eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
37هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی😍✨ از این به بعد قصد داریم هر شب زیر سایه شهدا برنامه نماز شب داشته باشیم🌚🌙 از شما دعوت میکنیم در این طرح همراهمون باشید🤗 🔮هر عزیزی که دوست داره در نماز شب شرکت کنه اطلاع بده↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra 🔴توجه کنید این طرح چله نیست❌ و ما برنامه نماز شب رو به طور دائم داریم. شما هر شبی که مایل بودید میتونید ما رو همراهی کنید و نماز شب بخونید😊 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
سلام و نور خدمت رفقای شهدایی✨ دوست دارید امشب با هم نماز شب بخونیم😍؟؟ هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه ذکر رو اینجا بفرسته☺️↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra نمازشب امشبون هدیه به حضرت زهراست❤️ ببینیم چند نفر پایه ان🤨 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
{﷽} ای شهدا .. هر صبــح؛ زندگى براى ادامه پيدا كردن، به دنبالِ بهانه ميگردد🍃 و چه بهانه اى زيباتر از نگاهتان😍 /🌱
🗒 پارسال که می‌خواستیم برویم, گذرنامه‌اش را گذاشت و گفت که برای اربعین بر می‌گردم... نزدیک اربعین گفتم : «آقا مهدی بر می‌گردی یا نه؟» گفت :« بابا من اربعین به کربلا رفته‌ام, آنجا اطراف آقا امام حسین(ع) و آقا ابالفضل(ع) خیلی شلوغ است...! اما من دوست دارم که اربعین کنار حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) باشم که خیلی غریب و خلوت است...!» ما اربعین به کربلا رفتیم؛در حرم حضرت اباعبدالله حسین(ع) گفتم «خدایا آنچه که صلاح و خوبی مهدی است نصیبش گردان...» مادرش هم همین دعا را کرد…!🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋°° جهاد هیچ‌گاه از کسانی که به آنها به عنوان الگو می‌نگریست ، غافل نبود او همیشه از پدرش سخن میگفت و خاطرات مربوط به وی را تعریف می‌کرد جهاد همچنین از حاج قاسم سخن می‌گفت و از خاطرات و رفت و آمدهایش با ایشان می‌گفت .. 🌷
•••📿🌸••• حس و حالِ خوبِ نماز شب خوندن زیر سایه شهدا همینه😉😍 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی😍✨ به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم📿 هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه ذکر رو اینجا بفرسته☺️↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra نمازشب امشبون هدیه به حضرت رقیه خاتون هست❤️ 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 برای اینکه ثواب شما چند برابر بشه میتونید با نشر بنر دوستان و آشنایان تون رو هم به این طرح دعوت کنید😉 🙂🌱
📚 ✍ حسابی دل از آقا نوید برده بود مدام میگفت خوش به حال محسن چه کار کرد که این شد!» بیشتر وقتهایی که زنگ میزد من شرکت ،بودم می نشستم روی پله های راهرو و با هم حرف میزدیم هنوز هم وقتی دلم برایش خیلی تنگه روی همان پله ها مینشینم می شود می روم آن موقع از دل تنگی هایم برایش نمی.