فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃 بِسْمِ رَبِّ الشُهدا 🌸🍃
#شهداشرمنده_ایم 😭
خبر تکمیلی تفحص شهدا در محل یادمان شهدای قلاویزان:
حسب تدابیر اتخاذ شده از سوی فرماندهی محترم سپاه استان ایلام سردار شاکرمی مبنی بر آماده سازی یادمان شهدای قلاویزان جهت استقبال از کاروان های راهیان نور دانش آموزی و احداث معبر تشرف زائران سرزمین نور ( حدفاصل پارکینگ تا یادمان شهدا) ، این عملیات از روز دوشنبه ۷ بهمن ماه سال جاری آغاز شد. صبح روز چهارشنبه ۹ بهمن ماه همزمان با سالروز شهادت مادر عالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حین عملیات خاکبرداری، پیکرهای مطهر چهار شهید دفاع مقدس مکشوف گردید. طی بررسی های اولیه مشخص شد این شهدا از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی سردار دلها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی می باشند. شایان ذکر است دو تن از شهدای تفحص شده دارای پلاک شناسایی می باشند. خادمان شهدا در گروه تفحص برخورد با پیکرهای بیشتری از شهدا را در این منطقه محتمل دانسته اند.
#فوروارد_صدقه_جاریه_است 🕊
#یادکنیم_شهدا_را_با_ذکر_صلوات🌷
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_شصت_سه
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_شصت_چهار 4⃣6⃣
فاطمـــــه بااسترس ب شانه ام میزند
ـ بردار گوشیو الان قطـــــع میشه...
بی معطلی گوشی را برمیدارم
ـ بله؟؟؟..
صـــــدای باد و خش خش فقط...
ی بار دیگ نفسم را بیرون میدهم
ـ الو...بله بفرمایید...
و صـــــدای تو!...ضعیف و بریده بریده..
ـ الو!..ریحـــــان...خودتی!!..
اشڪ ب چشمانم 😢میدود.. زهراخانوم درحالی ڪ دستهایش را بادامنش خشڪ می ڪنههه ڪنارم می آید و لب میزند
ـ ڪییییع؟...
سعی می ڪنم گریه نَ ڪُنم..
_ ؏لـــــی ؟....خوبی؟؟؟....
اسم علـــــی راڪ میگویم مادر و خواهرت مثل اسفند روی آتیش میشوند
ـ دعا دعا 🙏می ڪردم وقتی زنگ میزنم اووووووونجا باشی...
صدا قطع میشهههه..
ـ ؏لی!!!؟...الو...
و دوباره...
_ نمیتونم خیلی حرف بزنم...ب همه بگو حال من خوبه!..
سرم را ت ِڪان میدم...
ـ ریحـــــااانه...ریحانه؟...
بغض راه صحبتم را بسته...بزور میگویم
ـ جـــــااان ریحانه...؟
و سڪوت پشت خط تو!
ـ مَح ڪَم باشیا!!... هرچی شدراضی نیستم گریه ڪنی...
بازهم بغض من و صـــــدای ضعیف تو!
تاڪسی پیشم نیست...میخـــــااستم بگم...
دوووووووست دارم!..❤️
دهانم خشڪ و صدایت ڪامل قطع میشود و بعد هم...بوق اِشغال!
دستهایم میلرزد و تلـــــفن رها میشود...
برمیگردم و خودم را درآغوش مادرت میندازم
صـــــدای هق هق من 😭و ....لرزش شانه های مادرت..!
حتی وقت نشد جوابت را بدهم.. ڪاش میشد فریاد بزنم و صـــــدایم تامرزها بیاید..
این ڪ دووووستت دارم💞 و دلـــــم برایت تنگ شدهههههه...این ڪ دیگ طاقت ندارممممم...
این ڪ آنقدر خوبی ڪ نمیشع لحظـــــه ای ازتو جدا بود...این ڪ اینجاهمه چیز خوبههه! فقـــــط ی ڪم هوای نفس نیست همین!!
زهراخانوم همانطور ڪ ڪتفم را میمالد تاآرام شوم میپرسد
ـ چی میگفت؟..
بغض در لحـــــن مادرانه اش پیچیده....
