🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
سلام علیکم 🌹
من همه شهیدان رو ازاعماق وجودم دوس دارم❤️❤️❤️❤️❤️
من داداش ابراهیم هادی دوست شهیدمه🤗
اما تاحالا خواب چندین شهید رو دیدم😌 مثل شهید حسین همدانی🌷 که انگار توسوریه تو یه خونه اسیر بودن دنبال راهی میگشتن فرار کنن منم توخواب داشتم بهشون کمک میکردم😍👐
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
💐داداش محسن حججی که دیشب خوابشونو دیدم چون این چند مدت خیلی ازخانمشون دفاع کردم که ازدواج کرده😊
دیشب تو خواب بهم خندید بقیه خواب یادم نمونده🤔
وروزی که بدن بی سر داداش محسن رو آوردن مشهد من سعادت داشتم تو حرم باشم واز نزدیک تو مراسمشون باشم خدا کنه اون دنیا شفیع من باشن😭😭😭😭
#ارسالی_ازکاربران
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
دوستان گرامی
✍شاید خیلی ازشما عزیزان هم توسل به شهدا کردین و حتما هم کمکتون کردن😊
خوشحال میشیم اگه مایل بودین حتما به این آیدی #دلنوشته_هاتون رو بفرستین☺️👇
@EBRAHIM_hadi_97
قمر در عقرب
دوستان بزرگوار
از روز یکشنبه ۷ بهمن تا روز سه شنبه ۹ بهمن قمر در برج عقرب می باشد🦂🦂🦂
در این دو روز بهتر است از انجام کارهای اساسی و مهم پرهیز شود
✾════✾❤️✾════✾
@ebrahimdelha
✾════✾❤️✾════✾
🌷شهید مصطفی چمران🌷
#نماز هایت را عاشقانه بخوان... ❤️
حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری...
قبلش فکر کن چرا داری#نماز میخوانی؛
با چه کسی قرار ملاقات داری؟
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان میکنی ولی از تکرارشان لذت میبری.
😍تکرار هیچ چیز جز #نماز در این دنیا قشنگ نیست...😍
✾════✾❤️✾════✾
☑️@ebrahimdelha
✾════✾❤️✾════✾
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
#در_ادامه...
با بچه ها👥بــه مقر رفتيم. ابوجعفر👤را چند روزي پيش خودمان نگه داشــتيم🙂.
ابراهيم💚به خاطر فشــاري كه در مسير🛣به او وارد شده بود راهي بيمارستان🏥شد😔.
چند روز بعد ابراهيم برگشت😍. همه بچه ها👥از ديدنش خوشحال شدند☺️. ابراهيم
را صدا زدم و گفتم: بچه های👥 سپاه غرب آمده اند از شما تشكر كنند😌!
باتعجب گفت: چطور مگه، چي شده😳؟! گفتم: تو بيا متوجه ميشي😊!
با ابراهيم رفتيم🚶مقر ســپاه، مسئول مربوطه👮 شروع به صحبت كرد: ابوجعفر، اسير عراقي👤كه شما با خودتان آورديد، بيسيم چی📞 قرارگاه لشکر چهارم عراق بــوده🙂. اطلاعاتي كه او به ما از آرايش نيروها👥، مقر تيپ ها⛺️، فرماندهان👮، راه هاي 🛣نفوذ و... داده بسيار بسيار ارزشمند است.😉
بعد ادامه دادند: اين اســير👤ســه روز است كه مشــغول صحبت است😓. تمام اطلاعاتش صحيح و درست است😌.