گفتم نمیخواستم دست و دلش وقت جهاد بلرزد تمام حرفهایم را برایش مینوشتم و توی گوشی موبایلم ذخیره میکردم که سر فرصت برایش بخوانم وقتی با هم صحبت میکردیم سعی میکردم خودم را خوشحال بزنم و راضی نشان بدهم که دلش خالی نشود حرفهای خوب و امیدوارکننده از خریدهایی که این مدت برای جهیزیه کرده ام تعریف کنم از پیگیری هایی که برای خرید خانه داشتیم از خبرهایی که توی ایران بود. کلیپهایی که این مدت از سخنرانی ها یا زندگی شهدا دیده بودم و دوست داشتم را برایش می فرستادم یا تعریف میکردم. خلاصه از هر دری میگفتم الا دلی که هر روز دل تنگ تر از دیروز بود. یک بار داشتیم با هم از شهید محسن حججی حرف میزدیم. یادم نیست بحث به کجا کشید که این حرف را زدم فقط یادم هست که گفتم: «آقا نوید این دفعه که قرار نیست شما شهید بشی حسابی روی خودت کار کن وابستگی هات رو کم کن. حسابی خلوت کن فکر کن چه جوابی داده باشد خوب است؟ گفت «حالا اگه بگم این دفعه برام دعا کن شهید بشم چی؟! شوکه شده .بودم توی ذهن من عاقبت اقا نوید همیشه شهادت .بود. همیشه برایش با تمام وجود دعا میکردم به آرزویش برسد، اما این بار نه دلم میخواست میرفتیم سرخانه و زندگی خودمان حداقل شاید این هم امتحان من بود. منتظر بودم بقیه ی حرفهایش را بشنوم که گوشی قطع شد تا صبح به این فکر کردم که چرا آقا نوید از شهادت توی این سفر حرف زد مگر همیشه نمیگفت حالا. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🤍🎈› همسرشهید: اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخ‌طبعی او مرا شیفته خود کرده بود. از ویژگی بارز ابوذر شوخ‌طبعی بود و این‌که هر کسی به او بدی می‌کرد هیچ‌گاه به‌دل نمی‌گرفت و فرد بسیار رئوفی بود و علاقه ویژه من به او نیز به‌دلیل همین خصوصیات اخلاقی بود! 🎊 😇
(🕊🌹) شهید محمدصادق معلمی متولد۱۳۴۷در شهرستان شهید پرور ساری در استان مازندران است. محمدصادق معلمی در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت، تحصیلات را در حوزه علمیه ادامه داد . ایشان در خانواده‌ای با ایمان و دوستدار اهل بیت علیه ‌السلام متولد شد،محمدصادق معلمی در عضویت بسیجی و در لشکر ۲۵ کربلا در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد که در مورخه ۱۳۶۵/۱۰/۴ هجری شمسی در منطقه ام الرصاص و در عملیات کربلای چهار شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. پیکر پاک شهید معلمی پس از تشییع در گلزار شهدای ملامجدالدین به خاک سپرده شد. «سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.» 🌱
~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️•• دوست داری خادم مجازی شهدا بشی😍😍؟ خادم‌ "خانم" جهت‌‌ ساخت استوری ، عکسنوشته کانال ‌نیازمندیم🌱 چنانچہ‌ دوست‌ دارید خادم‌ جهادی‌ شهدا بشید‌ اطلاع‌‌ بدید👇 🆔@ya_fatemat_al_zahra
🌱 سال ۱۳۹۳ یک روز مجید گفت که آقا افضل می‌خواهم به آلمان بروم، گفتم: داداش مجید چرا می خواهی به آلمان بروی شما که چیزی کم نداری، نزدیک اربعین است به کربلا برو. گفت: امام حسین(ع) مرا راه نمی دهد!، پاسخ دادم امام بسیار مهربان است و کسی را از در خانه اش نمی‌راند،🙂 مجید گفت پاسپورت ندارم، گفتم پاسپورت نیاز نیست، او با کارت ملی از مرز مهران به کربلا رفت و ۱۰ روز در آنجا ماند بعد از آمدن، یکی از اقوام از مجید پرسید از امام حسین چه چیزی خواستی🤔. گفت: در بین الحرمین از امام خواستم مرا آدم کند، یکسال بعد هم در سوریه به شهادت رسید.