eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
❀〇 ⃟🌸❀ مانند نماز است😇 نیت که کردی❤ دیگر نباید به اطرافت نگاه کنی... ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♥️͜͡🌸 بهترین مادر دنیا ڪہ بہ دنیا آمد عشق، در هیبت مولا بہ تماشا آمد ♥️ 🌸 ‌ ‎‌‌ ………‹🌹🍃࿐›………
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم این روزها همه درگیر کار خود،اما ما منتظر گل پسر زهرائیم...😍 💐 سلام الله علیها را محضر مولایمان امام زمانمان تاج سرمان تبریک عرض میکنیم...💖 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
✍ حاج قاسم سلیمانی: ⚡خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرمایی! 📚فرازی از وصیت نامه شهید سلیمانی ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🚨 ماجرای کف پای مادر #حاج_قاسم 💠 مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند رو
(س) و بهانه‌ای است برای یادآوری زحمات مادران و تکریم صحیح مادران توسط فرزندان! 👈 خاطره ای از تکریم مادر توسط فرزندی چون :👇 ⬅️ خاطره آخرین دیدار حاج قاسم که تقریبا آخرین وداع وی با مادرش بود در بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا (س) کرمان در ایام ماه مبارک رمضان، اتفاق افتاد. 🔹 ابراهیم شهریاری از دوستان و همراهان شهید سلیمانی تعریف می کند: حاج قاسم آن روز از هرکس که در بیمارستان بالای تخت مادرش بود خواست، برود و گفت: امشب خودم می‌خواهم بمانم. حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند ، ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی می‌دیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جوراب‌ها را از پای مادرش درآورده و پا‌های مادر را بر روی پیشانی و چشمانش می‌کشد و اشک می‌ریزد.❗️ فردای آن روز ، حاجی زمانی که می‌خواست برود راننده خود، محسن رجایی را خواست و گفت: محسن، می‌شود خواهشی از تو کنم؟ رجایی گفت: حاج آقا شما دستور بدهید. شهید سلیمانی گفت: نه، این دفعه می‌خواهم از تو خواهش کنم 🙏 و ادامه داد: من باید به سوریه بروم و مادرم اینجا بستری است. از شما خواهش می‌کنم، به نیابت از من، هر روز، سه مرتبه آبمیوه تازه در منزل آب بگیری و برای مادرم به بیمارستان بیاوری.🥤 سردار سلیمانی برای همین مقداری پول هم به راننده خود داد تا خرج مادر کند. 👌حاج قاسم برای مادرش این قدر دلواپس بود که از همان جا زنگ می‌زد و اوضاع را بررسی می‌کرد تا اینکه بعد از مدتی مادرش به رحمت خدا رفت. 🔹 فاطمه سلیمانی مادر شهید سلیمانی در ۱۸ شهریور ۹۲ از دنیا رفت و آرامگاه او در روستای قنات ملک شهرستان رابر استان کرمان قرار دارد. 🌹 روحشان شاد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌ ………‹🌹🍃࿐›…… ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
