مجموعه علمی تربیتی عبادالرحمن
@ebadorrahman93
💎 ۲۰۳۰ یعنی در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید
🔰 #خواندنی
💡 در هر نظام آموزشی، چیزی که باعث تربیت دانشآموزان میشود نه در و دیوار مدرسه است، و نه تیر و تخته کلاس؛ عناصری که نقش اصلی را در پرورش فکر و روح دانشآموزان ایفا میکند، عبارت اند از: محتوای کتب درسی، معلم و فضای حاکم بر آموزش و پرورش.
🌀 چند وقت است که کشورهای غربی و بعضی از عوامل داخلی برای اجرایی کردن سند ۲۰۳۰ در ایران به هر دری میزنند. قانونی که در آن محتوای درسی و روح فرهنگی حاکم بر نظام آموزشی ما مورد هجوم قرار گرفته است. از همان ابتدای پیشنهاد این سند، آقا متوجه برنامهریزی دشمن بودند و مستقیما مخالفتشان را ابراز کردند.
🔆 حالا آقا در دیدار به مناسبت روز معلم، برای چندمین بار از این دلنگرانیشان برای نوجوانان و نظام آموزشی یاد کردند و ضمن هشدار در مورد خطرات این سند فرمودند:
🎯 «لُبّ کلام و جان کلام در این سند 2030 این است که {نماد} نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفهی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد، این آن لُبّ کلام در سند 2030 است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان، انسان متدین و علاقمند به کشورتان، علاقمند به آیندهتان در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید.»
@ebadorrahman93
⭐️ #خواندنی | از چهارزبَر تا مرصاد
💥 گزارشی از آخرین حماسه حضور مردم در دوران دفاع مقدس
❇️ چهار روز پس از پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ توسط ایران، ارتش صدام دوباره به ایران حمله کرد. از آنجا که پس از پذیرش قطعنامه اکثریت نیروهای نظامی ایران از منطقه تخلیه شده بودند، بعثیها توانستند تا ۳۰ کیلومتری خرمشهر پیشروی کنند. خرمشهر مدافعان چندانی نداشت و در آستانه سقوط قرار گرفت. اما دم مسیحایی امام خمینی(ره)، روح تازهای به جبههها دمید و مجددا خیل گسترده مردم به سمت جبههها شتافتند و نیروهای بعثی مجبور به عقبنشینی شدند. اما منافقین بیکار ننشستند. آنها که پایان جنگ را به ضرر خود میدیدند و هر لحظه احتمال میدادند که ممکن است بعد از جنگ، جایی در کنار صدام نداشته باشند، طرح عملیات «فروغ جاویدان» را کلید زدند.
🌀 حمایت گستردهی آمریکا و اروپا از منافقین
عصر روز جمعه ۳۱/۴/۶۷، حدود ساعت ۶ بعدازظهر به قسمتهای مختلف قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد که همه برای سخنرانی مسعود رجوی رأس ساعت ۸ در سالن عمومی حضور داشته باشند. ساعت در حدود ۱۱:۳۰ شب بود که مسعود و مریم وارد سالن شدند. رجوی شروع به سخنرانی کرد. حدود نیم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود که گفت: «کارهای بزرگ در پیش داریم... دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود.» بعد هم با همان توهم همیشگی گفت: «جمعبندی نهایی در میدان آزادی تهران.»
🔻 منافقین سعی کردند تمام عناصر خود در خارج از کشور و بالاخص اروپا را در قالب این ارتش سازمان دهند. نیرویی به تعداد تقریبی ۱۵ هزار نفر که توسط صدام به تجهیزات نو و پیشرفتهی آن روز مجهز شده بود. در کنار این، منافقین از حمایتهای مستقیم آمریکا هم برخوردار بودند. در ۳۰ خرداد ۶۷، ۱۳۷ نماینده کنگره و ۱۴ سناتور طی نامهای به «جورج شولتز»، وزیرخارجه وقت آمریکا، از وی خواستند که به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان مستقر در عراق (یعنی منافقین) را اکیداً توصیه کرده بودند. «مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا نیز روز دوشنبه ۶ تیرماه ۶۷ در تظاهرات سازمان در واشنگتن شرکت کرده و طی سخنانی که از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا هم پخش شد اظهار داشت: «نباید دست از تلاش کشید، مطمئن باشید که با کمی صبر و تلاش بیشتر بهزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت.»
