غربت نشسته بر دلم ،درمان ندارد که
این جا که زندگی به من آسان ندارد که
من با تمام ماه ها در سال می گریَم
مرداد و تیرو مهر و آبان ندارد که
هرجا که هست می دود این سمت دلتنگی
شیراز و اصفهان یا تهران ندارد که
ماهی همیشه لاجرم وابسته بر آبست
دریا و تنگ و حوض یا لیوان ندارد که
یوسف همیشه جای در قلبِ زلیخا داشت
کنعان و مصر و چاه یا زندان ندارد که
اینجا دوباره پرسه هایم رو به تنهاییست
آفتاب و ابر و باد یا باران ندارد که
پژمرده می شود گلی بی باغبان آخر
در کوه و باغ و دره یا گلدان ندارد که
این گله خویش در به در دنبال گرگان اند
ربطی به ضعفِ عقل این چوپان ندارد که
روزی به روی قبر ما یک لاله می روید
ما زنده ایم و زندگی پایان ندارد که
#حسین_وصال_پور
💠 @e_adab 💠
از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه
شد چشم من خراب دل و دل خراب چشم
#صائب_تبریزی
💠 @e_adab 💠
شخصی برای اولین بار یک کلم دید!
اولین برگش را کند،
زیرش به برگ دیگری رسید
و زیر آن برگ یه برگ دیگر و ...
با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه
که اینجوری کادو پیچش کردن!
اما وقتی به تهش رسید و برگها تمام شد
متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده، بلکه کلم مجموعهای از این برگهاست...
داستان زندگی هم مثل همین کلم است!
ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم
و فکر میکنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،
در حالیکه همین روزها آن چیزیست که
باید دریابیم و درکش کنیم...
و چقدر دیر میفهمیم
که بیشتر غصههایی که خوردیم،
نه خوردنی بود نه پوشیدنی،
فقط دور ریختنی بود...!
زندگی، همین روزهاییست
که منتظر گذشتنش هستیم...
#حکایت
💠 @e_adab 💠
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی
#قیصر_امین_پور
💠 @e_adab 💠
روزی دم یک روباه در حادثهای قطع شد. روباههای گروه پرسیدند دمات چه شد؟
چون روباهها از نسلی مکار میباشند، گفت: خودم قطعاش کردم گفتند چرا؟ این که بسیار بداست و معلوم میشود. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک. احساس راحتی میکنم! وقتی راه میروم فکر میکنم که دارم پرواز میکنم ...
یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمیتوانست تحمل کند، نزد روباه اولی رفت و گفت: برادر تو که گفته بودی سبک شدهام و احساس راحتی میکنم. منکه بسیار درد دارم!
روباه اولی گفت: صدایش را درنیاور اگر نه تمام روز روباههای دیگر به ما میخندند هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ وگر نه تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت
همان بود که تعداد دمبریدهها آنقدر زیاد شد که بعداً به روباههای دمدار میخندیدند
وقتی در یک جامعه افراد مفسد زیاد میشوند آنگاه به افراد باشرف و باعزت میخندند. گاهی هم آنها را دیوانه میدانند
#حکایت
💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ریشہ های قالی را تا میکنیم تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را
با تبر نامہربانی قطع می کنیم و
اسمش را می گذاریم برخورد منطقی...
دل می شکنیم و
اسمش می شود فہم و شعور...
چشمی را اشکبار می کنیم و
اسمش را می گذاریم حق...
غافل از اينكه اگر در تمام این موارد
فقط کمی صبوری کنیم
دیگر مجبور نیستیم عذرخواهی کنیم...
ریشه ی زندگی انسانہا را دریابیم و
چون ریشہ های قالی محترم بشماریم.
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
وقتی از یه نفر میرنجی...
حتی اگه بگی بخشیدیش
یه چیزی ته دلت می مونه...
کینه نیست...
یه جای زخمه
یه چیزی که نمیذاره
اوضاع مثل قبل بشه...!
هر چقدر هم که تلاش کنی
و خودتو بزنی به اون راه
و بگی نه...
بی فایده ست!
یه چیزی این وسط از بین رفته
و جای خالیش تا همیشه درد میکنه
یه چیز سنگین مثل
"حرمت
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
وقتی ازت میپرسه چرا دوسم داری این شعر سعدی رو براش بخون :
همهکس را تن و اندام و جمالست و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند
تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی
#سعدی
💠 @e_adab 💠