moallemi-www.ebnearabi.com.mp3
41.96M
⭕️ گزارشی از ارائه استاد حسن معلمی در مدرسه بهاره تصوف پژوهی: «درنگی در نظریه وحدت وجود؛ پیشینه، ادله و نقدها»
موضوع ارائه ایشان «تمایز نگاه اهل حکمت و صوفیه در مساله وحدت وجود » بود. استاد معلمی در ابتدا به دو رویکرد افراطی و تفریطی در مواجه با مباحث عرفان و تصوف اشاره کرده و بر لزوم نقد منصفانه و مودبانه باورهای صوفیانه تاکید کردند. ایشان قول صحیح منتسب به عرفای مسلمان در وحدت وجود را این دانستند که خداوند وجود دارد و ماسوی الله هم موجود هستند، اما ما سوی الله تجلیات خداوند متعال هستند که وجودی زائد بر خداوند متعال ندارند، مانند دریا و موج دریا و در ادامه به تبیین این دیدگاه پرداختند.
استاد معلمی قول فلاسفه در این بحث را اینگونه تببین کردند که خدا و مخلوقات تحقق عینی دارند، منتها خداوند خالق و ما سوی الله مخلوق است، خداوند علت و ماسوی الله معلول است.
عضو هیت علمی دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام) در ادامه دو تقریر وحدت تشکیکی وجود ملاصدرا را تبیین کرده و یکی از این دو را موافق وحدت وجود عرفانی و دیگری را مخالف آن دانستند. این استاد برجسته فلسفه سپس با اشاره به این که عرفا برای وحدت وجود ده دلیل ارائه داده اند، اصلی ترین ادله آنها را قاعده بسیط الحقیقه معرفی کرده و به نقد آن پرداختند. ایشان در ادامه بحثشان به موضوع ربط علی هم اشاره کرده و آن را نقد کردند. استاد معلمی در پایان نظریه وحدت شخصی وجود را به دلیل تالی فاسدهای متعدد از جمله جبرگرایی، قولی نادرست و غیر قابل التزام معرفی کردند.
📌مشاهده گزارش کامل و دانلود فایل های صوتی در سایت
@ebnearabi
toubaei-www.ebnearabi.com.mp3
50.22M
⭕️ گزارشی از ارائه استاد محمدمهدی طوبایی در مدرسه بهاره تصوف پژوهی: «درنگی در نظریه وحدت وجود؛ پیشینه، ادله و نقدها»
موضوع ارائه ایشان «درنگی در ادله نقلی وحدت وجود » بود. این استاد حوزه علمیه قم، در مقدمه، نکاتی درباره مبانی معرفت شناسی صوفیه بیان کرده و خاطر نشان ساختند که ادله نقلی وحدت وجود در کلمات ابن عربی، متشتت و متهافت است. استاد طوبایی در ادامه به سیر تاریخی تمسک به ادله نقلی برای نظریه وحدت وجود اشاره و مهم ترین دلیل در میان صوفیان را مقوله کشف و شهود باطنی دانسته و کلماتی از ابن عربی در همین رابطه نقل کردند. استاد دورس خارج فقه و اصول حوزه علیمه قم در قسمت دیگری از بحثشان، میزان در تمسک به ادله نقلی از نگاه ابن عربی را تبیین ساخته و مبتنی بر همان میزان، به نقل و نقد ادله نقلی وحدت وجود پرداختند. از جمله مهم ترین ادله نقلی در اثبات وحدت شخصی وجود در لسان متصوفه را آیات قرب، آیات وجه، آیه سوم سوره حدید و سوره توحید معرفی کرده و ضمن تبیین هریک، به نقد آن پرداختند.
📌مشاهده گزارش کامل و دانلود فایل های صوتی در سایت
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
برای فعالیت در رسانه های مجازی و شبکه های مختلف اجتماعی، اگر طرح و ایده و پیشنهادی دارید، با ما در میان بگذارید. همچنین بفرمایید که چه کمبودی در این زمینه احساس میکنید؟
به منظور فعالیت هدفمند و موثرتر رسانه ای، از مخاطبین محترم تقاضامندیم که در این نظرسنجی شرکت کنید.
قطعا از داده های حاصل از پیشنهادات شما جهت تنظیم برنامه ها و طرح های آتی استفاده خواهیم کرد.
@eb_admin
وحدت وجود در ادویتا ودانتا.MP3
8.26M
⭕️ وحدت وجود در ادویتا ودانتا (بخشی از ارائه دکتر قندهاری در مدرسه تصوف پژوهی وحدت وجود)
📌مشاهده گزارش ارائه اساتید مدرسه تصوف پژوهی وحدت وجود و دانلود فایل های صوتی در سایت
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
https://eitaa.com/ebnearabi
@ebnearabi
📣 صفحه اینستاگرام سايت پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف با نشانی sufi_study فعال شد.