آب دهانم را بزور قورت میدهم
ـ ببخشید تلفن رو ندادم...
میگفت نمیشه زیاد حرف زد...
حالش خووووب بود...
خـــــااست اینو بهمه بگم!
زیر لب خدایاشُ ڪْری میگوید و ب صورتم نگاه می ڪند..
ـ حالش خوبه توچرا اینجوری گریه می ڪنی...؟
ب ی قطره روی مژه اش اشاره می ڪنم
ـ ب همـــــون دلیلی ڪ پلڪ شماخیسههههه...
سرش را تِ ڪاٰن میده و ازجا بلند میشع و سمت حیاط میرهه..
ـ میرم گلهارو آب بدم..
دوست ندارد بی تابی مادرانه اش را ببینم..فاطمـــــه زانوهایش را بغل ڪرده و خیره ب دیوار رو ب رویش اشڪ میریزد
دستم را روی شانه اش میگذارم...
ـ آروم باش آبجی..بیا بریم پشت بوم هوا بخـــــوریم..
شانه اش را اززیر دستم بیرون می ڪشد..
ـ من نمیام...تو برو..
ـ نَ تو نیای نمیرم!...
سرش را روی زانو میگذارد
ـ میخـــــاام تنها باشم ریحانه..
نمیخـــــاام اذیتش ڪنم...
شاید بهترههه تنها باشع!
بلند میشم و همانطور ڪ سمت حیاط میرم میگویم..
ـ باشه عزیزم! من میرم...توام خـــاستی بیا..
زهراخانوم بادیدنم میگوید
ـ بیا بشین رو تخت میوه بیارم بخور...
لبخند میزنم!میخـــــااد حواسم راپرت ڪند..
ـ نَ مادرجون! اگر اِشْ ڪٰال نداره من برم پشت بوم...
ـ پشت بوم؟
ـ آره دلم گرفته...البته اگر ایرادی نداره...
ـ ن عزیزم.! اگر اینجوری آروم میشی برو..
تَشَ ڪُر می ڪنم ..نگاهم ب شاخه گلهای چیده شده می افتد...
ـ مامان اینا چین؟
ـ اینا ی ڪم پژمرده شده بودن...ڪندم ب بقیه آسیب نزنن...
ـ میشه یِ ڪی بردارم؟
ـ آره گلم...بردار
خـــــم میشوم و ی شاخه گل🌹 رزبرمیدارم و از نرد بام بالا میروم..
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahim_navid_delha
✫┄┅═══════════┅┄✫
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
#نماز_شب
✨﷽✨
#خداوند_مشتاق_کیست؟
✍🏻 میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
خداوند به یکی ازصدیقین وحی فرمود
که من در میان بندگانم کسانی را دارم که
مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم.
آنها مشتاق من هستند و من نیز مشتاق آنها
مرا همواره یاد می کند، من نیز به یاد آنها هستم.
در تمام کارها به من نظر دارند، من هم
توجهم به آنهاست. آن صدیق گفت: معبود
من نشانه آنهاکه مورد توجه توهستند چیست؟
👈🏻فرمود: آنها کسانی هستند که
درانتظار غروب آفتاب هستند تا شب
فرا برسد و تاریکی همه جا گسترده شود
و آنها در دل شب با من به راز و نیاز بایستند.
👈🏻صورتهاشان را از روی خضوع
روی خاک بگذارند و به مناجات بپردازند.
👈🏻در دل شب به خاطر نعمتهایی که
به آنها داده ام مرا خالصانه سپاس می گویند.
👈🏻تا سحر با ضجه و استغاثه در قیام و
رکوع و سجودند. به خاطر عشقی که به من
دارند، خودشان را در رنج و سختی می اندازند.
اولین چیزی که به آنها می دهم این
است که از نور خود به دلهاشان میتابانم
تا به واسطه آن نسبت به من معرفت یابند.