از روز اول جنــگ هم در اين منطقه بوده😊. حتي تمام راه هاي🛤عبور عراقی ها، تمامي رمزهای بيسيم👀آنها را به ما اطلاع داده🙂. براي همين آمده ايم🚶تا از كار مهم شما تشكر كنيم☺️. ابراهيم لبخندي زد🙂و گفت: اي بابا ما چيكاره ايم💁♂، اين كار خدا❤️بود. فرداي آن روز ابوجعفر👤را به اردوگاه اسيران فرستادند😶. ابراهيم💚هر چه تلاش كرد😥كه ابوجعفر پيش ما بماند نشــد🙁. ابوجعفرگفته بود: خواهش ميكنم👏من را اينجا نگه داريد😞. ميخواهم با عراقي ها بجنگم🗡! اما موافقت نشده بود☹️.
#ادامه_دارد 💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
مدتي بعد، شنيدم👂جمعي از اسراي عراقی👥به نام گروه توابين😇 به جبهه آمده اند😉.
آنها به همراه رزمندگان تيپ بدر👥با عراقی ها ميجنگيدند⚔.
عصر بــود🌅. يكي از بچه های👤قديمي گروه به ديدن من آمد😊. با خوشــحالي😍گفــت: خبر جالبی برايت دارم😉. ابوجعفر همان اســير👤عراقي در مقر تيپ بدر😉 مشغول فعاليت است😌!
عمليات⚔نزديك بود. بعد از عمليات به همراه رفقا👬به محل تيپ بدر رفتيم🚶. گفتيم:
هر طور شــده ابوجعفر👱را پيدا ميكنيم☺️و به جمع بچه هاي👥گروه ملحق ميكنيم😌.
قبل از ورود به ســاختمان🏢تيپ، با صحنه اي برخورد كرديم كه باوركردني😳نبود. تصاوير شــهدای💔تيپ بر روي ديوار نصب گرديده بود. تصوير ابوجعفر👤در ميان شهدای💔آخرين عمليات تيپ بدر مشاهده ميشد😔!
سرم داغ شد😨. حالت عجيبي داشتم😢. مات ومبهوت😧به چهره اش نگاه👀كردم. ديگر وارد ساختمان نشديم😶.
از مقر تيپ خارج شــديم🚶. تمام خاطرات آن شــب🌌در ذهنم مرور ميشد.
حمله به دشــمن👺، فداكاري ابراهيم💚، بيســيم چي عراقي📞، اردوگاه اسراء🏘و تيپ بدر و... بعد هم شهادت💔، خوشا به حالش😔!
#پایان_قسمت_چهلم💖
[❀ @ebrahimdelha ❀]
🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀⚜🎀
🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#عنایت_حضرت_فاطمه
به شهید عزیز #عبدالحسین_برونسی
حتی یکی از پیشانی بندها را برداشتم و دادم دستش، نگرفت.🙄گفت: دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی توش باشه!😌
حال و هوای خاصی داشت. خواستم توی پرش نزده باشم. خودم هم کمکش کردم. بالاخره یکی پیدا کردیم🤗 که روش با خط سبز، و با رنگ زیبایی نوشته بود: یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) ادرکنی.❤️
⚜
اشک توی چشم هاش حلقه زد.😢 همان را برداشت و بست به پیشانی اش. چند دقیقه بعد، تمام گردان آماده حرکت بود. با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. حقا که انقلابی شده بود ما بینمان. ذکر ائمه (علیهم السلام) از لب هامان جدا نمی شد.👐
#ادامه_دارد
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@ebrahimdelha
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🕊یـــا غیـــاث من لا غیـــاث لــه
السلام علیــک یا علـــی بن موســـی الرضـــا المرتضـــی✋
◾️پر زد دل من بہ صحن گوهرشادٺ
با اشڪ دخیل بستہ بر امدادٺ
آرامش واقعے فقط مرقد توسٺ
اےجان بہ فداے پنجره فولاد◾️
ساعــت #۸ به وقــت امام #رضا
به نیـــابت جمیـــع شهـــدا
🕊و به ویـــژه
#شهید_سید_مصطفی_موسوی (لشکر فاطمیون)
@ebrahimdelha