⚠️ هجوم بیرحمانه منافقین
ساعت چهار بعد از ظهر سوم مرداد، منافقان از مرز خسروی گذشتند و در پناه ارتش بعث تا سرپل ذهاب پیش آمدند. بعد به سمت باختران (کرمانشاه) پیشروی کردند. آنها برای رسیدن به باختران باید دو شهر کرند و اسلامآباد غرب، و سپس تنگههای پاتاق، حسنآباد و چهارزبر را پشت سر میگذاشتند. در راه، هر جنبندهای را که میدیدند، فورا میکشتند. زن و مرد و کودک بیگناه، از ترس کشته شدن، وحشتزده از پیش رویشان فرار میکردند.
🔻 با شروع حمله شهرهای سرپلذهاب، کرند و پس از آن اسلامآباد در روز اول اشغال شد. منافقین شب اول در اسلامآباد توقف کردند و همهی مجروحان حاضر در بیمارستان را قتلعام کردند. پس از تصرف سه شهر در روز اول، منافقین مسرور از پیروزی به دست آمده به سمت کرمانشاه حرکت کردند. حتی رادیو منافقین با ارسال پیام برای مردم کرمانشاه، از آنها میخواهد خود را برای ورود نیروهای منافقین آماده کنند.
👊🏻 منافقین متلاشی شدند
صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد از طرف نیروهای ایرانی شروع شد. منافقین که در طول مسیر با مقاومت روبهرو نشده بودند و انتظار نداشتند با نیروهای زیادی درگیر شوند، ناگهان خود را در حجم زیادی از آتش دیدند. نیروهای ایرانی در ۳۴ کیلومتری اسلامآباد و در منطقه چهارزبر با منافقین درگیر شدند. فرماندهی عملیات برعهدهی کسی نبود جز «علی صیاد شیرازی». از سوی ستاد کل به او مأموریت داده شد تا غائله را بخواباند. با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش، از روز دوم تعداد زیادی از منافقین کشته شدند. چتربازان توسط هلیکوپترهای هوانیروز در جاده کرند و تنگهی پاتاق، عقبه منافقین را مسدود و ارتباط آنها را قطع کردند و نهایتا باقیمانده منافقین که جان سالم به در بردند، به روستاهای اطراف گریختند. عدهای نیز با خوردن سیانور خودکشی کردند. پس از پایان عملیات تنگهی چهارزبر، «تنگهی مرصاد» نام گرفت.
🔻 نکتهی قابل تأمل در خصوص عملیات مرصاد این بود که ۷۰۰ نفر از اعضای معدوم منافق در این عملیات توابینی بودند که در سالهای قبل از آن با فرمان عفو امام خمینی(ره) از زندان آزاد شده و در عملیات مرصاد شرکت کرده بودند.
@ebadorrahman93
🌟 #خواندنی | چشمروشنی حقیقت
📜 روایتی از واقعه #مباهله که حقانیت اسلام را اثبات کرد
هنوز خیال میکردند مسیح علیهالسلام، پسر خداست. «ابوحارثه» هم اسقفشان بود، اسقف مردم نجران، منطقهای در نقطۀ مرزی حجاز و یمن با هفتاد دهکده تابع. برای همین، قاصد که از راه رسید و نامه را به دست ابوحارثه داد، میان مردم ولوله افتاد. نصرانی بودند و جملات نامه برایشان تازگی داشت: «به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب. این نامهاى است از محمد، پیامبر و فرستادۀ خدا به اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش و شما را از پرستش و عبادت بندگان به پرستش خدا دعوت مىکنم. شما را دعوت مىکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و تحت ولایت خداوند درآیید و اگر این دعوت را نمى پذیرید، باید به حکومت اسلامى جزیه (مالیات) بپردازید، وگرنه با شما اعلام جنگ مىکنم. والسلام».
😊 برای خواندن ادامه این روایت جذاب تاریخی به سایت نو+جوان مراجعه کنید👇
http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=13801
____________
@ebadorrahman93
💪 #خواندنی | حیدر کرار
🕍 نزدیک یک ماه بود که پشت دیوارهای قلعه مانده بودند. خیبر، قلعه مستحکمی بود با دیوارهای بلند که بالای تپه ساخته شده بود؛ پر از آذوقه و اسلحه و سرباز. درِ بزرگ قلعه انگار بنای باز شدن نداشت. دورتادورش هم خندق بزرگی کنده بودند که پر از آب بود. هیچ راهی برای گذشتن و نزدیک شدن نمانده بود.