📚رسالهلقاءالله؛ص133
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
کمک های شما برای مراسم شهادت شهید ابراهیم هادی😍
قبول باشه 🙏
شماهم در برگزاری این مراسم شریک باشید ولو با هزار تومان 🤩
شماره کارت برای واریز👇👇
6037997291276690
به نام منیژه کریمی منش
لطفا پس از واریز،عکس فیش واریزی خود رو به ایدی زیر بفرستید😉
🆔 @alone98
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
@Ebrahim_navid_delha
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌼صلی الله علیک یا اباعبدلله
السلام علیک یا بقیه الله فی الارضه🌼
شروع چله 4☆11☆98
#چله_زیارت_حضرت_زهرا(س) 🌷
🌸اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🌸
💠روز ♡ هشتم ♡
به نیت سلامتی وظهور امام زمان (عج)،
ترڪ نگاه و افکارحرام ،و یڪ قدم نزدیڪ شدن به مهدی فاطمه (س)و برآورده شدن حاجات قلبی اعضای چله
🎀به نیابت از شهدای زنده 🎀
🕊🌷 حمید سیاهکالی مرادی
🕊🌷 محسن حججی
#اینجا_بیت_شهداست
👇👇👇
@Ebrahim_navid_delha ⚘🕊
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟
🔆 امروز جمعه
📆 ۱۱برج بهمن ۱۳۹۸ ه.ش
📆 ۵ماه جمادی الثانیه ۱۴۴۱ ه.ق
📆۳۱ژانویه ۲۰۲۰ میلادی
📿ذکر روزصد مرتبه📿
✨ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
✨خدایا بر محمد و خانواده محمد درود فرست و در فرجشان تعجیل فرما✨
#ختم_قرآن
🔹صفحه۵۰۸
🔹جزء ۲۶
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
#مقام_معظم_رهبری
هدیه به روح #امام و
#شهدای_والامقام
💛 #الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَـ_الْفَرَج💛
🆔 @ebrahim_navid_delha 👈
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟
نوجوان شهیده سیده زهرا زکی پور همیشه به دوستان خود می گفت: ما خانواده روحانی هستیم و مردم را نسبت به امور دینی آگاه می سازیم پس ابتدا نیز باید خودمان مراعات کنیم و پایبند به اصول باشیم.
به گزارش دفاع پرس از یزد؛
نامش را به یمن تولدش در شب میلاد دردانه حضرت رسول(ص) زهرا نامیدند. در حدود 2 یا 3 سال بیشتر نداشت که به همراه مادر در جلسات مذهبی ومسجد شرکت می کرد و همیشه هم دوست داشت که چادر به سر کند . دختری بسیار صبور و آرام بود ، در کارهای خانه به مادرش بسیار کمک می کرد و همیشه غمخوار و یار پدرش بود و پدرش نیز زهرا را خیلی دوست داشت .
مادر شهیده در خصوص اخلاقیات سیده زهرا می گوید: همچون مادری مهربان با برادر 6 ساله اش رفتار می کرد.دختری بود دقیق و فهمیده ، مظلوم و کم حرف و بسیار کاری و مفید برای همه خانواده و اقوام .
وی در ادامه گفت: زهرا با اجرای یک برنامه منظم توانست 10 جزء از قرآن کریم را حفظ کند .
سیده زهرا همیشه به دوستان خود می گفت :“ما خانواده روحانی هستیم و مردم را نسبت به امور دینی آگاه می سازیم پس ابتدا نیز باید خودمان مراعات کنیم و پایبند به اصول باشیم."
📚موضوع مرتبط:
#شهیده_زهرا_زکی_پور
#شهید_بمباران_شهری
#خاطرات
@ebrahim_navid_delha
✫┄┅═══════════┅┄✫
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.👆
🌸🍃بِسْمِ رَبِّ الشُهدا🌸🍃
📌ثبت نام سراسرے خادم الشهــدا
💯ظرفیت ثبت نام محدود است
💯 فقط یک خادم خانم برای کانال و یک خادم خانم برای گروه ذکر و یک خادم خانم قرآنی جا باقی مونده که هر لحظه ممکنه پر بشه‼️
🔰دوره آموزشی رایگان⚠️
✍ پس از آموزش میتوانید،در فضای مجازی 📲خادم الشهـــدا باشین🚸
#کار_خیر_بلاخره_انجام_میشه
#حواست_باشه_جانمونی✌️
#به_همین_سادگی_میشه_کار_خیر_کرد🚺
📌#پس همین الان برای خادمی شهدا به این ایدی،پیام بده👇👇
خادم کانال:
🆔 @khorsandir
خادم ذکر:
🆔 @Yaroghayee
خادم قرآنی:
🆔@Hedari44
Mamad-naboodi-Koveitipoor.mp3
5.65M
#تلنگر
🔸خانطومان آزاد شد
🔹محمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
❣این بار به یاد حاج قاسم سلیمانی وهمه شهدای مظلوم مدافع حرم ❣😭😭😭😭😭
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
#نمازاول_وقت
#نماز
🌸🌹🌸🌹؛
✅ در زمان حضرت عیسے (ع) زنے بود ڪہ شیطان نمے توانست بہ هـیچ عنوان فریبش دهـد. روزے این زن در حال پختن نان بود ڪہ وقت نماز شد. دست از ڪار ڪشید و مشغول نماز شد.
