eitaa logo
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
810 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
822 ویدیو
4 فایل
امامزاده حسین (علیه السلام) فرزند بلافصل حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اطلاع رسانی مراسمات و گزارشات آستان و مطالب ناب ادمین @tahan1367
مشاهده در ایتا
دانلود
شرر زهـر جفا سوخته پا تا سر من آب گردید چو شمعی همه ی پیکر من این نه اشک است که بسته ره دیدار به من دل من سوخته ریزد ز دو چشم تر من شیون ناله بلند است به غم خانه ی ما یا حسن گوید و بر سر بزند خواهر من یک طرف قاسم و عباس به خود می پیچند یک طرف نیز حسین اشک فشان در بر من جگرم در دل تشت است و همه می بینند که چه آورده غم کوچه و سیلی سر من کی رود یاد من آن روز که آن شوم پلید بست در کوچه ی غم راه من و مادر من مادر از ضربت سیلی چو گل افتاد به خاک از همان لحظه شکسته همه بال و پر من نــوكـــر نـوشـــت: مثل حسین، شاعر و نقاش و روضه خوان نداشت مثل حسین، فرشچیان و محتشم نداشت از کل خانواده ی خـود مـادری تر است تاریخ گفته مـادر او هم حـرم نداشت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
آنکه دارد به دلش غصه‌ی بسیار، منم ساکن غمکـده‌ی مـاتم دلـدار، منم همه‌ی شهر، سر سفره‌ی من نان خوردند ولی انگار به یک شهر، بدهکار منم آنکه یک عمر، شبش سر شده با کابوسی که در آن مـادرِ او می‌شود آزار، منم وسط کوچه‌ی غم خانه خرابم کردند آنکه دنیا شده روی سرش آوار، منم مقتل اصلی من در وسط آتش بود آنکه جان داده میان در و دیوار، منم اشک هم داغ دلِ خون مرا سرد نکرد سینه‌ی سوخته از سرخی مسمار، منم دست سنگین کسی خورد به روی مادر ولی آنکه شده نیلی رخش انگار، منم : شکـر حق نوکــر پابست امام حسنیم سائل و عاشق و سرمست امام حسنیم در جهان مفتخر از عزت و جود و کرمیم چون حسینی شده ی دست امام حسنیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
حتی میان خانه اش همدم ندارد مرد غریبی که دلش جز غم ندارد در سینه اش از بی وفایی های کوفه غم آنقَدَر دارد که دنیا هم ندارد در خانه اش وقتی اسیر رنج دنیاست حتی مجال گریه ی نم نم ندارد اما کنار او همیشه زینبش هست تا خواهرش باشد که چیزی کم ندارد از کودکی داغی میان سینه اش هست ربطی به مرگش آتش آن سم ندارد بعدازشهادت هم غریب است وغریب است حتی ضریحی قـــــبر آقایـــــــَم ندارد : صحن خاکی شما را، سنگ مرمر میزنیم دور تا دور حـرم را، اسم حیدر میزنیم گنبد و گلدسته می‌سازیم، از جنس طلا شاخه ای از یاس هم، با عشق مادر میزنیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
دلـمــو هـمـدم میکنم من گذشته هامو جبران میکنم با شـهـیـدای اومدم، دست بکشی روی سرم کاش یه روز، فدای دلبرم بشم  یه روزی منم کفن به تن میشم فدای اسم میشم راه میوفته یه روزی با کـرمش دسته ی تو حـرمش ذکـر میشه یا امام حسن  صدقه بده، بده به ما امام حسن : از اینهمه خوب در جهان خوبتـری مـرغـوبتـــری اگـر کـه مخروبتری تا کــور شـود هـر آنکـه نتواند دید بی گنبد و بی ضریح مـحبـوبتـری صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
گمنامیِ او را نفهـمیدند نامی هـا هـرگز نشد آشفته از بی احترامی هـا آری نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست وقتی ڪه خالی میشود دورت ز عامی هـا در مهربانی شهـرہ بود آنقَدْر ڪه حتی خوردند از نان حلالِ او حـرامـی هـا حتی سگی را رد نڪرد از سفرہ ی لطفش لبخند میزد در جوابِ بی مـرامی هـا در بین شهـری ڪه محبت را نمی فهـمید تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامی هـا من شڪ ندارم ڪامِ او با زهـر شیرین شد زهـری ڪه مرهـم بود خود بر تلخڪامی هـا : یادم ڪه نیست، اول این آشنایـی ام اما به لطف شاه ڪـرم ڪـربلایـی ام از آبـروی توست ڪه بـا آبـرو شدم عمریست گفته‌ام به‌ همه مجتبایـی ام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
