eitaa logo
هامون
44.5هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
664 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آن جا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود از آن جا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر؟ مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ. 📚 جناب امام محمد غزالی، کیمیای سعادت 💠 @e_adab 💠
بي آنكه چيزي بگويي قدم هايت تندتر مي شود به خانه ميرسي لا به لاي كتابت شعري است كه سيگارت را روشن مي كند #محمدرضا_عبدالملكيان 💠 @e_adab 💠
عادت کرده ایم آنقدرکه یادمان رفته است شب مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد ویک روز آنقدرصبح می شود که برای بیدار شدن دیر است ... #لیلا_کردبچه 💠 @e_adab 💠
خراب شود بازار ساعت فروش ها ساعتی که با تو بودم; پیدا نمی شود... #صادق_حسینی 💠 @e_adab 💠
✍به‌نام‌الله ... روزی خبر رسید که قرار است «ره» به بغداد بیاید، مردم بغداد تعطیل عمومی اعلام نموده و به استقبال شیخ حرکت کردند. سفیر ایران در بغداد هم طبعاً یا تصنعاً می‏‌خواست برای استقبال حرکت کند که ناگاه یکی از سفرای خارجی «سفیرروسیه» بر او وارد شد، سفیر ایران از رفتن به استقبال منصرف شد ولی آن مرد فهمید که سفیر ایران قصد رفتن به جایی داشته و پرسید به کجا می‌‏خواستید بروید؟ جواب داد: به استقبال شیخ مرتضی ، مرجع بزرگ . آن فرد که متوجه شد شخص عالیقدری می‌خواهد بیاید، اظهار تمایل نمود به همراه سفیر ایران در استقبال شرکت کند. بر مرکب‌هایشان سوار شدند و از میان مردم گذشته و با سرعت خود را رساندند و در انتظار جلال و موکب پرشکوه شیخ بودند تا آنکه دیدند شیخی بر الاغ برهنه‌ای سوار است و بدون هیچگونه آلایشی به همراه یک‌نفر به طرف بغداد می‌‏آید، فکر کردند مسافری غریب است و سفیر ایران و همراهانش که شیخ را نمی‌‏شناختند، بدون اعتناء از کنار او گذشتند، اما طولی نکشید آن شیخ به جمعیت رسید‌. ناگهان صدای و سلام و غوغای شادی بلند شد و مردم، مانند دریای مواج به طرف شیخ آمده و دور او را گرفتند و زیارتش می‏‌کردند، معلوم شد آن شیخ ساده و بی‌پیرایه‌‏ای که سوار الاغ بود، همان مرجع تقلید بزرگوار و جلیل‌القدر مسلمانان است که مردم برای دستبوسی او سر از پا نمی‌شناسد. سفیر اجنبی، حیرت‌زده و مبهوت در مراجعت به طرف شهر به سفیر ایران گفت: شنیده بودم که (ع) با آن همه عظمت و پیروانی که داشت، پیاده راه می‏‌رفت و بر الاغ برهنه سوار می‏‌شد، اما باور نمی‌‏کردم. ولی امروز با دیدن این شیخ جلیل، یاد مسیح برایم زنده شد و یقین پیدا کردم آنچه در سیرهٔ انبیاء شنیده‌‏ام صحیح است و بدان عقیده پیدا کردم. 📙مردان علم در میدان عمل، نویسنده: نعمت الله حسینی، صفحات ۱۳۰ و۱۳۱ 💠 @e_adab 💠
آن بوسه ی آخر که گرفتم اثرش هست بر روی لبم طعم غلیظ شکرش هست تعبیر دل انگیز دل و یک بغل آغوش در قهوه ی قاجاری چشم قجرش هست 💠 @e_adab 💠
‌ روزگارم به تو گرم و شبم آرام از توست محفل انس من از روی مهت آذین است #شهاب_الدین_لطیفی 💠 @e_adab 💠
تو آرزوی محال من باش رفیق من مال توام تو مال من باش رفیق دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ توام لطفا نگران حال من باش رفیق 💠 @e_adab 💠
‌‌ هر شب به دوست داشتنت سجده می کنم این دین تازه ایست که پیغمبرش تویی #فرامرز_عرب_عامری 💠 @e_adab 💠
من ميروم از اين حوالي دورتر باشم بغضم مگر دست از گلوي شهر بردارد #رويا_باقري 💠 @e_adab 💠
دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست من سرخوشم از لذتِ این چشم به راهی.. #فریدون_مشیری 💠 @e_adab 💠
در مدرسه حتی تو نرفتی ز خیالش.. استاد از او هندسه پرسید، غزل گفت..!! 💠 @e_adab 💠