👈 در این هـنگام شیطان ڪودڪ این زن را وسوسہ ڪرد ڪہ بہ سمت آتش برود.رفت و بہ درون تنور افتاد. بعد شیطان وسوسہ ڪنان بہ طرف زن رفت ڪہ بچہ ات بدرون تنور افتاد نمازت را بشڪن.
👈 زیرا میدانست این از آن نمازهـایے است ڪہ فایدہ دارد.( نمازهـایے ڪہ فایدہ ندارد شیطان آب وضوے آن را هـم مے آورد)
➖ اما این زن توجهـے بہ وسوسہ شیطان نڪرد. حال معنوے زن طورے شد ڪہ نماز را نشڪست.
✔️ شوهـر آمد دید ڪہ صداے بچہ از درون تنور مے آید. و زن در حال خواندن نمازاست. بچہ سالم است و نمے سوزد. دست بہ درون تنور برد و بچہ را درآورد.
👈 مرد این ماجرا را نزد حضرت عیسے تعریف ڪرد. حضرت عیسے بہ خانہ آنهـا آمد و از زن پرسید تو چہ ڪردے ڪہ بہ این مقام رسیدی؟
زن پاسخ داد:
⚀ هـمیشہ ڪار آخرت را بر دنیا ترجیح مے دادم.
⚁ از وقتے خود را شناختم بے وضو نبودم .
⚂ هـمیشہ نماز خود را در اول وقت مے خواندم .
⚃ اگر ڪسے بر من ستم مے ڪرد یا دشنامم مے داد او را بہ خدا وا مے گذاشتم و ڪینہ او را بہ دل نمے گرفتم.
⚄ در ڪارهـایم بہ قضاے الهـے راضیم .
⚅ سائل را از در خانہ ام مأيوس نمے كنم .
🏅نماز شب را ترك نمے نمايم .
✅ حضرت عیسے فرمود اگر این زن ، مرد مے بود پیامبر مے شد چون ڪارهـایے مے ڪند ڪہ فقط پیامبران مے ڪنند.و بر چنین ڪسے شیطان سلطہ ندارد.
@ebrahim_navid_delha
••••┈••✾🍃🌙🍃✾••┈••••
✓انتشار با درج لینک مجاز است☝️
┄✦✦༻﷽༺✦✦┄
#یادواره_شهیدابراهیم_هادی
👈باتوجه به اینکه کمتر از یک ماه دیگر سالگرد شهادت #شهید_ابراهیم_هادی میباشد، و مثل هرسال برنامههای جذاب جبهه فرهنگی شهید ابراهیم هادی نیاز به کمکهایمردمی شما دوستداران این شهیدعزیز دارد.
✳ لذا از تمامی دوستان تقاضا داریم که در حد توان (حتی 1000تومان) دریغ نفرموده و ما را در این امر خیر یاری بفرمایند.
🚨توجه داشته باشید که مراسم سالگرد همزمان با چهلمین روز شهادت حاج قاسم سلیمانی و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هست. لذا برنامه به صورت جذابتر و بهترازقبل برگزار خواهد شد.