👑 قلعه یهودیان خیبر حسابی داشت برتریاش را به مسلمانان نشان میداد. یهودیانی که یکی از دو دشمن بزرگ اسلام در جزیره العرب بودند. جنگ راه میانداختند، پول و نقشه به قریش میدادند. هرچه از دستشان برمیآمد برای نابودی اسلام کرده بودند. حالا مسلمانان پشت قلعه همان یهودیها مانده بودند و باید کاری میکردند. رسول خدا فرماندهی یک لشکر از مسلمانان را سپرد به یکی از اصحاب: «برو قلعه را فتح کن.» هنوز نرفته برگشته بودند. فرمانده میگفت تقصیر سربازان است که ترسیدند و جلو نیامدند. سربازان میگفتند فرمانده بود که عقبنشینی کرد.
👈 رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نفر بعدی را فرستاد. دوباره همان ماجرا تکرار شد. اوضاع بدی شده بود. مرحب، پهلوان بزرگ یهودیان خیبر داشت همه را فراری میداد. قد و قامت عجیبی داشت. حتی بعضیها گفتهاند بهجای کلاهخود سنگآسیا روی سرش میگذاشت و کسی توان رویارویی با او را نداشت. بار سوم پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلم) سعد بن عباده را فرستاد. رئیس قبیله خزرج هم دست از پا درازتر برگشت. هیچکدام از پس مرحب برنمیآمدند. قلعه که جای خودش را داشت.
😔 روز سوم که به شب رسید، احساس تلخ شکست و ناامیدی جمع مسلمانان را گرفته بود. پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلم) اما آرام بود. آرام و مطمئن وقتی گفت: فردا پرچم را به دست کسی میسپارم که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند. میدهم دست آدمی که «کرار غیر فرار» است. جنگجوی سرسختی که مدام حمله میکند. هیچوقت پشت نمیکند. فرار نمیکند. نفر آخر علی بن ابیطالب بود...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16345
@ebadorrahman93
📝 #خواندنی | ملت ایران خوش درخشید / غرب وحشی زنده شد
👌 یادداشتی پیرامون بیانات آقا در سخنرانی تلویزیونی نیمهشعبان
🔶 اگر تا همین چند ماه پیش، به مردم جهان میگفتند که یک ویروسی که تنها با میکروسکوپهای الکترونی قابل رویت است، قرار است دنیا را به هم بریزد و تبدیل به یک معضل جهانی شود، شاید کمتر کسی بود که باور کند. اما ویروس کرونا چنین کرد و در عرض چند ماه، همهی حوزههای زندگی انسان، از اقتصاد تا روابط اجتماعی و خانوادگی را تحت تأثیر خود قرار داد.
🔷 این #ویروس موجب شد تا بسیاری از مفاهیمی که در دهههای اخیر بهعنوان پیشفرض در نظر گرفته میشد، با علامت سؤالهای جدی مواجه شود. پیش از این، کشورهای غربی، همواره چوب توسعهیافتگی خود را بر سایر کشورهای جهان میکوبیدند و با همین دوقطبی «کشورهای توسعهیافته و کشورهای توسعهنیافته»، چه پولها و ثروتها که از ملل دیگر به جیب نزدند. چه کشورها که همهی همّ و تلاششان رسیدن به «رویای زندگی آمریکایی» بود. *#کرونا اما یک تنه، همهی این رویاها را بر باد داد و تصویری واقعی از آمریکا و غرب، در معرض نمایش جهانیان قرار داد.*
🔻مثلا فرماندار ایالت ایلینویز آمریکا، در گفتگو با سیانان صراحتا اعلام کرد: *«در اینجا غرب وحشی حاکم است!»* پایگاه خبری ایندیپندنت نیز نوشت: «در ماه مارس (ماه قبل) ۲ میلیون قبضه سلاح توسط شهروندان آمریکایی خریداری شده است!» یک روزنامهنگار اسکاتلندی هم در واکنش به غارت فروشگاهها در غرب چنین نوشت: «باید صادق باشیم، سرمایهداری تنها یک سیستم اقتصادی نیست بلکه مجموعهای از عادات غلط است که در راس آن خودخواهی، حرص و طمع و فردگرایی هستند.»
❇️ اما کرونا همچنانکه «باطن غرب وحشی» را نشان داد، «باطن مردم ایران» را نیز به رخ افکار عمومی جهانیان کشید. در ماجرای اخیر کرونا «ملّت ایران خوب درخشیدند»... همبستگی و همدلی اجتماعی مردم ایران تا آنجا خیرهکننده بود که تحسین ناظران بینالمللی را نیز برانگیخت.