🏴◾️🏴◾️🏴◾️🏴◾️🏴◾️
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
#شهیدمحمدعلی_جهان_آرا
#قسمت_چهارم
🏴حماسه خونینشهر
✨در غروب🌇 روز 31 شهریور 1359 شهر خرمشهر را زیر آتش گرفتند 🔥و مطمئن بودند كه با دو 2⃣گردان نیرو ظرف مدت 24 ساعت خواهند توانست آن را به تصرف خود درآورند❗️ و بعد از آن، از طریق پل ذوالفقاریه🛤، به آبادان⬅️ دسترسی پیدا كنند و در فاصله كوتاهی👌 به اهواز رسیده و خوزستان عزیز را از كشور جمهوری اسلامی جدا نمایند. اما پیش بینی متجاوزین بعثی به هم ریخت😁 و آنها در مقابل مقاوت دلیرانه مردم خرمشهر، مجبور شدند💪 بخش زیادی از توان نظامی 🚏خود را (بیش از دو لشكر) در این نقطه، زمین گیر كرده ✌️و 45 روز معطل شوند✋ و در نهایت پس از عبور از دو پل كارون 🌉و بهمنشیر، آبادان را به محاصره در آورند.🙁 اون روزها رو خوب یادمه😞در یکی از اون روزها👇
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
«امیدی به زنده ماندن نداشتیم❌. مرگ را می دیدیم👁. بچه ها توسط بی سیم شهادتنامه خود را می گفتند😞 و یك نفر پشت بی سیم یادداشت می كرد.😔 صحنه خیلی دردناكی بود😞. بچه ها می خواستند شلیك كنند، 🔫گفتم: ما كه رفتنی هستیم،😭 حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم👊، بعد بمیریم. تانكها 🚖همه طرف را می زدند💣 و پیش می آمدند. با رسیدن آنها به فاصله🔚 صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. 🔥چهار4⃣ آرپی جی داشتیم، با بلند شدن از گودال، اولین تانك را بچه ها زدند💥. دومی در حال عقب نشینی بود🔙 كه به دیوار یكی از منازل بندر برخورد كرد.⚡️ جیپ فرماندهی پشت سر🚜، به طرف بلوار دنده عقب گرفت، با مشاهده عقب نشینی تانك، بلند شدم و داد🗣 زدم: الله اكبر✊، الله اكبر، ... حمله كنید؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود...»☝️
جانباز عزیز جنگ، برادر محمد نورانی🌺 در این باره می گوید:
«وارد⬅️ حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید💣 می آمد. در داخل ساختمان 🏢دیدم قتلگاه روز عاشورا است. 😓همین طور بچه ها در خون خودشان می غلطند😭. اسلحه ام را برداشتم🔫 آمدم بیرون،🚶 شهید جهان آرا تازه رسیده بود. گفتم: دیدی 👁همه بچه ها را از دست دادیم!😰 در حالی كه شدیداً متأثر شده بود،😞 مثل كوه🗻، استوار و مصمم گفت: اگر بچه ها را دادیم اما امام را داریم،💪 ان شاء الله امام خمینی(ره) زنده باشد.»🌺
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🌷
آنها بادست ✋خالی در حالی كه اسلحه 🔫و مهمات💣 نداشتند و سیاست بازانی چون بنی صدر ملعون😡 و مشاورین جنگی او😒 معتقد بودند كه خرمشهر و آبادان ارزش سیاسی – نظامی ندارد، 😳باید زمین داد تا از دشمن، زمان گرفت😐 و ... با چنگ و دندان شجاعانه💪 قدم به قدم 🚶و كوچه به كوچه با مزدوران بعثی جنگیدیم👊 و به فرمان رهبر🌸 و مقتدای خود، مردانه ایستادگی✋ كردیم و با توجه به اینكه پاسداران سپاه خرمشهر كم👌 بودند با عده ای از مردم مسلمان و مؤمن، مانع اشغال شهر شدیم✌️. تا اینكه رزمندگان، خودشان را در گروه های كوچك 👌(در حد دسته و گردان) به ما رسانده🚶 و تحت فرماندهی بنده🙂 علیه دشمن وارد عمل شدیم💪.