🎤کلیهی هزینهها و گزارشات از طریق کانال قابل مشاهده خواهد بود...📷
#ایدی_جهت_ارسال_فیشهای_واریزی👇
🆔️ @alone98
⚘🔸️⚘🔸️⚘🔹️⚘🔹️⚘
🏷شماره کارت جهت واریز:
💳 6037997291276690
✉به نام: منیژه کریمی منش
⚘
📆 تاریخ مراسم: { 98/11/22}
🕌مکان مراسم : قطعه 26بهشت زهرا (س)
هزینه یادواره حدود 3میلیون تومان میباشد💰
که شامل:(اهدا پک های فرهنگی ، زیارت عاشورا📖 و زیارت حضرت زهرا (س) است که به تعداد سال تولد این شهید تهیه خواهد شد )
🍃فلذا از شما بزرگواران میخواهیم ما را در تامین هزینه ها یاری نمایید❣
🕊اجر تمام کسانی که کمک میکنند☺️ و بانی این امر خیر میشون با حضرت زهرا سلام الله علیها 🥀
✋شما دوستان شهدایی حتی میتوانید بانی یک سوم یا بیشتر این هزینه یادواره باشین 😊 دوستان خود را به این امر خیر دعوت کنید
ستاد مردمی یادواره شهید ابراهیم هادی.
@ebrahim_navid_delha
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍃🌹
#کلام_شهید 🌹🍃
✍ خدایا تو را قسم میدهم به من توفیق سربازی #امام_زمان(عج) و نائب برحق او #خمینی_بت_شکن را دهی تا در راه آنها اگر هزاران جان داشته باشم قربانی بدهم.
#شهیـــد_مرحمـــت_بـــالازاده
#یـادش_بـا_ذڪـر_صـلـوات
#یادکنیم_شهدا_را_با_ذکر_صلوات🌷
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #دانشمند_شهید #در_ادامه 🌺خاطراتی از شهید داریوش رضایی نژاد از زبان همسرش:
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
#معرفی_شهدا
#شهید_سید_حمید_میرافضلی ❤️🌷
بزن بهادری که پابرهنه میجنگید
#حر_زمانه_خود
سال 1335 در قریهای کوچک به نام قطب آباد از توابع رفسنجان به دنیا آمد. پدر نامش را غلامرضا نهاد ولی بیبی مخالف بود. آخر سید را هیچگاه غلام صدا نمیکنند. همیشه حمید صداش میزدند. هیچ وقت غلام صداش نمیزدند. از آن پس همه او را با نام حمید شناختند😊. سیدحمید پنجمین فرزند آسید جلال و بیبی فاطمه بود و آخرین آنها یعنی تهتغاری. ولی حمید از کودکی ناآرام بود. گوش به حرف کسی نمیداد. اهل هرچیز بود جز درس. میگفت دوست دارم کار کنم ولی کار بهانهای بود برای فرار از دیوارهای تنگ مدرسه و کلاس. از هر آنچه او را محدود میکرد گریزان بود. دوست داشت آزاد باشد؛ آزاد و رها از هر قید و محدودیتی. سرکش شده بود. از هر کس که قصد نصیحتش را داشت بیزار بود و برادر بزرگتر آسیداحمد هر چه کرد نتوانست آرامش کند. بالاخره خسته شد و رهایش کرد😕.
حمید موقعی که بچه بود یه عالمی داشت که اگر یه چیزی رو میخواست، میرفت تا آخر برسد بهش. وقتی حمید بزرگ شد دیگر قلدری او محدود به چهار دیواری خانه و مدرسه نبود. از هرکس خوشش نمیآمد پاپیچش میشد. اهل محله همه از او گریزان بودند. از رودررویی با او واهمه داشتند. همه نگران بودند و ناامید. فقط دعا میکردند🤲.
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 #معرفی_شهدا #شهید_سید_حمید_میرافضلی ❤️🌷 بزن بهادری که پابرهنه میجنگید #حر_زمانه_خود
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
همه نذر کرده بودند که روضه پنجتن برا سیدحمید بخونن تا سید خوب بشه. بالاخره سید بودند و تو شهر آبرویی داشتند😊.