برای مطالعه و پیگیری مباحث مرتبط با نقد تصوف، در اینستاگرام نیز همراه ما باشید:
https://www.instagram.com/sufi_study
@ebnearabi
📢 عکسالعمل امام جواد علیه السلام، نسبت به خواننده و نوازنده موسیقی
🔻عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّیَّانِ قَالَ: احْتَالَ الْمَأْمُونُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) بِکُلِّ حِیلَةٍ فَلَمْ یُمْکِنْهُ فِیهِ شَیْءٌ فَلَمَّا اعْتَلَّ وَ أَرَادَ أَنْ یَبْنِیَ عَلَیْهِ ابْنَتَهُ دَفَعَ إِلَی مِائَتَیْ وَصِیفَةٍ مِنْ أَجْمَلِ مَا یَکُونُ إِلَی کُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ جَاماً فِیهِ جَوْهَرٌ یَسْتَقْبِلْنَ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) إِذَا قَعَدَ فِی مَوْضِعِ الْأَخْیَارِ فَلَمْ یَلْتَفِتْ إِلَیْهِنَّ وَ کَانَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ- مُخَارِقٌ صَاحِبُ صَوْتٍ وَ عُودٍ وَ ضَرْبٍ طَوِیلُ اللِّحْیَةِ فَدَعَاهُ الْمَأْمُونُ فَقَالَ یَا أَمِیرالْمُؤْمِنِینَ إِنْ کَانَ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا فَأَنَا أَکْفِیکَ أَمْرَهُ فَقَعَدَ بَیْنَ یَدَیْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) فَشَهَقَ مُخَارِقٌ شَهْقَةً اجْتَمَعَ عَلَیْهِ أَهْلُ الدَّارِ وَ جَعَلَ یَضْرِبُ بِعُودِهِ وَ یُغَنِّی فَلَمَّا فَعَلَ سَاعَةً وَ إِذَا أَبُو جَعْفَرٍ لَا یَلْتَفِتُ إِلَیْهِ لَا یَمِیناً وَ لَا شِمَالًا ثُمَّ رَفَعَ إِلَیْهِ رَأْسَهُ وَ قَالَ اتَّقِ اللَّهَ یَا ذَا الْعُثْنُونِ قَالَ فَسَقَطَ الْمِضْرَابُ مِنْ یَدِهِ وَ الْعُودُ فَلَمْ یَنْتَفِعْ بِیَدَیْهِ إِلَی أَنْ مَاتَ قَالَ فَسَأَلَهُ الْمَأْمُونُ عَنْ حَالِهِ قَالَ لَمَّا صَاحَ بِی أَبُو جَعْفَرٍ فَزِعْتُ فَزْعَةً لَا أُفِیقُ مِنْهَا أَبَداً.
✍🏻 محمّد ریّان گوید: مأمون ملعون انواع حیلهها را برای تخریب حضرت جواد علیه السّلام بکار بست و از آنها چیزی بدست نیاورد. چون درمانده شد و خواست دخترش را به ازدواج ایشان درآورَد، به دویست دختر از زیباترینهاشان، به هرکدام جامی که گوهری در آن بود داد تا به پیشواز حضرت جواد علیه السّلام به هنگام نشستن در جایگاه بروند. حضرت به آنان توجّهی نکرد. در این میان مردی بود که به او «مخارق» میگفتند. آوازه خوان و تار و ضربنواز بود و ریشی دراز داشت. مأمون او را دعوت کرد. او گفت: ای امیرالمؤمنین، اگر در چیزی از کار دنیا باشد، موضوع را درست میکنم. آنگاه در برابر حضرت جواد علیه السّلام نشست. سپس از گلویش صدایی درآورد که اهل خانه گٍرد آمدند و به نواختن و آوازخوانی آغاز کرد. ساعتی چنین کرد و حضرت جواد علیه السّلام توجهی به او نداشت و نه به چپ و نه به راست اصلا نگاهی نمیکرد. سپس حضرت بسوی او سر بلند کرده و فرمودند: ای ریشدراز، از خدا پروا کن! سپس ضرب و تار از دست او افتاد و تا زمانی که مُرد دیگر دستش به کار نرفت و از کار افتاد. مأمون از حالش پرسید. او گفت: وقتی محمد بن علی علیهم السلام بر من فریاد کشید چنان هراسیدم که هرگز از آن بهبود نمییابم.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ۱/۴۹۴
پژوهشی درباره ابن عربی
📢 عکسالعمل امام جواد علیه السلام، نسبت به خواننده و نوازنده موسیقی 🔻عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَ
یکی از خط کش هایی که به راحتی میتوان با آن برخی عرفان های باطل و دروغین را شناسایی کرد، همین موسیقی است.
بنگرید که مولوی و مولای صوفیان چگونه غرق در ساز و آواز و سماع با زنان بوده و به قول “لویی ماسینیون” برای بساط سماع خود، یک “ارکستر” * کامل تشکیل داده بود تا بتواند اشتهای جوشان خویش را اشباع کند.
و تا جایی پیش میرفته که عریان به سماع میپرداخته و آن را بر نماز نیز مقدم میداشته است.
آلات موسیقی مولوی متنوع بود : “طبل”، “دفّ” (دایره) ، “نِی” و بویژه “رَباب” (یکی از آلات موسیقی شبیه طنبور) که شیفته و دلباخته ی آن بود و در ستایش آن سخنها (غزل و…) گفته است.
گروهی از صاحب نظران معتقدند که مولوی خود نیز “موسیقی دان” و “موسیقی نواز” بوده است.
