دیگه کسی جرات نکنه حتی تو صفحه شخصیش واکنش نشون بده به این ظلم؟ هدف هر چیزی که باشه باید توجه کنیم که چه این خبرِ به خصوص درست باشه چه نه، اصل جنایات غزه، نسل کشی و هتک حرمت و تجاوز به زنان مسلمان، حمله و تخریب بیمارستان ها، گرسنگی کشنده در اثر بستن مسیر های ورودی به نوار غزه و ... واقعیت داره و حتی سازمان ملل هم ناچارا تایید کرده. پس بیاین هوشیارانه نگذاریم این بازی های رسانه ای وجدان ما رو فریب بده چکار میتونیم بکنیم؟؟ اول دعا و استغاثه در هر لحظه دوم کمک مالی به چند خیریه معتبری که وجود داره در حد توان. (باور کنیم اونها هم مثل خواهران و برادران و فرزندان ما هستن) سوم تحریم صد در صدی برند های حامی اسرائیل. و آخرین مورد که مهمترینش هم هست پیدا کردن نقش خودمون در مسیر آماده سازی مقدمات ظهور و ایفای نقش با تمام توان. خودمون رو از بازی های فریبنده این زندگی روزمره دنیایی بکشیم بیرون( اول از همه به خودم دارم میگم😔). البته اونها که رسانه دارن، دستشون برای انجام کارهای دیگری هم بازه اما هر کدوم از ما میتونیم با صحبت تو خانواده و جمع های دوستانه و فامیلی روشنگری کنیم و شبهات رو تا حدی رفع کنیم. حواسمون به حربه همیشگی شیطان که همانا نا امید کردن من و شماست هم باشه. که مگه تو چکاری از دستت بر میاد یا مثلا تو یک نفر یه نوشابه کوکا بخری یا نخری چه فرقی به حال اون شرکت به اون عظمت میکنه! یادتون میاد ماجرا پرنده ای که به نوکش چند قطره آب میگرفت و روی آتش نمرود میریخت... خبرش بعد قرن ها به ما هم رسیده چون خداست که به اعمال ما وزن میده و خدا به نیات ما کار داره، به وسع ما توجه میکنه. "لا یکلف الله نفس الا وسعها" و من الله توفیق ✍دکتر موتا کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام درسته دل ما خون شده اما امروز عیده و بچه ها چشم انتظار... آوردمشون پارک البته اینکه امروز مهد کودک زودتر تعطیل می شده و من دیگه توان نداشتم برم خونه و باز دو سه ساعت بعد سه تا بچه رو آماده کنم بیام دنبال دکتر ارنست هم بی تاثیر نیست🤷🏻‍♀️ از فضای پارک براتون فیلم گرفتم. مثل همیشه، ساکت، بکر و غرق در آرامش کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
هدایت شده از Dr.mutter
شما هم این کلیپ های خارجی رو دیدین که مامان با چند تا بچه اش رفته پارک، بعد بچه ها خودشون مشغول بازی اند و مامان هم مشغول کارهای خودش؟ مثلا داره بافتنی می بافه یا کتاب می خونه یا با دوستش حرف میزنه و یا... سوالم اینه زندگی شماها شبیه این کلیپ هاست واقعا؟ یا شما هم با دیدنشون احساس میکنید وای اونا چقدر خوشبختن و خودتون چقدر زندگی سختی دارین؟ امروز موقع برداشتن بچه ها از مهد محمد مهدی رو فرستادم اول دستشویی، از زهرایاس هم پرسیدم میخوای بری؟ گفت نه گفتم امتحانی؟ گفت نه خلاصه لباس هاشون رو پوشیدن، سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت یه پارک نزدیک ( دوتا کوچه بالاتر از مهد). وارد پارک شدیم ، بچه ها رفتن سمت تاب و منم رفتم سمت اولین نیمکت که بشینم و کتاب رمضانم رو بخونم. (یک کتاب رو از اول ماه شروع کردم و قراره هر روز ۶ صفحه بخونم تا بتونم تا اخر ماه تمومش کنم و الان چند صفحه ای عقبم🤦🏻‍♀️) هنوز ننشسته بودم رو نیمکت که زهرا یاس اومد گفت من دستشویی دارم😫 پشت سرش هم محمد مهدی گفت حالا که زهرایاس میخواد بره، منم دستشویی دارم😐 هیچی دیگه دوباره راهی مهد شدیم اینبار اما پیاده... دیگه با سه تا بچه و کالسکه خودتون تصور کنید... دوباره اومدیم پارک، نشستم رو نیمکت که کتاب بخونم _ مامان بیا من رو هل بده _ مامان خوراکی چی آوردی؟؟ _ مامان من میخوام بزم از این بالا،ولی می ترسم _ مامان....( محمد مهدی رو که انگار یکی کوک کرده بود هر سه ثانیه به بار بگه مامان بدون هیچ هدفی و اینکه در ادامه اش چیزی بگه🤐😫) _ مامان اون یکی پارک چرا نرفتیم _ مامان دستم کثیفه میشه شما خوراکی دهنم کنی _مامان... _ مامان چرا کیک داداش بزرگتره و... دوبار به خاطر آفتاب و یک بار هم به خاطر زنبورها مجبور شدم جامون رو عوض کنم. دیگه از فاطمه یاس خانوم و کارهاش نگم. یا گرسنه بود یا تعویض لازم یا دل درد و منتظر بغل... این زندگی واقعیه چند فرزندیه، نمی دونم چرا بعضی با ساختن اون کلیپ های دور از واقعیت ذائقه و تصور مردم رو تغییر میدن. مخاطی با دیدنشون احساس بدبختی میکنه جوری که انگار فقط اونه که با بچه هاش مشکل داره... آقایون هم که بعد دیدن اون کلیپ ها گمون میکنن خانومشون از صبح در آرامش کامل روزش رو تو پارک و به مفرح ترین شکل ممکن گذرونده و اخر روز انتظار یه مادر اروم و خنده رو و منطقی و فول انرژی دارن🤦🏻‍♀️ بیاین با مادر ها مهربونتر باشیم مخصوصا وقتی بچه شون اذیت میکنه صد تا اشکال به بچه و مادر و نحوه تربیت اون بچه نگیریم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
از ارسالی های شما... ممنون از لطفی که به من دارین، فقط خواستم یه نکته رو بگم، اگر مطالب چراغی تو ذهن یک نفر حداقل روشن کنه، شما با انتشار پیام ها در ثواب اون شرکید🌱
اینکه بعضی ها قبل اینکه من بگم، پیام تبریک برام فرستادن حقیقتا شگفت زده و خوشحالم کرد❤
میدونستین امسال همه مون دو روز پشت سر هم تولدمونه؟
علتش رو تو عکس نوشتم... کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب نوزدهم کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرش خیلی زیبا بود مرکز اسلامی شیعیان-آلمان شب نوزدهم رمضان سال ۱۴۰۳ کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
از بچگی بهم یاد داده بودن دعا رو باید با حضور قلب خوند تا قبول بشه، در نهایت توجه. امشب با خودم فکر میکردم چرا هیچ وقت بهم یاد ندادن چطور با حضور بچه ها به حضور قلب برسم؟ وضو میگیری رو به قبله می نشینی و کتاب خدا رو رو به روی صورتت باز میکنی و میخونی، االهم انی اسئلک به کتابک المنزل... دلت داره کم کم اماده میشه... مصحف رو می بندی و بر سر میگذاری و میخونی، اللهم به حق هذا القران... بک یا الله بک یاالله مامان من دستشویی دارم!! یه نگاه به بچه که این پا و اون پا میکنه، یه نگاه به در خروجی مسجد و دستشویی که حتی نمیدونی کجاست، یه نگاه به نوزاد توی بغلت و دخترکی که سرش رو به بازوت تکیه داده، همه توجه و حضور قلبت رو میپرونه. حضور قلب که هیچ حتی همون چهارتا خواسته و حاجت دنیاییت هم از ذهنت پاک