خیلی ناراحت بودند از اینکه بچهشان سربهراه نبود. کلمه اهلیت برای حمید مصادف بود با محدودیت. قصد داشت برای خودش کسی شود و به خیال خودش شده بود. دوست داشت دیده شود. فکر میکرد با دیده شدن و نیش چاقو نشان دادن میتواند احترام را بفهمد😱. همه پول توی جیبش را خرج کفش و لباس و ظاهر خودش میکرد تا شاید با آراستن ظاهر، همه او را صاحب کمالات بدانند، ولی نتیجه برعکس شد.
مادر ما اون موقع رو پا بود. یه روز گفته بود: حمید، برادرت گفته اگه مدرسه نری میزنتت. حمید گفته بود نه. مادر ما هم بلندش کرده بود و پیراهنش رو درآورده بود، شلوارش را هم درآورده بود و از خانه بیرونش انداخته بود و گفته بود حالا هرجا میخوای بری برو. گفته بود: نه، ننه من مدرسه میرم، هرجا که میگی میرم، فقط آبروی منو نبر. حمید برای همه قلدر بود به جز بیبی😉. خشم مادر او را به وحشت میانداخت. از عاق شدن میترسید.
به بیبی قول داد درس بخواند و خواند. بعد از دیپلم ادامه داد و فوق دیپلم مکانیک را گرفت. ولی در همه این سالها ناآرام بود. قُد بود، سرکش بود، خودش نمیدانست به دنبال چیست. از آنچه بود ناراضی بود. گمگشتهای داشت که تا آن را نمییافت آرام نمیگرفت. در سالهای 56 و 57 قریة کوچک آنها شکل و شمایل دیگری به خود گرفت. همة اهل محل از زن و مرد خود را به رفسنجان میرساندند که در شلوغی شهر شریک شوند☺️. مردم فریاد میکشیدند، درهای ادارات را میشکستند و خیابانها را به آتش میکشیدند و در مقابل نیروهای شاه میایستادند و حتی برادر آرام و سربهراه او شده بود سردسته همه. گاه حمید هم در مقابل شلوغیها دیده میشد؛ البته نه از سر همراهی، بلکه از سر کنجکاوی و از درک و حال مردم بیخبر بود.
یکروز وقتی به خانه برمیگشت. جسد غرق در خون سیدرضا را در حیاط منزل دید😳. به جای پدر و بیبی دیگران را گریان و عزادار دید. آنچه در مقابل چشمانش بود باور نمیکرد. به یک کابوس بیشتر شباهت داشت تا حقیقت. طاقت نیاورد، نعره کشید و بر سر و صورت خود کوبید. هیچکس نتوانست او را آرام کند، جز بیبی.
بیبی خود آرام بود و راضی. حمید از رفتار بیبی متعجب بود😧. آخر برادرش رضا کشته شده بود. بیبی آرام گفته بود کشته نه، شهید شده. حمید قادر به تحلیل اتفاقات دور و برش نبود. خود را درماندهتر از گذشته یافت گاه ساعتها در گوشهای مینشست و خیره میشد. شهادت رضا و رفتار بیبی در قبال شهادت فرزند، حمید را به شدت تکان داده بود. او در مقابل یک سؤال بیجواب قرار گرفته بود: به راستی چه باوری در اعماق دل بیبی نهفته بود که او را در قبال مرگ فرزند جوانش به آرامش دعوت میکند؟!🤔
#ادامه_دارد
🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
╔ ═ 🌸═ ══ ═🕊⚘ ═ ╗
@ebrahim_navid_delha
╚ ═ ⚘🕊═ ══ ═🌸 ═ ╝
#نمازاول_وقت
#نماز
🍂▪️🍂
▪️🍂
🍂
وقتےصداے اذان راشنیدے
شتاب ڪن
بیاد داشته باش
مردان دلیر سرزمینم
زیر رگبار، گلولہ و تانک
نماز اول وقتشان ترڪ نمیشد
نمـاز اول وقت،التمـاس دعـا
🍂
▪️🍂
🍂▪️🍂
@ebrahim_navid_delha
••••••••••••••••••••••••••••••••
✓انتشار با درج لینک مجاز است☝️
#خاطرات_شهدا🌷