|🌸 | مردی پیمبر است که زهراست دخترش شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست!💕 -(س)😍🎊 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
{•سلام علیکم•} °•^|روزتون مهدوی🍃 جنگ‌نرم‌مولا‌سربازمی‌پذیر😎 "این یڪ فراخوان است برا همڪارے شما با مجموعه شهید ابراهیم هادی(:♥!" به چند ادمین ادیتور مشتی برای کانال شهید ابراهیم هادی نیازمندیم😎💪🏻 دوستانے ڪه سابقه فعالیت مجازے داشتند!😎✌️ لطف ڪنن با ما همڪارے ڪنند! 🙂🌸 ادمین جهادی میخواییم برا تولید محتوا (: براے تایید صلاحیت به آیدے زیر مراجعه ڪنید!(:🌱[خانم باشن] 🍃✨حرفه‌ای باشید🌱 ∞پی وی↯↯ @Shahidhadi_delha
💚 🕊🥀 🌼 از امام حسن(ع) پرسیدند: شخص با کرامت کیست؟ حضرت فرمودند: کریم، شخصی است که قبل از اینکه از او درخواست شود،‌ می‌بخشد. (تحف العقول:۲۲۵) ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#پاارت7•• - آمدچیزی‌بگویدڪہ‌یڪدفعہ‌حاج‌آقا‌ظریف‌ پیداش‌‌شد.سلام‌واحوالپرسی‌ڪردو گفت:«دست‌مریزاد،‌دیش
•• - بعداًفهمیدیم‌هشت،نہ‌تاازفرماندهان‌دشمن‌همان‌جا‌وتوهمان‌سنگر،بہ‌درڪ‌واصل‌شده‌بودند!😑» واقعاهم‌حال‌طبیعی‌نداشتم.همان‌جا‌نشستم.‌ آهستہ‌گفتم:«بچہ‌هاروبفرست‌دنبال‌ڪارها، خودت‌بیاتا‌ماجرارو‌برات‌تعریف‌ڪنم.🤫» رفت‌وزودبرگشت.هرطوربودقضیہ‌ی‌عملیات‌ دیشب‌را‌برایش‌گفتم.حال‌اوهم‌غیرطبیعی‌ شده‌بود.» گاه‌گاهی،بلندوباتعجب‌می‌گفت:«االله‌اڪبر!» وقتی‌سیرتاپیازماجراراگفتم،ازش‌پرسیدم حالانظرت‌چیہ‌؟ عبدالحسین‌چطوری‌این‌چیزها‌را‌فهمیده؟» یڪدفعہ‌گریہ‌اش‌گرفت‌گفت:«بااون‌عشق‌و‌ اخلاصی‌ڪہ‌این‌مردداره،بایدبیشترازاینها ازش‌انتظار‌داشتہ‌باشیم!» اون‌قطعاًازعالم‌بالا‌دستور‌گرفتہ!☝️🏻» اگرسرآن‌دستورهابرام‌فاش‌نشده‌بود،این‌قدر حساس‌نمیشدم.حالالحظہ‌شماری‌میڪردم‌ ڪہ‌‌عبدالحسین‌راهرچه زودتر ببینم.🤭» همین‌ڪہ‌رسیدیم‌پشت‌دژخودمان،یڪراست‌ رفتم‌سراغش.توسنگرفرماندهی‌گردان،تڪ‌و‌ تنهانشستہ‌‌بودوانگارانتظارمرامیڪشید.💁🏻‍♂» - ازنتیجہ‌ڪارپرسید.زودجوابی‌سرهم‌ڪردم‌‌و بہ‌‌اوگفتم.جلویش‌نشستم‌مهلت‌حرف‌ دیگری‌ندادم✋🏻» بی‌مقدمہ‌پرسیدم:«جریان‌دیشب‌چی‌بود؟😰» طفره‌رفت.قرص‌ومحڪم‌گفتم:«تابهم‌نگی، ازجام تکون‌نمی‌خورم،» میدانستم‌روحساب‌سیدبودنم‌هم‌ڪه‌شده، رویم‌را‌زمین‌نمی‌زند.ڪم‌ڪم‌اصرارمن‌ڪار‌ خودش‌راڪرد.یڪ‌دفعہ‌چشمهاش‌خیس‌ اشک‌شد-! بہ‌نالہ‌گفت:«باشہ‌،برات‌میگم.» بالحن‌غمناڪی‌گفت:«موقعی‌ڪہ‌عملیات‌لو رفت‌وتوۍاون‌شرایط‌گیرافتادیم،حسابی‌قطع‌ امیدڪردم.😥» شماهم‌ڪہ‌گفتی‌برگردیم،‌ناامیدی‌ام‌بیشتر‌شدو واقعاعقلم‌بہ‌جایی‌نرسید.تنهاراه‌امیدی‌ڪہ‌مانده‌ بود،‌توسل‌بہ«واسطہ‌های‌فیض‌الهی‌بود.🤲🏻» توهمان‌حال‌و‌هوا،صورتم‌راگذاشتم‌روخاڪها و‌متوسل‌شدم‌بہ‌خانم‌ حضرت‌فاطمہ‌زهرا(سلام‌الله‌علیها)😭» چشمهام‌رابستم‌وچنددقیقہ‌ای‌باحضرت‌ رازونیازڪردم.حقیقتاًحال‌خودم‌رانمیفهمیدم. حس‌میڪردم‌ڪہ‌اشڪهام‌تندوتنددارندمیریزند. - باتمام‌وجودمیخواستم‌ڪہ‌راهی‌پیش‌پای‌ما بگذارند‌وازاین‌مخمصہ‌ومخمصہ‌های‌بعدی‌‌ ڪہ‌درنتیجہ‌ی‌شڪست‌دراین‌عملیات‌دامنمان‌ رامیگرفت،نجاتمان‌دهند.💔» توهمان‌اوضاع،صدای‌خانمی‌بہ‌گوش‌رسید؛صدایی‌ملڪوتی‌ڪہ‌هزارجان‌تازه‌بہ‌آدم‌ میبخشید.» بہ‌من‌فرمود:«فرمانده!» یعنی‌آن‌خانم،بہ‌همین‌لفظ‌فرمانده‌صدام‌زدند و‌فرمودند:«این‌طوروقتهاڪہ‌بہ‌مامتوسل‌ میشوید،ماهم‌از‌شمادستگیری‌میڪنیم، ناراحت‌نباش.» لرزعجیبی‌توصدای‌عبدالحسین‌افتاده‌بود. چشمهاش‌بازپراشڪ‌شد.😞» «چیزهایی‌راڪہ‌دیشب‌بہ‌تو‌گفتم‌ڪہ‌بروسمت‌ راست‌وبروڪجا،همہ‌اش‌از‌طرف‌همان‌خانم‌بود. بعد‌من‌باالتماس‌گفتم:«یافاطمہ‌ی‌زهرا(س)،‌ اگر‌شما‌هستید، پس‌چراخودتان‌رانشان‌ نمیدهید؟🤔» فرمود:«الان‌وقت‌این‌حرفهانیست،واجبتراین‌ است‌ڪہ‌بروی‌وظیفہ‌ات‌راانجام‌بدهی.🙂» عبدالحسیـن‌نتوانسـت‌جلوي‌خـودش‌رابگیـرد. باصـداي‌بلنـدزدزیرِگریـه.بعـد‌کـه‌آرام‌شـد،آهی‌ ازتهِ‌دل‌کشیدوگفت: «اگراون‌لحظه‌زمین‌رونگاه‌می‌کردي،‌خاک‌هاي‌ زیرصورتم‌گل‌شده‌بودازشدت‌گریه‌اي‌که‌کرده‌ بودم . ‌.😭💔 حالش‌کـه‌طبیعی‌شـد،گفـت:«ایـن‌قضیه‌روبـه‌ هیچ‌کس‌نگی . .🤫» گفتم:«مـردحسابی‌مـن‌الآن‌کـه‌باظریـف‌رفتـه بـودم‌جلـووموقعیـت‌عملیات‌رودیدیم،یقیـن کردیـم‌کـه‌شمـا'ازهـرجابـوده‌دستـورگرفتـی، فهمیـدم‌که‌اون‌حرفهامـال‌خـودت‌نبـوده . .» پرسید:«مگه‌‌چی‌دیدین😳🤯؟» هرچه‌رادیده‌بودم‌موبه‌موبراش‌تعریف‌کردم. گفت:«من‌خاطرجمع‌بودم‌که‌ازجـاي‌درستـی راهنمایـی‌شـدم . ‌.🙂•• کپۍ❌ فوروارد✅ -پایان . .🙂! خوشحال‌میشیم‌اگر‌نظراتتون‌‌رو‌ راجب‌این‌داستان‌زیبا‌از‌شھید عبدالحسین‌برونسۍ‌بشنویم☺️🕊🌹👇😉 - @adminita0 ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
•• رفیق ؛ مرا ببر آنجا که " بودنت " تمام نمی‌شود ♥️🚶🏻. . #شهید‌ابراهیم‌هادے•🌼• ↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲
🌺شهید ابراهیم هادی میگفت: 💠 حریم زن با چادر حفظ میشه. همچنین اگر خانم ها حریم رابطه با نامحرم رو حفظ کنند، خواهید دید که چقدر آرامش در خانواده ها بیشتر میشود. 🔰 بله ! طبق آیه های قرآن و فرمایشات ائمه ی معصومین و حضرت زهرا علیه السلام ⬇️ 💠 بهترین زنان کسانی هستند که خود را از نامحرم مستور نگه می دارند و تقوا پیشه میکنند و نزدیک به نامحرم نمی شوند و هیچ مراوده ای با هم ندارند و قلب خود را بیمار و گرفتار هوس نمی کنند و تنها درحد ضرورت و اختصار آن هم خیلی کم که اصلا به چشم نمی آید ارتباط می گیرند. 💠 و آن حد و حدودی که خداوند و ائمه ی معصومین فرمودند را به خوبی چه در فضای مجازی چه در فضای واقعی کاملا و به جد رعایت می کنند و باعث ایجاد فتنه و آسیب در خانواده ها نمی شوند 💠 تا به آن سعادت جاودانه که در دنیا و آخرت از آن نام بردند ، دست پیدا کنند. شادی روحش صلوات🌹 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨ 👉↳⋮❥⸽‹ @𝓮𝓫𝓻𝓪𝓱𝓲𝓶_𝓷𝓪𝓿𝓲𝓭_𝓭𝓮𝓵𝓱𝓪