میشه تجربه بهت یاد داده اگر الان قرآن سر نگرفتی ممکنه دیگه تا سحر فرصتش پیش نیاد حاج آقا داره پشت بلندگو هنوز بک یا الله میگه اما تو تصمیم میگیری خودت تند تند همه قسم ها رو بخونی و بعد بچه رو ببری ... با سرعت نور داری اسامی ائمه رو هر کدوم ده مرتبه صدا میزنی و وسطش چند بار سر تکون میدی برای بچه ات که باشه، الان میریم و همزمان این فکر به ذهنت میاد که در مقدمه غالب ادعیه نوشته با حضور قلب خوانده شود و تلاش کنید اشکتون جاری بشه، شده حتی قد بال مگسی... حضور قلب؟ اشک؟ تو ته تهش بتونی حواست رو جمع کنی، ترتیب امام ها رو جا به جا نگی و همزمان باهاش فکر کنی نوزاد رو با خودت ببری یا بگذاری بمونه؟ کجا بگذاریش که زیر پا نیاد، به کی بسپری بچه ها رو، کیف چکار کنی؟ راستی کفش های پسرت کجاست چون که وقت ورود با پدرش بوده و هزار فکر و خیال دیگه.( دکتر ارنست امشب کشیک بودن و نمیشد که ما رو کامل همراهی کنن) بزرگش میکنم؟ نه به قرآن این داستان زندگی آشنای غالب ما مادران چند فرزندیه میخوام غر بزنم یا منت بگذارم؟ نه به والله، که داشتن این بچه ها آرزو و تصمیم خودمون بوده و خوب می دونیم برای لحظه لحظه این ها چقدر خدا اجر برامون مینویسه، برای همین بک یالله های از ته قلب اما بدون حضور قلبمون❤ پس چرا دارم این ها رو می نویسم؟ تو روزها اخیر چند آقا برام نوشتن مطالب کانال خیلی زنونه و مادرانه شده، یا نوشتن حیف کانال خوب شماست که فقط مختص خانم ها بشه متوجه نشدم چرا کانال خانومانه شد؟ چون چندتا خاطره این چنینی نقل کرده ام؟ چطور شد که فکر کردین مخاطب این پیام ها خانم ها هستن؟ من و بقیه مادران این قصه ها رو کامل از بریم، غالبمون حتی لحظات بسیار پیچیده تر و سخت تری رو هم با بچه هامون تجربه کردیم و دم نزدیم🤐 مخاطب این نوشته ها اتفاقا بیشتر آقایون هستن. اون آقایونی که وقت ساختن مسجد سالن بزرگ و دلباز طبقه همکف رو با سقف بلندش رو میکنن مردونه و ما خانومها و مادران رو با چند تا بچه قد و نیم قد و کلی ساک و وسیله میفرستن تو یک سالن کوچک و قناس تو طبقات بالاتر گاهی حتی بدون آسانسور!!😔 مخاطب این نوشته ها اون دسته از آقایونی هستن که تو صف خرید ابمیوه و بستنی وقتی میبینن یه خانومی بچه به دست با فاصله از نفر جلویی ایستاده تا تنه نخوره خودشون رو بدون کوچکترین عذاب وجدانی جلوی اون خانوم جا میزنن و یه تنه هم روش.😤 مخاطب این خاطرات اتفاقا آقایونی هستن که موقع رانندگی و پارک کردن تو خیابون و راه گرفتن وسط بلوار تا میبینن راننده ماشین کناریشون خانومه بدون توجه به طفل معصوم هایی که صندلی عقب نشستن و بخش اعظمی از حواس و فکر راننده رو به خودشون اختصاص دادن یه بوق بلند و یه ناسزا آبدار حوالش می کنند، بهش راه نمیدن یا جای پارکش رو میگیرن😕 مخاطب این پیام ها آقایونی هستن که تو خونه به قدری که لازمه به همسرشون، مادر فرزندانشون کمک نمیکنن و صدای دو تا بشقاب جا به جا کردنشون گوش فلک رو پر میکنه و غبغبشون رو پر باد. و بی شمار مثال دیگه... کاش قبل تمام ادعیه مینوشتن شرط قبولی دعا، حضور قلب و نداشتن شاکی خصوصی است... با تشکر از همه آقایونی که اهل مراعات اند. کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
