eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
810 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
822 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
حال جهان و اهل جهان زار و مُضطر است دیروز بد گذشته و امروز بدتر است مجبور گشته ایم به دوری ز یکدگر این صحنه یادآور غوغای محشر است آنجا که هیچکس به کسی نیست و فقط امّیدمان به احمد و زهرا و حیدر است باید گذشت از با توسّلات این کار از تمامی افعال بهتر است این امتحان ماست به درگاه اهلبیت این امتحان برای تمامی کشور است این کشوری که پُر شده از موسوی نَسَب هرچه که دارد از برکات همین در است الـقـصه، روز اول نـوروز ای عـزیـز روز عزای حضرت موسی ابن جعفر است هرکس نگاه داشت در این روز احترام فـردا کنار با آبروتر است جمعه است روز اول سال و امیدمان تنها ظهور یوسف زهرای اطهر است : 💔 نذر کردم بنویسم فقط از خوان شما کمی از برکت بی منت و احسان شما سالیانی است دل ما شده مهمان شما لـقـب شـده از آن شما صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... شهادت غریبانه ی علیه‌السلام تسلیت باد.
آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما : بردن نام تو هرچند خطر داشت پدر دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... میلاد نازدانه ی علیه السلام، سلام الله علیها بر محبین اهل بیت (ع) مبارک باد...
سلام میدهم از راه دور در شب جمعه سلام بر تو، سلام بر شب جمعه به سمت صحن و سرای تو ایستاده ام آقا سلام میدهمت با دو چشم تر، شب جمعه فقط نیامده بانوی بی نشان به زیارت رسیده است پدر در بر پسر، شب جمعه نشسته زینب کبری کنار حضرت زهرا حسن نشسته کنار پیامبر، شب جمعه چقدر فطرس پرسوخته ست گرد ضریحت کنار این همه مرغ شکسته پر، شب جمعه هنوز خاطـره ی اوّلین زیارت خود را مُرور می کنم ای مهربان به هر شب جمعه فقط دعای فرج، تحت قُبّه ی تو بخوانم دوباره زائر قبرت شوم اگر شب جمعه چه عطر سیب لطیفی گرفته است فضا را پُراز شمیم تو گشته ست هر سحر، شب جمعه به حق لحظه ی بر نیزه رفتن سر طفلت مرا به کرب و بلا باز هم ببَر، شب جمعه چه صحنه های عجیبی عبور کرد ز چشمم پدر، خرابه، سه ساله، کنار سر، شب جمعه : ‍ ما پاى لطف شرمندگى كنيم ارباب ما و فقط بندگى كنيم اصلا نميشود كه اى ز عمر بى شور و حال زندگى كنيم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
یک چشمه از عنایت چشم شما، عسل خوشرنگ تر ز سرخی رنگ طلا، عسل بسم الله است ذکر شروع عریضه ها اما شروع میشود این شعر با، عسل امشب من از سبوی لبت باده میخورم شیرین نموده تلخی کام مرا، عسل چون کودکی که خوب بچسبد به مادرش چسبد ز دست پاک تو بر کام ما، عسل امشب گرفته است حسن در بغل، عسل ذکر لبان او شده احلی من الـعسل بر نو عروس مادر سادات، از کرم هدیه نموده خالق عزوجل، عسل بابا همین که از لب تو بوسه چید، گفت: شیرینیه دهان تو قند و عسل، عسل وقتی به روی دست پدر خنده میکنی زیبا رخان عصر، تو شرمنده میکنی از بس که رفته ای تو به مادربزرگ خویش نام و نشان را زنده میکنی همچون پدر نفوذ نگاه تو محشر است این بنده زاده را، به نظر، بنده میکنی امشب اگر که پا به سر چشم من نهی قلب مرا ز مهر خود آکنده میکنی : ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... سالروز ولادت حضرت بر همه ی امام حسنی ها مبارک🌹
عبدی که بود پست و هوسرانتر از همه برگشته سر به زیر و پشیمانتر از همه از خود فرار کرده غلام فراری ات سوی تو بازگشته گریزان تر از همه یا که مرا مقابل این خوبها بزن یا که مرا ببخش نمایان تر از همه از روی جهل حال خوشی را که داشتم بر معصیت فروختم ارزان تر از همه وقتی سلاح اشک مرا غفلتم گرفت ماندم میان معرکه حیران تر از همه غیر از تو ای کریم کسی میخرد مگر؟ آنرا که بی بها شد و ویران تر از همه من نومید نیستم از لطف و رحمتت هستم اگر چه بی سروسامان تر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بر نوکـران آسان تر از همه دلبسته ام به لطف کریمان در این میان بر رحمت فراوان تر از همه : چشمها را در که دریا میکنیم در دلِ خود یک خیابان، تا حرم وا میکنیم بعد هم با اذنِ ، یادِ لبهایِ ما به استقبالِ بر پا میکنیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير...