🦋 مجید هیئت می رفت اما هیئتی نبود، اهل دعوا بود اما دعوا نمی کرد، لات بود اما بعد لات حضرت زینب (س) شد. مجید دوستی به نام مرتضی کریمی داشت که با هم به شهادت رسیدند، او مداح و سپاهی بود، برخی اوقات به قهوه خانه مجید می رفت یکبار که به قهوه خانه آمد و به پسرم گفت که امشب هیات داریم شما هم بیا، او هم گفته بود اگر فرصت کردم می آیم، آن شب به هیات می رود؛ مرتضی در مورد مدافعان حرم و حضرت زینب (س) شروع به مداحی خواندن می کند، دوستانش می گویند مجید با شنیدن مداحی آنقدر گریه کرد تا از هوش رفت، بعد از اینکه بر سر و صورت او آب پاشیدیم و به هوش آمد. به او گفتیم تو که تا این حد عاشق اهل بیت هستی با ما به سوریه میایی؟ او پاسخ داد بله مگر ما مرده ایم که از حرم بی بی جان یک آجر کم شود🥲. پس از آن برای اعزام به سوریه برای مبارزه با داعش در یک دوره آموزشی نظامی که حدود چهار ماه به طول انجامید شرکت کرد، با وجود اینکه زمان ثبت نام برای اعزام به جبهه تمام شده بود او بسیار تلاش کرد تا بتواند به این سفر برود و در نهایت با پافشاری توانست به سوریه اعزام شود😇. آقا مجید در خواب حضرت زینب (س) را دیده بود، به او گفته بود اگر به سوریه بیایی یک هفته بعد پیش ما هستی، او هفت روز در سوریه بود و روز هشتم به شهادت رسید.🕊 🌱
وسایل‌خریداری‌شده‌برای‌موکب‌👆 از شریک شدن درموکبِ معراج الشهدا جانمونید😉 رفقای شهدایی برای خرید وسایل به خادم مجموعه که مسئول خرید هستند بدهکار هستیم.💸 شما میتوانید در این ایام با برکت در حد توان کمک کنید و بانی بشید🙂⇣⇣ ❤️
6104337339003897
💳 بنام(احمد خدابنده لو) بزنید‌ رو‌ شماره‌ ڪارت‌، ڪپۍ‌ میشه✌️ ان شاءالله سالانه چندین موکب با این وسایل برپا میشه و شما با کمک هاتون در تمام این موکب ها شریک هستید😇 😍🌱 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[﷽] فرازی از دست نوشته شهیدچه خوش است قربانی خدا و حسین شدن🕊 ان شاء الله که قربان شما شوم ای خدا و ای حسین جان، چه خوش است مجروح به دست دشمن بیفتم و در حالت اغما باشم و مرا ذبح کنند و بعد لگدمال و تکه تکه وای چقدر زیباست. 🌱 می دانم چون برای خداست درد ندارد و چه خوب است فردای قیامت تکه تکه وارد محشر شوم تا شرمنده ی مادرم زهرا سلام الله عليها نباشم. هم کفاره ی گناهانم باشد و هم مقام محمود نزد خدا را تضمین کند. 🦋 🌷
📚 🌱 سال 1367 که من 7 ساله بودم، بابا برای نماز جلو می‌ایستاد، بلند و آهسته نمازش را می‌خواند تا ما نماز خواندن را با ایشان یاد بگیریم.✍🏻 تربیت ایشان کاملاً عملی بود و اگر مطلبی را زبانی به ما تذکر می‌دادند کاملاً لحنشان نرم بود، هیچ‌وقت نمی‌گفت بابا نمازت را اول وقت بخوان، بلکه وقتی اذان می‌گفتند سریع خودش وضو می‌گرفت، سجاده‌ها را پهن می‌کرد و پیش‌نماز می‌شد، بلند می‌گفت: دخترها، پسرها عجله کنید، و بلند بلند نمازش را می‌خواند. اگر به ما می‌گفت دروغ نگویید، و یا اگر کسی به شما بدی کرد در حقش خوبی کنید، خودش مطلقاً دروغ نمی‌گفت و به همه خوبی می‌کرد و اصلاً برخلاف صحبت‌هایش عمل نمی‌کرد. در مهمانی‌های دوره‌ای موقع نماز ایشان پیش‌نماز می‌ایستادند و جمع تقریباً 50 نفره‌ای وضو می‌گرفتند و به جماعت نماز می‌خواندیم. چون خیلی مهمان دعوت می‌کرد ما با فامیل‌ها خیلی دور هم جمع می‌شدیم، بابا جواد در حیاط تاب بسته بود، بچه‌های فامیل را به صف می‌کرد و آنها را تاب می‌داد و با آنها بازی می‌کرد. همیشه با بچه‌ها بچه می‌شد، وقتی می‌دید دخترها دارند بازی دخترانه یا به قول قدیمی‌ها خاله‌بازی می‌کنند چادر سرش می‌کرد و در نقش مادر با آنها همراه می‌شد.