علوی زیستن یعنی عبور از پرده های توهم و زندگی خیالی و روبه رو شدن با مقصد و معنا
بستگی داره بدونی کجا ایستادی و در چه نقطه ای از خودآگاهی قرار داری و بخواهی بدستش بیاری و الا همش توهم و سرگرمی بیش نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما یک راه دیگری را داریم می رویم
ما گاهی راه نیافتاده ایم ،گاهی راه اتفاده ایم اما الیک نیست
شیخ جعفر ناصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دری را که به عمد به روی تو بسته می شود هرگز دوباره نکوب!
استعمار ذهنی قوی ترین جریان تاریخ بشری است که رشته به رشته زندگی مان را بافته است.
خواسته بافنده در همه انتخاب های ما نهفته است.
انسان ها ریشه استعمار را تقویت
و آن را آبیاری می کنند.
نمی دانند که آزادی های کوچک به استعمار ذهنی بزرگ تر منتهی می شود
آیا میشه صخره استعمار را شکست؟
شکسته های صخره،گره ها و انتخاب های ذهنی ما است.
صخره را نمی شود یکجا بلند و به قعر دریا انداخت،عاقلانه هم نیست.
صخره را باید شکست و خرد کرد تا صدای شکستن آن تاریخ سازی و ذهنیت سازی کند
تنها راه خروج از بن بست ذهنی ،شکستن صخره استعمار است.توهم
مثل ابراهیم خلیل که به جای ستیز با خلق الله مستقیما سراغ صخره ها و بتان که ذهن مردم را تسخیر کرده بود رفت و آن ها را در هم شکست.
صدای شکستن بتان قرن ها است که در گوش انسان ها میچرخد اما شنیدنی هایی که استعمار ذهنی را به چالش نکشد چه فایده ای دارد؟؟
ابوقاسم
8b55b6b4_f77a_486a_98e4_fb7b3b962639_245788_۰۵۰۲۲۰۲۵.mp3
12.4M
تشرف اسماعیل هرقلی خدمت امام زمان علیه السلام،از زبان مرحوم کافی
بیا که به تنگ آمدیم از این تزویر
زدست منتظرانت خلاص کن همین😭
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد
چه اشک هاکه در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شدنیامدی
برای ماکه خسته ایم ودلشکسته ایم نه
برای عده ای چه خوب شدنیامدی
اللهم عجل لولیک الفرج
شهید آوینی: عقل معاش میگوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق میگوید که بیدار باش...
عقل معاش میگوید که شب هنگامِ خفتن است، اما عشق میگوید که بیدار باش، در راه خدا بیدار باش تا روح تو چون شعاعی از نور به شمس وجود حق اتصال یابد. عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است، اما عقل معاد میگوید که همهی چشمها در ظلمات محشر، در آن هنگامهی فزع اکبر، از هول قیامت گریانند، مگر چشمی که در راه خدا بیدار مانده و از خوف او گریسته باشد. عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق میگوید: چگونه میتوان خفت وقتی که جهان ظلمتکدهی کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ عشق میگوید: چگونه میتوان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا از زمین کرب و بلا میجوشد و تو را فرا میخواند؟ چگونه میتوان خفت و جهان را در کف جهال و قدارهبندها رها کرد؟ نه، شب هنگام خفتن نیست.
ای یومى من الموت افر
یوم لم یقدر ام یوم قدر
یوم لم یقدر لا اخشى الوغى
یوم قد قدر لا یغنى الحذر
کدام روز از مرگ فرار کنم؟
روزی که مرگ، مقدر نشده یا روزی که مقدر شده؟
روزی که
مقدر نشده، از هیاهوی جنگ نمیترسم
روزی که مقدر شده، فرار فایدهای ندارد