🔰 جنیفر گرین، نویسندهی آمریکایی که در ایران به سر میبَرد؛ چنین مینویسد: *«در ایران مردم برای خرید همدیگر را هل نمیدهند، دعوا نمیکنند... برخی افراد داوطلبانه دستگاههای خودپرداز را ضدعفونی میکنند، برخی صاحبخانهها دو ماه از مستاجران خود کرایه نمیگیرند، برخی کارگاه تولید ماسک راهاندازی کردهاند.»*
گرین در نهایت چنین مینویسد: «من آرزو میکنم بقیهی مردم دنیا در مواجهه با کرونا، از ایرانیان یاد بگیرند. اینها در حالی است که مردم ایران تحت تحریم هستند. با این وضعیت، به نظرم من اگر در ایران باشم آرامش بیشتری دارم تا اینکه به آمریکا برگردم. چون در اینجا لازم نیست علاوه بر ویروس وحشتناک کرونا، با ویروس وحشتناک رفتار اطرافیانم هم روبرو باشم.»
✅ میگویند در حوادث و مشکلها است که عیار انسانها مشخص میشود. و حالا ویروس کرونا، عیار خوبی برای سنجش رفتار انسانها است، عیاری که در ایران نشاندهندهی «عمق فرهنگ اسلامی در دل مردم» است. دقیقا «بر خلاف ادّعای کسانی که در این یکی دو دههی اخیر بهخصوص متأسّفانه بعضیها تلاش کردند که فرهنگ ایرانی را تحقیر کنند - فرهنگ اسلامی ایرانی را تحقیر کنند- برای اینکه مردم را متوجّه فرهنگ غربی و سبک زندگی_غربی بکنند، بر خلاف خواستهی آنها نه، [نشان داد] خوشبختانه این احساس در احساس تفکّر اسلامی و فرهنگ اسلامی و زنجیرهی ارزشهای اسلامی در مردم بسیار احساس قوی و راسخی است.» ۹۹/۱/۲۱
🗞 برگرفته از شماره اخیر نشریه #خط_حزبالله
💫 رسانه اختصاصی نوجوانان سایت Khamenei.ir 👇
🌱 @Nojavan_khamenei
✅@ebadorrahman93
☀️ #خواندنی | مرثیهای برای خورشید
1️⃣ پای روضه آقا- بخش اول
🥀 روایتی از واقعه ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در کلام رهبر انقلاب
🌑 هوا تاریک بود. خیلیها هنوز خواب بودند. امام، آرام وارد مسجد شد. اینجا و آنجا، مردم گوشه گوشه مسجد، در تاریکی سحر، نافله میخواندند. بعضیها هم خواب بودند. علی علیهالسلام در محراب ایستاد. قامت بست به نافله. سوره انبیا را میخواند: «واقترب الوعد الحقّ فاذا هی شاخصة ابصار الّذین کفروا». مردم شنیدند امیرالمؤمنین ده آیه از این آیات را خواند. میانشان آیاتی بود منطبق با حال خودش: «انّ الذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون. لایسمعون حسیسها و هم فی مااشتهت انفسهم خالدون». در رکوع یا سجده بود که شمشیر ابن ملجم بر فرق سرش فرود آمد؛ شمشیری که به بهایی گزاف به کشندهترین زهری که پیدا میشد، آغشته شده بود.
⚡️ پیشانیاش، همانکه سالها در همین محراب به سجدههای طولانی، عبادت خدا را کرده بود، شکافت. علی آه و نالهای نکرد. خودش را حفظ كرد. صبر کرد. شدت ضربه زیاد بود. بهصورت روی زمین افتاد. كسی کنارش نبود. هنوز نماز شروع نشده بود. مسجد همچنان تاریك بود و مردم، متفرّق، مشغول خواندن نافله بودند. همین شد که اولِ كار، كسی نفهمید چه اتفاقی افتاده.
🔸 علی لب باز کرد؛ اولین کلمات بعد از ضربت خوردن: «قائلاً بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه؛ به نام خدا و برای خدا و بر طریقه رسول خدا، حاصل زندگی را تقدیم این راه كردن». این جملهها، درست همین جملهها، سالها بعد هم شنیده شد؛ وقتی حسین، پسر علی علیهالسلام، ضربت خورد و با صورت بر زمین افتاد.