«ـ﷽ـ» 🔰 بیان فضائل علیه السلام در شام 🔺خطبه بلیغ مجتبی علیه السلام در مجلس معاویه ملعون... 🔸عمرو عاص ملعون به معاویه ملعون گفت: امام حسن را بخواه و بر فراز منبر بفرست تا سخنرانی کند. شاید خوب از عهده این کار بر نیاید و ما بتوانیم او را به این بهانه در هر مجلس و محفلی سرزنش و ملامت کنیم. 🔸معاویه سراغ امام حسن فرستاد و آن حضرت را پس از اینکه آمد، بالای منبر فرستاد. همه رؤسای شام در آن مجلس حضور داشتند امام حسن پس از اینکه حمد و ثنای خدای را بجای آورد، فرمود: ✨ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَأَنَا الَّذِی یُعْرَفُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ الله أَوَّلِ الْمُسْلِمِینَ إِسْلَاماً وَ أُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ الله وَ جَدِّی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الله نَبِیُّ الرَّحْمَةِ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ أَنَا ابْنُ النَّذِیرِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ أَنَا ابْنُ مَنْ بُعِثَ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ أَنَا ابْنُ مَنْ بُعِثَ إِلَی الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ. 🔹هر کسی که مرا می‌شناسد که می‌شناسد و هر کسی مرا نمی شناسد، بداند که من پسر بن ابی طالبم که پسر عموی پیغمبر است و اولین کسی است که اسلام آورده است. مادرم دختر است؛ جد من پیغمبر رحمت است؛ من پسر بشیر و نذیرم؛ من پسر چراغ نورانی ام؛ من پسر کسی هستم که برای اهل عالم رحمت است؛ من پسر آن کسی هستم که به سوی تمامی جن و انس مبعوث شده است. 🔸 (معاویه احساس کرد اگر حضرت همینطور ادامه دهند، نقشه‌هایشان خراب می‌شود، لذا سعی کرد بحث را عوض کند و) گفت: ابا محمّد! درباره اوصاف رطب برای ما سخنرانی کن! 🔹امام حسن علیه السلام فرمودند: باد به آن می‌دمد، هوای گرم آن را می‌پزد و هوای شب آن را خنک و نیکو می‌کند. 🔹آنگاه آن بزرگوار سخنان قبلی اش را ادامه داده و فرمودند: ✨ أَنَا ابْنُ مُسْتَجَابِ الدَّعْوَةِ 🔹من پسر آن کسی هستم که دعایش مستجاب بود ✨ أَنَا ابْنُ الشَّفِیعِ الْمُطَاعِ 🔹من پسر آن کسی هستم که شفاعت ‌‌می‌کند و اطاعت می‌شود ✨ أَنَا ابْنُ أَوَّلِ مَنْ یَنْفُضُ عَنِ الرَّأْسِ التُّرَابَ 🔹من پسر اول کسی هستم که خاک را از سر می‌تکاند ✨ أَنَا ابْنُ مَنْ یَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ فَیُفْتَحُ لَهُ 🔹من پسر آن کسی هستم که درب بهشت را خواهد کوبید و برایش باز می‌شود ✨ أَنَا ابْنُ مَنْ قَاتَلَ مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ وَ أُحِلَّ لَهُ الْمَغْنَمُ وَ نُصِرَ بِالرُّعْبِ مِنْ مَسِیرَةِ شَهْرٍ 🔹من پسر آن کسی هستم که ملائکه همراه با او در راه خدا جنگ می‌کردند و غنیمت برایش حلال بود و تا مسافت یک ماه راه، ترس وی در دل دشمن جای می‌گرفت! 🔹آن بزرگوار همچنان از این گونه سخنان می‌فرمودند، به گونه ای که دنیا در نظر معاویه تیره و تار شد و آن عده از اهل شام و غیر شام که امام حسن علیه‌السلام را نمی شناختند نیز آن بزرگوار را شناختند. 🔸وقتی امام علیه السّلام از فراز منبر فرمود آمدند، معاویه به آن حضرت گفت: تو امیدواری که خلیفه شوی، ولی نخواهی شد. 🔹 حضرت در جوابش فرمودند: خلیفه کسی است که منطبق با کردار و رفتار و طاعت پروردگار عمل کند. خلیفه آن کسی نیست که با ستم رفتار کند، احکام خدا را تعطیل کند و دنیا را پدر و مادر خود قرار دهد. اینکه تو می‌گویی مقام پادشاهی است که نصیب شخصی شود و او اندکی بهره‌مند گردد، آنگاه از آن مقام جدا و لذتش ناگوار شود و رنج آن برایش باقی بماند و نظیر این مطلب شود که خدا می‌فرماید: «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِین» (انبیاء / ۱۱۱ -، {من نمی دانم، شاید برای شما امتحان و بهره‌ای باشد تا یک مدتی}) حضرت این را فرمودند و با دست خود به معاویه اشاره کرده و برخاستند و رفتند. 