😄 با بچه‌ها طوری رفتار می‌کرد که آنها مشتاق بودند هر چه زودتر پدرشان به خانه بیاید، و بعضی وقت‌ها که دیر می‌کرد بچه‌ها به پدرشان زنگ می‌زدند و می‌گفتند: کجایید؟ چرا تا الان نیامدید؟🥺 قبل از رسیدنش به منزل به بچه‌ها زنگ می‌زد و می‌گفت: بابا چه چیزی می‌خواهید تا برایتان بخرم. معمولاً بچه‌ها شام نمی‌خوردند تا پدرشان بیاید، وقتی حاجی از سرکار می‌آمد همراه با بچه‌ها سفره را پهن می‌کردند و غذامی‌خوردیم. جمعه‌ها دست بچه‌ها‌ را می‌گرفت و همه باهم به نماز جمعه می‌رفتند، وقتی می‌آمدند با بچه‌ها در خانه فوتبال و والیبال بازی می‌کرد
شهادت تنها برای این نیست که دشمن مغلوب شود، در شهادت حماسه آفرینی هم هست..!🌱 شهید محمداحسان شفیعی؛ استوار یکم امیر حسین زاده احمدی و گروهبان یکم محمد احسان شفیعی از ماموران شجاع کلانتری ۱۶ شهرستان،در درگیری با قاتلان مسلح در اصفهان، پس از انتقال به بیمارستان به دلیل شدت جراحات به شهادت رسیدند!🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌خاطرات برادر رزمنده از شهید: روز ١٣رجب بود عملیاته سنگینی انجام شده بود کلی شهید و مجروح داده بودیم به قدری حال بچه ها خراب بود که حوصله ی هیچ چیزو نداشتیم یهو یکی از بچه ها گفت بریم بیمارستان (الحاضر) مجروحا رو ببینیم شاید بچه ها اونجا باشن یکم حالمون عوض شه🥰 رفتیم بیمارستان دیدم اونجا به قدری مجروح و زخمی زیاده که ما هم بسم الله گفتیم شروع کردیم کمک کردن😢 بعد از چند ساعت که مجروح را رو سر و سامان دادیم تازه نشستیم و شروع به استراحت کردیم 🥲 اولین بار بود حاجی و دیدم تعریف شوخ بودنشو زیاد شنیده بودم ولی اولین بار بود از نزدیک دیدمش ☺️ اون شب دکتر حال خوبی نداشت معلوم بود تو فکر اینه که چرا جا مانده و شهید نشده باشون احوال پرسی کردم و گفتم حاجی ما شنیدیم شما شوخ طبع هستینو اومدیم با بچه ها شب میلاد امام علی یکم حالمون خوب بشه شما هم مثل اینکه حال خوشی ندارین🙃 که یهو حاجی بلند شد رفت تو داروخانه بعد از یه مدت دیدیم با لباس روحانیت اومد بیرون دقیقا شبیه به خودش که یه چشمش اشک بود و یه چشمش خنده ما هم همون حالو پیدا کردیم🥺 اون روز شاد شدیم با کارای حاجی اما ته دلمون غصه ی چرا جامانده ایم مونده بود ما هنوز هم جا مانده ایم اما اون حاجی اون دکتر اون پرستار غصه ی دلش واقعی بود و تو روز میلاد امیرالمومنین شهادتشو تو شب شهادت امیرالمومنین عیدی گرفت.😍 🌺
📚 ✍ حالاها هستم، نمی گفت رسولمان باید قاری قرآن شود. پس چرا گفت: «اینکه ما بچه داشته باشیم یا نه به اراده ی خداست ، ما باید مطیع خدا باشیم.» روز بعد که تماس گرفت خودش ادامه ی حرف هایش را زد. معلوم بود ذهن او هم مثل من درگیر همین قضیه است:«مريم، من خیلی فکر کردم به این موضوع، میدونی عزیزم، خدا به محبت و علاقه ای نسبت به فرزند داشتن توی دلمون انداخته. ما می تونیم یه بچهی سالمو خوب داشته باشیم؛ ولی الان اگه خدا به من بگه ببین بنده من، می خوام بهت شهادت بدم، من بگم نه خدایا اجازه بده من برم بچه دار بشم بعد؟اصلا در محضر خدا بی ادبیه که من بخوام تعیین تکلیف کنم. ولی اگه هم من هم شما به شهادت و هر چیزی که خدا برامون مقدر میکنه راضی بشیم، من شهادت روبپذیرم و شما هم براین امتحان صبور باشی، هرجوری که خدا می خواد، خدا نه تنهااجر شهادت رو بهمون میده، اجراون تربیت فرزند صالح هم که دوتامون دوست داشتیم بهمون میده. اینکه خواب دیدم یه پسر داریم به اسم رسول، امتحانه ، نباید دلمون رو به اینا خوش کنیم.»