«فزت و ربّ الكعبه»؛ به خدای كعبه رستگار شدم...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17068
✅@ebadorrahman93
☀️ #خواندنی | مرثیهای برای خورشید
2️⃣ پای روضه آقا- بخش دوم
🥀 روایت شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در کلام رهبر انقلاب
😞 انگار دستی مشتی خاک از دل بیابان برداشته و پاشیده بود روی سر شهر؛ از همانبیابان که علی بعد از فاطمه، سر به سینۀ چاه آن میگذاشت و غربتش را گریه میکرد. کوفه سراپا شده بود ماتم؛ ماتمی که از محراب خونین مسجد آغاز شده بود.
🕌 در و دیوار مسجد کوفه و مردمی که آنجا جمع میشدند، بارها مناجاتها، دعاها و راز و نیازهای علی را با خدا شنیده بودند، اشکهای او را دیده بودند، عبادت مخلصانه، بیانات عارفانه و گاه حتی شکوهها و رنجهای او را هم. حالا ناگهان، شب نوزدهم، در مسجد کوفه شنیده بودند صدای علی بلند شد که: «فزت و ربّ الکعبه» دست جنایتی در تاریکی شب، امیرالمؤمنین را هدف قرار داده بود. روز که کسی جرئت نمیکرد مقابل علی ظاهر شود یا بخواهد با او نبرد کند. کجا کسی بود که بتواند به امیرالمؤمنین در روز روشن سوءقصد کند؟ در شب، آن هم در حال نماز، در محراب عبادت فرق علی را شکافته بودند. از همانوقت، از همانلحظه که مردم صدای هاتف را شنیدند که خبر از حادثۀ عظیم دربارۀ امیرالمؤمنین میداد؛ از همانوقت که رفتند طرف مسجد و با پیکر خونآلودِ امیرالمؤمنین مواجه شدند، غمی روی دلشان نشسته بود که لحظهبهلحظه سنگینتر میشد. جملات دختر پیامبر انگار در گوشهایشان زنگ میزد...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17073
💭 #خواندنی | *نبرد کلمات*
👌 روایتی از مناظره علمی امام رضا علیهالسلام با دانشمندان قصر مأمون
🌻 آرام از سرسرا میگذرد. پیر و جوان، ریز و درشت، بهموازات قالی سرخی که سرسرا را فرش کرده، صف کشیدهاند در دو طرف. صدای نرم قدمهایش، آرام در فضای سنگین قصر میپیچد. این سکوت برای من تازه نیست. خاصیتی در وجود اوست که حتی گام برداشتن نجیبانهاش، چشمها را مجذوبش میکند و همه، بیآنکه بخواهند، خیره میشوند به او. من هم، مثل همیشه زندگیام، نگاه به او دارم که مثل قُرص خورشید، در این کاخ دلگیر، پیش میآید.
👑 به تخت منبتکاری شده باشکوه نزدیک میشود. حالا صدای زمزمهها را میشنوم. پچپچهای پلید، نجواهای شر. میدانم به چه مشغولاند این جماعت. میدانم کتابخانههایشان را زیرورو کردهاند، رمل و اسطرلاب ریختهاند و دستشان به دامن سِحر و جادو هم شاید رسیده. پی چه؟ دشوارترین مسئلهها. سختترین پرسشها. چنان دشوار که حتی خود، در پاسخش مانده باشند. از چشمهای پرسشگر برخی از آنها میخوانم که کمر همت بستهاند تا امروز، آقایم را با پرسشهایشان شکست دهند. به چشمهای آقا نگاه میکنم که به شیوه جدش، بیشتر وقتها به زمین دوخته شده. یعنی در این چشمهای سربهزیر، دریای حکمت را نمیبینند؟ این پلکها از هم که باز میشوند، «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17592
✅@ebadorrahman93
❤️ #خواندنی | جوان مورد علاقه رهبر انقلاب
🎾 خاطرات ورزشی #محمود_خسروی_وفا از رهبر انقلاب
🤗 #شادزی
🏐 ورزش کردن از آن کارهایی است که هر طرف نگاه کنیم برد با ماست. هم فال و هم تماشاست. علاوه بر آنکه به جسم مان رسیدگی کرده و حالش را خوب می کنیم، نشاط و روحیه ای که می گیریم آن را به عنوان تفریح بسیار لذت بخش و مفیدی تبدیل می کند. اصلا خیلی از ما وقتی اسم تفریح می آید به یاد جست و خیز و دویدن و پریدن بیفتیم. خلاصه که ورزش یکی از آن کارهایی ست که تفریح دو آتشهای است. شاید فکر کنید این روزها که شرایط دنیا کمی پیچیده شده و امکان رفتن به سالن ورزشی و باشگاه نیست چه راه حلی وجود دارد؟ چه ورزش هایی می توانیم انجام دهیم؟. جالب است، اگر سراغ ورزش های مورد علاقه آقا برویم برای این مدت خیلی خوب می توانیم هم ورزش کنیم و هم مراقب سلامتی خودمان و دیگران باشیم.