آقای همایی در مولوی نامه می نویسد : وی (مولوی) در فن موسیقی و ضرب اصول و الحان ، وقوف کامل داشته و خودِ او سازِ رباب را بسیار خوش و استادانه می زده است.
https://ebnearabi.com/1805
https://ebnearabi.com/1781
https://ebnearabi.com/1707
https://ebnearabi.com/2166
⭕️ جایگاه حج در تصوف و عرفان صوفیانه
بسیاری از سران صوفیه لااقل در ظاهر به بخشی از شریعت پایبند بودند و مراعات آن را در ابتدای سلوک لازم می دانستند. در مورد حج نیز گزارشات قابل توجهی از حج گزاردن سران صوفیه نقل ثبت و ضبط گردیده است. اما بسیاری از سران و بزرگان آنها بر اساس مبانی صوفیانه، حج بیت الله را امری ظاهری و قشری قلمداد کرده و آن را حجِّ پست همّتان می دانستند. برخی مریدان خویش را از حج منع و برخی میخواستند که بیت الله الحرام را به آتش بکشند تا از پرداختن مردم به غیرخداوند جلوگیری شود! برخی حج جدیدی برای پیروان خویش ابداع کرده و عده ای نیز به جای حج، مریدان را به زیارت قبور مشایخ می فرستادند. و در نهایت در تعدادی از گزارش ها ادعا کرده اند که خانه کعبه به استقبال یا طواف حول مشایخ صوفیه رفته است! مخالفت های صوفیان با حج هم از زوایای مختلفی صورت می گرفته است. توجه به باطن، لزوم توجه به نیازمندان، توجه به مکارم اخلاقی، پرداختن به صاحب البیت به جای بیت، لزوم توجه به امور معنوی و … از جمله توجیهاتی است که صوفیه به واسطه آنها با حج مخالفت کرده اند.
قطعا نیل به باطن حج و هر امر دینی و معنوی، در گرو بندگی واقعی حق متعال با نیات صحیح و خالص و پرداختن به دستورات خداوند متعال و اعمال عبادی و معنوی است که از جمله آنها همین سفر حج و دستگیری از فقرا و درماندگان و … است. اساسا معراج و رشد معنوی که در اسلام برای مومنان ترسیم شده، در چارچوب اعمال عبادی چون نماز و حج و ذکات و… است. و هیچ کدام از این اعمال، منافاتی با یکدیگر ندارند، بلکه همه آنها با هم برنامه ای کامل و بی نقص را تشکیل می دهند که ضامن سعادت بشر خواهد بود.
همانگونه که یک انسان در زندگی مادی خود، به مولفه های مختلفی اعم از خوراک و پوشاک و توجه به سلامت و حتی تفریحات سالم… نیاز دارد؛ و اهمیت هر کدام از اینها، ضرورت دیگری را نفی نکرده و مانع از پرداختن به سایر موارد نخواهد شد، در امور دین نیز، هیچ کدام از دستورات خداوند و احکام شریعت، با یکدیگر تخالف و تضادی ندارند و در کنار یکدیگر، سلوک در مسیر صحیحِ بندگی حق متعال را هموار می کنند.
از طرفی دیگر، اوج معنویات و مکارم اخلاقی، پایبندی به دستورات و احکام الهی و نیز بالاترین سطح دستگیری از فقرا را در سیره و زندگانی معصومین و امیرمومنان علیهم السلام و اصحاب و نزدیکان ایشان می بینیم. در یک نمونه اهل بیت علیهم السلام سه شبانه روز طعام خود را به فقرا انفاق نمودند، و در روز سوم نیز غذای خود را به اسیری از کفار(که اهل دار الحرب بود) بخشیدند و به سبب همین بخشش و کرامت، آیات سوره انسان نازل شد: « وَيُطعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِۦ مِسكِينا وَيَتِيما وَأَسِيرًا»[2]… همین امیرمومنان با آن مقام والای معنوی که احدی پس از رسول خدا به آن نمی رسد، بارها به حج خانه خداوند رفتند. امام صادق (علیه السلام) در ضمن روایتی که فضائل و خدمات ایشان را بیان می کردند، فرمودند: «وَ حَجَّ مَعَ النَبي عَشَرَ حِجَج»[3] و همچنین انفاق و رسیدگی به مستمندان و توجه توامان به اعمال عبادی و دستورات خداوند از قبیل حج و… در سیره و تاریخ زندگانی سایر معصومین علیهم السلام نیز کاملا آشکار و هویداست.
📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت: جایگاه حج در تصوف
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ جایگاه حج در تصوف و عرفان صوفیانه (منع مریدان از حج بیت الله)
ابوسعید ابوالخیر علاوه بر اینکه خود یک بار هم حج نگزارد، بلکه مریدان را نیز از سفر حج منع می کرد. او خود به جای حج بیت الله، دور قبر قطب صوفیه طواف می کرده و مریدان را از سفر حج منع کرده و آنها را به زیارت قبر شیخ صوفیه می فرستاده است: «نقل است كه هر وقت كه شيخ ابو سعيد را قبضى بودى گفتى: اسب زين كنيد تا به حج رويم. به مزار او آمدى و طواف كردى تا آن قبض برخاستى، و نيز هر مريد شيخ ابو سعيد كه انديشه حج تطوع كردى او را به سر خاك شيخ ابو الفضل فرستادى. گفتى: آن خاك را زيارت كن و هفت بار گرد آن طواف كن تا مقصود تو حاصل شود».