در این مرحله☝️ من با سازماندهی مناسب نیروهای سپاه و مردمی👌 و به كارگیری به موقع رزمندگان اسلام🌷، عرصه را بر نیروهای عراقی تنگ كرده بودم.💪 اما فشار👈 دشمن هر روز بیشتر ❗️می شد و ادوات🗡 و تجهیزات💣 جنگ زیادی را وارد عمل می كرد.😕
🍃پایان قسمت چهارم🍃
@ebrahimdelha
🌷
🌷🍃
🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃
🌷🍃🌷🍃🌷🍃
#ماجرای_زنی_عیاش_وهرزه_و_کنیزهایش
در بصره زنی بود عیاش به نام شعوانه هیچ مجلس فسادی از او خالی نبود. از راه های حرام و نامشروع ثروتی فراوان جمع آوری کرده و کنیزان زیادی را در خدمت گرفته بود.
روزی با چند کنیزک از کوچه ای گذر می کرد، در خانه مردی صالح که از زهاد و وعاظ آن عصر بود رسید، شیون و ناله زیادی از آن خانه بیرون می آمد.
همان جا ایستاد و از روی تعجب گفت: چه هیاهویی است؟ این عزای مردگان است یا عزای زندگان؟ در بصره چنین ماتمی هست و ما از آن خبر ندایم؟
کنیزکی را، داخل فرستاد تا ببیند چه خبر است. او داخل خانه رفت و مدتی گذشت و بیرون نیامد. کنیز دیگری فرستاد، که بعد از مدتی از او هم خبری نشد، کنیزک سوم را فرستاد و گفت: تو هم اگر می خواهی نیای اشکالی ندارد ولی به من خبر بده که این غوغا برای چیست؟ آنان چه کسانی هستند؟
کنیز رفت و بعد از مدتی برگشت و گفت: ای خانم! این مجلس مردگان نیست بلکه مجلس زندگان، ماتم بدکاران است.
شعوانه با خود گفت: ای وای! من هم یکی از بدکاران و مجرمانم.
چه خوب است خود به داخل خانه روم ببینم چه خبر است، وقتی که داخل شد منظره عجیبی را مشاهده کرد.
دید مردی زاهد و صالح و واعظی بالای منبر نشسته و عده ای از زنان و مردان اطراف منبر گرد آمدند و آنها را موعظه و نصیحت می کند و از عذاب جهنم می ترساند. وقتی وارد شد دید واعظ این آیات را تفسیر می کند:
اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیراً و اذاالقوا منها مکاناً ضیفا مقرنین دعوا هنالک ثبوراً لا تدعوا الیوم ثبوراض واحداً و ادعواً ثبوراً کثیراً 2 .
2. سوره فرقان، آیه مبارکه 12 تا 15.
چون آتش دوزخ مجرمان را از مکان دور بیند جوش وخروش و فریاد خشمناک دوزخ را از دور به گوش خود می شنوند، چون آن کافران را با زنجیر به هم بسته و در مکان تنگی از آن در افکندند در آن حال فریاد همه آنان به آه و واویلا بلند شده.
به آنان خطاب می شود. امروز به فریاد آمدید، امروز فریاد حسرت و ندامت شما یکی نیست بلکه بسیار و از این آه و واویلا از دل برکشید.
این آیات چنان بر قلب شعوانه نشست که لرزه به اندامش انداخت بی اختیار شروع به گریه کرد و گفت: ای شیخ! من یکی از روسیاهانم، آیا اگر توبه کنم حق تعالی مرا میامرزد؟ شیخ با نفس پاکش گفت:
خداوند گناهان تو را می آمرزد اگر چه به اندازه گناهان شعوانه باشد!