🤗 اما ورزش های مورد علاقه آقا کدام ها هستند؟ کدام ورزش ها است که آقا به صورت ثابت در برنامه زندگی شان آن را لحاظ می کنند؟.
خاطرات آقای خسروی وفا که هم مسئول حفاظت آقا در زمان ریاست جمهوری ایشان بوده و هم از مسئولین ورزشی کشور هستند برای این آشنایی کمک مان می کند.
😋 جوان پرجنب و جوشش خوب است
آنچه من در این مدت از رفتار و گفتار حضرت آقا متوجه شدهام، این است که ایشان کلاً از جوان پرجنب و جوش خوششان میآید و این را بارها به زبان آوردهاند. اصلاً با سستی و زیاد خوابیدن جوانها موافق نیستند. یک بار با یکی از محافظان خدمتشان بودیم، من به حضرت آقا گفتم این آقایی که همراه من است، میتواند هزاروپانصد بار بدون توقف شنا برود. آقا باتعجب پرسیدند: هزاروپانصد؟! بعد به او گفتند که الان هم میتوانی شنا بروی؟ او هم کتش را درآورد و بدون اینکه بدنش را گرم کند، سیصد بار شنا رفت. آقا گفتند بس است، قبول کردم. به طور کلی حضرت آقا از مشاهدهی جوانان پرجنبوجوش و پرتحرک لذت میبرند.
💪 روی فرم باشیم
یادم میآید که آقا در اوایل انقلاب یک روز به من گفتند من نذری دارم و میخواهم به امامزاده داوود سلاماللهعلیه بروم. ما هم برنامهریزی کردیم و همراه چند تن از محافظها و آقای راشد یزدی به سمت امامزاده داوود حرکت کردیم. ایشان لباس پاسداری پوشیدند و صورتشان را با چفیه بستند. آقای راشد هم با لباس عادی روحانیت آمده بود. جالب اینکه در راه همه فکر میکردند ایشان محافظ آقای راشد است، چون ما با لباس کوهنوردی و تجهیزات آمده بودیم. من به سبب تخصصم در کوهنوردی، سنگنوردی و صخرهنوردی، خوب میدانستم که راهپیمایی یک کوهنورد حرفهای به چه شکل است، و میدیدم که آقا کاملاً حرفهای و خیلی راحت مسیر را به سمت بالا طی میکردند و بدنشان بسیار روی فرم بود.
🚶♂️ پیاده روی را جدی بگیریم
ورزش دیگری که حضرت آقا بسیار انجام میدهند، پیادهروی است؛ پیادهروی تند، بین نیمساعت تا سه ربع. من صبحهای زود که سر کار میآمدم، میدیدم ایشان در حال پیادهروی هستند. حتی این پیادهروی در سفرهای خارج از کشور ایشان هم قطع نمیشد. با ایشان به کشور رومانی رفته بودیم، من لباس ورزشی خوب و متفاوتی به لحاظ رنگ و قیافه داشتم. در رومانی یک روز آقا به من گفتند که چه لباس قشنگی داری. بده من بپوشمش. لباس را برای پیادهروی پوشیدند و به محوطه رفتند، خبرنگاران به خیال اینکه من آمدهام دست تکان دادند و جلو آمدند، اما وقتی دیدند آقا این لباس را پوشیده، خیلی تعجب کردند. بهطور کلی پیادهروی ایشان ترک نمیشد.
➕ ماسک فراموش نشود
در تمام این ورزش ها ساعت های خلوت را انتخاب کنید. اگر ساعت های اول صبح از رختخواب جدا شده و برای پیاده روی یا کوهنوردی بروید بهترین حالت را بر گزیده اید. ماسک زدن و رعایت سایر نکات بهداشتی هم دیگر نیاز به یادآوری نیست و خودتان استادید.