او پا را فراتر نهاده و مدعی می شود که هر که به سفر حج رود، از طریق حق بیرون خواهد بود!: «خداى داند- و اين هفتاد سوگند است- كه هركس را كه خدا راه مكه فراپيش او نهاد، آنكس را از طريق حق بيفكنده بود.»[16]
بشر حافی بذل مال در زمینه حج را هزینه در راه نادرست و باطل می دانست و از آن منع می کرد:
«نقل است كه يكى با بشر مشورت كرد كه: دو هزار درم حلال دارم. مىخواهم كه به حج روم. گفت: تو به تماشا مىروى. اگر براى رضاى خداى مىروى، وام درويشى چند بگزار، يا به يتيمى يا عيالدارى ده؛ كه راحتى [كه] به دل ايشان رسد، از صد حج فاضلتر. گفت: رغبت حج بيشتر دارم. گفت: از آن كه اين مال نه از وجه نيك به دست آوردهاى(از راه درست و حلال به دست نیاورده ای) ، تا به ناوجه (راه نادرست و باطل) خرج نكنى قرار نگيرى.»[17]
📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت: جایگاه حج در تصوف
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
⭕️ جایگاه حج در تصوف و عرفان صوفیانه (به آتش کشیدن خانه خدا!)
گاهی نیز سران صوفیه می خواستند خانه خدا و کعبه را به آتش بکشند تا مانع این عمل عبادی و دستور الهی شوند!
از شبلی نقل شده: «وقتی او را دیدند پارهای آتش بر کف نهاده میدوید. گفتند: تا کجا؟ گفت: میدوم تا آتش در کعبه زنم تا خلق با خدای کعبه پردازند»[21]
در احوال ابوالقاسم نصرآبادی که چهل حج بر توکل به جا آورده بود، آمده که: «یک روز در طواف خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و با یکدیگر سخن میگفتند. برفت پارههای آتش و هیزم بیاورد. از وی سؤال کردند چه خواهی کردن؟ گفت: میخواهم کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فراغ آیند و به خدای پردازند»[22]
📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت: جایگاه حج در تصوف
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
4_6028289635648549702.mp3
1.82M
به روایتی خود حیدری... چه شباهتی چه اصالتی...
🔹 عن محمّد بن عليّ ، عن يحيى بن سلاّم ، عن يوسف بن يعقوب ، عن صالح بن عقبة، عن يونس الشّيبانيّ قال : قال أبو عبد اللّه عليه السّلام : كيف مداعبة بعضكم بعضا؟ قلت : قليل ، قال : فلا تفعلوا فإنّ المداعبة من حسن الخلق و إنّك لتدخل بها السّرور على أخيك و لقد كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلّم يداعب الرّجل يريد أن يسرّه .
🔸 يونس شيبانى روايت كرده كه امام صادق عليه السّلام فرمودند : چگونه با يكديگر شوخى مىكنيد ؟ من عرض كردم : اندک . امام عليه السّلام فرمودند : اينگونه نباشيد ، شوخى از خوشخلقى است ، همانا تو به وسيله ی آن برادرت را شاد مىگردانى و رسول خدا -درود خدا بر او و خاندانش- شوخى مىكرد و مىخواست كه كسى را شاد كند.
📚اصول کافی، ج4، ص 670 و 671
⚜ فرار عجیب "احمد بن حنبل" از توضیح "حدیث غدیر" و تلاش برای مخفی کردن حقائق
🔴واخبرنی زَکَرِیَّا بْنُ یَحْیَى، أَنَّ أَبَا طَالِب حَدَّثَهُمْ، أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْل النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» ، مَا وَجْهُهُ؟ قَالَ: «لَا تَکَلَّم فِی هَذَا دَع الْحَدِیث کَما جَاء»
⭕️زکریا بن یحیی می گوید که ابوطالب به آنان گفت که از احمد بن حنبل در مورد این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به حضرت علی علیه السلام که «من کنت مولاه فعلی مولاه» سوال کرد که این سخن چه وجهی دارد؟ احمد بن حنبل پاسخ داد: در این مورد سخن نگو. این حدیث را همانطور که آمده رها کن
📖 السنة للخلال ج۲ ص۳۴۶-۳۴۷
📌جا دارد، تابعان سقیفه از خود بپرسند براستی چرا عالمانشان تا این حد حقائق را مخفی داشته اند و الی الان هم اشتغال به تحریف و تقطیع دارند؟
مگر در واقعه غدیر چه گذشت که برخی ائمه مذاهب و بزرگان حدیث سقیفه به شرح ماجرای آن نمیپردازند بلکه حتی قصد اخفای آن دارند؟؟؟
🎉🎉 برگزاری مسابقه ای به مناسبت عید سعید غدیر خم با موضوع دیدگاه سران صوفیه درباره واقعه غدیر و ولایت اهل بیت علیهم السلام
🔺 مهلت ارسال پاسخ به سوالات: تا ساعت 24 پنجشنبه 7 تیر
🔺 جوایز: 5 جایزه 500/000 تومانی و 14 کتاب با موضوع نقد تصوف (این جوایز به قید قرعه به کسانی تعلق خواهد گرفت که پاسخ صحیح را ارائه کنند)
🔺 منبع: مقالات سایت ابن عربی به آدرس: www.ebnearabi.com
📌 سوالات:
1- رویکرد سران صوفیه مانند ابن عربی و مولوی درباره غدیر خم و اهل بیت علیهم السلام را شرح دهید.
2- ولایت نوعیه در تصوف به چه معناست؟
3- دیدگاه مولوی و ابن عربی درباره خلفای اهل تسنن چه بوده است؟
4- آیا نقل فضائل اهل بیت علیهم السلام توسط سران صوفیه، می تواند حاکی از تعلق آنها به مذهب تشیع اثنی عشری باشد؟ چرا؟
5-ولایت از نگاه صوفیه چه تفاوتی با آموزه ولایت و امامت در تشیع دارد؟
📌 پاسخ های خود را به همراه نام و نام خانوادگی و شماره تماس به ادمین سایت:
@eb_admin
ارسال کنید.