🔸معاویه رو به به عمرو عاص کرد و گفت: تو از اینکه به من گفتی امام حسن را بالای منبر بفرستم منظوری نداشتی جز رسوایی من. به خدا قسم مردم شام قبل از اینکه امام حسن این سخنان را بگوید، بر این گمان بودند که حسب و نسبی بالاتر از حسب و نسب من وجود ندارد. 🔸 عمرو عاص گفت: حسب و نسب حسن موضوعی است که نمی توان آن را مخفی کرد و تغییرش داد، زیرا در میان مردم مشهور و واضح است. معاویه ملعون (حرفی برای گفتن نداشت پس) ساکت شد و چیزی نگفت. 📚 بحارالانوار ج ۴۳ ص ۳۵۳
گدای کوی تو هستم مرا مران ز درت  گداییم در این خانه بوده درد سرت به خاکبوسی این خانه کرده ام عادت  به جان مادرتان وا مکن مرا ز سرت  گناه بال و پرم را شکسته کاری کن  دوباره جا بده من را به زیر بال و پرت  گناه چشم مرا کور کرد و گوشم کَر عنایتی بنما بر گدای کور و کرت  ببین چه میکشم از دست نفس أمّاره جدا نموده مرا از دعای هر سحرت  قبول، من بدم اما تو سر به راهم کن بده اجازه که باشم همیشه دوروبرت  بگو به فاطمه امشب صبا پیامم را  که کرده ام همه شب روضه خوانی پسرت  صدای مادرت از دور میرسد ای وای خدا کند که نبیند تن جدا زسرت : 💔 وقتی خودِ خدایِ جهان، خونبهایِ توست دولتسٙرایِ مـا حــرمِ توست آنقدر قابلی که ، مشغولِ روضه های تو و بچه هایِ توست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
نام را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست هرچند باعث همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغ تو را دید، غم گریست اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه آن را به حق دادم قسم، گریست با ارزش است پیش تو و مادرت حسین چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که میان حرم گریست گوشه‌به‌گوشه ی روضه‌های توست اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست یک قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمان ما برای تو با این رقم گریست در روز حشر حسرت بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست فرموده است: مرهم زخم دل من است چشمی که در عزای گریست : ❤️ هم خودم، هم پدرم، هم پسرم نوکـر تو نسل ما را به خدا صاحب و ارباب تویی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ذات حق است فقط قدر و بهای حسنین راه قرب به خدا چیست؟ لقای حسنین در حسینیه موحد شدنم کامل شد بنده ام، سجده کنم رو به خدای حسنین آبرودار شدن، ماحصل نوکری است هست، عزت همه اش تحت لوای حسنین بی برو برگرد تلافی بکند هر کسی کارِ کمی کرد برای حسنین کیمیا می شود از خیرِ مجاور شدنش گردِ خاکی که نشیند به سرای حسنین اینکه در سلسله ی سینه زنان، سینه زدیم بوده تأثیر مناجات و دعای حسنین ذکر مادر پدرم نام حسین است و حسن جان مادر پدرم هم به فدای حسنین کاش دستم برسد تذکره های حسنین تا کنم طوف بهر رضای حسنین دل من لک زده تا زائر شش گوشه شود دست خالی من و لطف و عطای حسنین بارها گفت نبی این دو پسر جان منند این همه ظلم نبوده است سزای حسنین هر دو آقای مرا تشنه به مقتل بردند کاش امسال بمیرم به عزای حسنین : وقتی خدای عزوجل از نمِ خاک وجود شیعه‌ی سرشت یک گوشه از دل همه را گذاشت یک گوشه از دل همه نوشت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