گفت: ای شیخ شعوانه منم اگر توبه کنم خدا مرا می آمرزد؟ شیخ گفت: از زن خداوند ارحم الراحمین است از رحمت او ناامید مباش، البته توبه کنی، آمرزیده می شوی.
شعوانه از کارهای بد خود دست برداشت و توبه کرد، به صومعه ای رفت، مشغول عبادت شد، مدام در حال ریاضت و سختی بود بنحوی که بدنش گداخته شد، گوشتهای بدنش آب گردید و به نهایت ضعف و نقاهت رسید.
روزی آینه به دستش آمد نظری به وضع و حال خود انداخت دید تمام گوشت های بدنش آن شده و آن طراوت و جمال و زیبایی از بین رفته، پوست به استخوان او چسبیده، بسیار ضعیف و لاغر شده است.
آه سردی کشید و گفت: آه، آه در این دنیا این طور گداخته شدم و به این حال و روز افتادم، نمی دانم در آخرت چگونه خواهم بود؟
ناگهان از غیب ندایی به گوشش رسید که: ای شعوانه دل خودش دار و ملازم درگاه خداوند باش، ما را پذیرفتی و به سرای ما آمدی، ما هم تو را قبول کردیم. منتظر باش تا ببینی روز قیامت تو چگونه خواهد بود 1 .
منبع ✅تاثیر قران در جم و جان، ص271، و عاقبت بخیران عالم، ص48.
#ماجرای_زنی_عیاش_وهرزه_و_کنیزهایش 👆
🌺🌿🌹🌿🌼🌿🌸
🌿🌼🌿🌸
🌺🌿 🕊
🌸
🌿 🕊
🍃🌺
#نماز_شب #حضرت_زهراسلام_الله_علیها
📿امام حسن مجتبي (ع) ميفرمايد: «در دوران كودكي شب بيدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا (س) درحليكه مشغول نماز شب بود، گذراندم.
پس از آنكه نمازش به پايان رسيد، متوجّه شدم كه در دعاهايش يك يك مسلمين را نام ميبرد و آنها را دعا ميكند، خواستم بدانم كه درباره خودش چگونه دعا ميكند. اما با كمال تعجّب ديدم كه براي خود دعاي نكرد.
📿فردا از او سؤال كردم: «چرا براي همه دعا كردي، امّا براي خودت دعا نكردي؟».
فرمود: «پسرم، اول همسايه بعد خودت».
📿پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «اما دخترم فاطمه (س) پس به راستيكه او سيّده زنان عاليمان از اوّلين و آخرينشان ميباشد».
@ebrahimdelha🌺
🌸
🌿
🌸 🕊
🌺🌿 🕊
🌿🌼🌿🌸
🌺🌿🌹🌿🌼🌿🌸
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
بخشش گناهان
🌺🍃امام علی علیه السلام از فاطمه سلام الله علیها نقل نموده است، که: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «یا فَاطِمَةُ مَنْ صَلَّى عَلَیكِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بِی حَیثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ؛ (2) ای فاطمه! کسی که بر تو درود بفرستد، خداوند او را می بخشد، و به من، در هر جای بهشت که باشم، ملحق می کند.»🌾
🌺🍃امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل نموده است:«مَنْ زَارَ قَبْرَ الطَّاهِرَةِ فَاطِمَةَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیكِ ... ثُمَّ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ؛ (3) کسی که قبر [آن] پاکیزه [یعنی] فاطمه را زیارت کند، پس بگوید: سلام بر تو ای فاطمه!... سپس طلب استغفار کند، خداوند او را می بخشد و داخل بهشت می کند.»🌾
❤️برگزاری #چله_زیارت_نامه_حضرت_زهرا
شروع #چله 8بهمن ماه❤️
@ebrahimdelha🌹
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