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
👈وقتی حسین بن علی(صلوات الله علیهما) کشته شد ، زنان بنی هاشم لباس سیاه و کهنه پوشیدند و از گرما و سرما شکایتی نداشتند ، و حضرت علی بن الحسین(علیهما السّلام) برای ماتم ایشان غذا درست میکرد .
💥عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ(صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِ) لَبِسَ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ السَّوَادَ وَ الْمُسُوحَ وَ کُنَّ لَا یَشْتَکِینَ مِنْ حَرٍّ وَ لَا بَردٍ وَ کَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَیْنِ یَعْمَلُ لَهُنَّ الطَّعَامَ لِلْمَأْتَمِ .
📓المحاسن ؛ صفحه ۴۲۰ .
📓بحارالأنوار ؛ جلد ۴۵، صفحه ۱۸۸ .
با سلام
جمعی از خدمتگزاران اهل بیت علیهم السلام که کاملا مورد وثوق هستند، موکبی برای تاسوعا و عاشورای حسینی برپا نموده اما در تامین بخشی از هزینه ها دچار مشکل شده اند.
از عزیزانی که مایل به مشارکت در تعظيم شعائر و اقامه عزای سیدالشهدا علیه السلام هستند تقاضا میشود که نذورات و هدایای خود را به شماره کارت زیر واریز بفرمایید
6037998180887571
به نام محمد محمدی
و مبلغ پرداختی را به ادمین اطلاع دهید.
@eb_admin
احیانا اگر مبالغی اضافه بیاید، برای سایر جلسات عزاداری یا ارسال زائران به عتبات عالیات هزینه خواهد شد.
اجرکم عندالله
⭕️ رویکرد سران صوفیه نسبت به عاشورا و عزای امام حسین علیه السلام
امام علیه السلام می فرماید: «بنی امیه لعنه اللَّه علیهم و آن افرادی از اهل شام که آنان را در کشتن حسین اعانت نمودند، نذر کردند اگر حسین کشته شود و مقام خلافت، نصیب آل ابو سفیان شود روز عاشورا را برای خود عید قرار دهند و آن روز را برای به شکرانه قتل حسین، روزه بگیرند. »[1]
بسیاری از صوفیان در طول تاریخ، ماه محرم و روز عاشورا را مبارک و میمون دانسته و با گریه کردن و عزاداری بر سید الشهدا علیه السلام مخالف بودند. رسمی که ریشه در آموزه های بنی امیه دارد؛ در زیارت عاشورا می خوانیم «یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ» بنی امیه روز عاشورا را مبارک و عید قرار داد.
اما این واکنش صوفیه مبتنی بر مبانی مختلفی بوده است:
1-رویکرد حدیثی و استناد به روایات جعلی
2-رویکرد عرفانی و نظریه فناء فی الله
3-رویکرد اخلاقی-روانی و مذمت گریه
4-رویکرد کلامی مبتنی بر نظر عدالت صحابه
5-رویکرد عقیدتی مبتنی بر بدعت تراشی
1) رویکرد حدیثی و تمسک به روایات مجعول
بسیاری صوفیان مشهور تاریخ (بر اساس روایاتی که عمدتا نواصب و بنی امیه جعل و ترویج کرده اند) ماه محرم[4] را در تاریخ بشر، ماهی نیکو می دانستند و معتقد بودند سلسله رویدادهای مبارکی برای انبیاء و اولیاء در روز عاشوراء از ماه محرم رخ داده است مثل پذیرفته شدن توبه حضرت آدم، ساکن شدن کشتی حضرت نوح، شکافته شدن دریا برای بنی اسرائیل و غیره.[5] حکیم ترمذی، میبدی، غزالی، ابوطالب مکی و ابونعیم اصفهانی این روایات را نقل کرده و عاشورا را عید دانسته اند.[6]
ابوسعید ابوالخیر و عاشورا
نقل است که ابوسعید ابوالخیر از مشایخ بزرگ تصوف خراسان در قرن چهارم و پنجم، در روز عاشوراء، به منظور شادمان ساختن فقرای نیشابور، طبقی از حلوا و شیرینی و نان و آب برای آنها می فرستاد.[7]
ابن عربی و عاشورا
ابن عربی در آثار مختلف خود درباره برکت روز عاشورا سخن گفته و حتی آن را در کنار دیگر اعیاد اسلامی مثل روز جمعه و عرفه و مباه مبارک رمضان قرار می دهد.[8] وی بر خلاف تاکیدات اهل بیت علیهم السلام و روایات شیعه، تاکید زیادی بر صوم روز عاشورا داشته و درباره پاداش آن می گوید «من صام یوم عاشوراء کان لصاحبه مشهدان و تجلیان»[9] یا «صیام یوم عاشوراء کفاره عن السنه التی قبله.»[10]
ماه محرم و روز عاشوراء در تعالیم ثقلین، ماه عزاست؛ اهل بیت علیهم السلام فرمودند کسی که این روز را مبارک بداند با آل زیاد محشور می شود «فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّکَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِیَادٍ».[11] طبق سنت و رسم رایج در فرهنگ اسلامی، مسلمانان در روزهای عید روزه گرفته و شادی می کنند و نه ایام حزن و ماتم و غم. اهل بیت علیهم السلام روایات فراوانی در مخالفت با روزه عاشورا دارند. امام صادق علیه السلام در پاسخ به شخصی که از حکم روزه روز عاشورا سوال کرده بود، که از روزه عاشورا، نهی می کنند و میفرمایند:
یَوْمُ عَاشُورَاءَ فَیَوْمٌ أُصِیبَ فِیهِ الْحُسَیْنُ صَرِیعاً بَیْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَی حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ کَلَّا وَ رَبِّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ.[12]
روز عاشورا، روزی است که مصیبت حسین و بر خاک افتادن او میان یارانش، پیش آمد و یارانش نیز برهنه، بر گِرد او بر زمین افتاده بودند. آیا در چنین روزی، روزه میگیرند؟ سوگند به پروردگار که چنین کاری هرگز، روا نیست.
