11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دسر_آمریکایی 😍😋
مواد لازم برای توپک شکلاتی:
بیسکویت پتی بور کاکائویی نصف ی بسته
موز 🍌له شده ۱ عدد
گردو خرد شده ۵ عدد
شکلات تخته ای🍫 ۳۰ گرم
خامه صبحانه ۳ ق غ خ
مواد لازم برای دسر شکلاتی🍫
شیر دو لیوان یا نیم لیتر
شکر ۳ ق غ خ
نشاسته ذرت ۲ ق غ خ
کره ۱ ق غ خ
پودر کاکائو ۱ ق غ خ
طرز تهیه توپک شکلاتی؛
ابتدا گاناش رو اماده کنید,
برای تهیه گاناش شکلات🍫 و خامه رو روی حرارت کم بذارین تا شکلات ذوب بشه و با خامه مخلوط کنید تا یکدست بشه و بعد با موز🍌 و بیسکویت 🧇خردشده و گردو خرد شده مخلوط کنید .
به اندازه ی ی گردو از مواد بردارین و گرد کنید و داخل ظرف بچینید
🌱با این مواد ۱۰ تا توپک درست میشه
حالا نوبت دسر شکلاتیه😋
شیر و شکر و پودر کاکائو و نشاسته ذرت رو باهم مخلوط کنید و روی حرارت بذارین و مرتب هم بزنید تا غلیط بشه و در اخر کره رو اضافه کنید و مخلوط کنید تا کره ذوب بشه.
وقتی از داغی افتاد روی توپک شکلاتی بریزین و تزیین کنید
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
عاشقان حجاب🇵🇸
‹💔🕊›
⊰•💔⛓🕊•⊱
.
مجلسختمبرایتگرفتیمزهرا
روضہاتراحسنخواند
حسینغشکرد💔!'
.
⊰•🕊•⊱¦⇢#فــاطـمیھ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🍁•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت هشتاد و چهارم...シ︎
داوود به سمتش خیز بر می دارد ، و خنده شان توی سیلو می پیچید .
داوود مهرورز یادش نمی آید این شوخی از چه زمانی بین شان باب شده ؛ اما از این سر به سر گذاشتن بابک که باعث خنده و صمیمیت بیشترشان شده ، لذت می برد .
بابک و او ، شاخه های خشک درختان کاج و نخل را که گوشه و کنار سیلو روی زمین افتاده اند ، بر می دارند و شاخه ها را با پارچه ای به هم وصل می کنند . از قسمت بالای سالن شروع می کنند به جارو زدن . صدای خش خش برگ های خشک روی کف سیمانی و رقص ذرات گرد و خاک توی باریکه ی نور آفتاب که از درز در وارد می شود ، کل فضای ساختمان را پر می کند .
آن هایی که کنار دیوار توی محوطه چمباتمه زده اند ، برای کمک بلند می شوند .بچه هایی که روی تخت دراز کشیده اند هم تکانی به خود می دهند ؛ موکت ها و پتو های اتاق را بیرون می برند ، و می تکانند . بابک ، تکه های کوچک آهن را که جمع کردن زباله ها پیدا کرده بود ، جلوی در اتاق ها می گذارد تا دیگر خاک و کثیفی به داخل نرود .
عرق از سر و روی همه شُره می کند ؛ اما لبخند رضایتی که از پاکیزه شدن اقامتگاه بر لب شان است ، خستگی را از تن شان به در می کند .
رضا علی پور روی تخت نشسته . بابک وارد می شود . آستین هایش را بالا زده و سر انگشتانش قطره های آب می چکد . رضا می گوید : یه کم دراز بکش ! خسته شدی !
بابک ، با لباس هایی را که با آن کار کرده ، در می آورد و رو می کند به بچه ها ، و می گوید : برم لباس هام رو بشورم ؛ بعد .
رضا از وقتی یادش است ، بابک را مرتب و پاکیزه دیده ؛ چه سر کلاس تئوری ، چه در کلاس عملی ؛ اما از این که در این مکان هم بابک هنوز به این پاکیزگی مقید است ، تعجب می کند .
بابک ،لباس ها را در محوطه ی پایگاه ، زیر شیر آب می گیرد و چنگ می زند به یقه ی پیراهنش . کف از لای انگشتانش حباب حباب می زند بیرون .
علی رضایی و داوود مهرورز، زیر تیغ آفتاب ، پا به دیوار سیلو چسبانده اند و بابک را تماشا می کنند که چطور لباس هایش را با دقت روی طناب کنار دیوار پهن می کند ، آستین ها و پاچه های شلوارش را چند بار بر می گرداند و خط اتویشان را صاف می کند و دوباره روی طناب پهن می کند . دست هایش را دوباره زیر شیر آب می گیرد ، مشت مشت آب روی صورتش می ریزد و انگشتان خیسش را شانه وار توی موهایش فرو می برد . چند بار این کار را تکرار می کند ؛ ان قدر که تمام گرد و غبار ازتک تک تارهای مویش زدوده می شود . وقتی رو به روی دوستانش می ایستد ، انگار همین الان از حمام آمده .
دور تادور ساختمان ، بیایان است و تپه های کوچک شن که بادهادرست کرده اند . گویی رنگ کرم پاشیده باشند روی قسمت وسیعی از زمین .
چند نفری که برای قدم زدن به دور و بر سیلو رفته بودند ، با بوته هایی در دست نزدیک می شوند . داوود ، تن از دیوار جدا می کند و می پرسد : اون ها چیه دست تون ؟
بچه ها جواب می دهند : بوته های اسپند .
بوته های خشک و نازک ، در دست شان رد وبدل می شود ، و دانه های ریز قهوه ای با هر حرکت می ریزند پایین .
* * *
مهرورز بیدار می شود . خبری از بابک . . .
.
⊰•🍁•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🖤🔗•⊱
.
شهدا عاشق اند💕
معشوقشان خداست
شاگردند
معلمشان حسین علیه السلام است
معلم اند...🌸
درسشان شهادت است
مسلح اند سلاحشان ایمان است
مسافرند،مقصدشان لقاءالله است
مستحکم اند،تکیه گاهشان خدا است🕊
.
⊰•🔗🖤•⊱¦⇢#داداشمصطفے
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄
⊰•🖤🖇🌿•⊱
.
مَنگِردِجَھـٰانگَشتِہاَمۅهیچنَدیدَم
هَر؏ِـشقبِجُز؏ِـشقِحُـسِینمُفتگِران
اَست••!
.
⊰•🌿•⊱¦⇢#امامحسینمـ
{\__/}
( • - •)
/つ ༼C᭄@ea_mhdeiC᭄