03 Donavazi Tar Va Ney.mp3
11.28M
گفتگوی نی و تار🌸
در نظربازیِ ما بیخبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
💠 @e_adab 💠
شخصی مادرش آلزایمر داشت...
بهش گفت مادر یه بیماری داری ، باید بخاطر همین ببریمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت: چه بیماریی؟
گفت: آلزایمر
گفت: چی هست؟
گفت: "یعنی همه چیو فراموش میکنی"
گفت انگار خودتم همین بیماریو داری
گفت: چطور؟
گفت: انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی، قامت خم کردم تا قد راست کنی
پسر رفت توی فکر...
برگشت به مادرش گفت: مادر منو ببخش
گفت: برای چی؟
گفت: به خاطر کاری که میخواستم بکنم
مادر گفت:
"من که چیزی یادم نمیاد..."
به سلامتی تمام مادرها ❤️❤️❤️
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
Del Mehre Rokhe To .mp3
4.27M
شعر از باباطاهر با هنرنمایی هنرمند بزرگ استاد آواز محمدرضا شجریان🌸
ز دل مهر تو ای مه رفتنی نی
غم عشقت بههر کس گفتنی نی
ولیکن شعله مهر و محبت
میان مردمان بنهفتنی نی
💠 @e_adab 💠
مَن اگر؛روزی بخواهَم عشق نقاشی کنم..
یکطرف دل ؛یکطرف اعجازراخواهم کشید..
نقشِ تنهایی؛ ِخودرایک قناری درقفس..
آنطرف باعشق؛ ِتوپَرواز راخواهم کشید..
عاشقی را گر بخواهم؛ با قلم مَعنا کُنم..
نَقشی ازیک کوچِ ؛بی آغاز راخواهم کشید ..
گر بگویی؛ عشق را جور ِ دگر تَرسیم کن...
جادّه ی ِپُر از نَشیب؛ ِراز راخواهم کشید..
گر بگویی در کبوتَر ؛ عشق را نَقشینه کُن..
آسمانی بی غم ِ ؛شَهباز را خواهم کشید..
گر اَسیری را بخواهَم؛ خوب نَقاشی کنم..
درقفس غمگینیِ؛ یک باز راخواهَم کشید..
آروزی هَردرخت،مرگ ِدرخت اَندازهاست..
زین سبب مردی؛ تبَراَنداز را خواهم کشید ..
هیچ نَقشی سَخت تَر؛ازغَمزهُ ونازِ تونیست..
تا ابَد ؛بر لوحِ دل؛ این ناز را خواهمکشید
#شهریار
💠 @e_adab 💠
❣ کسی را اگر دوست داری...
یک لحظه به نبودنش فکر کن...
دلت اگر نریخت،دلش را نلرزان...!
❣ آسمان همیشه آبی نیست...
و آدم ها همیشه از سمتی که فکر می کنند
محکم است می افتند...
❣ هزار سال هم که بگذرد...
تلخی دهان آدم های بریده را
تمام شکر های دنیا هم عوض نمی کند...
❣ کسی را اگر دوست داری،
برایش همان باش که می خواهی باشد...
و یادت باشد...
تمام برگهای تقویم...
سهم تمام آدم ها نمی شود...
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
بیتو شـاید: بـاز چشمی تَر کنم
یــا؛ کـه شــعرِ مولوی از بَـر کنم
شـاید: از ژرفــایِ غمگیـنِ غــزل،
شِــکوهیِ بیهَمنَـوایی، سـَر کنم
بیتــو شایـد: در پنــاهِ آسِــمان،
هِجرَتَت را، از دلـــم بــــاور کنم
شایـد: از پَستویِ خشمی مُلتَهِب،
تیـغهیِ عشـقِ تـو را خنـجر کنـم
یا؛ که شایـد: دَخمهای پیدا شَوَد،
خاکِ سردش را به تَن، بستر کنم
شاید: از بارانترین، رگبــارِ اَبــر،
جامــهای نیلوفـرین، در بَـر کنـم
از هجومِ بُغـضِ سرکش، در گِلو،
کِشـتیِ "مِهـــرِ" تـو را لَنـگَر کُنَـم
پرتو! یک دنیا "سکوت" وُ خاطره
"گفتوگو" بــا کـوهِ خاکستر کنم
رفتــهای؛ دور از نــگاهِ پنـــجره،
شاید: ایـن غمنـامه را دفتـر کنم
💠 @e_adab 💠
🔴 پیرمرد مومنی که بخاطر فراموشی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) تمام اعمال خوبش از بین رفت!
🔸فیلمی از یک پیرمرد مذهبی اهل مسجد و هیئت در فضای مجازی موجود است که میگوید: من با اینکه اعمال خوب بسیار زیادی انجام دادم و به خیال خودم کارهای خوبم مرا راهی بهشت خواهد کرد، دچار مرگ موقت شدم. من تمامی اعمال خوبم را در چیزی شبیه چمدان مشاهده کردم اما این اعمال هیچ کدام نمیتوانست مرا کمک کند و من نگران بودم.
🔸آنجا به من گفتند درست است که شما کارهای خوبی داشته ای، اما شما هیچ عملی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام ندادی. جوابی نداشتم کارهای خوب من زیاد بود اما در زمینه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ کاری انجام نداده بودم نه دعایی نه توسلی و نه تلاشی در جهت شناخت ایشان. من نگران اعمال خوبم بودم که حبط شده بود و نمی توانستم از آنها استفاده کنم. در همان شرایط و در پیشگاه ملائک دستانم را به سوی آسمان بردم و از عمق جان گفتم: «اللهم عجل لولیک الفرج» و این ذکر را بارها تکرار کردم.
🔸در همین حال دیدم درب صندوقچه اعمال من باز شد اعمال خوبم به سوی من آمد و....
این پیرمرد ادامه داد: از روزی که خداوند عمر دوباره به من داد هرجا میروم و هر کاری انجام میدهم امام زمان را یاد میکنم و به همه میگویم دعا کنید تا ظهور و فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صورت بگیرد که گشایش تمام گرفتاریهای بشر در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است
#حکایت
💠 @e_adab 💠