قلم به صفحه نشست از غم تو گريان شد گرفت دم، به سروسينه زد پريشان شد به ياد قصه ي تخريب آستان بقيع دل تمام محبين ز غصه ويران شد بقيع جاي خودش را درون دل دارد بهشت ماست اگرچه به خاک يكسان شد گـرفت كافـري از خاک پاي زائر تو به محض ديدن اين غربتت مسلمان شد يكي مـزار كـريم و يكي مـزار كسي كه از مصائب تلخي هميشه نالان شد مـزار باقـر و صـادق كنار يكـديگـر مزار فاطمه پس از چه روي پنهان شد همان كسيكه به بيت علي اهانت كرد همان دليل جسارت به اين گلستان شد دلـم گـرفته به ياد همان امـامـي كه به دست مـردم نااهـل تيرباران شد ولي امان ز دمي كه تن عزيز خدا به دست مردم نامرد پست عريان شد : با بی کسی و غربت و غم می سازیم با شیون و آه دم به دم می سازیم سـوگـند به آن چـهـار قـبـر خـاکــی یک روز برایتان می سازیم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... دوشنبتون امام حسنی (ع)
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد با راه رفتن تو قدم آفریده شد خالق نشسته بود که مدح تو را کند اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد یا پیش تر ز جود و کرم بوده ای حسن یا هم زمان با تو کرم آفریده شد ای لال باد آن که تو را بی حرم شمرد از ناز شصت توست حرم آفریده شد روز جمل تو حیدر ثانی شدی حسن پای شجاعت تو جنم آفریده شد از مردم عرب که تو خیری ندیده ای پس بهر یاری تو عجم آفریده شد تا شکل بی قراری شبهای تو شوم این اشکهای چشم ترم آفریده شد باید که شکل پر زدنت فرق هم کند پس لاجرم پیاله ی سم آفریده شد پای کتاب زندگی پر بلایتان اشک خدا چکیده و غم آفریده شد : شد عاقبتش خیر هر آنکس که در عالم گردید غـلامی ز سرای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير...
منشينيد كه شرح غم من بسيار است دل مجروح من از غربت و غم بيمار است غربت هر دو جهان گر به ترازو باشد باز هم پيش غم من كم و بي مقدار است منم آن شاه كه شد لشكر من صد اندوه صبر شد يار من آنهم بخدا ناچار است وسط شهر خودم حكم غريبه دارم قسمتم از همه كس تهمت ناهنجار است سفره دارم من و با دشمن خود خوشرويم سهم من باز زِ دشمن بخدا آزار است دشمني كه نكند دشمني اش دشمن نيست بين خانه به برم دشمن اصلي يار است همسرم داد به من زهر كه قلبم له شد اين پذيرايي يارم به دم افطار است مرگ من زودتر از اين به سراغم آمد ديده ميبندم و اين حادثه بالاجبار است مرگ من به فدک و فاطمه بر مي گردد وسط ذهن من آن حادثه در تكرار است مادرم فاطمه حق داشت بپوشاند رخ اثر صورت او نقش بر آن ديوار است وقتي آنروز ره خانه مان را گم كرد شد يقينم كه نمي بيند و چشمش تار است : حالا که حرم ها همه بی زائر و خالیست بر هر در و دیوار، بنویسید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير...
سهممان ازکل عالم گرحسن باشدبس است ما غلامیم واگرسرورحسن باشدبس است گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه شافع من درصف محشرحسن باشدبس است خلق تصویر خدا بر جلد آدم ساده بود سوژه ی تصویرصورتگرحسن باشدبس است متن قرآن راکریم ازبخشش اوخوانده اند قسمتی ازآیه ی مضطرحسن باشدبس است بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز گر به روی دوش پیغمبرحسن باشدبس است درجمل باضربه ی شمشیرخوداثبات کرد درمیان لشکرحیدرحسن باشدبس است هرکسی ازهمنشین خوداثرخواهدگرفت همنشین مالک اشترحسن باشدبس است آیت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم ذکرنقش سنگ انگشترحسن باشدبس است صاحب امر تقیه انتقامش کربلاست واعظ بنشسته برمنبرحسن باشدبس است بارهاگفتم و میگویم که ازلطف شماست ناظراشعاراین دفترحسن باشدبس است : 💔 لال بادآنکه بگویدکه حسن بی حرم است آسمان گنبدتان، کل زمین صحن شماست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
سبطِ اکبر،ماجرایِ کوچه را تعریف کن شاهدِ کوچه، بلایِ کوچه را تعریف کن باسکوتت میکُشی اُمّ البنین را،جانِ من اندکی حال وهوایِ کوچه راتعریف کن می شوم سنگِ صبورت،عقده رابیرون بریز ای عزیزِ دل،جفایِ کوچه را تعریف کن روبرو شدباشما،آن بی حیاآخرچه کرد؟ خواهشاًتوماجرایِ کوچه را تعریف کن غیرتی فرزندِزهرا، اینقَدَر درهم نشو شمّه ای ازدردهایِ کوچه راتعریف کن بی حیا،دستی بلندکرده به رویِ مادرت سیلی وضربِ صدایِ کوچه راتعریف کن مطمئنم که حمایت کرده ای از فاطمه ناله ای کرده نوایِ کوچه را تعریف کن حرفهایِ تند زد بر مادرت یا بر خودت؟ سبطِ اکبر، ناسزایِ کوچه را تعریف کن : 💔 زَهرا حَرَم نداشت تو هم بی‌حَرَم شدی از کـودکـی هَمیشه هَـوادار مادری... سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،