این شب ها برای این عزیز و همه بیماران ویژه دعا کنیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من نمیدونم امشب چه حوائجی دارید، چی از خدا میخواین یا چه نمازهای مستحبی میخونید. من فقط میدونم نماز واجبمون هم بدون ولایت در درگاه خدا قبول نمیشه. امشب از خدا توفیق ولایت پذیری در عمل رو بخوایم و بصیرت تشخیص حق از باطل. برای هم دعا کنیم، مخصوصا برای اون افراد ولایی که همسرشون اعتقادی به ولایت فقیه نداره. اونا خیلی سختی میکشن. مردم غزه رو در دعاهامون فراموش نکنیم🌱 ممنونتون میشم اگر من و خانواده ام رو هم به دعایی مهمان کنید کانال در ایتا دوستانتون رو به این کانال دعوت کنید🌱 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
قول داده بودم براتون اتفاقی که امسال شب تولدم تجربه کرده بودم رو بنویسم گرچه دفعه اول نبود که این اتفاق برام می افتاد اما این دفعه به نحوی متفاوت بود که من رو عمیقا به فکر فرو برد گمونم برای اولین بار گفتم اینا کجان و ما تو ایران کجا😔 اجازه بدین از اولش براتون بگم، اون روز عصر من بعد برداشتن بچه ها از مهد، دکتر ارنست رو هم از بیمارستان برداشتم و باهم رفتیم مرکز خرید برای خریدن کادو تولد؟ نه جانم برای بستن قرارداد برق خونه. اینحا شما وقتی یه خونه میگیری باید بری با یه شرکت برق به نام خودت در ادرس جدید قرارداد ببندی، برق که خوبه برای جمع اوری زباله هم باید در شرکت مربوطه ، خونه رو ثبت کنی و طبعا هزینه ماهانه اش رو بپردازی، اینجوری که ما تولد نوزادمون رو هم باید به شرکت جمع اوری زباله اطلاع میدادیم 🤦🏻‍♀️ تو زمانی که تیم اقایون (دکتر ارنست و محمد مهدی) مشغول بستن قرارداد جدید بودند (که البته اونم برای خودش دنیاییه) تیم خانوما رفتن که ابمیوه بخرن ابمیوه به دست نشسته بودیم رو صندلی های وسط پاساژ که یه خانم مسن حدودا ۷۵ساله یا بیشتر هم اومد که بشینه. براش جا باز کردیم. از همون اول شروع کرد به حرف زدن و خندیدن با فاطمه یاس تو کالسکه. ضمن بازی کردن با بچه سر صحبت رو با من باز کرد. یادم نیست اولش چجوری ، اما حرف به اینجا ها رسید که باید تلاش کنیم دنیای بهتری برای بچه ها بسازیم و... دروغ چرا از همون دو سه دقیقه اول به یه چیزی شک کردم حرف زد و زد از جنگ اکراین و روسیه که اونا با هم برادرن و چرا باید بجنگن از اینکه ما هم با هم باید در صلح زندگی کنیم و راهش اینه که ببینیم خدا از ما چی میخواد باورتون میشه از منجی هم حرف زد که بالاخره یکی میاد و مارو نجات میده و گفت اسمش تو انجیل فلانه البته وقتی من بهش گفتم ماهم به منجی معتقدیم و اسمش مهدی هست گفت وا چرا اسمش با مال ما فرق میکنه!! بعد هم گفت من برام سواله واقعا وقتی خدا فقط یکیه چرا ما چندتا دین داریم و وقتی من ترتیب ادیان رو گفتم و گفتم در اصل پیروان حضرت موسی باید به عیسی روح الله ایمان میاوردن با سر و دست و زبون تایید میکرد باید می دیدین چشماش چه برقی زد ولی وقتی گفتم بعدش همه مردم باید به پیامبر آخرین ایمان میاوردن یه طوری رفتار کرد که انگار نشنیده🤷🏻‍♀️ اخ اخ این رو بگم اول صحبتش ازم پرسید تو هم به خدا اعتقاد داری؟ گفتم بله ولی دلم میخواست بگم نه پس خودازاری دارم که حجاب کردم🤣 گمونم کل گفت و گو ما حدود ۲۰ دقیقه شد یه نکته جالب دیگه اش این بود که اول صحبت شروع کرد به تعریف از روسری من که مثل دسته های گل میمونه و چه زیباست و بعد در کمال تعجب از مقنعه زهرایاس هم تعریف کرد چیزی که من تا حالا تو آلمان ندیده بودم. خارجی ها انگار یک گارد پنهانی نسبت به حجاب بچه ها دارن. مدام تکرار میکرد ما باید ببینیم خدا ازمون چی میخواد یا من تو انجیل خوندم که فلان.. حرف از جنگ اکراین میزد اما وقتی گفتم کاش حرف زدن از جنگ فلسطین تو آلمان ممنوع نبود و این خلاف قانون آزادی بیان در آلمانه میگفت چرا باید از جنگ حرف بزنیم باید از صلح و دوستی حرف بزنیم😐 مهم نبود من چی میگم اون بلد بود با روش های ناجوانمردانه حتی ، بحث رو به جایی که میخواد برگردونه. خیلی حرفه ای و آموزش دیده بود آخرش که دید من این پا و اون پا میکنم گفت من روی انجیل مطالعه و تحصیل کردم و یه جزوه ای دارم که سوالات رایج رو در مورد زندگی و هدف ما و وظیفمون جواب داده به زبون خودمون همون پاسخ به شبهات. اجازه دارم جزوه رو بهت بدم؟ اینجا بود که فهمیدم شک اولیه ام درست بوده و بعد یه پوشه مرتب از کیفش در آورد واز توش یه جزوه به من داد دعوت به مسیحیت! دفعه اولی نبود که تجربه اش میکردم اما در مرتبه های قبلی ، همیشه طرف مقابل همون اول هدفش رو از گفتگو میگفت نه مثل این گول زنک طور. مدام سعی میکرد حرف رو بکشونه به آینده بچه ها و احساسات مادرانه من رو تحریک کنه. غیر از اون سن این خانم خیلی عجیب بود! ۷۵ سال اخه! ۷۵ ساله های ما کجا و ۷۵ ساله های اینا کجا😔 یه تجربه جالب قبلیم این شکلی بود که یه بار تو یکی از شهر های آلمان با مامانم تو خیابون حرف میزدیم که یه خانم آلمانی اومد و به فارسی!!گفت میتونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم و شروع کرد به توضیح دادن مسیحیت آخرش هم گفت اگر سوالی داشتیم بریم موسسه شون و رایگان آموزش ببینیم و حتی گفت اگر سر کار میرین من میتونم یکشنبه ها براتون وقت بگذارم آلمانی ها رو بکشی از تعطیلات یکشنبه شون نمیگذرن ها! فکر کن طرف رفته بود فارسی یادگرفته بود برای دعوت و جذب مخاطبان فارسی زبان به مسیحیت🤐 مقایسه و قضاوت های بیشتر رو به عهده خودتون میگذارم🤷🏻‍♀️ کانال در ایتا عضو شوید👇👇 مشاهدات و تجربه های یک مادرِ دندانپزشک ساکن آلمان https://eitaa.com/joinchat/3509321946Cbb998519ef انتشار مطلب فقط با ذکر منبع
خارج رفته‌ها چند دسته‌اند... گروهی از خارج رفته‌ها با هدف یا آرزوی رفاه بیشتر مهاجرت می‌کنند. یعنی یک هدف شخصی. از این گروه برخی موفق می‌شوند، برخی هم موفق نمی‌شوند و یک زندگی حداقلی را در خارج از کشور و گاهی با تحمل سختی بیشتر می‌گذرانند. برخی هم پس از مدتی و پس‌اندازی بر می‌گردند چون رفاهی که دنبالش هستند را ترجیح می‌دهند در وطن خود کنار خانواده خود بسازند. همچنان اهداف شخصی است و هرجا شرایط مادی و روحی شخصی‌شان مساعد شود را انتخاب می‌کنند. اما گروهی از خارج رفته‌ها به تنها چیزی که فکر نکرده‌اند رفاه بیشتر است. حتی برخی در کشور خود رفاه بیشتری داشتند و آن را با یک نیت و