در نقل دیگری با صراحت بیشتر فرمودند:
«إن آل أمیة علیهم لعنة الله ومن أعانهم علی قتل الحسین من أهل الشام، نذروا نذرا إن قتل الحسین علیه السلام وسلم من خرج إلی الحسین علیه السلام وصارت الخلافة فی آل أبی سفیان، أن یتخذوا ذلک الیوم عیدا لهم، وأن یصوموا فیه شکرا.»[13]
بنی امیه لعنه اللَّه علیهم و آن افرادی از اهل شام که آنان را در کشتن حسین اعانت نمودند، نذر کردند اگر حسین کشته شود و مقام خلافت، نصیب آل ابو سفیان شود روز عاشورا را برای خود عید قرار دهند و آن روز را برای به شکرانه قتل حسین، روزه بگیرند.
📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت: عاشورا در تصوف
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
2) رویکرد عرفانی و استناد به فناء فی الله
امام حسین علیه السلام با شهادت خویش، در ذات حق تعالی فانی و مضمحل شد پس باید برای این اتفاق مبارک و ترفیع مقام، شادمانی کرد. لذاست که آقای الهی قمشه ای می گوید «روز عاشورا در خیابان می رقصیم»[14]
مولوی و عاشورا
مولوی طبق این مبنا می گوید عزاداری شیعیان به خاطر جهل و نادانی آنها به مقام سید الشهدا علیه السلام است:
ناله و نوحه كند اندر بكا****شيعه عاشورا براى كربلا
پس عزا بر خود كنيد اى خفتگان****ز انكه بد مرگى است اين خواب گران
در ادامه می گوید در این روز باید دست افشانی و پایکوبی کنیم:
روح سلطانى ز زندانى بجست****جامه چه دْرانيم و چون خاييم دست
چون كه ايشان خسرو دين بوده اند****وقت شادى شد چو بشكستند بند[15]
مولوی در کتاب مثنوی در جسارتی آشکار به مقام سید الشهدا علیه السلام آورده است:
هين مدو گستاخ در دشت بلا**** هين مران كورانه اندر كربلا[16]
(کورکورانه مرو در کربلا **** تا نیفتی چون حسین اندر بلا)[17]
علامه جعفری به شدت بر مولوی اعتراض کرده و می نویسد:
«اگر گذشتن و انقراض حادثه ی کربلا بتواند دلیلى به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتى جلال الدین هم نمى تواند بگوید تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنانکه داستان خونین کربلا گذشته و به سلسلهء ابدیت پیوسته است هم چنین تبهکارى ها وگنه کارى هاى ما نیز به حکم
هر نفس نو مىشود دنیا و ما ### بىخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوى نو نو مىرسد ### مستمرى مىنماید در جسد
گذشته و به پشت پردهی طبیعت خزیده است، دیگر جایى براى گریه نمى ماند. اگر بگویید: گریه توام با توبه و بازگشت، کثافتها و لجنهاى روح را شستشو مىدهید، مىگوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافتها و لجنهایى را که به روى انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده مىشود، شستشو مىکند و مىگوید: روى انسان را پاک نگه بدارید… جلال الدین دو موضوع فرد و اجتماع را در این داستان بهم مخلوط نموده و به نتیجهء نادرستى رسیده است»[18]
تصوف حوزوی و عاشورا
یکی از مکاتب تصوف حوزوی موسوم به جریان علامه طهرانی یا لاله زاری این رویکرد را داشت. انها درباره مرشد خود می گویند:
«در تمام دهه عزادارى … حال حزن و اندوه در ايشان ديده نمىشد. سراسر ابتهاج و مسرّت بود ميفرمود: چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصّه ميخورند و ماتم و اندوه بپا ميدارند. این روز تحقيقاً روز شادى و مسرّت اهل بيت است. مردم خبر ندارند، و چنان محبّت دنيا چشم و گوششان را بسته، كه بر آن روز تأسّف ميخورند و همچون زن فرزند مرده می نالند.»[23]
پاسخ
در پاسخ به مبنای عرفانی فناء فی الله می گوییم این سخن یک مغالطه است زیرا گریه بر متوفی، به خاطر عاقبت به سوء شدن او نیست.
توضیح اینکه: گریه شیعه در عزای سید الشهدا علیه السلام به خاطر این نیست که عاقبت امام به خوبی ختم شده باشد یا بدی! چه اینکه اهل بیت علیهم السلام در دنیا نیز مقام لقاء الله را درک کرده اند بلکه به خاطر ظلم و مصیبت عظمی و سترگی است که بر اهل بیت علیهم السلام، دین اسلام و جامعه مسلمین وارد شده است.