در کربلای خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد، موقع عقب نشینی داشت از خاکریز رد می شد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یازهرا(س) و با صورت از بالای خاکریز زمین افتاد😔؛ تیر خورده بود توی شش و سینه اش و خسخس میکرد و #یاحسین و #یازهرا میگفت...💔💔
بهم گفت آب داری؟ گفتم نه،
گفت: پس جیب خشاب رو باز کن داره رو سینهام سنگینی میکنه😓
جیب خشاب رو باز کردم شروع کرد به شهادتین گفتن، گفتم شیخ مجید من میرم کمک بیارم ببرمت، گفت نمیخواد و لحظاتی بعد #شهید شد پیکر مطهرش هم همونجا موند...😭🕊
قسمتی از #وصیت شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان
" اگر خواستید نذر کنید فقط گناه نکنید☝️
مثلاً بگید نذر می کنم یه روز گناه نمیکنم هدیه به حضرت #صاحب_الزمان از طرف مجید، یعنی از طرف من این رو انجام بدید..."🌸
شهیدمدافعحرم مجیدسلمانیان🌹
════°✦ ❃ ✦°════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣@Ebrahim_navid_delha
#انتشار_با_درج_لینک_مجاز_است👆
#فوروارد_پست_صدقه_جاری_است
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_شصت_چهار
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_شصت_پنج 5⃣6⃣
نزدیڪ غروب🌅 ڪامل و بقول بعضی ها خورشید لب تیغ است..نسیم روسری ام را ب بازی میگیرد..
همـــــانجایی ڪ لحظـــــه آخر رفتنت را تماشا ڪردم می ایستم..
ݘ جاذبه ای دارد...
انگار درخیـــــابان ایستاده ای و نگاهم می ڪنی...باهمـــــان لباس رزم و ساڪ دستی ات. دلـــــمم نگاهت را میطلبد...!
شاخه گل را بالا میگیرم تا بوڪنم ڪ نگاهم ب حلقــ💍ـــه ام می افتد..همان عقیـــــق سرخ و براق..بی اختیار لبخند میزنم..ازانگشتم درمی آورم و لبهایم💋 راروی سنگش میگذارم..لبهایم میلرزد...خدایا فاصـــــله تِ ڪْرار بغضم چقد ڪوتاه شده...یڪ بار دیگر ب انگشتر نگاه می ڪنم ڪ ی دفعه چشمم ب چیزی ڪ روی رینـــــگ نقره ای رنگش حڪ شده می افتههه چشمهایم را تنگ می ڪنم ...
؏لـــی♡ریحـــــانه...
پس چرا تابحال ندیده بودم!!
اسم تو و من ڪنارهم داخل رینگ حڪ شده...
خنده ام میگیرد..اما نَ ازسرخوشی..مثل دیوانه ای ڪ دیگر اشڪ نمیتواند برای دلتنـــــگی اش جواب باشد...
انگشتر را دستم میندازم و ی برگ گل از گل رز را می ڪَنم و رها می ڪُنم...نسیم آن را ب رقص وادار می ڪند...
چرا گفتی هرچی شد مُحْ ڪَمْ باش!؟
مگه قراره چی بشههههه...
ی لحـــــظه فِ ڪْرٖی ڪودڪانه ب سرم میزند..
ی برگ گل دیگر می ڪَم و رها می ڪنم
ـ برمیگردی...
ی برگ دیگر...
ـ برنمیگردی...
ـ برمیگردی...
ـ بر نمیگردی...
.
.
.
.
وهمینطور ادامه میدهم...
ی برگ دیگر مانده! قلـــــبم❣ می ایستد
نفسم ب شماره می افتد...
#برنمیگردی...
.
تو آرزوووووی بلندی و دست من ڪوووتاااه....😔
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
@ebrahim_navid_delha
✫┄┅═══════════┅┄✫
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.👆
#نماز_شب
💕آثار نماز شب در دنیا💕
1- حفظ از گناه
2- ریزش گناهان
3- رفع مشکلات و گرفتاریها
4- نورانیت و زیبایی صورت
5- به اجابت رسیدن دعا
6- درمان بیماریها
7- زیاد شدن رزق
@Ebrahim_navid_delha
Ⓔⓑⓡⓐⓗⓘⓜⓝⓐⓥⓘⓓ
•••••••••••••••••••••••••••••••
❀↜انتشار با درج لینک مجاز است.✌️