✅@ebadorrahman93
☀️ #خواندنی | آفتاب در حصار
🌻 مروری بر زندگی مبارزاتی موسیبنجعفر علیهالسلام به روایت رهبر انقلاب
✋ صبر کنید! قبل از اینکه مثل همه روایتهای پیش از این، برویم سراغ روایت زندگی امام، بیایید کار مهمی را با هم انجام بدهیم. قبل از اینکه ببینیم سیره زندگی امام معصوممان چه بوده، اول «بستر» این سیره را بررسی کنیم. بیایید با هم ببینیم همه روایتهایی که قرار است در ادامه این یادداشت بخوانیم، در چه بستری و در چه شرایط تاریخی دشواری رقم خوردهاند. شاید آنوقت ارزش اینسیره و مسیر صعبالعبور عملیشدن آن برای ما بهتر معلوم شود. شاید آنوقت با شنیدن نام «موسیبنجعفر» علیهالسلام، تصویر دقیقتری از امام هفتممان در ذهن ما جان بگیرد و اول برایمان معلوم بشود «چهارچوب زندگی موسیبنجعفر چه بود. اصلاً ائمه علیهمالسّلام آیا یک زندگی سیاسی داشتند یا نه؟ آیا زندگی ائمه علیهمالسّلام فقط این بود که یکعده شاگرد، یکعده مرید، یکعده علاقهمند را دور خودشان جمع کنند احکام نماز و احکام زکات و احکام حج و اخلاقیات اسلامی و معارف و اصول دین و عرفان و این چیزها را به آنها بیان کنند و همین و بس؟ یا نه، غیر از این چیزهایی که گفته شد و روح آنچه که گفته شد، یک چهارچوب دیگری در زندگی ائمه است که آن همان زندگی سیاسی ائمه علیهم السّلام است»....
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=18157
✅@ebadorrahman93
😌 #خواندنی | روی شانههای نسیم🌈
🕯 ده روایت خواندنی از زندگانی امام دهم علیهالسلام🌱
1️⃣ صدایش میلرزید.😣
سخت ترسیده بود.😨
هراسان به چهرۀ امام نگاه کرد و گفت: 😰«خانه و زندگیام را به شما میسپارم».
✨ امام آرام نگاهش کرد: «یونس! چه خبر شده؟»
😥 یونس درمانده گفت: «وزیر خلیفه نگین گرانبهایی را به من داده بود برای حکّاکی. داشتم کار میکردم که ناغافل شکست و نصف شد. باید فرار کنم».😭
💍 امام علیبنمحمد گفت: «آرام باش. برگرد خانهات. ✨انشاءالله درست میشود».
☺️یونس میدانست علم آسمانها و زمین پیش امام است.
😔 دلش هنوز نگران بود، اما «چشم» گفت و برگشت به خانه.
🙄فردا وزیر او را خواست: «میان همسرانم دعوا شده! برو آننگینی را که به تو سپرده بودم، نصف کن و با آن، دو انگشتر بساز؛ مثل هم. مزدت هم دوبرابر!»🧐😌🙂
🔻 برای خواندن 9️⃣ روایت کوتاه دیگر به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=16301
#روایت
#شهادت_امام_علی_النقی_علیه_السلام🌿✨
🌱 نو+جوان تنهامسیری
💫 @NojavanTanhamasiri
✅@ebadorrahman93
☀️ #خواندنی | مرثیهای برای خورشید
1️⃣ پای روضه آقا- بخش اول
🥀 روایتی از واقعه ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در کلام رهبر انقلاب
🌑 هوا تاریک بود. خیلیها هنوز خواب بودند. امام، آرام وارد مسجد شد. اینجا و آنجا، مردم گوشه گوشه مسجد، در تاریکی سحر، نافله میخواندند. بعضیها هم خواب بودند. علی علیهالسلام در محراب ایستاد. قامت بست به نافله. سوره انبیا را میخواند: «واقترب الوعد الحقّ فاذا هی شاخصة ابصار الّذین کفروا». مردم شنیدند امیرالمؤمنین ده آیه از این آیات را خواند. میانشان آیاتی بود منطبق با حال خودش: «انّ الذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عنها مبعدون. لایسمعون حسیسها و هم فی مااشتهت انفسهم خالدون». در رکوع یا سجده بود که شمشیر ابن ملجم بر فرق سرش فرود آمد؛ شمشیری که به بهایی گزاف به کشندهترین زهری که پیدا میشد، آغشته شده بود.