هدف و آرزوی غیرفردی، رها کردند و رفتند... از این گروه برخی با هدف کسب دانش و آوردن آن به کشور خود مهاجرت کردند. یا تلاش کردند شخصیتی بدرد بخور شوند از کنار سیرو فی الارض و تجربه‌های زیسته، تا بتوانند در سرزمین خود شخصی پخته‌تر و موثرتر شوند، لذا سختی‌های غربت را به جان خریدند و پس از مدتی هرچند در خارج به ثبات و آرامش خوبی رسیده باشند، باز هم در وقت و زمان خودش آنجا را رها کردند و به وطن خود که شاید در تلاطم هم بوده باشد بازگشتند. چون از اول دنبال آرامش و رفاه بیشتر نبودند که آنجا را هدف ماندن قرار دهند... پیش فرض بسیاری، درباره عموم افرادی که مهاجرت می‌کنند یا برای مدت معینی از کشور خارج می‌شوند این است که همه به دنبال اهداف شخصی که عموما رفاه مادی است رفته‌اند، لذا وقتی فرد با اعتقاد و بر مبنای فکری و تصمیمی می‌گوید: می‌خواهم برگردم، با تعجب و نگرانی می‌گویند؟ چرا؟ مگر عقلت کم شده است؟! این افراد دنیا را فقط از زاویه دید خود می‌بینند. فلسفه زندگی و هدف خلقت در ذهن‌شان خلاصه شده در خور و خواب و پوشاک بهتر. اما اینطور نیست... رفاه با حس آسایش فرق می‌کند و ممکن است یکی در رفاه باشد اما آسایش روح و روان را هرگز تجربه نکند و یکی منهای رفاه، غرق در آسایش نیت‌ها و تلاش‌های توام با رنج خود باشد. پس پیش از نصیحت افراد از دغدغه رفتن و یا بازگشتشان جویا شوید، یا فلسفه تصمیمشان را بپرسید. بسیاری از پیش‌فرض‌های ما غلط است. شهید دکتری مصطفی چمران به آمریکا رفت برای کسب علم بیشتر، سختی‌های زیادی متحمل شد و ادامه داد تا به ثبات خوبی رسید، اما در بحران لبنان، همه چیز را رها کرد و به آنان پیوست و بعد از انقلاب اسلامی ایران که همه چیز ثبات خود را از دست داده بود به ایران بازگشت و در سخت‌ترین شغل‌ها و در معرض پرحاشیه‌ترین کارها و تلاش‌ها و رنج‌ها خود را قرار داد و در نهایت به نثار جان هم رسید. این مهم است که دنیا را فقط از شیشه عینک خود نبینیم... برای انسان‌هایی رسالت و مأموریت حضورشان در این دنیا، خانه و ویلای کنار دریا و ماشین خاص و شغل و درآمد با ثبات و بی حاشیه نیست، برخی زندگی را «عقیده بر حق و جهاد در راه آن» می‌بینند. اگر این جهاد در شرق و غرب عالم باشد برایشان فرق نمی‌کند. این الگو فقط در ادیان آسمانی دیده می‌شود که تعالی و نجات بشریت هدف و آرمان باشد که برای تحققش حتی ثبات و آرامش خود و خانواده‌ات را بهم بزنی، زندگی هدفمند ولو در سختی‌ را به زندگی بی‌هدف ولو در رفاه ترجیح دهی و به آرمانی و ارزشی فراتر از رفاه مادی و دنیایی بیندیشی... مانند انبیا و اولیا مانند معصومین شیعه مانند رزمندگان اسلام مانند آن خارج رفته‌هایی که وضعیت زندگی‌شان کم از جهاد در راه خدا نیست... ✍️ثبت مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در هلند، فرانسه و ایران @ninfrance
با خیال راحت دیگه سلام نکنید و منتظر جواب سلام هم نباشید😁 بعضی وقتا یکی پیام میده میخونم جواب نمیدم حالا به‌هر دلیلی، یا وقت نیست یا یادم میره، یاهرچی بعدش میاد میگه حداقل جواب سلامو میدادی، واجبه نه آقاجون واجب نیست😝 | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0