🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊
#تشـنگي و گرسنگي امان همه را بريده بود. 😕چند نفر از بچه ها گفتند: بيائيد
برويم تســليم شــويم، 😳ما وظيفه خودمان را انجام داديم، ديگر هيچ اميدي به
نجات ما نيست.🤔😔
يکي از همان نوجوانان بسيجي گفت: اگر امروز ما اسير شديم و تلويزيون
عراق ما را نشان داد و حضرت امام ما را ببيند و ناراحت بشود چه کار کنيم؟ 🤔
مگر ما نيامديم که دل امام را شاد کنيم؟💚
همين صحبت باعث شــد که کســي خود را تسليم نکند.😊
#ابراهيم وقتي نظر
بچه ها را فهميد خوشــ😊حال شد و گفت: پس بايد هر چه مهمات و آذوقه داريم
جمع کنيم و بين نيروها تقسيم کنيم.🌺
هرچه آب و غذا مانده بود را به #ابراهيم تحويل داديم.🍃
او به هر پنج نفر يک
قمقمه آب و کمي غذا داد🌺. به آن پنج اســير عراقي هم هر كدام يک قمقمه
آب داد!!⁉️
برخي از بچه ها از اين کار ناراحت شــدند، اما #ابراهيم گفت: 💕آنها مهمان
ما هستند💕
مهمات هــا را هم جمع کرديم و در اختيار افراد ســالم قرار داديم تا بتوانند
نگهباني بدهند.☪
سحر🌙 روز بعد يعني 22 بهمن🇮🇷، تانک هاي دشمن کمي عقب رفتند!⏩
تعدادي از بچه ها از فرصت استفاده كرده و در دسته هاي چند نفره به عقب
رفتند👌، اما برخي از آنها به اشتباه روي مين💣 رفتند و...
#ادامه دارد...
@ebrahimdelha
🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊❤️🕊