گریه شیعیان به جهت محروم شدن از برکات آل الله و ظلمی است که بر ایشان رفته است. انسان با گریه بر امام حسین علیه السلام خود را شریک غم آل الله می کند. همانطور که اهل بیت علیهم السلام در عزای سید الشهدا عزا برپا می کردند، شیعه آنها نیز در غم و شادی شان شریک بوده و عزا می گیرد و آشکارا به صاحب عزا اعلام می کند که اگر در آن زمان زنده بود، با سپاه کفر می جنگید و به امام خود ملحق می شد.
پس با این گریه، خود را به کمال و سعادت و معرفت می رساند نه اینکه بخواهد نفعی به شهید دشت کربلا رسانده باشد. همچنین این گریه، تعظیم شعائر الله و زنده نگاه دارنده مرام و مکتب اهل بیت علیهم السلام است و موجب بقای شیعه در طول قرون متمادی شده است.
ضمن اینکه فطرت و ذات انسان او را به گریه در مصیبت فقدان عزیزی وا می دارد چنانچه رسول خدا صلی الله در مرگ فرزندش ابراهیم گریست و برای برخی صحابه عزاداری کرد.
حال می پرسیم وقتی صریحا در زیارت عاشورا می خوانیم «هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه» چرا باید در عمل خود را مشابه آل زیاد و مروان و بنی امیه کنیم و برای کار خود مبنا و نظریه بتراشیم؟
📌 مشاهده مشروح مطلب در سایت: عاشورا در تصوف
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
▪️ بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
🔹مقبل گوید که چون واقعه شهادت را تمام نمودم شب جمعه بود. چندان خواندم و گریستم تا آن که در بستر غنودم.
🔸در عالم خواب، خود را در روضه عرش درجه فرزند ابوتراب دیدم، و در حرم محترم منبری گذارده بودند. صاحب محراب و منبر یعنی جناب پیغمبر (ص) نیز تشریف داشت.
🔹در آن اثنا محتشم را حاضر کردند. فرمودند: امشب شب جمعه است بر منبر برو و چیزی در مصیبت فرزندم بخوان.
🔸محتشم به امر آن سیّد محترم بر منبر رفت. خواست در اول درجه بنشیند حضرت فرمود: بالا برو، و چون به پله دوم رفت فرمود: بالا برو، و همچنین تا به عرشه منبر نشست و خواند:
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور نشور واهمه را در گمان فتاد...
🔹مقبل گوید: پس از فراغ از تعزیه داری و سوگواری، جناب سیّد امم، خلعتی به محتشم عطا نمود.
🔸من در این خیال بودم که البته اشعار من قبول سید ابرار نگشته! زیرا به من التفاتی ننموده و امر به خواندنم نفرمود، که ناگاه حوریه ای به خدمت سیّد دوسرا عرض کرد که انسیّه حوراء جناب فاطمه زهرا می گوید که مقرّر بفرما مقبل واقعه ای در مرثیه سید الشهداء بخواند.
🔹پس حضرت مرا امر فرمود، بر منبر رفتم و بر پله اول ایستادم و خواندم:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاد از حرکت ذوالجناح و از جولان
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد
به رنگ پرتو خورشید بر زمین افتاد
بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
🔸ناگاه کسی اشاره نمود که فرو بیا؛ دختر سیّد دوسرا بیهوش گشته.
🔹من فرود آمدم و منتظر عطای خیرالانام بودم که دیدم ضریح منوّر سبط خیر البشر باز شد، و شخص جلیل القدری برآمد، اما زخم سینه اش از ستاره افزون، و جراحات بدنش از حدّ و حصر بیرون؛ خلعت فاخری به من عطا نمود.
🏴 آجرك الله يا بقیةالله
ساعد الله قلبك يا صاحب الزمان
● با بزرگواری با دشمن جنگید، مظلومانه کشته شد... در حالیکه به دشمن میفرمود: من فرزند رسول الله محمّد هستم و فرزند آنکه به فقیران زکات داد و خداوند را پرستش کرد. پس ایشان را عمدا و به غرض دشمنی با ایمان به قتل رساندند و در قتل ایشان، شیطان را اطاعت کردند.
● فَقَدْ قاتَلَ کَرِیماً وَ قُتِلَ مَظْلُومَاً وَ مَضیٰ مَرْحُوماً، یَقُولُ : أنا ٱبْنُ رَسُولِ اللهِ مُحَمّدٍ وَ ٱبْنُ مَنْ زَکّیٰ وَ عَبَدَ؛ فَقَتَلُوهُ بِالْعَمْدِ المُعْتَمَدِ قَتَلُوهُ عَلَی الإیْمانِ وَ أطاعُوا في قَتْلِهِ الشَّیْطَانَ وَ لَمْ یُرَاقِبُوا فيه الرّحْمَنَ
📚 بخشی از صلوات خاصه سیدالشهدا (علیه السلام)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دکتر دینانی: مقام ابلیس بالاتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است!
دکتر غلامحسین دینانی در مصاحبه با یک شبکه عمانی به نقل از ابن عربی، رتبه ی ابلیس در توحید را بالاتر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله می داند!
او تاکید میکند که باطن این سخنان، همان توحید است. بعد هم توجیه میکند که ابن عربی تأویل نموده است...
