#برو کشکتو بساب
میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.
شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب.»
💠 @e_adab 💠
آنکه رخسار تو را این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
#عماد_خراسانی
💠 @e_adab 💠
شب به تنهایی خودش،
مأمور بر آزارِ ماست...
وای از آن ساعت
که با"غَم"هم تبانی میکند
#حسین_فروتن
💠 @e_adab 💠
#انرژی_مثبت😍
خدای مهربانم ❤
آشفته بازاریست دنیا😔🌍
و من جز تو ؛ پناهگاهی سراغ ندارم❤
دستانـم را بگیر و رهایم نکن✋
ای تکیهگاهِ محکـمِ من🙏
#صبح بخیر
💠 @e_adab 💠
قرار نیست
چهل سال بگذرد از تو
تو قبل از آمدنت هم
پیمبرش بودی...
#علی_اکبر_لطیفیان
💠 @e_adab 💠
در هوا از دود مكتوبم كبوتر زاغ شد
نامه ى احوال گويى نامه ى اعمال بود!
#طالب_آملی
💠 @e_adab 💠
با تبسم های گرمت
روز من آغاز شد
صبح آمد
خنده ات جاریست
لبخندت بخیر ...
#فرامرز_عرب_عامري
💠 @e_adab 💠
دوست دارم براي تو با همه فرق كنم
خودم و توى چشات يه تنه غرق كنم
#پدرام_پاريزي
💠 @e_adab 💠