یا بسوزان در میان شعله خاکستر شوم یا ببخش این بنده را آدم شوم بهتر شوم بنده ی بد را زدن کاری ندارد، تو نزن جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم من قیامت پیش رو دارم که گریه میکنم وای اگر آنروز عریان وارد محشر شوم هرعذابی هست باشد من تحمل میکنم نه نمیخواهم که ننگ آل پیغمبر شوم رحمت تو بیشتر از این گناهان من است مرگ‌ بر من گر که یک لحظه جدا زین در شوم من از اول خاک بودم خاک نعلین پس خدا نگذار تا روزی که هستم زر شوم ای گنهکاران، گرفتاران، علیکم بالنجف دارم امشب میروم در محضرش قنبر شوم امشب میاید کربلا پیش کاش من هم همسفر با حضرت مادر شوم یا بُنَیَ دشنه دست از حنجر تو برنداشت حق بده از داغ ذبحت دم به دم مضطر شوم : 💔 دردم زیاد هست و شفایم زیارت است من طالب شفای توأم ای ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
دلم دوباره ببین که شده پریشانت عزیز فاطمه ای جان من به قربانت برای روز ظهورت، برای آمدنت چقدر مانده که کامل شوند یارانت؟ بگو چگونه بیایم چگونه به جستجوی تو و خیمه و بیابانت به که قسم بخورم بی تو من کم آوردم بس است این همه دوری بس است هجرانت تو را قسم به صبوریِ قلب منتظران عزیز برگرد سوی کنعانت عدالت علویِ تو خواب این شهر است فدای آن لبه ی ذوالفقار برانت اگر چه لایق احسان تو نبودم من همیشه شامل من بوده است احسانت از این حجاب پر از ابر آسمان، آخر ظهور می کند آن روی ماه پنهانت : دیدار تو گر صبحِ ابــد هم دهَدَم دست من سرخوشم از لذت این چشم براهی سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
آماده نمودند حنوط و كفنش را شُستند به اشک غم و حسرت بدنش را مظلومتر از او چه كسی بود كه در شب مظلومتر از بردند تنش را در آن شب تاریک و غم آلود سپردند بر محنت زده بیت الحَزَنش را با دیده ی حیرت زده از عرش، ملائک دیدند غم و حُزن حسین و حسنش را در بین بیابان عرش نشینان خواندند حدیثی ز ملال و محنش را قدسی نفسانِ حرمِ قدس شب قدر دادند به زهرا خبر آمدنش را رفت آنكه پس از غُربت طوفانی خود، باز با فاطمه گوید غم تنها شدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غمی از سوختنش را : ملاقاتِ و باشد تماشایی ز کند ای امشب پذیرایی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
ازمحضر حق، فيضِ دعا بايد خواست اين فيض، به بركتِ بكا بايد خواست در ، عيدى ز پابوسىِ بايد خواست هنگام تشرُّف، به شايد تو بگويى كه مِنا بايد خواست اما نظرِ شاعرِ اين بيت، اين است درصحنِ رضا، كرب وبلا بايد خواست وقتى قسمت شد از وصلِ بايد خواست درمانِ هزار دردِ بى درمان را از ذكرِ مَن اسمُهُ دوا بايد خواست پايانِ شبِ درد و غمِ جانبازان از تُربتِ ذِكرهُ شفا بايد خواست از اهلِ جفا گلايه مندى، غم نيست اينجا مدد از بايد خواست اى اهل حرم بخوان از خضرِحرم آب بقا بايد خواست ايام اجابتِ دعاى است تقريرِ از بايد خواست : ... روز عید است همه دیدن سادات روند ای بزرگ همه سادات کجا خیمه زدی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، و بر همگی مبارک باد🌺
درسینه أم شراره ی غم موج میزند وقـتی دلم به سمت حرم موج میزند بـی اختـیار گــریـه امـانـم نـمی دهـد روی لبم دعا و قسم موج میزند وقـت نـماز جـای دعای قنوت هم فکر حرم فقط به سرم موج میزند هـرلحظه یاد گنبـد تو در خیال مـن یاد ضریح هم همه دم موج میزند زیباست رقص پرچم گنبد طلای تو زیباتر آن زمان که علم موج میزند در دستهای خالی من سائلـی، ولی در دست تو عطا و کرم موج میزند ایمان و آبرو و شفاعت، شفا و عشق در خاک تو قدم به قدم موج میزند فرقی نمی کند به خدا عشق کـربلا در سینه ی عرب و عجم موج میزند هروقت نام میرسد به شعر در دست شاعر تو قلم موج میزند شوق زیارت تو نه تنها به قلب ما بلکه به قلب هم موج میزند : 💔 خواست از هردو جهانم‌ شود آسوده خیال پدرم دست مرا داد به دستان سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نوکر همیشه عشق خود ابراز می‌کند با  نوکـری آغاز می‌کند دل خوش نکرده‌ایم