این چه تأویلی است که خلاف بیّن قرآن و روایات بوده و جرثومه کفر و استکبار و عصیان را در جایگاه رفیع توحید و بالاتر از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم قرار میدهد؟
با همین دست تأویلات و بر اساس همین مبانی بود که یکی دیگر از مشاهیر تصوف حوزوی مدعی شده بود که چه بسا شمر و یزید، زودتر از ما به بهشت بروند.
مدعیان عرفان و تصوّف دیگر چه باید بگویند تا مطمئن شویم که اعتقاداتشان باطل و ضد عقل و نقل است؟!
خودش هم میگوید که ضبط میشود و می بینند و برای ما بد میشه!
📌 مشاهده ویدئو در سایت: دکتر دینانی: مقام ابلیس بالاتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است!
🔹 پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد:
شیخ مفید و سیّد ابن طاووس و دیگران چنین روایت کرده اند که چون سرهای مقدّس آن سروران جهان و برگزیدگان أهل زمین و آسمان را بر نیزهها کردند ، خروش از زمین و زمان ، و فغان از ملائکه آسمان بلند گردید ، حضرت إمام زین العابدین علیه السّلام را در غل و زنجیر کردند ، و موافق مشهور سه نفر از فرزندان إمام حسین علیه السّلام که کودک بودند و کشته نشده بودند همراه بودند ، و فرزندان إمام حسن علیه السّلام و پردگیان سرادق عصمت و مخدّرات أهل بیت رسالت را بر محملها و شتران برهنه سوار کردند ، و عمر نحس آن مقرّبان درگاه ربّ العالمین را با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن حجّاج متوجّه کوفه گردانید.
به روایت دیگر سر آن سروران را به خولی و حمید بن مسلم داد ، و سرهای سایر شهدا را با شمر ولد الزّنا فرستاد.
چون به خیمه گاه رسیدند ، نظر أهل بیت رسالت بر آن بدنهای پسندیده و اعضای بریده که در میان خاک و خون غلطیده بودند افتاد ، خروش بر آوردند و سیلاب اشک از دیده ها روان کردند.
چون نظر ایشان در میان شهیدان بر جسد مطهّر سیّد شهداء افتاد ، صدا به شیون بلند کردند و خود را از شتران افکندند ، و از گریه و نوحه ساکنان ملأ اعلا را به گریه در آوردند ، و دلهای حاضران را به آتش حسرت سوختند ، زینب خاتون فریاد بر آورد که وا محمّداه این حسین برگزیده و فرزند پسندیده توست که با اعضای بریده در خاک و خون غلطیده ، و با لب تشنه سرش را از قفا بریده اند ، و بی عمامه و رداء در خاک کربلا افتاده است ، و روی منوّرش از خون سرخ گردیده است ، و ریش مطهّرش به خون خضاب شده است ، و ما فرزندان توئیم که ما را به اسیری میبرند ، و دختران توئیم که ما را به بردگی گرفته اند ، و هیچ حرمت تو را در حقّ ما رعایت نکردند ، خیمههای ما را سوختند و غارت کردند ، پس با مادر خود فاطمه زهراء علیها السّلام خطاب کرد ، و از شکایت حال شهیدان کربلا و اسیران محنت و ابتلاء ، وحشیانِ صحرا و ماهیانِ دریا را در آتش حسرت کباب کرد.
پس رو به جسد مطهّر آن سرور شهدا گردانید ، و با جگر بریان و لب خونفشان گفت فدای تو گردم ای فرزند محمّد مصطفی ، و ای جگر گوشه علیّ مرتضی ، و ای نور دیده فاطمه زهراء ، و ای پاره تن خدیجه کبرى ، و ای شهید آل عبا ، و ای پیشوای أهل محنت و بلا.
پس سکینه دختر سیّد شهداء دوید و جسد منوّر پدر بزرگوار خود را در بر گرفت ، و رو بر آن بدن مبارک ممتحن میمالید و مینالید ، تا آنکه جمیع حاضران را از دوستان و دشمنان به گریه و فغان در آورد ، و از بسیاری گریه مدهوش گردید ، تا آنکه آن محنت زده مظلومه را به جبر از آن امام معصوم جدا کردند.
جلاء العیون / باب ۵ ، فصل ۱۵.
پژوهشی درباره ابن عربی
⭕️ رویکرد سران صوفیه نسبت به عاشورا و عزای امام حسین علیه السلام امام علیه السلام می فرماید: «بنی ا
🏴نفرین امام صادق علیه السلام بر آنها که روز عاشورا را روز سرور میدانند:
اَللَّهُمَّ وَ أَهْلِكْ مَنْ جَعَلَ يَوْمَ قَتْلِ اِبْنِ نَبِيِّكَ وَ خِيَرَتِكَ عِيداً وَ اِسْتَهَلَّ بِهِ فَرَحاً وَ مَرَحاً وَ خُذْ آخِرَهُمْ كَمَا أَخَذْتَ أَوَّلَهُمْ وَ أَضْعِفِ اَللَّهُمَّ اَلْعَذَابَ وَ اَلتَّنْكِيلَ عَلَى ظَالِمِي أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّكَ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ قَادَتَهُمْ وَ أَبِرْ حُمَاتَهُمْ وَ جَمَاعَتَهُمْ.
📚مصباح المتهجد، ج۲، ص۷۸۲، بحار الانوار، ج۹۸، ص۳۰۳.