#هادےدلھٰا 🕊
.
خواستم پیش طُ برگردم و
عاشق باشم ...♥️✨
#برادرآسمانـٖےام☁️🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@ebrahiimhadi74
هدایت شده از سلام برابراهیم هادے🇵🇸
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@ebrahiimhadi74
صبحتان حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی 🌸 🍃
🌸خدای مهـربانـم
🌿در بیست و ششمین روز ماه
🌸رمضان به دلهایمان صفای صبح
🌿به دیدگانمان توان دیدن زیباییها
🌸و به دستـانمـان تـوان و قـدرت
🌿هدیه دادن عشق را عنایت بفـرما
🌸و امروز را پر از خیر و برکت و
🌿اتفاقهای قشنگ برای همه ما مقدر بفرما
🌸آمیـن🤲🤲😊
🌸🍃
@ebrahiimhadi74
✨#مولاجانم
🍂 بی تو این فاصله ها،طاقت من را برده
ساعتم زنگ زده،عقربه هایش مرده....
🍂 کاش باور کنی،از دوری تو "دلتنگم"
این دلِ خسته ام،از دوری تو پژمرده...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
@ebrahiimhadi74
دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان🌙
@ebrahiimhadi74
•••••••••••••••••••••••••••••••
‹🪴🌱›
•
حجابوعفتوحیاوآبروۍخودرا
بهچهقیمتیمیفروشیم
قیمتمحبتودلدادگۍبهحضرتزهرا
ویاپیروۍازمدهاۍغربی...!
اندڪیبهقیمتواقعۍمانبیندیشیم
وخودرادرحراجۍهاارزاننفروشیم:)💔
@ebrahiimhadi74
گاهی اتفاقاتی ناراحت کننده برای انسان میافته که یادش هم دل او را میآزارد؛ اما میتوان با قوی کردن فکر خود، اثر بد آن خاطرات را خنثی کرد؛ نه اینکه خاطره را از یاد ببرم؛ نه، بلکه نوع نگاه به آن را تغییر بدم و به جای غم؛ عبرت گرفته و از آن نردبانی برای رشد خویش بسازم.
#_اندکی_تفکر
#مصطفی
🌷
@ebrahiimhadi74
بخونید قشنگه واقعا..
مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم».
مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.
از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست
تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد،
با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم.
حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ »
🌺به نام خدای آن چوپان ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@ebrahiimhadi74