♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 #قسمت_صد_و_هفدهم #هدايتگري #بروایت_سيد_علي_مصطفوی_و_جمعي_از_دوستان 🍀🍀🍀 من تعجب کردم #س
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
#قسمت:صد_و_هجدهم
#توسلات
#بروایت:حجه_الاسلام_رضايي_و_جمعي_از_دوستان
☘☘☘
✍از روي عادت هيئت نمي رفت. به قول يکي از شهدا که در خواب به سردار شهيد
علي چيت سازيان گفته بود:راهکاررسيدن به خداو شهادت " اشک "مي باشد، #سيد
هم از اين راهکار مي خواست به شهدا برسد.
تو روضه ها اشک امانش نمي داد،عاشق مناجات وروضه بود. گاهي اوقات حتي
آهنگ زنگ موبايلش هم صداي حاج منصور و روضه حضرت رقيه بود.
من درتمام عمرم کسي رو به اندازه #سيد عاشق اهلبيت نديدم.خودم چندين
مرتبه ديده بودم که درعزاداري بيهوش شد،چندبارش رو من براش روضه خوندم.
رفتيم اروند کنار، اون جا آب رو که مي ديديم، دلهامون هواي روضه ميکرد.
اون هم روضه مادر. #سيد گفت: شيخ بريم يه گوشه براي من روضه ي حضرت
زهرا بخون، اين جاعمليات با رمزمقدس يا فاطمه؛زهرا بوده. بريم به عشق اين
شهدا توسل داشته باشيم.
رفتيم گوشه اي نشستيم.آب بودوغربت اروند.هنوزهم بوي شهدا رو براحتي
مي شد ازاون فضاي معنوي حس کرد. بسم الله گفتم وروضه رو شروع کردم..
روضه به اوج خودش که رسيد #سيد ازخود بيخود شد.حال خيلي منقلبي داشت.
مثل عادت هميشگي که من ديده بودم،تو روضه دستش رومي گذاشت روي؛قلبش.
آنجاهم داد ميزد و مي گفت:آخ مادر جان ... خيلي جان سوز ناله ميزد. مثل مار
گزيده!ها به دورخودش مي پيچيد.
کمکم بي حال شد و افتاد! من روضه رو قطع کردم. سرش رو گذاشتم روي
زانوهام مقداري از آب اروند روي صورتش پاشيدم تا کمي حالش بهتر شد.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 #در_ادامه ✍ديگه رمقي براي #سيد نمونده بود. به حال خوشي که داشت هميشه غبطه خوردم. همين زم
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
#قسمت:صد_و_نوزدهم
#توسلات
#بروایت:حجه_الاسلام_رضايي_و_جمعي_از_دوستان
☘☘☘
شهيد عباس اميري اولين شهيد تفحص شده بود. دومين شهيد کسي است که
دست راستش مصنوعي بود. مشخص بود که در عمليات هاي قبل جانباز شده او
را هم بيرون آوردند. اسمش ابوالفضل بود. آنجا فهميدند اينجا خيمه گاه آقا قمر
بني هاشم است.
#سيد تا پاش به خاک طلائيه خورد منقلب شد. حالت عجيبي پيدا کرد. گريه
امانش روبريده بود. تا اين حالت رواز #سيد ديدم رها کردم تا تو حال خودش باشه.
#سيد خرامان خرامان رفت طرف ضريح شهداي گمنام. اونجا ديگه گريه هاش به
ضجه تبديل شد. نميدونم #سيد اين همه حال و گريه رواز کجاآورده بود!!
ما انگار مسخ شده بوديم، خيلي هنر مي کرديم يه توسل کوچک و چند قطره
اشک وتمام! اما #سيد ...
گوشه اي نشسته بودم وتوحال خودم بودم،دوباره متوجه #سيد شدم.ديدم اينقدر
گريه کرده داره از دست ميره؛ رفتم نزديکش دستش رو روي قلبش گذاشت
وگفت: شيخ قلبم داره از جا کنده ميشه، #سيد را بردم گوشه اي دراز کشيد.
#ادامه_دارد..
@ebrahimdelha
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌷✨🌷✨🌷✨🌷 #قسمت:صد_و_نوزدهم #توسلات #بروایت:حجه_الاسلام_رضايي_و_جمعي_از_دوستان ☘☘☘ شهيد عباس امير
🌷✨🌷✨🌷✨🌷
#قسمت:صد_و_بیستم
#توسلات
#بروایت:حجه_الاسلام_رضايي_و_جمعي_از_دوستان
☘☘☘
خيلي نگران شدم تا شهرفاصله ي زيادي داشتيم. از طرفي هم تاريکي شب امکان
تردد در جاده مرزي را نمي داد.
بالاي سر#سيد نشستيم تامقداري حالش بهترشد.جاي مناسبي براش آماده کرديم
تا خوب استراحت کنه. حال #سيد که مقداري مساعد شد من هم گوشه اي چشمانم
گرم شد و خوابيدم.
نيمه هاي شب يک لحظه، نگران بيدار شدم. نگاهم به سمت #سيد چرخيد. سر
جاش نبود!! چشم چرخوندم ديدم گوشه اي مشغول نماز شب است! از خجالت آب
شدم. من فکرمي کردم #سيد با اين حال زارش نمازصبحش روهم به زورمي خونه،
غافل ازاين که #سيد ...
يکي از دوستان نقل مي کرد. رفته بوديم طلائيه،غروب بود که رسيديم منطقه.
هوا تاريک شد وبه ما اجازه ندادند حرکت کنيم قرار شد شب رو دريادمان طلائيه
بمونيم.
نيمه هاي شب ظلمات عجيبي منطقه روفرا گرفته بود.
به ظاهر شبهاي طلائيه تاريک بود، اما با نور شهداشبهاي طلائيه عجيب براي
اهلش نوراني وملکوتي بود.زيرا که شبهاي طلائيه صحنه هايي ازعشق بازي شهدا
راديده بود که خورشيد طلائيه هميشه ازنظاره آنهامحروم بوده.
#سيد بلند شد رفت بيرون. تا سه راهي شهادت رفت. من هم پشت سرش رفتم.
اينقدرتاريک بود که ترسيدم!ديگه جلوترنرفتم وبرگشتم.
همه جا را سکوت و تاريکي مطلق فرا گرفته بود. رفتم و کنار محل اسکان،
گوشه اي کز کردم.هواي مطلوبي بود. تو فکروخيال خودم بودم که صداي ناله هاي
#سيد ميلاد رو از سمت سه راهي شهادت مي شنيدم. تقريبًا يک ساعت صداي ناله
و گريه هاي #سيد رو ميشنيدم. واقعًا جرئت ميخواست نيمه هاي شب تنها بري تو
اين بيابون؛ اما #سيد دلش خدائي بود. ياد قبرهايي افتادم که شهدا تو دوکوهه براي
خودشون کنده بودند ونيمه شبها براي مناجات ميرفتند اونجا.
هميشه فکرميکردم اينها نيمه شب چطور جرئت ميکنند بروند تو اين قبرهاو
عبادت کنند. اما اون شب ديدم سيد چطورمناجات ميکردو...
#پایان_این_قسمت
@ebrahimdelha
🌷✨🌷✨🌷✨🌷