به اعمال خیر خود ما را غم حسین سرافراز می‌کند هر کار کوچکی که در این خیمه می‌کنیم زهرا به دست خویش، پس انداز می‌کند دل، دور مانده از حرم اما در این دو ماه تا کـربلا دو مرتبه پرواز می‌کند سرّ است روضه‌ها و دلم را امام عصر مَحرم به درک قدری از این راز می‌کند ویرانه‌ی دلی که پُر از معصیت شده ذکر حسین، قلعه‌ی نوساز می کند درهای معرفت که به عالم گشوده نیست گریه به داغ دختر او باز می‌کند ما را محبتی که به دل بر هست نزد عزیز ممتاز می‌کند جانم فدای شأن عظیمش که سالهاست با دستهای کوچکش اعجاز می‌کند فرمود رو به نیزه‌ی بابا: ببین که زجر با ضرب تازیانه مرا ناز می‌کند پرده‌نشین عرش خداییم، پس چرا بر ما نگاه، شمر نظرباز می‌کند؟ : 💔 دستم بر آسمان و دعایم شده چنین یا رب مرا به جان سه ساله بیا ببخش سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
بانو همیشه خیر شما میرسد به ما از تو چقدر بوی رضا میرسد به ما شاعر شدم که دعبل دربارتان شوم هرچه نمیرسد، که عبا میرسد به ما این شور هیئتی جوانان شهرمـان از آب شور شهر شما میرسد به ما وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست بوی بهشت هم زِ دوجا میرسد به ما از لطف بیکرانه ی تو جمکـرانی ام از هر سه شنبه حس دعا میرسد به ما بانو جواب پرسش من را خودت بده آیا برات میرسد به ما؟ : بی سبب نیست،شماجلوه ی اسرارشدی اولین هستی که حرم دار شدی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، سالروز شهادت سلام الله علیها تسلیت باد🏴
آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما : بردن نام تو هرچند خطر داشت پدر دخترت عشق تو را مد نظر داشت پدر ذره ای ترس به دل راه ندادم زیرا دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،  میلاد نازدانه ی علیه السلام، سلام الله علیها بر محبین اهل بیت (ع) مبارک باد❤️🌺
هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند بنده وقتی میشود مضطر پناهش میدهند هرکه خورده سیلی از مردم به دادش میرسند چون ندارد آبرو دیگر پناهش میدهند غالباً مهمان اگر ناخوانده باشد میخرند غالباً درمانده را آخر پناهش میدهند بد نشد افتاده ام از چشم صاحب کارهام پادو وقتی دَربِدَر شد سر پناهش میدهند تاسحر باید سِمِج باشد گدا این دور و بر چونکه هرجور است پشت در پناهش میدهند بنده ی سلطان که باشی پادشاهی میکنی اسم هرکس میشود نوکر پناهش میدهند خوش بحال آن کبوتر که اسیر مشهد است لااقل وقتی ندارد پر، پناهش میدهند لنگ دیدار خدا بودم که دیدم در حرم هرکه میگوید رضا بهتر پناهش میدهند من خودم اهل نجف، اجداد من اهل نجف نوکر را در خانه ی حیدر پناهش میدهند زیر پای زائران هرکس که مُرد بچه های محشر پناهش میدهند هیچ کس اطراف گودال بلا سیلی نخورد هرکسی که مانده بی معجر پناهش میدهند : در سراشیبی ماه رمضانیم، دعایی دارم در سراشیبی قبرم تو برس بر دادم😭 سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن چقدر قدر تو مخفی ست بین ما مردم در آسمان و زمین محترم، حلالم کن نه نه نه اما به سوز شاعریِ حلالم کن همه امید من این چشمهای دریاییست میان گریه شبی باز هم حلالم کن تو از سلاله ی مهربان هستی به حق ی بی حرم حلالم کن مرا به خیل گناهم نگیر تو را به قسم حلالم کن به پاره ی و چشم پر خونش تو را به حق دو دست قلـم حلالم کن :   دعاست، تو آمین بگو به آن بِشْکن بساط ِ ظُلم و ریا را کُن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
