eitaa logo
هامون
44.9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
635 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟ گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟ گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟ گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟ گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟ گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟ 📗 @e_adab
ایمان همه ی چیز رو ممڪن میڪنه امید همه ی چیز رو ردیف میکنه عشق همه ی چیز رو زیبا میڪنه اميدوارم هر سه رو در همه ی احوال زندگیتون داشته باشید. صبح بخیر 📗 @e_adab
شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد. شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ي حيوانات ديگر دريده شود. از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست، شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد. ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت. با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد. و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد… نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه . 📗 @e_adab
در روزگاران گذشته، این «سواس» ها در مناطق کویری ایران مثل کرمان به‌عنوان کفش و دمپایی استفاده می‌شدند. «سواس» از نوعی برگ درخت خرما ساخته می‌شد و یکی از مزایای آن، علاوه بر محکم بودن، این بود که وقتی این کفش‌ها را خیس می‌کردند تا مدت زیادی با استفاده از جریان هوا پا را خنک نگه می‌داشت. 📗 @e_adab
امان از تعجیل در قضاوت و نتیجه گیری عجولانه ! مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد: “پدر نگاه کن درختها حرکت می کنند” مرد مسن با لبخندی هیجان پسرش را تحسین کرد. کنار مرد جوان، زوج جوانی نشسته بودند که حرفهای پدر و پسر را می شنیدند و از حرکات پسر جوان که مانند یک بچه 5 ساله رفتار می کرد، متعجب شده بودند. ناگهان پسر دوباره فریاد زد: ” پدر نگاه کن دریاچه، حیوانات و ابرها با قطار حرکت می کنند.” زوج جوان پسر را با دلسوزی نگاه می کردند. باران شروع شد چند قطره روی دست مرد جوان چکید. او با لذت آن را لمس کرد و چشمهایش را بست و دوباره فریاد زد:” پدر نگاه کن باران می بارد،‌ آب روی من چکید. زوج جوان دیگر طاقت نیاورند و از مرد مسن پرسیدند: “‌چرا شما برای مداوای پسرتان به پزشک مراجعه نمی کنید؟!” مرد مسن گفت: ” ما همین الان از بیمارستان بر می گردیم. امروز پسر من برای اولین بار در زندگی می تواند ببیند!” 📗 @e_adab
«دختری که در نماز پرواز می‌کند» طلا برد👌🏻 احمد خطیری با عکس دختری که در نماز پرواز می‌کند جوایز اصلی‌ترین چهل و سومین جشنواره بین المللی هنر عکاسی نرماندی فرانسه مدال طلای فیاپ (فدراسیون جهانی هنر عکاسی) از آن خود کرد. 📗 @e_adab
پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ مادر گفت غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی.پسر گفت ای كاش نمیومدی تا باعث خجالت و شرمندگي من نشی... همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد. خبر به گوش مادر رسيد .مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم بترسن.. چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود : پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود و در اوج زیبایی بودم و بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1چشممو به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش .. اشك در چشمهای پسر جمع شد.. ولی چه دیر... 📗 @e_adab
#دیالوگ_های_ماندگار خیلی جالبه! وقتی ما دخترها ناراحت هستیم فکر میکنن عصبی هستیم، و وقتی خوشحالیم فکر میکنن دیوونه‌ایم! 🎥 دیو و دلبر 📗 @e_adab
#داستان_دوستان #محمدمهدی_اشتهاردی در انتظار بلال حبشى پيامبر (ص ) با مسلمانان در مسجد بودند، هنگام نماز بود، ولى آن روز بلال حبشى در مسجد ديده نمى شد، تا اذان بگويد، همه در انتظار آمدن او بودند، سرانجام بلال با مقدارى تأ خير به مسجد آمد. پيامبر (ص ) به او فرمود: چرا دير آمدى ؟!. بلال گفت : به سوى مسجد مى آمدم ، از كنار در خانه حضرت زهرا (ع ) عبور كردم ، ديدم فاطمه زهرا (ع ) پسرش حسن (ع ) را (كه كودك بود) به زمين گذاشته ، و كودك گريه مى كرد، و خود حضرت زهرا (ع ) مشغول دستاس ‍ (آسيا كردن گندم يا جو) بود. به آن حضرت عرض كردم : يكى از اين دو كار را به عهده من بگذار، هر كدام را كه دوست دارى ، يا نگهدارى كودك را يا دستاس را؟ فرمود: من نسبت به پسرم ، مهربانتر هستم . او به نگهدارى كودك پرداخت و من به دستاس و آسيا كردن مشغول شدم ، و همين باعث دير آمدن من به مسجد شد. رسول اكرم (ص ) براى بلال دعل كرد و فرمود: رحمتها رحمك اللّه : نسبت به فاطمه (ع ) مهربانى كردى ، خداوند به تو مهربانى كند. 📗 @e_adab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 بنام خدا🌹 🐑 🐂 سلام و عرض ادب و احترام 🌺خیرین بزرگوار بازهم نیازمند یاری شما بهاری های عزیز هستیم و این بار در عید قربان با مشارکت شما بزرگواران بتوانیم سفره نیازمندان را به قربانی عید قربان رنگین نماییم. 🔸بسیاری از نیازمندان توانایی تهیه گوشت و اقلام مورد نیاز خود را نداشته اما همواره با کمک های شما بزرگواران توانسته ایم گوشه ای کوچک از دردشان را التیام دهیم. 👈👈من نیز در قربانی سهیم می شوم... با مشارکت در ☺️👇 ۳۱۳ سهم ، سهم هر نفر ۳۰,۰۰۰ تومان می‌کنه راه‌های پرداخت کمک‌های نقدی 1️⃣ شماره کارت 💳 6037997950144171 2️⃣ پيپينگ 🏧 Payping.ir/@nikookaryimamkhomeini ☎️02156736659 📱09029924569 کانال مرکز نیکوکاری امام خمینی(ره) 🆔 http://eitaa.com/joinchat/2097545252Cf93f939a54
ناسا در سال 1976 نام یکی از کوه های سطح کره ماه که 8 کیلومتر قطر داشت را به اسم شاه ایران، کوه اردشیر نامگذاری کرد. اردشیر اول هخامنشى به علم ستاره شناسی و ‌نجوم کاملا آگاه بوده است! 📗 @e_adab