همیشه حرف هایش من را آرام میکرد. جوری کلمات را برای رضای خدا کنارهم می چید که راه هر بهانه ای را می بست. بعد از اینکه با هم خداحافظی کردیم نگرانی و اضطرابی که داشتم تمام شده بود. زیرلب گفتم: خدایا، راضی ام به رضای تو.یک بار وقتی که تماس گرفتم، بس که دلم برایش تنگ شده بود بغض کرده بودم .خودم را کنترل کردم که بو نبرد. ولی خب قضیه لو رفت. می گفت: «منم دو روزه هوش و حواس درستی ندارم، نگو تو دل تنگم بودی!»همان روز گفت که مقدمات سفر من به سوریه را جور میکند که اگر بشود سه روزه بیایم زیارت حرم شما و دیدار آقا نوید. خیلی خوشحال بودم. بهتر از این نمی شد. از همان وقتی که حرف سوریه رفتن من را زد هوایی شدم. عکس حرم شما را... 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗/
^🌺^ عــنایــت‌شـــهدا😍" 🌷شما هم اگر کرامتی از شهدا دیدید برامون ارسال کنید🙂↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^ 🕊••ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ڪࢪامات‌شهدا-نمازشب🌙↯↯ https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9
「﷽」 سلام و نور خدمت رفقای شهدایی شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت🖤 به امید خدا و لطف شهدا ما برنامه نماز شب رو هر شب به طور دائم داریم📿 هرکس دوست داره در نماز شب امشب شرکت کنه اینجا عضو بشه☺️↯↯ 🕊••ڪانال‌ابࢪاهیم‌‌بابڪ‌نۅید‌دݪھا/ ڪࢪامات‌شهدا_نمازشب🌙 https://eitaa.com/joinchat/2031288609Ce9fcf634b9 نمازشب امشبون هدیه به حضرت رقیه خاتون هست🥺 برای اینکه ثواب شما چند برابر بشه میتونید با نشر بنر دوستان و آشنایان تون رو هم به این طرح دعوت کنید🤝 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•«🌱🍂🕊» • شهید عطری از وقتی که خودش را شناخت راه خود را پیدا کرد و روزه و نماز هایی که حتی بر او واجب نبود را به جا میاورد در ماه رجب و شعبان علاوه بر ماه رمضان روزه میگرفت شهید عطری بسیار دغدغه مند دوران خود بود و همیشه با اشاره به حدیث پیامبر اکرم میگفت نگه داشتن ایمان در این دوران همانند نگه داشتن آتش در کف دست است توجه کردن به یتیمان از دیگر شاخصه های اخلاقی شهید بود شهید با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه با خبر نبودند اخلاص در عمل و حساس بودن به حفظ بیت المال دیگر شاخصه های اخلاقی شهید عطری بود همسر شهید عطری میگوید روحیه توکل اخلاق و شجاعت شهید آن چنان زیاد بود که اگر شهید نمیشد باید تعجب میکردیم نگاه شهید بدرقه زندگیتون🌻
Hossein Khalaji - Salam Hameye Zendegim (128).mp3
2.91M
••🎶🖤•• |🎧| ◉━━━━━━───────     ↻ㅤ  ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ⇆ سلام همه ی زندگیم سلام امام حسین من سلام عزیز فاطمه سلام عشق امام حسن 🥺 https://eitaa.com/ebrahim_babak_navid_delha
وسایل خریداری شده برای موکب👆🏽 برای پیشرفت موکب معراج الشهدا به یاری عشاق شهدا نیازمندیم☺️ همراهان همیشگی کانال و خیرین عزیز، به برکت شهدا دورهم جمع شدیم تا موکبی برپا کنیم و سالانه چندبار این موکب فعالیت داره و شماهم دراین کار خیر شریک و هم پای ما هستید🙂🍃 اگر مشتاق شرکت در برپایی موکب هستید بسم الله😍 روی شماره کارت بزنید، کپی میشه🤝 🌱
6104337339003897
💳 "به نام احمد خدابنده لو " 🦋 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276