📸نماز عیدفطر کنار دریای خزر
🔻از روز عیدفطر یک عکس متفاوت ببنید از برگزاری نماز کنار دریا
#اسلام_آباد
#ایران_اسلامی
⊰•🤍🔗🌿•⊱
.
به خودت ایمان داشته باش و به خدا توکل کن...
با این دو هر غیر ممکنی ممکن میشود!
.
⊰•🤍•⊱¦⇢#انگیزشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ختم_روزانه_صلوات
امام صادق علیه السلام:
سنگین ترین عملی که روزقیامت درترازوی اعمال گذاشته می شود.
صلوات برمحمد(صلی الله علیه وآله) واهل بیت ایشان است...
[وسائل الشیعه ج ۷]
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۲ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🥺🔗💔•⊱
.
دلمگرفتھ،برایمفقط،همینڪافیست؛ڪھسیرگریھڪنمرو؎شانھها؎حــرم..
.
⊰•🥺•⊱¦⇢#رضاجانم
بخونید که خیلی قشنگه👇🏻👇🏻
مادرش آلزایمر داشت ...
پسرش بهش گفت مادر یه بیماری داری، باید بخاطر همین ببرمت آسایشگاه سالمندان ...!🌸🍃
مادر گفت : چه بیماریی؟
پسر گفت: آلزایمر ...
مادر گفت : چی هست ؟
پسر گفت : یعنی همه چیو فراموش میکنی ...!
مادر گفت : مثل اینکه خودتم همین بیماریو داری ...!
پسر گفت: چطور ؟؟؟
مادر گفت : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ... قامت خم کردم تا قد راست کنی ...!
پسر رفت توی فکر ...!🌸
برگشت به مادرش گفت : مادر منو ببخش ...
مادر گفت : برای چی ؟؟؟
پسر گفت : به خاطر کاری که میخواستم بکنم ...
مادر گفت :
من که چیزی یادم نمیاد ...!!😊
...🌱♥️🖇
<🪅👀🌿>
دیدید در وصیّتنامههای شهدا چقدر دربارهی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود.
مقام معظم رهبری (حفظ الله)
#یادگـارمادرمونـھ( :♥️'
#داستان_آموزنده
✅ برای خداوند فرقی ندارد.
🔹حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید ،بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
🔹 روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد .به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند .
🔹حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد ،
گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
🔹همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند .حاکم پرسید : مرا می شناسی؟ مرد بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید.
🔹حاکم گفت :
آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟
مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت .
🔹حاکم گفت:
بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم ، و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود ، دوستت گفت:
🌸 خدایا به حق این باران رحمتت ، مرا حاکم نیشابور کن ؛و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل ! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده ...
آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
🔹یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد .
🔹حاکم گفت :
این هم قاطر و پالانی که می خواستی .
این کشیده هم ، تلافی همان کشیده ای که به من زدی .
🔹فقط می خواستم بدانی که برای خداوند ، دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد .. فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد...
#داستان_شب