🍁
زندگی را ...
گر توانستی به کام یک نفر شیرین کنی...
یا توانستی زمین تشنه ای را سرخوش از باران کنی...
گر توانستی تو یک مرغ گرفتار از قفس بیرون کنی...
یا توانستی که دیوار اسارت از بنا ویران کنی...
گر توانستی به خوان رنگی ات یک رهگذر مهمان کنی...
یا توانستی بدون حاجتی هم ذکر آن یزدان کنی...
گر توانستی لباس بی ریای عاشقی بر تن کنی...
میتوانی آن زمان
فریاد انسان بودنت
بر کوی و برزن برزنی .....
💠 @e_adab 💠
•| #عشاق_بخوانند 👩🏻💻♥️|•
🕊⸤ عاشق ڪردن مردها ،
زیاد هم ڪار سخٺے نیسٺ ؛
همین ڪه حرفشان را بفهمے ،
قربون صدقہے مردانِگیشان بروے ،💕
قبولشان داشٺه باشے ،
و به استقامَٺشان ٺڪیہ ڪنے! ؛
جنگجو ٺرین مردِ عالم هم ڪه باشند ؛
دل مےدهند ...
و در هواے ٺو ، همان پسر بچہاے
مے شوند ؛
ڪه دلش قربون صدقہهاے گاه و بیگاهِ
ٺو را مے خواهد...!🖇🤍 ⸣♥️💋
#دانستنی_عاشقانه 💝
♥️🕊
💠 @e_adab 💠
💟 داستان کوتاه
روزی شاگرد یک استاد از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. استاد از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی.
استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟»
شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.»
استاد از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.»
استاد گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.»
•✾
💠 @e_adab 💠
درون ادمها رادر زمان عصبانيت بشناسيد ، حرفهايی كه ادمها در زمان عصبانيت به شما ميزنند ،
واقعی ترين نظر انها در مورد شماست !
#دكتر_الهی_قمشهای
💠 @e_adab 💠
🕊﹝زنـدِگیزیبـٰاستْ💞﹞
یَعنـۍ
دُࢪستْاَزهَماݩلَحْظها؎ٖکهِ
﹝تـُـو﹞
تَمـامِ﹝زندِگَیاَم﹞شُـدیٖ♥🫧🌟🍒
♥️🕊
💠 @e_adab 💠