⚡️ پیشانیاش، همانکه سالها در همین محراب به سجدههای طولانی، عبادت خدا را کرده بود، شکافت. علی آه و نالهای نکرد. خودش را حفظ كرد. صبر کرد. شدت ضربه زیاد بود. بهصورت روی زمین افتاد. كسی کنارش نبود. هنوز نماز شروع نشده بود. مسجد همچنان تاریك بود و مردم، متفرّق، مشغول خواندن نافله بودند. همین شد که اولِ كار، كسی نفهمید چه اتفاقی افتاده.
🔸 علی لب باز کرد؛ اولین کلمات بعد از ضربت خوردن: «قائلاً بسماللَّه و باللَّه و علی ملّة رسول اللَّه؛ به نام خدا و برای خدا و بر طریقه رسول خدا، حاصل زندگی را تقدیم این راه كردن». این جملهها، درست همین جملهها، سالها بعد هم شنیده شد؛ وقتی حسین، پسر علی علیهالسلام، ضربت خورد و با صورت بر زمین افتاد.
«فزت و ربّ الكعبه»؛ به خدای كعبه رستگار شدم...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17068
✅@ebadorrahman93
☀️ #خواندنی | مرثیهای برای خورشید
2️⃣ پای روضه آقا- بخش دوم
🥀 روایت شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در کلام رهبر انقلاب
😞 انگار دستی مشتی خاک از دل بیابان برداشته و پاشیده بود روی سر شهر؛ از همانبیابان که علی بعد از فاطمه، سر به سینۀ چاه آن میگذاشت و غربتش را گریه میکرد. کوفه سراپا شده بود ماتم؛ ماتمی که از محراب خونین مسجد آغاز شده بود.
🕌 در و دیوار مسجد کوفه و مردمی که آنجا جمع میشدند، بارها مناجاتها، دعاها و راز و نیازهای علی را با خدا شنیده بودند، اشکهای او را دیده بودند، عبادت مخلصانه، بیانات عارفانه و گاه حتی شکوهها و رنجهای او را هم. حالا ناگهان، شب نوزدهم، در مسجد کوفه شنیده بودند صدای علی بلند شد که: «فزت و ربّ الکعبه» دست جنایتی در تاریکی شب، امیرالمؤمنین را هدف قرار داده بود. روز که کسی جرئت نمیکرد مقابل علی ظاهر شود یا بخواهد با او نبرد کند. کجا کسی بود که بتواند به امیرالمؤمنین در روز روشن سوءقصد کند؟ در شب، آن هم در حال نماز، در محراب عبادت فرق علی را شکافته بودند. از همانوقت، از همانلحظه که مردم صدای هاتف را شنیدند که خبر از حادثۀ عظیم دربارۀ امیرالمؤمنین میداد؛ از همانوقت که رفتند طرف مسجد و با پیکر خونآلودِ امیرالمؤمنین مواجه شدند، غمی روی دلشان نشسته بود که لحظهبهلحظه سنگینتر میشد. جملات دختر پیامبر انگار در گوشهایشان زنگ میزد...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 http://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=17073
✅@ebadorrahman93
🗡 #خواندنی | دزدان سر گردنه
📃 روایتی از دزدیهای امروزی
💎 #نقشه_گنج
👀 بابا داشت زیرپوستی نصیحتم میکرد و من مثل بچههای خوب گوش میکردم؛ چون میخواستم مقدمهچینی کنم که پول بدهد برای ثبتنام در باشگاه وشو.
داشت میگفت آلمان و ژاپن توی جنگ جهانی دوم نابود شدند اما دوباره کشورشان را ساختند.
برای اینکه نشان بدهم به او توجه میکنم، تأییدش کردم و میدانستم اینجای حرفش باید بگویم چون فنّاوری دارند.
☺️ با لبخند گفت: دقیقاً، نه مثل این پادشاهان حاشیه خلیجفارس که با آن همه ثروت، وارد کننده علم و فنّاوری هستند.
خواستم بحث را ادامه بدهم و پرسیدم ما چطور؟
👨 گفت: وقتیکه غرب افتاد در مسیر پیشرفت، ما دچار سقوط علمی شدیم و چیزی نمانده بود که کاملاً تحت سلطه غرب قرار بگیریم. غرب میخواست ما بهجای تولید علم، واردکننده علم باشیم.
🤦🏻♂️ یکباره یادم رفت که قرار است، مخالفت نکنم و پسر خوبی باشم! پرسیدم چه ربطی دارد؟
...
🔻 برای خواندن متن کامل به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=18626
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
@ebadorrahman93