حال و روزش با نوای عشق بهتر می‌شود هر که چشمش در میان روضه ها تر می‌شود این دل سنگم که جای خود، شنیدم از کسی ریگـهای دشت با نام تو گوهر می‌شود نوکری پستم ولیکن دلخوشم از اینکه من روزگارم با غلامی شما سر می‌شود از شما دورم ولی شبهای جمعه این دلم می‌پرد تا صحن تو، مثل کبوتر می‌شود با نوای و ذکر شور دل اسیر نامـهـای دو برادر می‌شود کاروان را باز گردان ای عزیز در همین جا قلب زینب زار و مضطر می‌شود بازگـرد آقـا کـه با دست پلید حرمله غنچه‌ی شش‌ماهه‌ی باغ تو پرپر می‌شود : کـربلا و شبِ جمعــه حرمِ حضرتِ عشـق در  کجا  بوده چنین بخت میسّـــــر باشد در حرم  روضه ی مقتل چقدر می چسبد چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
شادی برای مردم و ماتم برای ما خنده برای خلق ولی غم برای ما خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما چه خیرها که داشت دودرهم برای ما همیشه زحمت ما را کشیده است حتی خریده شال عـزا هم برای ما هرکس نفس کشید در این روضه شد مسیح از بس مقدس است همین دم برای ما حسن ختام سیر الی الله این دهه ست سفره گشوده   برای ما اینکه بدون روضه به جایی نمیرسیم ثابت شدست قدر مسلم برای ما هرگز به زیر منت مـردم نمیرویم وقتی که هست سایه پرچم برای ما وقتی فرات اشک مهیاست از دو چشم بی قیمت است چشمه ی زمزم برای ما گریه کنِ کمک کار ست کرده دعـا رسـول مکـرم برای ما بی بی، کدام روضه غذا طبخ میکنی؟ از دستپخت خود بده یک کم برای ما گفتند که حسین گرسنه شهید شد این غصه شد مصیبت اعظم برای ما : حُر کن مرا که جان من از شرم پر شده من را که راه نیست به جمع حبیب ها سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
دلم گرفته بهانه، سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن بوی دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش، گریه بر غم به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خونابه های چاه نجف قرار ما همه همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی میدهد پگاه نجف : دستِ خودم که نیست دلربا شده دل شب به شب برای تو تنگ است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
خوش بحال دلِ آنکس که گرفتارِ تو شد چشم بیمار تو را دیده و بیمارِ تو شد هدفَت بود بنا کردنِ وحدانیّت سجده آورد ، یار وفادارِ تو شد از خدا گفتی و کفار به تو طعنه زدند نگرفتی به دل و لطف و کرم کارِ تو شد زیرِ بارِ ستم و دشمنی و زخم زبان کمرت خم شد و اسلام بدهکارِ تو شد بعدِ تو دلهره افتاد به جانِ یثرب کعبه مشکی به تنش کرد و عزادارِ تو شد رفتی و باغ فدک مثل خلافت شد غصب دوّمی آمد و در کوچه طلبکارِ تو شد سخت سیلی زد و بد مزد رسالت را داد بد جسارت کرد و مایه ی آزارِ تو شد بر سرِ ات پیش داد کشید به خدا بغضِ گلویش غم ِ سرشارِ تو شد رفتی و سوخت سراپایِ حدیث ثقلین شعله ها باعث بیتابی بسیارِ تو شد پیرهن دوخت و نان پخت و فقط درد کشید با دلی خون شده آماده ی دیدارِ تو شد : بعد تو بدون یار است جای  ریحانه ی تو بین درُ و دیوار است😭 سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت (ص) و شهادت (ع) تسلیت و تعزیت باد🏴
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند مقتل نوشته است لگدها به در زدند بر قلب بی قرار هم شرر زدند مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند مقتل نوشته دست علی را که بسته اند با تازیانه بازویتان را  شکسته اند مقتل نوشته تا  که شما خورده ای زمین شد کشته تو زِ بیدادِ ظلم و کین مقتل نوشته کوچه و سیلی  و دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی مقتل نوشته دومیِّ پست، بی هوا سیلیِ محکمی  زده  بر صورت  شما مقتل نوشته که  زِ علی  رو گرفته ای بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای : پُر شدم از غصّه و اندوه و غم بانوی من پیکرت بدجور پیچیده بهم بانوی من این کبودی ها، توانم را ربوده تار می بینم تنت را، محترم بانوی من سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام